هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۳:۵۸ جمعه ۶ مرداد ۱۳۸۵

بلاتریکس  لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۱۴ یکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 195
آفلاین
ادامه نمایشنامه رو اونجور که دوست دارید بنویسید ( 10 نمره )
پروفسور به سرعت بطرف قسمتی که سر و صدا بلند شده بود میره.
-دراکو...بلیز..چه بلایی سر برقک بیچاره آوردین؟
بلیز در حالیکه قیافه معصومانه ای به خودش گرفته بود قلاده برقک رو به شدت میکشید و برقک سعی میکرد دراکو رو گاز بگیره.
پروفسور الکتو به آرامی برقک رو از روی زمین برمیداره.سعی میکنه آرومش کنه.
-عجیبه..واقعا عجیبه.برقکها معمولا به کسی حمله نمیکنن.اوتا جزوآرومترین موجودات جادویی هستند.
دراکو به کمک بلیز از زمین بلند میشه.
-پروفسور این موجود وحشیه.شما مطمئنید اشتباه نمیکنید؟این موجود وحشتناک وحشی به محض دیدن من بطرفم حمله کرد و سعی میکرد منو بخوره.
حرف دراکو ناتمام موند..چون با ضربه برقکی که از دست بلاتریکس فرار کرده بود دوباره به زمین افتاد.
پروفسور الکتو با نگرانی برقک رو از دراکو جدا میکنه. با انگشتانش به سر برقک فشار میاره انگار میخواد از وجود مغز در اون مطمئن بشه.
آرامیس بارادا که به شدت سرگرم پیدا کردن طلا بود از پشت سر به پروفسور نزدیک میشه.ناامیدی در چهره اش موج میزنه.
-ببخشید پروفسور.من حدود 40 دقیقه است که دارم این برقک رو میگردونم ولی حتی یک طلا هم پیدا نکرده.اصلا این برقکها خرابن..
پروفسور با عصبانیت برقک رو از روی زمین بر میداره.ولی به محض اینکه چشم برقک به دراکو میفته چشمهاش برقی میزنه و مثل برقک های قبلی بطرف دراکو حمله ور میشه.
ناگهان فکری در ذهن پروفسور جرقه میزنه...
-دراکو جیبهای رداتو خالی کن ببینم.
رنگ دراکو زرد تر از اونی که بود میشه.
-لازم نیست پروفسور.من اصلا ناراحت نشدم.اصلا من برقکها رو دوست دارم.چه خوشگلن این برقکها.
-دراکو زود جیبهاتو خالی کن
-دراکو با تردید دستش رو توی جیبش میبره و بیرون میاره.وقتی مشتش رو باز میکنه برق طلاها باعث میشه همه برقکهای کلاس بطرف دراکو هجوم بیارن.
صدای توماس جانسون از بین جمع شنیده میشه:من میدونستم.این دراکو دزده.هرکی وزیر بشه بهتر از اینه.ما به هر کی از گریفیندور باشه رای میدیم حتی اگه بی لیاقت تر از دراکو باشه.
نگاه چپ چپ همه توماس رو متوجه میکنه که اینجا جاش نیست.
پروفسور دراکو رو از چنگ برقکها نجات میده.
-پس تو قبل از کلاس اومدی و همه طلاها رو جمع کردی هان؟برای همینه که کسی طلایی پیدا نکرده.تو واقعا فکر کردی با حقوقی که پروفسور کوییریل نمیده!میشه طلا خرید؟اینا همشون بعد از سی دقیقه تبدیل به کود میشن .خوب برای درختهای جنگل لازمه.
قیافه دراکو که تمام شب برای جمع کردن طلا ها زمین رو کنده بود دیدنی میشه..
----------------------------------------------------------------------
تصویری از توپک بکشیدو و یا پیدا کنید(4 امتیاز)

توپک به همراه زبان صورتیش

----------------------------------------------------------------
به نظر شما تربیت توپک چه فایده ای به جز تفریح دارد؟؟(4 امتیاز)

توپک موجود بسیار آرامی است که به عنوان یکی از محبوبترین حیوانات خانگی در بین جادوگران شناخته میشود.توپک یک موجود زباله گرد است و همه چیز میخورد.نگهداری از آن بسیار آسان ااست.از آنجایی که توپک زباله هم میخورد میتوان از این موجود به عنوان یکی از وسایل مشنگی به نام جارو برقی استفاده کرد . اگر توپکی در خانه وجود داشته باشد زباله ها خود به خود توسط توپک از بین خواهد رفت.به علاوه توپک حشرات موذی و عنکبوتها را هم میخورد و جادوگران را از شر آنها راحت میکند.
---------------------------------------------------------------
به نظر شما چرا پرفسور الکتو نگران بود؟؟(1 امتیاز)
احتمالا پروفسور احتمال میداد که دانش آموزان اشیای براق به همراه خود داشته باشند و توجه برقکها را جلب کنند.یا برقکها که در ویران کردن و به هم زدن اشیاء مهارت دارند کلاس را ویران کنند.
--------------------------------------------------------------
پروفسور متاسفانه سه دقیقه به دوازده مونده و برای سوال آخر وقت نداشتم.



Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۵۹ جمعه ۶ مرداد ۱۳۸۵

آوریل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۷ یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۷
از کارتن!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 789
آفلاین
ادامه نمایشنامه رو اونجور که دوست دارید بنویسید ( 10 نمره )

صدای داد و فریاد دو نفر از گوشه ای به گوش میرسید...
بلیز : ای کورممد بدبخت! نمیبینی داری توپکتو کدوم وری پرت میکنی؟
مریدانوس : هووووو، خودت داری میگی توپک، درد که نداره، نرمه، حالا مگه چی شده خورده بهت؟!
بلیز با عصبانیت لباسشو نشون میده : خودت ببین دیگه، هرچی کرک و پشم داشته چسبیده به این لباس ریدیف من، حالا چیکار کنم؟ اه!!
و قلاده برقکشو ول میکنه و رو زمین میشینه، برقک بلیز به سرعت به سمت مریدانوس حرکت میکنه و در عرض یک ثانیه میپره روشو گردنبندشو میکشه!
مری : جییییییییییییییییییغ، یکی اینو جونورو از من دور کنه، دوووووووووور شووووو، جیییییغ!!
پروفسور الکتو بدو بدو به سمت این دو دانش آموز خاطی میاد و بعد از تلاشهای مکرر موفق میشه برقک رو از مریدانوس دور کنه و با یه ورد ساده لباس بلیز رو تمیز کنه.
الکتو : خب، زود باشین از هم معذرت خواهی کنین، زووود!!
مری و بلیز : من عمرا از یه اسلیترینی/گریفیندوری کثیف معذرت خواهی نمیکنم!
الکتو : پشت دست؟!
مری : نه ببخشید غلط را نمودم شدید! بلیز ببخشید! من نباید توپکمو سمت تو پرت میکردم!
بلیز : مری، ببخشید! منم نباید برقکمو ول میکردم!
و در یک صحنه بالیوودی-فیلم هندی با هم دست میدن، و بعدش میرن پشت درختا و درخت بازی و شعر بازی و دختر بازی..نه اهم ببخشید، و به طور کلی همون فیلم هندی رو بازی میکنن دیگه، گیر نده!


تصویری از توپک بکشیدو و یا پیدا کنید(4 امتیاز)

توپک من چون خیلی بچه باحالیم لینک میذارم که صفحه دیر بالا نیاد.

به نظر شما تربیت توپک چه فایده ای به جز تفریح دارد؟؟(4 امتیاز)

هیوومک، توپک به خوردن اون چیز عووووق درون بینی خیلی خیلی علاقه منده، و شما میتونین با تهیه اون برای فرزندان زیر 5 سالتون، از دست کردن توی بینی و بیرون اوردن مخلفات درون آن توسط فرزند دلبندتون که الهی موش بخورتش جلوگیری کنین! چون توپک این کارو به جای بچتون انجام میده!

به نظر شما چرا پرفسور الکتو نگران بود؟؟(1 امتیاز)

برای اینکه پروفسور الکتو، به دلیل در دسترس نداشتن چیزهایی که براق باشن و توجه برقکها رو به خودشون جلب کنن، مجبور میشه طلاهای همسرش رو دو در زده و زیر خاک پنهان کنه و همش میترسه که نکنه یکی از بچه ها اونا رو دو در بزنه یا زنش بفهمه که چه غلطی کرده!!


[size=small]جادوگران برای همÙ


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۴:۴۵ جمعه ۶ مرداد ۱۳۸۵

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
1:ادامه ی نمایشنامه رو بنویسید (نمایشنامه می تونه د ر مورد خودتون باشه و یا حتی داستانی رو که سر جلسه افتاد رو شرح بده)(11 امتیاز)


هدویگ روی زمین اومد و درحالی که توپکی به دهانش داشت شروع به راه رفتن کرد.

بعد از مدتی توپکو روی زمین گذاشت و شروع به حرف زدن با تنها مونس و همدمش کرد!

هدویگ:سلام...چطوری؟

توپک:خوبم تو چطوری؟

هدویگ:ای بد نیستم!ای اس ال می دی؟

توپک:جیگر ، 16 ، هاگوارتز!

هدویگ:

توپک:

هدویگ:بیا بریم بازی کنیم...

هدویگ توپکو به نوکش می گیره و دوباره شروع می کنه به راه رفتن.بعد یه لحظه می ایسته...نوکشو تکون شدیدی می ده و توپکو پرت می کنه.

توپک به آسمون می ره و از دیدرس دور می شه!

----دقایقی بعد----

فردی با لباسهای ورزشی-ارزشی سوار جارو به سمت هدویگ میاد و توپک هدویگ هم دستشه.

فرد:اینو شما انداختی؟

هدویگ:بله این توپک مال منه!

فرد:ای جغد خر!دفعه دیگه اینو بندازی تو حیاط خونه ما توپکو پنچر می کنم!داشتیم با همسرم نرمش می کردیم که این خورد تو سرم!

هدویگ نیشش باز می شه و می گه:چشم!

بعد توپک رو می گیره و سریع میره پشت درخت!

هدویگ:توپک، بگو چی دیدی!بدو بگو!بگو!

توپک:بووووووووووووووووق(سانسور شده توسط ستاد ضد بی ناموسی به رهبری کوییرل آسلامی!)



2:تصویری از توپک بکشیدو و یا پیدا کنید(4 امتیاز)





3: به نظر شما تربیت توپک چه فایده ای به جز تفریح دارد؟؟(4 امتیاز)


با پرتاب کردنش آدم سرگرم می شه و وقتی دنبالش می دویم تا زود پیداش کنیم ، این کار نوعی نرمش حساب می شه!
در ضمن نرمه و می شه مثل خرس تو رختخواب بقلش کرد و باهاش خوابید!(ویرایش شده توسط ستاد ضد بیناموسی به رهبری کوییرل آسلامی!)

ولی یکی از مهمترین فوایدش اینه که دماغ آدمو می لیسه و باعث می شه که آدم از کند و کاو بیخودی در دماغش اجتناب کنه!


4:به نظر شما چرا پرفسور الکتو نگران بود؟؟(1 امتیاز)


هوووم...بستگی داره!
شاید با زنش دعوا کرده بود!
شاید خواستگاری رفته بود و جواب رد گرفته بود!
شاید خواسته بود نورممدو از رام کردن یه اژدها منصرف کنه ولی در عوض یه بلایی سرش اومده بود!
شاید هم تو تالار اسلی مجوز یکی از تاپیکاشو نگرفته بود!
بستگی داره!



