هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۲۳ دوشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۴

زنو فیلیوس لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۸ چهارشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۶:۵۲ دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 114
آفلاین
سلام ارباب
درخواست نقد اينو داشتم



تصویر کوچک شده

آدما دو جور زندگی میکنن :
یا غرور شونو زیر پاشون میذارن و
با انسانها زندگی میکنن،
یا انسانهارو زیر پاشون میذارن و
با غرورشون زندگی میکنن


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۳۱ یکشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۴

سلینا ساپورثی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۳ چهارشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲۲:۱۷ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
از ساپورتستان!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 10
آفلاین
درووود بر ارباب کبیر
ارباب افتخار میدین یه نگاهی به پست این بنده حقیر بندازین؟
ممنون


...Im ready for FIGHT and FATE....
??WHy
.
.
.

stop checking your phone...
...he would not send you a text


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۲۴ شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
بررسی پست شماره 359 زندگی به سبک سیاه، مورگانا لی فای:


نقل قول:
- آرسینوس میخوای بهت معجون ارامش بدم؟
- نه
- معجون پرواز
- آخه می خوام چکار؟
- مممم معجون هکتور دوستی چی؟
- بسههه! ما واقعا داریم به کدام سو می ریم؟

شروعتون خیلی خوب بود. دیالوگا و شکلک ها همه مناسب بودن. دیالوگ هایی که برای خواننده آشنا هستن معمولا جذبشون می کنن. شکلکای مناسب هم به این موضوع کمک کرده.


نقل قول:
آرسینوس جیگر، با گاف مکسور البته،

قسمت "باگاف مکسور" دخالت نویسنده بود که البته در جای مناسبی و به شکل مناسبی انجام گرفته بود و خوب بود. ولی اون شکلک چی بود؟ حالت آرسینوس؟ شکلک اولا مال دیالوگه...دوما مال جاییه که نتونیم احساساتمونو با کلمات بیان کنیم. اینجا به نظر من کلمه و جمله مناسب تر از شکلک بود.


نقل قول:
در واقع آرسینوس انتظار هر نوع جوابی را داشت، جز اینکه هکتور چتری را که همیشه بالای سر لرد نگه می داشت از جیبش بیرون بکشد. او فرصت نکرد از چاه ویل بودن جیب ردای هکتور شگفت زده شود، چون هکتور دسته چتر را دور گردنش انداخته و معجون ساز نگون بخت را روی صندلی چوبی نسبتا کهنه ای انداخت که تا چند دقیقه پیش، جایگاه خودش بود.
- دست نوشته های من کجان؟
صحنه خنده دار بود. استفاده خیلی خوبی از سوژه چتر کردین...ولی دیالوگ بعدش...عالی بود.
شما سوژه های سایتو جمع کردین و خوشبختانه ازشون در بهترین موقعیت ها استفاده کردین. صحنه تکون خوردن چراغ هم خیلی خوب بود.


نقل قول:
ولی خوب، همه می دانستند که رودولف بلند و هیکلی و البته مثلا(!) جذاب، در حال حاضر، چیزی جز یک سنگر امن برای آرسینوس نیست.
اینجا جایی بود که زیاد وارد داستان شدین. اون "مثلا" سلیقه و نظر شماست. نباید به خواننده تحمیل بشه. شما "جذاب" رو بنویسین. خواننده مطمئنا خودش متوجه می شه که رودولف جذاب نیست. برای تاکید روی این موضوع می تونین تاکید بیشتری روی "جذاب" داشته باشین. مثلا بگین خیلی جذاب! بسیار جذاب! اینجوری نظرتونو غیر مستقیم گفتین.


اسما رو خیلی مخفف می کنین. این یه حالت لوس بهشون می ده. به نظر من زیاد جالب نیست که مرگخوارا همدیگه رو رودی و آرسی صدا کنن. با توجه به شخصیت طرف مقابل گهگاهی می شه این کارو کرد.ولی زیاد تکرارش نکنین.


نقل قول:
مورگانا، یکی از گل هایش را به یک تیر و کمان مینیاتوری تبدیل کرده و با تیر اندازی تیرهای مینیاتوری تر به سمت مرلین، وقت می گذراند. مرلین گاهی چشم غره می رفت و گاهی می خندید.
صحنه جالبی بود. البته به نظر من بهتر بود جمله "گاهی می خندید" حذف می شد. این که مورگانا مرلین رو صرفا عصبانی می کرد جالب تر بود.
انتخاب مرلین و مورگانا برای ادامه سوژه انتخاب خوبی بود.
داستان رو خوب پیش بردین و از سوژه هکتور به خوبی استفاده کردین.


