هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۴:۴۸ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۶

کارداک دیربون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۰ شنبه ۱۲ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۰:۱۵ جمعه ۶ مهر ۱۳۸۶
از ولايتمون!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 60
آفلاین
در کتاب تاریخچه ی هاگوارتز جلد 6 جز 9 در وصف شجاعت بی مانند گودریک گریفیندور آمده است که:
در شهری دور که مردمش بسیار خوب بودن ابولهولی زندگی می کرد که مرض بسیار داشت سر راه ملت رو می گرفت و از اون ها معما می پرسید اگر جواب نمی دادی محکوم به مرگ بودی...
روزی روزگاری گودریک گریفیندور عظیم! داشت راه می رفت که
ناگهان به این ابولهول برخورد کرد ابلهول مستقیم به چشمان او نگاه کرد و گفت:من معمایی دارم یا حلش می کنی و می زارم که بری یاجواب نمی دی و میمیری.
گودریک هم گفت :بگو
گفت:
آن چیز که با ورد آگوامنتی می یاد؟
گفت:توضیح بیشتر بده؟
گفت: تو نوشدارو هم می ریزن؟
گفت:بگو بازم بگو؟
گفت:چی چی معدنی؟
گفت توضیح بیشتر پلیز!
گفت:لغزنده است
گودریک نگاهی به دریا یی که در آن نزدیکی بود کر دو گفت:ماهی هستش؟
ابولهول که داشت از خوشحالی می ترکید گفت:آفری آفرین داری
نزدیک می شی! ماهی تو کجا زندگی می کنه؟
گودریک کمی فکر کرد و گفت:تو آکواریم؟
واین سرانجام ابلهول بدبخت بود :او خود را در دره ای در همان حوالی پرت کرد...!

کودریک با خود پوز خندی زد و گفت من که می دونم ماهی تو تنگ زندگی می کنه!
با اجازه از قضیه - محنت - محکوم استفاده نکردم

تایید نشد !!! از 10 خط بیشتر بود !!!(پادمور)


ویرایش شده توسط کارداک دیربون در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۷ ۱۶:۰۰:۲۵
ویرایش شده توسط کارداک دیربون در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۷ ۱۶:۱۰:۱۱
ویرایش شده توسط کارداک دیربون در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۷ ۱۶:۱۴:۵۵
ویرایش شده توسط کارداک دیربون در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۷ ۱۶:۲۵:۲۲
ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۸ ۱۲:۱۹:۴۸

تصویر کوچک شده


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۲:۳۴ جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۸۶

بارتی کراوچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۳۲ یکشنبه ۵ آبان ۱۳۹۲
از مرلینگاه شوری خانه ریدل
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
آگوامنتی - نوشدارو - پوزخند - مستقیم - تاریخچه - قضیه - لغزنده - عظیم - محنت - محکوم

- ... تاريخچه ي محكوميت هاي عظيم افرادي در دنياي جادوگري زياده !!!
- درسته رئيس . ولي شما اين قضيه رو نمي دونين . شما بايد بيش ...
- نه ! ديگه نمي خوام چيزي درباره ي اين موضوع بدونم ...
- ولي قربان اون نوشدارو ...
- نوشدارو ؟ كدوم نوشدارو ؟
مرد در اتاق مجلل قدم زنان به صحبتش ادامه داد :
- قربان اون نوشدارويي كه مرگخواران به اون مرد بيچاره داده بودند او را اينگونه بي ثبات و بي اختيار كرده بود .
رئيس از جاييش بلند شد و به مرد ديگري كه نشسته بود نيم نگاهي انداخت و بدون هيچ توجهي به افراد حاضر ديگر در اتاق گفت :
- بايد همگيتون يه تحقيق كامل و بدون نقص از همه ي ماجرا بعمل بيارين .
و بعد با پوزخند فرد نشسته روبرو شد و او گفت :
- قربان ؟ تحقيق براي چي ؟ همه چيز معلومه . شما ...
- نه همين كه گفتم . اگه اون مرد بيچاره يا غير بيچاره تقصير كار نباشه , نبايد هيچگونه محنتي از طرف ما ببينه !!! مرد كه بازيچه ي ما نيستن ! همه برين همين حالا .
و صداهاي :
- بله قربان !
ناگهان صداي :
- شپرق ... تورق !
آمد و مردي كه با همه مخالف بود و متقاضي انجام نشدن تحقيقات بود به زمين خورد و لباسش آغشته به مايعي لغزنده شد و با اكراح از جايش بلند شد و ورد :
- آگومنتي
را بر زبان آورد تا تميز شود ولي بدتر خيس و خيلي زشت تر شد .