5:نمایشنامه ای در مورد چگونگی تربیت جانوری دیگر ، به جز دو جانور ذکر شده بنویسید(جانور انتخابی قابل تربیت شدن باشد و همین طور این سوالی است ابتکاری و 10 امتیاز دارد)



ابتدا فرض می کنیم ققنوسی را خر کرده ایم و به ما اعتماد کرده پیش ما زندگی می کند...بشنوید از تربیت این ققنوس!

هدویگ روی مبل نشسته و داره به ققنوس نگاه می کنه که با سینی چایی جلوش ایستاده.

هدویگ:ققنوس بوقی!این که چاییش جوشیده است!

ققنوس:ببخشید آقا...یه دقیقه دیر رسیدم...ببخشید!

هدویگ:ققنوس بی عرضه!اگه من نبودم کی می خواست تو رو نگه داره و ازت مراقبت کنه؟هان؟

ققنوس:هیچ کس آقا!

هدویگ:برای دو هفته تو اتاقت حبس می شی!حرفم نباشی...همین الان برو اتاقت خودتو حبس کن کلید اتاقتم بخور!قفلشو عوض می کنم!

ققنوس در حالی که داره گریه می کنه به سمت اتاقش می ره و در رو مجکم می بنده و رو تختش می افته و گریه می کنه!

----سه هفته بعد----

هدویگ جلوس ظرفشویی ایستاده و داره به ظرفها نگاه می کنه.

ققنوس:د بشور دیگه!باید برق بندازیشون!

هدویگ:به خدا غلط کردم!دیگه تکرار نمی شه!تو رو خدا بی خیال!

ققنوس:به خاطر توهین به خودت سه هفته تو اتاقت حبس می شی!

.....................................................




Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۶:۰۵ پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۵

یونا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۴ چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۱۸ دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۸۵
از بيمارستان سوانح و بيماري هاي سنت مانگو-طبقه ي اول نه،طب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 120
آفلاین
صداي داد و فرياد دونفر از گوشه اي به گوش رسيد. پ. الكتو برگشت تا ببينه چه خبره. منبع صدا رو پيدا كرد و نزديك تر رفت تا ببينه دعوا سر چيه.
اولي: لازم نكرده! اول برو خودت رو جمع كن بعدشم اين توپكتو!‌
دومي: توپك تو بود كه به من خورد!
پروفسور كه اين بحث احمقانه رو شنيد رفت تا اون دوتا رو كه مي خواستن به هم حمله كنن از هم جدا كنه! داشت مي رفت كه يهو صداي داد و فرياد بيشتري رو شنيد. بازم برگشت و ديد كه چند نفر سر اينكه برقك كي زودتر گنجو پيدا كرده دعوا مي كنن. مي خواست بره سراغ اونا كه ديد از همه طرف صداي فرياد مي آد و بچه ها دارن به جون هم مي افتن.
بهشون اخطار مي داد تا دعوا رو تموم كنن اما كمي بعد دوباره شروع مي كردن.حدود بيست دقيقه گذشت و پروفسور هنوز موفق نشده بود كاري انجام بده! عجب غلطي كرده بود كه درس روعملي كرده بود!! اينا اصلا جنبه ي درس عملي رو ندارن! پس با صداي بلندي فرياد زد:
- تعطيله! درس عملي تعطيله! همه برين تو كلاس تا من...
اما نتونست جمله شو تموم كنه چون يكي از بچه ها با مشت زد تو شيكم يكي ديگه و اون يكي ديگه از پشت به پروفسور برخورد كرد و هر دو با هم رفتن تو شيكم يه برقك!

سوال دوم
http://i7.tinypic.com/2144foh.jpg
سوال سوم
توپك زباله گرده و همه چيز رو مي خوره و اين توانايي مفيديه.
ازش مي شه به جاي بازدارنده استفاده كرد كه در اين صورت توپك يك بار مصرفه!

سوال چهارم
چون از اول مي دونست كه بچه ها جنبه ي درس عملي رو ندارن! بعد اينكه، از اونجايي كه دانش آموزا بيش از حد باهوشن ممكن بود بلايي سر توپك و برقك و خودشون بيارن.
دليل ديگه اينكه مي ترسيد بچه ها بفهمن كه هيچي زير خاك پنهان نكرده!! (آخه ممكن بود بچه ها اونا رو برا خودشون بردارن!)

سوال پنجم
" زردمبو "
( پروفسور شما اشاره نكردين كه انسان بتونه تربيتشون بكنه!! من هم گفتم مردم دريايي مي تونن زردمبو رو اهلي كنن پس... )
چند سال پيش ايرلند رفته بوديم! جاتون اصلا خالي، خيلي بهمون خوش گذشت. يك روز كه رفته بوديم كنار يكي از درياچه هاش، هوا بد شد و يه چيزي تو مايه هاي توفان اتفاق افتاد. ما هم بدو بدو مي خواستيم بريم كه يهو من يه جانور به رنگ سبز روشن رو روي زمين ديدم. بيچاره معلوم بود حالش خوب نيست و زخميه. از اون جايي كه من سر كلاس مراقبت از موجودات جادويي خيلي به حرف معلم دقت مي كنم!، فهميدم كه جانوره يه زردمبوه. دلم به حالش سوخت. در همون موقع جملاتي كه پروفسور تو كلاس گفته بود، جلو چشمم ظاهر شدن:
زردمبو ها به انسان ها اعم از مشنگ و جانور حمله مي كنن...
وايستا ببينم! جمله ي بعدش چي بود؟ آهان:
اما مردم دريايي در امر اهلي كردن اين جانور موفق بوده اند!
خلاصه اينكه زردمبو رو به خونه مون بردم. مي دونستم بعد از اينكه حالش كمي خوب شد نمي تونم ديگه نگهش دارم چون بهم حمله مي كنه. پس با كمي مشورت با اطرافيان به اين نتيجه رسيدم كه به مردم دريايي بدمش تا ازش نگهداري كنن تا خوب بشه!
خودم اين ماموريت خطير رو به عهده گرفتم و مقداري از اون گياهي كه به آدم توانايي قورباغه مي بخشه خوردم و راه افتادم!! ( شما فكر كنين كه رسيدن و ديدار با مردم دريايي مثل پارك رفتنه تا من بتونم بقيه اش رو ادامه بدم.)
زردمبو رو بهشون دادم! ( ) سه روز يكبار مي رفتم و بهش سر مي زدم. وقتي خوب شد، تصميم گرفتن كه اهلي اش كنن. براي غذا بهش ماهي هاي كوچيك مي دادن. باهاش كلي كلنجار مي رفتن تا از حمله كردن دست برداره و چيز هاي مفيد ياد بگيره! متاسفانه از اين جا به بعدش رو نفهميدم چي شد چون گياها تموم شد و همين طور مسافرت ما!!
( خاطره نويسي شد! اميدوارم بپذيريد!!)