رول های شما دو حالت داشتن. یا سراسر سیاهی و تلخی بودن...و یا پر از احساسات اغراق آمیز و البته کمی لوس! اون سیاهی و تلخی از بین رفته. این عالیه. نوشته های شما دیگه سرگرم کننده و خنده دار هستن. احساسات اضافی هم حداقل در این پست وجود نداشت. اینم عالیه. فقط کمی(مقدارش خیلی ناچیزه) از اون "لوس بودن" باقی مونده...(مثلا در صحنه مورگانا و مرلین یا کلمه "مثلا جذاب").همونطور که گفتم مقدارش خیلی کمه. شما در صد خیلی زیادی از اشکالاتتونو بر طرف کردین. و این اشکالاتی که قبلا وجود داشتن چیزایی نبودن که عوض کردنشون راحت باشه. شما سبک نوشتنتونو عوض کردین. کار مهم و بزرگی انجام دادین. طنزتون در مسیر خوبی قرار داره.
این یکی خوب بود. امیدوارم همین کنترل و تسلط رو در پست های جدی هم نشون بدین.

______________________

فلیت...استثنائا می شه نقد کنیم!


بررسی پست شماره 362 زندگی به سبک سیاه، پروفسور فلیت ویک:


نقل قول:
آرسینوس به نقاشی نگاه میکرد که کسی در زد و وارد شد.
شروعتون یه نکته خیلی مثبت داشت. پست های این سوژه حالت تکی دارن. هر عضوی درباره یه شخصیتی می نویسه...پست ها تقریبا از هم جدا هستن. شما هم همین کارو کردین. ولی با این جمله اول ارتباطتونو با پست قبلی حفظ کردین. این کارتون خیلی مهمه. مخصوصا در سوژه های ادامه دار دیگه.


نقل قول:
آرسینوس به نقاشی نگاه میکرد که کسی در زد و وارد شد. او به ریتا نگاه کرد.
وقتی این دو جمله رو می خونین احساس نمی کنین یه چیزی اضافه اس؟
چیزی که اضافه هست ضمیر "او"ئه! تا وقتی فاعلتون عوض نشده احتیاجی به ضمیر یا تکرار اسم ندارین. مثلا:
آرسینوس کتاب را به ایرما داد. از روی صندلی بلند شد. به طرف قفسه کتاب های ممنوعه رفت. کتابی با جلد سیاه رنگ توجهش را به خود جلب کرد.
اینجا نه از اسم استفاده می کنیم و نه ضمیر. همه جمله ها به آرسینوس برمی گردن. البته در جمله شما یه کار دیگه هم باید انجام می گرفت و اونم معرفی ریتا بود. یعنی قبل از جمله "به ریتا نگاه کرد" باید اشاره می کردین که فردی که وارد شده ریتا بوده.


نقل قول:
هدف او از این که گفته بود ریتارو بیارند چی بود؟ این بشر چجوری میتوانست هورکراکس رو بدزده؟!
این نظر کیه؟
نظر شما(نویسنده) نباید باشه...چون اگه نظر شماست نباید کلا وارد پست بشه. ولی اگه نظر آرسینوسه باید اولش اشاره می کردین که آرسینوس با خودش فکر کرد که چرا گفته ریتا رو بیارن.


نقل قول:
ریتا نشست. ریتا از صدای خسته وی فهمید که وی خسته هست . باور نمیکرد، جیگر معروف قبل از شروع شدن مهمونی خسته بشه!
اینجا هم لازم نبود "ریتا"ی دوم رو تکرار کنین. کلمه "خسته" هم تکرار شده. اینجور اشکالا اهمیت زیادی ندارن. اشتباهای جمله بندی هستن...ولی موقع خوندن تاثیر بدی روی خواننده می ذارن.
ریتا نشست. از صدای آرام آرسینوس فهمید که وی خسته هست . باور نمیکرد، جیگر معروف قبل از شروع شدن مهمونی خسته بشه!

اینجوری بهتر شد.