تایید نشد !!! از 10 خط بیشتر بود !!!(پادمور)


ویرایش شده توسط بارتي كراوچ در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۶ ۲۲:۴۰:۱۲
ویرایش شده توسط بارتي كراوچ در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۷ ۱۸:۱۹:۱۳
ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۸ ۱۲:۱۹:۴۵
ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۸ ۱۲:۳۱:۲۹
ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۸ ۱۲:۳۶:۵۷


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۲:۰۱ جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۸۶

پادما.پتيل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۰۲ شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۴:۵۸ سه شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
از خونمون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 92
آفلاین
يه سوالي داشتم... من قبلا براي اين جا پست زده بودم حتي وايسادم كه ارسال هم بشه كه شد اما فرداش كه اومدم ببينم تأييد شده يا نه نبودش ...نه توي منوي كاربري خودم نه اينجا!
مي خوام ببينم پستم حذف شده؟

بله پست شما به دلیل اینکه با کلمات داده شده نوشته نشده بود حذف شده !!!(پادمور)


ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۶ ۱۹:۴۴:۳۸

Only Raven


username امـ در پاتر مور :

HazelDawn14257


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۸:۲۶ جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۸۶



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۲۰ پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۰:۴۲ جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1
آفلاین
حالا دیگر سالهای زیادی بود که لرد سیاه قدرت اول دنیای جادوگری بود و حالا هری و دامبلدور می خواستند به آن سالهای طولانی خاتمه بدهند. تکنیک لرد مشخص بود تا از ماهیت طلسم مهاجم با خبر می شد آن را دفع می کرد و سپس با بیرحمی می کشت. دامبلدور به این فکر کرده بود که اگر لرد نفهمد که باید از چه دفاع کند چه ؟ و بزرگترین پروژه جادویی آغاز شد. در تمام تاریخچه عظیم طلسمات برای اولین بار طلسمی را به طلسم دیگری تبدیل کرده بودند.

هری مستقیم به چشمان لرد خیره شد. لرد با پوزخندی گفت: این قضیه حل شده است تو محکوم به شکستی و هیچ نوشدارویی تو را نجات نمی دهد.ولی هری با قاطعیت گفت: آگوامنتی

چشمان لرد از تعجب گرد شده بود. به جای آّّب نور سبز رنگی درخشیدن گرفت.تغییر طلسم جواب داد.

تایید شد !!!(پادمور)


ویرایش شده توسط اواداکداورا در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۶ ۸:۲۹:۵۰
ویرایش شده توسط اواداکداورا در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۶ ۸:۳۲:۲۱
ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۶ ۱۹:۲۹:۵۱


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۶:۱۵ جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۸۶



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۵۳ یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۸:۰۵ یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 2
آفلاین
هري ديشب تمام مدت داشت روي تاريخچه ي جادوي سياه كار مي كرد.به خاطر همين صبح نتوانست زود از خواب بيدارشود و قبل از كلاس قضيه ي محكوم شدن بلاتريكس را به رون و هرميون بگويد.پس مجبور شد سر كلاس معجون سازي همينطور كه داشت نوشداروي مرگ سهراب را درست مي كرد، وضع دستگيري محنت بار اورا تعريف كند.در همين لحظه بود كه پروفسور اسنيپ بالاي سر اونها ظاهر شد و در حالي كه مستقيم به چشمان هري مي نگريست گفت: تو دردسر عظيمي افتادي پاتر.اين در حالي بود كه مثل هميشه مالفوي با پوزخند به او نگاه مي كرد.