هنوز در همين نزديكي شايد منتظر ماست
يك جاده ي جديد يا كه دروازه اي مخفيØ


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۳:۵۶ چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۸۵

دارن الیور فلاملold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۱ دوشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۲:۳۹ چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۶
از میدان گریملود شماره ی 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 290
آفلاین
ادامه ی نمایشنامه رو بنویسید (نمایشنامه می تونه د ر مورد خودتون باشه و یا حتی داستانی رو که سر جلسه افتاد رو شرح بده)(11 امتیاز)

همه مشغول به کار خود بودند و اصلا به درس توجهی نداشتند .
هدی رفته بود پی برادر حمید و داشت تدریسخصوصی در سه روز رو در درس برادر حمید آموزش می دید.
دراکو و آنیتا وای وای چه افتضاحی........................بهتره سانسور شه.
توپک ها و برقک ها دست در دست هم داشتن غذا پیدا می کردند.
پروفسور داشت روزنامه ی پیام شب رو در حالی که متوجه بچه ها نبود با خیال راحت می خوند و حواسش نبود که حواس بچه ها رفته و حواس اونا با حواس همه رفته رو حوتس برادر حمید و خواس برادر حمید رفته رو حواس هدویگ.
و این بود ماجرای کلاس پر سود و باحال پ.مورگان الکتو.



2:تصویری از توپک بکشیدو و یا پیدا کنید(4 امتیاز)

تصویر کوچک شده
















3: به نظر شما تربیت توپک چه فایده ای به جز تفریح دارد؟؟(4 امتیاز)

این موجود در بسیاری از کارها برای ما مفید واقع می شود.مثلا در هر بازی می توانیم آنرا وادار کنیم که به شکل توپ مورد علاقه مان دربیاید.ویا در اثر کشتن این موجود خون نوپک در بازار سیاه لیتری 1000 گالیون ارزش دارد.و پست مقاوم آن در چرم سازی مورد استفاده قرار می گیرد.

4:به نظر شما چرا پرفسور الکتو نگران بود؟؟(1 امتیاز
من چه می دونم.
احتمالا به فکر بچه ها بوده یا نگران قهرمانی گروهش تو هاگوارتز بوده که البته حق هم داشته.

5:نمایشنامه ای در مورد چگونگی تربیت جانوری دیگر ، به جز دو جانور ذکر شده بنویسید(جانور انتخابی قابل تربیت شدن باشد و همین طور این سوالی است ابتکاری و 10 امتیاز دارد)
رفته بودیم گردش با پروفسور.پروفسور ما رو با جانور عجیبی آشنا کرد که البته اسمش گلولک بود.این جانور که اغلب با اکثر دانش آموزان دوست می شد بعضی وقتا مثل گلوله می رفت تو شکم یک دانش آموزی که از ش خوشش نمی اومد.
من رفتم قلاده ی اونو برداشتم و باهاش یه دور زدم و بهش غذا دادم.غذای این موجود استیک دودی از نوع برادر حمیدی بود.
آقا جاتون خلی چه حالی می کرد با غذاش.بعد برادر حمید رو دیدم که با یک گلولک داره کارای مشکوکی می کنه.رفتم و تعقیبش کردم.
برادر حمید داشت با گلولک از نوع خودش صحبت می کرد.بعد اون توپکو رها کرد و برگشت و منودید.
برادر حمید:
من:داشتی چیکار می کردی.؟
برادر:آخه از قدیم گفتن به دنبال یک گلولک همیشه یک بچه هست و من منتظر اون بچه بودم.
من:چماقیوس.
برادر:

پروفسور تورو خدا دیگه واسه تکالیف نگین نمایشنامه به خدا دیگه مخم نمی کشه.حداکثر یک نمایشنامه باشه.
اوکی؟


ویرایش شده توسط دارن الیور فلامل در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۵ ۰:۰۰:۴۸

[i][size=small][color=3333CC]هيچ وقت نگوييد كه اي كاش زندگي بهتر �


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۰:۵۲ چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۸۵

هوكيold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۳ سه شنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۹ چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۹
از مغازه‌ي لوازم جادوي سياه هوكي
گروه:
کاربران عضو
پیام: 269
آفلاین
كلاس موجودات جادويي:

ادامه نمايشنامه:
-: اي فوق ارزشي، اون استاد ارزشي گفتش كه مي تونيم اگه خواستيم عوض كنيم، نه اين كه تو كه بهت برفك نرسيده بخواي مال من بگيري...
-: برفك چيه بي سوات!‌ برقك...خودشم من كاري به حرفاي اون خل و چل ندارم، فقط-
صداي نعره‌ي الكتو فضا رو پر ميكنه: 50 امتياز از هافل به خاطر توهين به معمل كم ميشه...
هافلي خاطي: امّا... استاد.. م...
از در مدرسه يه سري بچه مي ريزن تو و يه راست ميدون سمت دفتر ثبت نام..
الكتو كه موقتا موضوع رو فراموش كرده: اينا كجا ميرن؟ تو وسط سال كه كسي نمياد ثبت نام.. حالا، مي تونيم مطمئن باشيم دوباره مزاحممون نميشن چون ثبت نام خيلي طول ميكشه...
دقيقا وقتي جمله الكتو تموم ميشه همون سري بچه از دفتر مي پرن بيرون، الان رداي سياه و شنل هاي زرد و نارنجي پوشيده‌ن. يكيشون ميگه: پروفسور ما هم بازي...
الكتو: چي بازي؟
همون شاگرده: توپ بازي!
الكتو: مسخره بازي در نيار به.. اين جا كلسه.. اون هم اسمشون توپكه. من نميتونم اجازه بدم شما شركت كنين...
يكي از شاگرداي هافلي: ا... يعني چي پروفسور؟ مگه مدير نگفت كه هافلي ها چون كمن همين جوري راهشون بدين بيان تو كلاس؟
ييك از شاگردا: راست ميگه.. ما رفتيم دفتر مدير گفتش ثبت نام لازم ندارين.. همين جوري بريزين تو
الكتو سرش رو مي خارونه به اين فكر ميكنه كه اجازه بده يا نه..
در همين موقع دالاهوف مياد توي حياط و ميگه: بازرس عالي رتبه‌ي هاگوارتز داره حرف مي زنه. 10 امتياز از اسليترين به خاطر عدم توجه و دقت در قوانين كم ميشه...
الكتو: مـــا
دالاهوف:... و همچنين 10 امتياز به هافلپاف به دليل توجه و دقت در قوانين اضافه ميشه...
الكتو: صبر كن.. تو نمي توني-
دالاهوف: ساكت. من بازرس عالي رتبه‌ي هاگوارتزم.. كسي نمي تونه رو حرف من حرف بزنه!
و بر ميگرده ميره داخل ساختمون..
الكتو سرش رو با تاسف تكون ميده و ميگه: بچه ها... وقت کلاس تقريبا داره تموم ميشه... مي تونين برين، فقط همه توپك ها و برقكا رو بذارين سر جاشون...
بچه ها بساط رو جمع مي كنن و راه مي افتن طرف ساختمون تا با خوبي و خوشي نمايشنامه تموم بشه!!
-------------------
سوال دوم: بي جواب!(تو محله ما توپك پيدا نمي شه)
------------------
سوال سوم:
1-قتل!(كوبيدن با شدت به ناحيه گيجگاهي فرد)
2-گردگيري!
3-تخريب و به هم زدن نظم يك مكان!
4-خوراك خوبي براي حيوانات جادويي خشن ميشه!
5-خوراك خوبي براي خودمون هم ميشه(توپك پلو)
6- به درد جرز(جلز؟!) لاي ديوار
---------------
سوال چهارم:
از چي نگران بود؟!
---------------
سوال پنجم:
تربيت تسترال ها
همون طور كه ميدونيد، تسترال توي جنگل هايي بزرگ زندگي آزادي داره، مخصوصا جنگل ممنوعه! همچنين مي دونيم كه هر انساني كه بتونه سوارش بشه(يعني ببينه كه كجا سوار ميشه!) راحت مي تونه بدون هي مشكلي به مقصدش برسه... ولي اگه بتونيم تربيتش كنيم، مي تونيم از اون براي كار هايي نظير كشيدن كالسكه(مثلا همين كالسكه هاي هاگوارتز) استفاده كنيم، ولي اگه نتونيم تربيتشون كنيم، ترجيح ميدن فقط براي مدت كوتاهي خارج بشن، فردي رو كه سوارشونه برسونن و سرع به جنگلشون برگردن.
خب، طرز تربيت آسونه ولي بايد توي طولاني مدت انجام بشه.
اين طوريه كه ما بايد هر روز تسترال مورد نظرمون و تحت تربيت رو پيدا كنيم(اين كار آسون نيست، اونا رو بايد آزاد گذاشت تا بگردن، مثلا من امروز تربيت رو شروع كردم و بايد فردا ادامه بدم، نه مي تونم به درختي چيزي ببندمش، نه با خودم ببرم خونه!) معمولا تربيت كنندگان حرفه اي از اين روش استفاده مي كنن كه تسترال مورد نظر رو با رنگ موقتي رنگ مي كنن! اين جونور توي آب نمي ره پس به سختي رنگش شسته ميشه...
خب، اول اونو پيدا مي كنيم و يه تيكه گوشت تازه‌ي گاو بهش ميديم. اين مال روز اوله. هفته اول كلا همين طوره ولي تو هفته دوم، به جاي گوشت خيلي تازه، از گوشت 1 روزه استفاده مي كنيم، تا زيادي پررو و پرتوقع نشه! هفته سوم هم از گوشت 1 و نيم روزه، و در هفته چهارم، اون كه حالا شما رو مي شناسه و بهتون عادت كرده و حتي بعضي روزا تو جنگل دنبالتون مي گرده تا پيداتون كنه، باهاتون مياد بيرون مي تونين ازش استفاده كنين0موجود خيلي مظلوميه!)...
نكته: حواستون باشه زيادي ازش بار نكشين.. اصلا بهتره هيچي روش نذارين چون خيلي نحيف و استخوانيه!
نكته: بعد از تربيت، بايد غذاش به طور مداوم داده بشه، اگه خيلي گرسنه باشه مي ره تو جنگل تا واسه خودش غذا پيدا كنه اون وقت كلي مكافات داره باز برگردوندنش...
نكته: خوش رفتاري و نوازش(!) موقع تربيت يادتون نره...
نكته: گوشتي كه بهش ميدين بايد پخته باشه تا آسيب ويروسي بهش نرسه...
نكته: طرز غذا دادن رو هم كه مي دونين ديگه.. اگه نمي تونين ببينينش، گافيه اونو توي دستتون بگيرين و منتظر بمونين. فقط وقتي اومد شروع كرد به خوردن، غافلگير نشين!
!