نقل قول:
-بله کاری داشتی؟
-هورکراکس کجاست؟
-میشه بپرسم لوراکس چیه؟
دیالوگ های پشت سر همتون در بازجویی خوب بودن.
ولی این طنزی که از بازی با کلمات ایجاد می شه و اتفاقا تازگیا خیلیا ازش استفاده می کنن طنزی خیلی سختیه! درست در آوردنش مهارت خیلی زیادی می خواد. وگرنه کاملا بی مزه می شه. به نظر من فعلا از این نوع طنز استفاده نکنین مگه این که مطمئن باشین واقعا جالبه.
در شروع کار اصلا اصراری به طنز خیلی قوی و زیاد در نوشته هاتون نداشته باشین. با قدم های محکم و کوتاه پیش برین.


نقل قول:
ریتا داشت به هورکراکس فکر میکرد که میتونه با اون چه جمله ای بسازه که یک لحظه نگاهش به چشمان خشمگین جیگر افتاد.

نقل قول:
آرسینوس اینور ماسک بود و ریتا اونور ماسک!
درباره لحن نوشته هاتون پرسیده بودین. به نظر من شما باید با این لحن بنویسین. ساده و خودمونی! کلمات جدی و سنگین رو حذف کنین.براشون جایگزینای ساده تر پیدا کنین.چون جمله هایی که به این شکل نوشتین درست تر و جالب تر هستن. مثلا این جمله که بالا نوشتین کتابیه:
نقل قول:
ارسینوس دیگر نمیتوانست بیشتر از این تحمل کند

ساده ترش می شه: آرسینوس دیگه نمی تونست بیشتر از این تحمل کنه.
قبلا گفته بودم نوشتاری بنویسین ولی الان فکر می کنم اگه ساده بنویسین خودتونم راحت ترین.



نقل قول:
البته ریتا متوجه شدت خشم او و سرخ شدن او نشد.

ظاهرا یکی از مشکلات شما این تکرار های بی دلیله...خشم و سرخ شدن او! لازم نبود دوبار "او" رو تکرار کنین.


نقل قول:
آرسینوس فکر کرد که چجوری باید هورکراکس اربابش را پیدا کند. هنوز افراد زیادی مونده بودند که ازشون بازجویی نشده بود. هنوز اول کار بود و او خسته شده بود.

آخر پستتون خیلی خوب بود. یه سوژه رو تموم کردین. اشاره گاه و بیگاه به خستگی آرسینوس هم کار جالبی بود.


مهمترین نکته ای که باید بهش توجه کنین سوژه ها هستن. منظورم داستان اصلی نیست. سوژه هایی که در داستان وجود دارن. الان سوژه شما ریتا بود.
ولی فرض کنیم من الان در پست شما هر جا اسم ریتا اومده این اسم رو حذف کنم و به جاش بنویسم امیلی!
فرقی می کنه؟
نه!
ولی باید فرق کنه!
اینجاست که شما باید نشون بدین شخصیت ها رو می شناسین. باید از ویژگی های خاصشون استفاده کنین. ریتا کی بود؟ یه خبرنگار فضول و پر حرف. سوژه بازجویی از ریتا خیلی جالب بود. بازجویی از یه خبرنگار!
از این سوژه باید بیشتر استفاده می کردین. ریتا باید بیشتر خودشو نشون می داد. این کارو بلدین. چون قبلا درباره فلیت ویک به خوبی انجامش دادین. در مورد بقیه شخصیت ها هم همین کارو بکنین. ویژگی اصلیشونو بشناسین. پیدا کنین و روش تاکید کنین.


موفق باشید.






پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۵۰ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
بررسی پست شماره 361 زندگی به سبک سیاه، جروشا مون:


نقل قول:
ریتا اسکیتر، یعنی احتمالا ریتا اسکیتر وارد اتاق بازجویی شد.

نفر قبلی ریتا اسکیتر رو برای بازجویی انتخاب کرده بود. ولی انتخاب شما شخص دیگه ای بود. به نظر من بهترین کار ممکن رو انجام دادین. سوژه خودتونو نوشتین و در پایان سوژه نفر قبل رو یاد آوری کردین. فقط انتخاب جمله درست نبود. اون "یعنی احتمالا" تردید رو می رسونه...در حالیکه لحن شما باید قاطع و محکم باشه.شما صحنه رو می بینین. برای همین می دونین شخصی که وارد شد ریتا هست یا نیست. این جمله رو می شه به این شکل اصلاح کرد:
ریتا اسکیتر وارد اتاق شد...یا حداقل این چیزی بود که آرسینوس تصور می کرد!