تایید شد !!!(پادمور)


ویرایش شده توسط The others در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۶ ۶:۲۱:۳۶
ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۶ ۱۸:۲۹:۴۰


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲:۳۰ جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۸۶

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۸ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۳:۰۰ دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۰
از کنار داوش
گروه:
کاربران عضو
پیام: 683
آفلاین
بازی با کلمات آگوامنتی - نوشدارو - پوزخند - مستقیم - تاریخچه - قضیه - لغزنده - عظیم - محنت - محکوم ولدمورت در حالی که پوزخندی به لب داشت چوبدستیش را مستقیم به سمت او گرفت. _من اون را میخوام .جای اون کجاست؟ اون را بده به من کروشیو... مک گونگال فریادی از درد کشید . او محکوم به مرگ بود. این را خوب می دانست ولی با این حال حاضر نبود جای تاریخچه عظیم گودریک گریفیندور را به او لو بدهد نه به این سادگی .دامبلدور قضیه را به او نگفته بود ولی به دستور البوس او باید از تاریخچه مراقبت میکرد. در حالی که از سطح لغزنده پله ها بالا میرفت گفت: _بهتره منو بکشی تام. من هیچی بهت نمیگم. _اگر انتخابت اینه مینروا ... _مطمئن باش. ولدمورت چوبدستیش را به سمت او نشانه گرفت.نور سبزی پدیدار شد و چیز دیگری نفهمید. تایید شد !!!(پادمور)


ویرایش شده توسط albus severus در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۶ ۲:۵۳:۴۵
ویرایش شده توسط albus severus در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۶ ۳:۱۳:۰۷
ویرایش شده توسط albus severus در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۶ ۳:۲۱:۱۳
ویرایش شده توسط آلبوس سوروس در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۶ ۱۴:۴۹:۴۸
ویرایش شده توسط آلبوس سوروس در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۶ ۱۷:۵۱:۱۰
ویرایش شده توسط آلبوس سوروس در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۶ ۱۸:۰۶:۰۵
ویرایش شده توسط آلبوس سوروس در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۶ ۱۸:۱۱:۵۵
ویرایش شده توسط آلبوس سوروس در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۶ ۱۸:۱۵:۳۱
ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۶ ۱۸:۲۴:۳۱


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۱:۱۴ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۶

آرماندو  دیپت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۰ شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۰:۱۵ پنجشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۶
از هاگوارتز و لندن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 11
آفلاین
* آگوامنتی - نوشدارو - پوزخند - مستقیم - تاریخچه - قضیه - لغزنده - عظیم - محنت - محکوم



هری این بار باید امتحان گیاه شناسی را به خوبی میداد.پروفسور اسپراوت هری را به طرف یک گلدان قدیمی و بزرگ برد . از برگ های عظیم گیاه ماده ای سبز و لغزنده می چکید.اسپراوت گفت: میتونید شروع کنید آقای پاتر..

هری شب قبل تمام قضیه های گیاه شناسی در مورد گیاهان سمی و دارویی را در تاریخچه گیاه شناسی خوانده بود هرمیون آن کتاب را برای او از کتابخانه گرفته بود..هری باید به وسیله ی صمغ آن نوشدارویی برای از بین بردن تاول ها ی ناشی از نیش زنبور می ساخت و آن نوشدارو روی پوست یک سال اولی که زنبور جنگلی نیشش زده بود امتحان میشد. صمغ گیاه بسیار غلیظ بود و در صورت استفاده ی خام پوست را می سوزاند. پس هری فقط می بایست آن را رقیق تر کند .سپس نفسش را حبس کرد، چوبش را مستقیم به طرف قطره های صمغی که در حال چکیدن بودند گرفت و بلند گفت : ((وینگاردیوم لویوسا)) مقداری از صمغ ها به هوا رفتند و در ظرفی که کنار گلدان بود فرود آمدند. هری بار دیگر عصایش را بالا آورد و زمزمه کرد: ((آگوامنتی))
فواره ای از آب از نوک چوبدست هری جاری شد و پس از چند ثانیه متوقف شد. هری نفسش را بیرون داد و آرام از گلخانه بیرون رفت.روز بعد وقتی وارد اتاق عمومی گریفیندور شد کارنامه ی قبولی اش را روی میز جلوی رون انداخت.