به سراغ من اگر می آیید، نرم و اهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من...


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۴:۲۲ سه شنبه ۳ مرداد ۱۳۸۵

آرامیس بارادا old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۹ پنجشنبه ۸ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۲۶ یکشنبه ۸ دی ۱۳۸۷
از مخوفستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 137
آفلاین
+ادامه ی نمایشنامه رو بنویسید (نمایشنامه می تونه در مورد خودتون باشه و یا حتی داستانی رو که سر جلسه افتاد رو شرح بده)(11 امتیاز)

با بالا گرفتن دعوا، ملت مشتاق دور دعوا کنندگان جمع شدند. دعوا کمی ارزشی بود، اما سرگرمی خوبی بود. مخصوصا این که دو طرف دعوا یک اسلی و یک گریفی بودند.
اسلی- تو برو اون توپکتو جمع کن که بلد نیست مثل آدم راه بره!
گریفی- تو اول برو اون برقک بی مختو بکش اون ور که توپک منو له نکنه!
اسلی- کی گفته برقک من توپک مزخرف تو رو له کرده؟ اون توپک تو بود که برقک منو پخش زمین کرد!
گریفی- چی؟ تا قبل از این که برقک تو توپک منو اتو کنه، اون کاملا مودب بود!
اسلی- هه، آقا رو، توپک تو از یه غول غار نشین هم بی ادب تره! وگرنه نمی زد برقک منو ناکار کنه!
بالاخره پروفسور الکتو دخالت کرد- این حرفا چیه به هم می زنین؟ اینا بیش تر مناسب مشنگان تا شما! داستان رو از فضای جادویی خارج نکنین!
گریفی- باشه پروفسور. تو توله بلاجر، اون برقکتو طلسم کردی که به توپک من تنه بزنه؟
اسلی- چی چی، تو توپکتو با طلسم گیج کننده جادو کردی که بیاد بخوره به برقک من!
گریفی- فکر کردی من خبر ندارم تو طلسم فرمانو...
ملت-
پروفسور دیگر طاقت نیاورد و گفت- خب دیگه بچه ها بسه. دعوا زیادی ارزشی شد. برین به کارتون برسین!
اسلی و گریفی با دل خوری به هم نگاهی انداختند و رفتند. پروفسور نفس راحتی کشید- اینا هیچ وقت دیالوگ درستی نمی گن!

+تصویری از توپک بکشیدو و یا پیدا کنید(4 امتیاز)

تصویر کوچک شده

















+به نظر شما تربیت توپک چه فایده ای به جز تفریح دارد؟؟(4 امتیاز)

توپک جانوری زباله گرد است و همه چیز می خورد، از ته مانده غذا گرفته تا عنکبوت. بنابراین می تواند خانه را از وجود این ها پاک کند.
توپک بیش از هر چیز به چسباندن زبان خود به سوراخ بینی جادوگری که خوابیده و خوردن محتویات دماغ علاقه مند است. این خصوصیت آن باعث محبوبیتش در میان کودکان جادوگر می شود و آن ها را از یکی تز کار های طاقت فرسا خلاص می کند.
توپک یکی از محبوب ترین جانوران دست آموز خانگی است.

+به نظر شما چرا پرفسور الکتو نگران بود؟؟(1 امتیاز)

چون کمی دیر تدریس را شروع کرده بود و باعث از دست رفتن ده امتیاز اسلی شده بود. احتمالا از این نگران بوده که ملت غیرت مند اسلی بخواهند به خاطر این مساله حال او را بگیرند.

+نمایشنامه ای در مورد چگونگی تربیت جانوری دیگر ، به جز دو جانور ذکر شده بنویسید(جانور انتخابی قابل تربیت شدن باشد و همین طور این سوالی است ابتکاری و 10 امتیاز دارد)

نیزل از جمله جانورانی است که اگر با جادوگر و ساحره ای انس بگیرد، جانور خانگی خیلی خوبی است. نیزل توانایی عجیبی در پیدا کردن افراد نا درست و امور مشکوک دارد و اگر صاحبش گم شده باشد می تواند با تکیه بر این جانور صحیح و سالم به منزلش برسد. برای همین بسیاری از جادوگر ها علاقه مندند که از آن به عنوان حیوان خانگی استفاده کنند.
برای تربیت نیزل ابتدا باید اعتماد آن را جلب کرد. نیزل موجودی باهوش و مستقل است و حاضر نیست بدون دلیل تربیت شود. برای جلب اعتماد آن می توان به آن غذا داد. اگر بعد از چند وعده، خود نیزل برای گرفتن غذا آمد، می توان امیدوار بود که تصمیم به اعنماد کردن گرفته است.
نیزل از جمله جانورانی است که ترجیح می دهد توانایی هایش شناخته شده و صاحبش به توانایی اش پی ببرد. بنابراین جادوگرانی که می خواهند آن را تربیت کنند، آن را به گردش می برند و وانمود می کنند گم شده اند. نیزل در این جا احتیاج دارد که به او اعتماد شود و اگر جادوگر خودش را تسلیم او کرده و به دنبالش برود، نیزل می فهمد که واقعا قابل اعتماد و با ارزش است و مغرور می شود. همچنین به آن جادوگر افتخار کرده و با او انس می گیرد.
بعد از آن نیزل تقریبا اهلی شده است و با کار های کوچک دیگری می توان به راحتی آن را به یک جانور خانگی مودب و با تربیت تبدیل کرد و حتی او را برای بعضی کار ها تربیت نمود.