نقل قول:
بله، این جودی بود، دختری با مو و لباس بنفش که عروسکی سخنگو روی شانه اش چمباتمه زده بود.

اون "بله" اولش کمی لحنتون رو خراب کرده! دقت کنین که شما اینجا داستان تعریف نمی کنین. صحنه ها رو برای خواننده ترسیم می کنین.


ما(اعضای ایفای نقش) هنوز جودی رو نمی شناسیم. شما قراره به ما معرفیش کنین.شما قراره براش شخصیت بسازین. چون ویژگی هایی وجود دارن که به درد ایفای نقش می خورن و ویژگی هایی هستن که جلوی شما رو می گیرن.
درباره این عروسک سخنگو...
حتما خوب فکر کنین که قراره به چه دردی بخوره؟ تو سوژه ها چه کمکی می تونه بهتون بکنه. چون تجربه حداقل به من ثابت کرده که حیوانات و اشیاء اگه خیلی خاص نباشن و خیلی خوب پرداخت و معرفی نشن شدیدا برای ایفای نقش کننده دست و پاگیر و مزاحم می شن. نمونه های خیلی خوبی داریم. مثلا قمه های رودولف خیلی خوبن. ولی ده برابر نمونه های خوب، نمونه های ناموفق داریم.


نقل قول:
پس با بی حوصلگی پرسید:
- نام؟ پیشه؟ دلیل حضور؟

جودی با لحن و وزن سوال پرسیدن آرسنوس جواب داد:
- جروشا، نقاش، مهمونی!

جواب جودی خیلی خوب بود...البته به نظر من این دو تا دیالوگ برای تاثیرگذاری بیشتر و نشون دادن شباهتشون باید بدون توضیح پشت سر هم نوشته می شدن. یعنی:

- نام؟ پیشه؟ دلیل حضور؟
- جروشا، نقاش، مهمونی!



نقل قول:
- وقتی همه جا تاریک شد چیکار کردی؟
جودی آهسته گفت:
-وحشت!
- اوه ... وقتی دوباره همه جا روشن شد مورد خاصی توجهتو جلب نکرد؟
- چرا... ناپدید شدن هورکراکس لرد سیاه!

جواب های ساده و اعصاب خرد کن جودی خیلی خوب بودن. اگه بتونین همین کار رو همیشه انجام بدین و تکرارش کنین می تونه سوژه خیلی خوبی باشه.
مثلا اینجا هم دیالوگش خیلی خوب بود:
نقل قول:
- اینکه حالا که داریم از یدونه هورکراکس حرف می زنیم نباید بگیم هورکراک؟ یا هورکراکس خودش مفرده؟!

سعی کنین در هر سوژه ای که جا داره و می تونین، از این دست سوالات مطرح کنین.
سوژه رو خوب پیش بردین. از شخصیت جودی هم به خوبی استفاده کردین. مخصوصا با توجه به این که از این شخصیت برای اولین بار بود که استفاده می کردین. شکلک هایی که انتخاب می کنین کمی شخصیت جودی رو لوس نشون می دن. اگه این مورد به نظرتون اشکالی نداره ادامه بدین. انتخاب این که شخصیتتون چطوری باشه به عهده خودتونه.


نقل قول:
این را گفت و با سرعت بیرون رفت. تنها یک نگاه ارسینوس به نقاشی جودی کافی بود تا بگوید: "واقعا حرفه ی طراحی داره به کدوم سو میره؟!"

نقاشی ای که جودی از آرسینوس کشیده بود ایده جالبی بود. حتی می تونستین کمی دربارش توضیح بدین. می تونستین از اول رولتون لابلای جمله ها اشاره کنین که جودی در حال نوشتن چیزیه...یا مثلا به آرسینوس می گفت کمی بچرخ به راست! به چپ!
و در پایان هم در حد یک جمله درباره چیزی که کشیده بود توضیح می دادین. ولی به همین شکل هم خوب بود. مخصوصا با توجه به این که از دیالوگ معروف آرسینوس هم استفاده کردین.