تایید شد !!!(پادمور)


ویرایش شده توسط apwbd.d.asassin در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۵ ۲۱:۳۸:۱۰
ویرایش شده توسط apwbd.d.asassin در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۵ ۲۱:۴۴:۵۱
ویرایش شده توسط apwbd.d.asassin در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۵ ۲۱:۵۳:۲۱
ویرایش شده توسط apwbd.d.asassin در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۵ ۲۱:۵۳:۴۱
ویرایش شده توسط apwbd.d.asassin در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۵ ۲۱:۵۳:۴۶
ویرایش شده توسط apwbd.d.asassin در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۵ ۲۱:۵۴:۰۸
ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۶ ۸:۳۴:۴۵

draco dormiens nancouam titilandus
هرگز یک اژدهای خفته را قلقلک ندهید
عکس توسط مدیر برداشته شد.


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۸:۲۹ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۶

 استن شانپایکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۲۴ چهارشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۸:۵۰ چهارشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 440
آفلاین
هري داشت کتاب تاريخچه ي جادوگري رو مي خوند که يهو تصميم گرفت بره به کلبه ي هاگريد . شنل نامرئي رو پوشيد و مستقيم به سمت در خروجي براه افتاد ..
در طول راه چمن به خاطر باران بسيار لغزنده شده بود و راه رفتن براي هري بسيار سخت بود هنوز فاصه ي زيادي با کلبه داشت که متوجه دود عظيمي شد که از کلبه بالا مي اومد با سرعت به سمت کلبه رفت نمي دونست قضيه از چه قراره در همين فکر بود که متوجه هاگريد شد که به سمتش مي امد ومي گفت فنگ . فنگ تازه فهميد که فنگ تو کلبه گير افتاده چوب دستي شو مستقيما به سمت کلبه گرفت و گفت اگوامنتي و تونست در عرض چند دقيقه اتيشو خاموش کنه...
با هاگريد وارد کلبه شدند که صحنه ي بدي رو ديدند. بيچاره فنگ محکوم به مرگ شده بود ......به اين مي گن نوشدارو بعد از مرگ ( ......... ) .

تایید شد !!!(پادمور)


ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۶ ۸:۳۲:۲۴

ٌٌدر حال پاشیدن بذر


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۳:۰۶ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۶

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
بازي با كلمات نوع ديگري از داستان نويسيست براي كساني كه به نوشتن علاقه دارند
با بكار بردن 10 كلمه يه داستان كوتاه و زيبا بنويسيد
مقررات:
1-از 10 كلمه تعيين شده حتما بايد حداقل 7 كلمه در داستان بكار برده شود
2-از يك كلمه چندين بار و به شكلهاي گوناگون ميتونيد استفاده كنيد ولي يك كلمه به حساب مياد(حركت => حركتي-حركت كردم...)
3-كلمات تعيين شده بايد با رنگي غير از رنگ متن مشخص شود
4-برداشتن و يا اضافه كردن پسوند به كلمات همچنين تغيير در نحوه گفتن آنها بلامانع است (چطور=> چطوري---دلم ميخواست=> دلت ميخواست)

كلمات جدید:
* آگوامنتی - نوشدارو - پوزخند - مستقیم - تاریخچه - قضیه - لغزنده - عظیم - محنت - محکوم

* طلسمی برای درخواست آب





Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۱:۳۷ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۶

هگو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۳:۰۰ یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۳:۵۲ چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1
آفلاین
معذرت می خوام نمی دونستم باید لغات رو رنگی بنویسم و بیشتر از 10 خط هم نشه

جرج و فرد سر میز صبحانه داشتند با هم صحبت می کردند
فرد: ببین جرج مکاتبه با اون شفادهنده پیر یه کار احمقانه س
جرج :باید چی کار کنیم کسب و کارمون رو تعلیق کنیم
فرد:چه طوره یه اعلامیه بدیم تا یکی دیگه پیدا بشه
جرج :نه راستی ما می تونیم با اون ریسمان همه کسانی که با خرید قرص های خراب ما به این روز افتادن رو شناسایی کنیم
فرد: اون وقت با پای پیاده تا خونه همه اونا بریم اونا رو شفا بدیم
خانم ویزلی که تا اون موقع خودش رو سرگرم نشون می داد با پرخاش سر اون ها داد زود : با هر دو تونم اگه دوباره فکر ساختن اون قرص های لعنتی به سرتون بزنه من می دونم با شما
جرج : نه مادر ما دیگه ملاحظه کار شدیم

تایید شد !!!(پادمور)


ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۵ ۲۲:۱۵:۰۷







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.