ویرایش شده توسط آرامیس بارادا در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۳ ۱۴:۳۳:۱۷

تصویر کوچک شده


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۱۹ دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۸۵

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
1:ادامه ی نمایشنامه رو بنویسید (نمایشنامه می تونه د ر مورد خودتون باشه و یا حتی داستانی رو که سر جلسه افتاد رو شرح بده)(11 امتیاز)

آي ...آخ...بي داد....
ملت بر ميگردن طرف آنيتا و دراكو ..... آنيتا داره ميزنه توي صورت اون و ميگه...خجالت بكش ... برقك منو بر ميداري....شرم كن حيا كن....
شق!!!
ميخوابونه زير گوش دراكو....
....
بچه ها ميان دراكو و آنيتا رو ميزنن كنار و به سمت صداي اصلي ميرن
(نكته انحرافي : دراكو و آنيتا داشتن دعوا ميكردن صداي فريادها از پشت سر آنها مي آمد...)
ملت دارن دعواي بليز و آيدي مالفوي رو نگاه ميكنن....ماااااااااااااااااااااااا
يك صندوق گنج.....مشخص شد سر چي دارن دعوا ميكنن...ملت كلاس رو ميريزن به هم ...
اون:اين ماله منه...
اين:اون ماله منه....
آن:اينا و اون مال منه

پروفسور خيلي آروم مياد و صندوق رو بر ميداره....و ده برو كه رفتيم....

10 دقيقه بعد

ملت: كي صندوق رو برداشت.....

پروفسور الكتو مياد با ماشين پرنده از كنار ملت رد ميشه....

ملت:

پروفسور: كلاس مفيدي بود

2:تصویری از توپک بکشیدو و یا پیدا کنید(4 امتیاز)

توپك

3: به نظر شما تربیت توپک چه فایده ای به جز تفریح دارد؟؟(4 امتیاز)

1.ميتونه زبالههاي خانه شما رو بخوره
2. ميتونه عنكبوتهاي خانه ي شما رو بخوره
3.ميتونه (ببخشيدا...شرمنده)ان دماغ شما رو ميل كنه
4.ميتونيد اونو با سرعت پرتش كنيد طرف دشمنتون چون زياد نرمه و موي زيادي داره باعث ميشه دشمنتون گيج بشه و از عقب پرت بشه روي زمين

:به نظر شما چرا پرفسور الکتو نگران بود؟؟(1 امتیاز)

براي جلسه بعد فكري نداشت

بيخودي نگران بود...

چون دير رسيده بود نگران بود كسي سر كلاسش نباشه

5:نمایشنامه ای در مورد چگونگی تربیت جانوری دیگر ، به جز دو جانور ذکر شده بنویسید(جانور انتخابی قابل تربیت شدن باشد و همین طور این سوالی است ابتکاری و 10 امتیاز دارد)

من توي خونه نشسته بودم صداي در از پايين به گوش رسيد با سرعت خودمو به دم در رسوندم...وقتي در رو باز كردم فقط يك جعبه در جلوي پام ديدم....روش نوشته بود...مغازه موجودات جادويي...فهميدم جانوري كه شفارش داده بودم رسيده....وقتي بازش كردم يك وروجك زشت از درون آن بيرون آمد...طبق طبقه بندي وزارت اين موجود رده بندي 2 رو داشت يعني ميشد تربيتش كرد....
وقتي گذاشتمش زمين شروع كرد به مصخره بازي...هي كارهاي منو تكرار ميكرد....منم زدم به سيم آخر و بلندش كردم گذاشتمش روي ميز....و بعد از كلي سر و كله زدن تونستم بهش ياد بدم كه كارهاي منو تكرار نبايد بكنه....شروع كردم به بكشن زدن....و بعد خودمو تكون دادم.....به نظر ميرسيد خودمو مچل كردم
ولي وقتي خودمو نگه داشتم و بشكن زدم اون دوباره شروع كرد به تكرار حركتهاي من...بازم برگشتم سر نقطه ي اول.....
انقدر بشكن زدم و بهش با حركت دست نشون دادم كه نبايد حركت هاي منو تكرار كنه....بلكه وقتي بشكن زدم و به كسي اشاره كردم حركت هاي اون شخصي كه نشون دادم انجام بده....
سرژ اينا اومده بودن خونمون...من وروجك رو گذاشتم جلوش و گفتم ببين چقدر قشنگه سرژ يك دونه زد توي سر وروجك ...وروجك هم حرصش گرفته بود ....منم همين طور يك بشكن زدم....وروجك خوابوند توي گوش سرژ...سرژ هم از خانه بلند شد رفت بيرون

اميدوارم كامل باشه


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۳:۴۶ دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۸۵

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
صدای داد و فریاد دو نفر از گوشه ای به گوش میرسید
در یک گوشه یک گریفی و یک اسلایترینی موجوداشون رو انداخته بودن به جوون هم و داشتن مسابقه
میدادند بقیه هم جمع شده بودند و داشتن تشویق میکردن

الکتو: کودن ها اینا اهلین شما نباید بینشون دعوا بندازین
اسلی ها که برقکشون توپیک گریفی ها رو زخمی کرده بود خوشحال و خندان و کل کل گویان از اوجا دور میشن
گریفیا: استاد قبول نیست حیوون اونا قوی تره ما هم میخوایم با برقک کار کنیم
الکتو: خوب برین باهاشون عوض کنین

چند دقیقه بعد دوباره صدا بلند شد

الکتو دوان دوان میره اون طرف و میبینه اسلی ها یک طرف برقک رو دارن میشکن گریفا یک طرف
دیگش رو
(در حال کشیدن و با حال دعوا)
اسلی ها: مال خودمونه
گریفا: استاد گفت عوض کنیم
الکتو با صدای بلند: گفتم اگه دوست داشتن میتونید با هم عوض کنید اصلا لازم نکرده هیچ کدومتون با برقک کار کنید با همین توپکا بازی کنید
بچه ها اسلی که انتظار داشتن الکتو ازشون دفاع کنه قهر میکنن و میرن پیش اسنیپ چغلی
گریفا هم با لگد میزنن به توپک و میرن یک گوشه میشینن