موفق باشید.
___________________

زنوفیلیوس

اول اون اعتماد به نفسه رو ببرین بالا! لازمش داریم!
هیچکدوممون نویسنده نیستیم. فقط برای فعالیت و ایفای نقش اینجاییم. اگه شما بخوایین بنویسین باید بنویسین. نه سوژه اونقدرا اهمیتی داره و نه کیفیت نوشته تون. شما قبلا ثابت کردین که می تونین خوب بنویسین و مرگخوار بودنتون هم مهر تاییدشه!
ولی هیچوقت بیخودی از نوشته کسی( و نه از قدرت نوشتنش) تعریف نمی کنم. شما می تونین خوب بنویسین...ولی این بار ننوشتین.
منم با شما موافقم که این یکی خیلی ضعیف بود. ولی همچنان هم معتقدم که خوب کردین پست زدین! چون این دو تا دو مقوله جدا هستن.


بررسی پست شماره 128 دربحبوحه سیاهی، زنوفیلیوس لاوگود:


کل رول شما دیالوگه...چرا؟
تو کل تاریخ این سایت شاید دو یا سه نفر باشن که اونقدر مهارت داشته باشن که بتونن صرفا با استفاده از دیالوگ رول بنویسن. هیچوقت این همه دیالوگ رو پشت سر هم ننویسین. وسطا مکث کنین. توضیح بدین. درباره حالت و احساس شخصیت هاتون. درباره رفتارشون. لحنشون. کاری که دارن انجام می دن.و اگه لازم باشه درباره فضای اطراف. جزئیات مهمن.


دیالوگهاتون پشت سر هم نوشته شده و به همین دلیل گوینده و مخاطب نداره. چون دو نفرن می شه حدس زد گوینده کیه و طرف مقابل کیه. ولی اینجور حدسا رو نباید به عهده خواننده بذارین. این شما هستین که باید صحنه ها رو توصیف و ترسیم کنین.

کار خوبی کردین که قضیه رو کش ندادین و یکراست رفتین سراغ الادورا. اگه می خواستیم مدتی رو هم صرف پیدا کردن الادورا کنیم سوژه بی خودی طولانی و خسته کننده می شد.


نقل قول:
سوروس اذیت نکن.دارم مخ یه کشنگ رو می زنم.
_یعنی دارید با جادو به سرش ضربه می زنی؟

این شکل طنز که با استفاده از کلمات و بازی با اونا نوشته می شه کار خیلی سختیه! یه تیزبینی و استعداد خاصی می خواد. خیلی باید دقیق و ظریف انجام بگیره که بتونه خواننده رو بخندونه. حالت ضعیف و حتی متوسطش شدیدا قدرت دفع مخاطب رو داره.


نقل قول:
الادورا مشغول طبق گفته ی خودش چت کردن شد و بلند بلند می خندید....

"شد" و "می خندید"...
فعلاتون باید با هم هماهنگ باشن. می تونستین بنویسین:
درحالیکه بلند بلند می خندید مشغول چت کردن شد.


نقل قول:
_چون می خواهم دوباره به ارباب خدکت کنم.
_خب؟
_و برای اینکار باید پیش ارباب خود شیرینی کنم.
به اشتباهات تایپیتون دقت کنین.

یکی از ضعیف ترین قسمت های پست شما همینجا بود. انتخاب این که الادورا کمک بکنه یا نه به عهده شما بود. فرقی نمی کرد کدوم راه رو انتخاب کنین. ولی دلیلی که الادورا برای این کار آورد خیلی مبهم و عجیب بود!
می تونستین یه دلیل خیلی مسخره بیارین. که خواننده رو بخندونه و دیگه دنبال منطق نگرده. و یا یه دلیل منطقی!


با کاری که شما انجام دادین گره ماجرا باز نشده. و این اتفاق خوبیه. مرگخوارا همچنان با اینترنت درگیرن.
نمی گم طولانی بنویسین. کوتاه نوشتن هم خوبه. ولی به اندازه کافی بنویسین. به اندازه کافی توضیح بدین. شخصیت هاتونو پر رنگ تر کنین. از سوژه ها استفاده کنین. همین چت کردن الادورا سوژه خوبی بود. می شد کمی روش توقف کرد.

از شخصیت خودتونم وقتی که جا داره استفاده کنین. مثلا اینجا زنوفیلیوس می تونست بره سراغ الادورا. باهاش حرف بزنه و همونجا هم فرصتی پیدا می کرد که کمی خودشو به خواننده ها معرفی کنه.

رولای قبلیتون بهتر از این بودن. ولی اصلا مهم نیست. همینجوری فرق خوب و ضعیف رو تشخیص می دین. پست های نویسنده های خوب سایت رو بخونین. کم و بیش مشخصه که کی خوبه و خوب می نویسه. کم کم یاد می گیرین...تجربه کسب می کنین و روز به روز بهتر می شین.


موفق باشید.

_________________
دو نقد بعدی به زودی!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۱۱ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۴

فیلیوس فلیت ویکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۹ یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۵ یکشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۸
از پیش اربابم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 317
آفلاین
سلامی دوباره من اومدم. میشه اینو هم برا من نقد کنید؟


Only Raven


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۲۴ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۴

مورگانا لی فای old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۷:۵۵ شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴
از من دور شو جادوگر!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 403
آفلاین
اربابا عرض ادب!
درخواست نقد ارباب!


تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۳:۰۶ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
این نقد رو قرار نبود امشب ارسال کنیم. ولی نتونستیم آخرین درخواست رودولفمون رو(قبل از ترک سایت!) رد کنیم. فردا خسته و کوفته از امتحان بر می گرده و می خواد نقد ببینه!


رودولف ما

ما اینجاییم که برای شما نقد بفرماییم.
ولی عمرا اگه ببخشیم!


نقل قول:
...رودولف خسته شده ارباب!

رودولف چرا خستس؟ چون تلاش کرده و سه تا سوال اشتباه جواب داده؟


بررسی پست شماره 199 آموزشگاه مرگخواری، رودولف لسترنج:


نقل قول:
لرد ولدمورت که فرصت را مناسب آن دید که بلاخره سخنرانیش را شروع کند،به سمت جایگاه تریبون مانندش رفت...

مستر سه نقطه؟
خوش اومدین!
این سه نقطه جاش اینجا نبود. نه مکثی وجود داره و نه جمله ناقصه. خیلی از سه نقطه های شما رو می شه حذف کرد و به جاش نقطه گذاشت. اینجوری فقط ظاهر پستتونو شلوغ کردن. یا مثلا اینجا:
نقل قول:
آموزان هم پس از اینکه آب دهانشان را به سختی قورت دادند به طرف لرد برگشته و او را نگاه کردند...



نقل قول:
دانش آموزان با صدای فریاد عصبانی لرد،سرجایشان خشک شدند...
_بینزاکت ها...بی ادب ها...احمق ها...چه طوری جرات میکنید وقتی ما هنوز حرف نزدیم به سمت غذا ها حمله برید؟!
_اما پورفسور...شما گفتین که...
_حرف نباشه...یکی این دانش آموز گستاخ رو از جلو چشمام دور کنه!

لردتون عالیه.
یکی از مشکلاتی که خیلی از اعضای تازه کار(مخصوصا سیاها) دارن اینه که نمی دونن با شخصیت لرد و مرگخوارا باید چیکار کنن. وقتی بهشون گفته می شه باید سیاه بنویسن فکر می کنن معنیش اینه که مرگخوارا رو قهرمان و لرد رو بی نقص نشون بدن. که البته بعدا براشون توضیح می دیم که اینطور نیست. ولی توضیح ها هیچوقت به اندازه مثال ها کارایی ندارن. رول های شما می تونه برای این مورد یه مثال باشه.
لرد شما اصلا بی عیب و نقص نیست...قهرمان نیست...خیلی قدرتمند و شکست ناپذیر به نظر نمی رسه. رفته پشت تریبون و داره چرت و پرت می گه. حرفاش با هم متضادن...جمله هاش مسخره و بی معنی هستن...ولی لرد شما از چارچوبش خارج شده؟...اصلا!...چون این طنزی که شما بکار بردین کاملا غیر مستقیمه. اینکه که رول شما رو هم خنده دار می کنه و هم سیاه!
فقط فحش ها بهتره حذف بشن. بی نزاکت و بی ادب مهم نیست...ولی احمق و بی شعور زیاد با شخصیت لرد سازگار نیستن. لرد شخصیت خونسردی داره. طعنه می زنه. تیکه می ندازه. مسخره می کنه...ولی ظاهر مودبانه جمله هاش رو حفظ می کنه. فحش نمی ده.


رول شما جزو رولاییه که محتواش از ظاهرش جلو زده. چیزی که توجه خواننده رو کاملا به خودش جلب می کنه صحنه ها و اتفاق ها هستن. برای همینه که اهمیت چندانی نداره اگه ظرفیت ضرفیت نوشته بشه یا جمله ها در بهترین و زیباترین حالت خودشون نوشته نشده باشن. مهم اینه که شما منظورتونو به خوبی می رسونین و خواننده هم با ریتم تند داستان شما جلو می ره.