3: به نظر شما تربیت توپک چه فایده ای به جز تفریح دارد؟؟

این موجودات به هر حال غذا میخورن و از اونجایی که غذاشون حشرات ریز و باکتری ها و موجودات ذره بینی و مزاحمه در بهداشت محیط نقش به سزایی دارن

4:به نظر شما چرا پرفسور الکتو نگران بود؟

پروفسور از این میترسید که بچه ها از این که اون با موجوداتی فوق العاده ابتدایی شروع کرده ناراضی باشن و کلاس کار پروفسور پایین بیاد و اون رو مبتدی بخونن ولی بعد از مشاهده ی بچه بازی بچه ها فهمید این موجودات هم برای اینا پیشرفته اس


:نمایشنامه ای در مورد چگونگی تربیت جانوری دیگر ، به جز دو جانور ذکر شده بنویسید



هیپوگریف :
اول از همه به سراغ هاگرید میرویم
با او یک عصرانه ی مفصل میزنیم
اندکی به درد و دل او گوش میدهیم
حالا سر صحبت را باز میکنیم
از او میخواهیم به ما یک هیپو گریف بدهد ترجیحا باک بیک نباشد چرا که او خیلی اهلیست و خیلی پیش از اینها خودمونی شده است
هیپو را به حیاط هاگوارتز میبریم
چوب خود را اماده میکنیم تا اگر خواست خر بازی در آورد حالش رو بگیریم
آرام به او نزدیک میشویم
توجه کنید که حتما به چشمهای او زل بزنید
تعظیمی میکنیم
دو حالت پیش می آید
او تعظیم میکند همه چیز به خوبی و خوشی پایان پذیرفته از این به بعد هیپو در حد یک اسب اهلی می شود
او به شما تعظیم نمی کند
طلسم فرمان را اجرا میکنید و او را وادار به تعظیم میکنید
بقیه ی مراحل مانند حالت قبل است



ققنوس ( ققی)

این جانور فوق العده پپه است و اصلا تربیت لازم ندارد همین که هنگام تولدش اونجا حضور داشته باشین با شما صمیمی میزند و دنگ و فنگ های هیپوگریف رو هم ندارد


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۳:۴۵ دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۸۵

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
صدای داد و فریاد دو نفر از گوشه ای به گوش میرسید
در یک گوشه یک گریفی و یک اسلایترینی موجوداشون رو انداخته بودن به جوون هم و داشتن مسابقه
میدادند بقیه هم جمع شده بودند و داشتن تشویق میکردن

الکتو: کودن ها اینا اهلین شما نباید بینشون دعوا بندازین
اسلی ها که برقکشون توپیک گریفی ها رو زخمی کرده بود خوشحال و خندان و کل کل گویان از اوجا دور میشن
گریفیا: استاد قبول نیست حیوون اونا قوی تره ما هم میخوایم با برقک کار کنیم
الکتو: خوب برین باهاشون عوض کنین

چند دقیقه بعد دوباره صدا بلند شد

الکتو دوان دوان میره اون طرف و میبینه اسلی ها یک طرف برقک رو دارن میشکن گریفا یک طرف
دیگش رو
(در حال کشیدن و با حال دعوا)
اسلی ها: مال خودمونه
گریفا: استاد گفت عوض کنیم
الکتو با صدای بلند: گفتم اگه دوست داشتن میتونید با هم عوض کنید اصلا لازم نکرده هیچ کدومتون با برقک کار کنید با همین توپکا بازی کنید
بچه ها اسلی که انتظار داشتن الکتو ازشون دفاع کنه قهر میکنن و میرن پیش اسنیپ چغلی
گریفا هم با لگد میزنن به توپک و میرن یک گوشه میشینن



3: به نظر شما تربیت توپک چه فایده ای به جز تفریح دارد؟؟

این موجودات به هر حال غذا میخورن و از اونجایی که غذاشون حشرات ریز و باکتری ها و موجودات ذره بینی و مزاحمه در بهداشت محیط نقش به سزایی دارن

4:به نظر شما چرا پرفسور الکتو نگران بود؟

پروفسور از این میترسید که بچه ها از این که اون با موجوداتی فوق العاده ابتدایی شروع کرده ناراضی باشن و کلاس کار پروفسور پایین بیاد و اون رو مبتدی بخونن ولی بعد از مشاهده ی بچه بازی بچه ها فهمید این موجودات هم برای اینا پیشرفته اس


:نمایشنامه ای در مورد چگونگی تربیت جانوری دیگر ، به جز دو جانور ذکر شده بنویسید



هیپوگریف :
اول از همه به سراغ هاگرید میرویم
با او یک عصرانه ی مفصل میزنیم
اندکی به درد و دل او گوش میدهیم
حالا سر صحبت را باز میکنیم
از او میخواهیم به ما یک هیپو گریف بدهد ترجیحا باک بیک نباشد چرا که او خیلی اهلیست و خیلی پیش از اینها خودمونی شده است
هیپو را به حیاط هاگوارتز میبریم
چوب خود را اماده میکنیم تا اگر خواست خر بازی در آورد حالش رو بگیریم
آرام به او نزدیک میشویم
توجه کنید که حتما به چشمهای او زل بزنید
تعظیمی میکنیم
دو حالت پیش می آید
او تعظیم میکند همه چیز به خوبی و خوشی پایان پذیرفته از این به بعد هیپو در حد یک اسب اهلی می شود
او به شما تعظیم نمی کند
طلسم فرمان را اجرا میکنید و او را وادار به تعظیم میکنید
بقیه ی مراحل مانند حالت قبل است



ققنوس ( ققی)

این جانور فوق العده پپه است و اصلا تربیت لازم ندارد همین که هنگام تولدش اونجا حضور داشته باشین با شما صمیمی میزند و دنگ و فنگ های هیپوگریف رو هم ندارد


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.