این داستان مسیر مشخصی داره. قراره دانش آموزا فکر کنن اینجا هاگوارتزه ولی با رفتار ها و برخورد های عجیب و غریبی روبرو بشن. داستان شما هم همونطور که خواننده انتظار داره پیش می ره. ولی شما با جزئیات این مسیر و سوژه های فرعیش بازم موفق می شین خواننده رو غافلگیر کنین. بخندونین و دنبال خودتون بکشونین:
نقل قول:
چندثانیه ای طول نکشید که صدای ضجه و فریاد آن دانش آموژ به گوش رسید و دیگر دانش آموزان که فقط صدا را میشنیدند تنها به جویدن ناخن هایشان از ترس اکتفا کردند...صدای جیغ و فریاد آن دانش آموز که قطع شد،سیوروس اسنیپ دوباره وارد سالن شد و به لرد چشمکی به معنای "همه چی حله ارباب" زد...دانش آموزان هم پس از اینکه آب دهانشان را به سختی قورت دادند به طرف لرد برگشته و او را نگاه کردند...



نقل قول:
لرد همچنان با حرارت و شوق خاصی در حال سخنرانی بود...ولی دانش آموزان همگی چرت میزدند...حتی بعضی از مرگخواران هم به خواب رفته بودند...اما لرد همچنان در حال سخنرانی حماسی خود بود...
_در آخر باید بگم که آموزش را باید به دستان پرتوانمند متخصصین،یعنی ما سپرد تا آینده ی جامعه جادوگری سیا...چیز...سفید شود!در ضمن آقای "بان" سفارش کردن که بگم سمت جنگل دهکده نرین...اونجا ماگل داره،گازتون میگیرن...همچنین گفت که بگم سعی کنید کمتر بخورید تا کمتر از مرلینگاه استفاده کنید...پایان!

سخنرانی بی معنی و مضحک لرد خیلی جالب بود و اصراری که برای ادامه سخنرانی داشت از خود سخنرانی هم جالب تر بود! تقلید پایان سخنرانی که کاملا شبیه سخنرانی دامبلدور بود، یعنی جایی که می گه نرین جنگل هم خیلی خوب بود. چون همه می دونن که لرد سال ها می خواسته در هاگوارتز کار کنه و موفق نشده. همین موضوع این جدیت و حالت "عقده ای" رو توجیه می کنه.


نقل قول:
بلاتریکس که تمام سه ساعت را سرپا به لرد زل زده بود گفت:
_وای...چه سخنرانی عالی بود...هوی توله ها...چرا بر و بر من رو نیگاه میکنید؟!دست بزنید برای این سخنرانی محشر!

این یکی از سوژه هاییه که اینجا پنهان شده بود و شما پیداش کردین.
در همه سوژه ها همچین سوژه های فرعی پنهان شده ای داریم و یکی از مهمترین مواردی که از ما یک نویسنده و مخصوصا طنز نویس خوب می سازه دیدن و پیدا کردن این سوژه هاست. ممکن بود یه نویسنده عادی سخنرانی رو بنویسه و رد بشه...ولی شما به این نکته هم توجه کردین که یه بلاتریکسی وجود داره که احتمالا تنها شخصیه که از این سخنرانی لذت برده!
دیالوگ حاوی عبارت "توله ها" و همچنین شکلک های بکار برده شده کاملا مناسب و منطبق بر شخصیت بلاتریکس بودن.


نقل قول:
_خب باید میوردین...خودتون باید با خودتون میوردین...در ضمن چهل درصد گمرک وارد کردن اغذیه به اینجاست...چهل درصد هم مالیات بر ارزش افزوده است...یعنی هر اغذیه ای که داشته باشن،نود درصدش رو باید بدین به آشپزخونه!

ایده غذا خوردن لرد و مرگخوارا عالی بود. این که غذا بخورن و به بچه ها غذا ندن اونقدر بی رحمانه و مسخرس که هر خواننده ای رو می خندونه.
البته در شروع پست روی میز ها غذا بود ظاهرا...ولی اهمیتی نداره. محتوا و مفهوم نوشته شما قویه...خواننده به همچین نکته هایی توجه نمی کنه.
این که باید با خودشون غذا میاوردن عالی بود...ولی به نظر من اشاره به گمرک و مالیات زیادی مشنگی بود! یه کمی این قسمت رو به شکلی غیر ضروری سنگین کرده. این قسمت یا باید ساده تر می شد یا سنگین تر!
یعنی یا خیلی ساده می گفتین که آوردن خوراکی آزاده ولی خوردنشون ممنوعه!
و یا یه فرمول پیچیده برای دانش آموزا توضیح می دادین که کسی چیزی ازش نمی فهمید. وقتی می پرسیدن معنیش چیه بهشون می گفتین که باید برای غذایی که خودشون آوردن پول پرداخت کنن!(یا همون نود درصدشو تحویل بدن). الان بین این دو مورد مونده و تاثیر هیچکدومو نذاشته.


پایان پستتون بسته نشده. نفر بعدی می تونه از همین محل غذا خوردن ادامه بده یا بره مرحله بعدی....این آزادی عمل عنصر تشویق کننده ای برای ادامه دادنه.
به نظر من قوی ترین و جالب ترین قسمت نوشته شما شخصیت های سیاهش بودن. شما خیلی درست و ماهرانه سیاه ها رو طنز می کنین. خیلی خوب و متناسب با سوژه ازشون استفاده می کنین.یه نکته جالب هم اینه که شما رودولف رو به سادگی کنار می ذارین! این یعنی متکی به شخصیت خودتون نیستین. البته رودولف شخصیت خیلی بدرد بخوریه! ازش استفاده کنین. ولی اینجا انتخاب خوبی بود که اولویت رو به شخصیت های دیگه دادین.


داستان رو خوب پیش بردین. شما در قسمتی قرار داشتین که سوژه های زیادی داشت. سوژه های جالبی که بهتر بود ازشون رد نمی شدیم. خوشبختانه از همشون استفاده کردین. رفتار مرگخوارا، سخنرانی لرد و حالت بهت زده بچه ها...همشون خیلی خوب بودن.


مطمئنیم که موفق نشدید!(امتحانو می گیم!)

_________________

دو نقد بعدی در اسرع وقت انجام خواهند شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۴/۳/۲۱ ۳:۱۱:۴۷



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۵۷ چهارشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۴

زنو فیلیوس لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۸ چهارشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۶:۵۲ دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 114
آفلاین
سلام بر بزرگترین ارباب جهان...
می شه اینو نقد کنید؟ارباب می دونم کیفیتش خیلی پایینه ولی من تازه کارم و به بزرگی خودتون ببخشید...



تصویر کوچک شده

آدما دو جور زندگی میکنن :
یا غرور شونو زیر پاشون میذارن و
با انسانها زندگی میکنن،
یا انسانهارو زیر پاشون میذارن و
با غرورشون زندگی میکنن


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۴۶ سه شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۴

جروشا مون old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۳۰ شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۸:۳۶ پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۴
از شبنم عشق، خاک آدم گل شد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 67
آفلاین
سلام بر لرد سیاه!
میشه اینم نقد کنین؟
سعی کردم اولین رولم رو به بهترین شکل ممکن بنویسم!

http://www.jadoogaran.org/modules/new ... wtopic.php?post_id=297337


"عمه ریتا پاره ی تن من است! دوستش بدارید! ... فقط باهاش مصاحبه نرین، خطرناکه! "

***

تصویر کوچک شده
رستاخیز ققنوس!

***

تصویر کوچک شده
کاراگاه ارشد
ریاست دایره‌ی کاراگاهان


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۴۵ سه شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۴

مرگخواران

رودولف لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۷ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۲۴ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
از مودم مرگ من در زندگیست... چون رهم زین زندگی پایندگیست!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 1272
آفلاین
ارباب..ارباب...ارباب!

مغزمون تنگ شده بود ارباب...ارباب...رودولف خسته شده ارباب!
ارباب...نیاز به کمک دارم...خیلی هم نیاز به کمک دارم ارباب...خیلی ها!

ارباب...رول نوشتیم!
میخوام یه موضوعی رو بگم خجالت میکشم...میخواستم ببینم میشه نقدش کنید؟! آخه شما همین الان سه تا رول رو نقد کردین!
ارباب...میشه یه نگاهی به این بندازین آیا؟!
ارباب...ببخشید درخواست نقد دادم...ارباب...کلا ببخشید!









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.