هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۱۴:۲۶ شنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۳
#74

ایلیدان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۱ شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۱۱ پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 375
آفلاین
رودی : هلپ نفسم بالا نمیاد
مانیا : :bigkiss:
رودی : مانیا تو رو خدا نجاتم بده هلپ
خواهر هاگر :
مانیا : هاگرید اون خواهر بوق بوق تو جمع کن یعنی چی به مرد همسر دار وا قباحت داره
هاگرید : درست با خواهر من حرف بزن قاطی میکنم ها
گراپی : خواهر : هرمی کجاست ؟
حاجی : این کار ها یعنی چه این برادر رودی مثل همیشه ام پی تی ری شد که خواهر شما واحد خواهران بسیج ما را میگردانید ان وقت خداتان استغفرالله
رودی : بابا از سقف نرو بالا این خواهر رو ببر بیرون من رو کشت
حاجی : مرتیکه من از سقف میرم بالا بگم برادر گراپی بوق بوق
رودی : ببخشید این خواهر شو یه کاریش کن
رودی فکر ی به ذهنش میرسه : خواهر گراپ این گراپ رو میبنی اولا نا تنی در آسلام حرام نیست تنفس مصنوعی دادن به برادر از نوع نا تنی هم قد خودته تقریبا وزنی هم بهت میخوره استقامت رو نگاه کن برو قربونش
هاگر : نه
رودی : بله
هاگر فرار میکنه پاپیون رو وا میکنه گلوله رو جا میکنه خودشو رها میکنه


مانده از شب هاي دورادور، بر مسير خامش جنگل، سنگينچيني از اجاقي


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۰:۲۳ شنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۳
#73

هگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۹ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ جمعه ۱۹ آذر ۱۴۰۰
از دره غولها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
رودی آدم میشود 2
=============================
هاگرید : صبر کن رودی !
گروپ گروپ !
هاگرید : نه خواهر صبر کن ! خواهش میکنم صبر کن من راضیش میکنم !
خواهر ناتنی : هگر من صبر نتونست ! من رودی خواست !
رودی : کمک کمک ! help me ! خواهش میکنم یکی به دادم برسه !
خواهر ناتنی : رودی من تو دوست داشت ! :bigkiss:
رودی : ترا خدا یکی به دادم برسه !
============================
همچنان ادامه دارد !


آدمي از عالم خاکي نمي آيد به دست !
عالمي ديگر ببايد ساخت ! وز نو آدمي


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۰:۲۱ شنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۳
#72

سالازار اسلیترینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۶ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۴ چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۷
از تالار اسرار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 272
آفلاین
سلام مانيا
دوازده تا ردا با آرم بانك ميخواستم
براي كارمند هاي جديدم

لطف كن زود تر آادشون كن
-=-=-==-=-=-=-=-
در ضمن مباركه

رودي و مانيا كي شيرينيشو ميدين ؟؟


نمایشنا


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۰:۰۳ شنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۳
#71

مانیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۸ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
از Azeroth
گروه:
کاربران عضو
پیام: 210
آفلاین
صد و یک پست خالدار در ردا فروشی (بر گرفته از صد و یک سگ خالدار در لندن)
فیلمی از کاری
بازیگران:رودی. مانیا .هاگرید. گراپی. حاجی. برادرا و خواهر گراپی
=====
سکانس 1
رودی با عجله وارد مغازه میشه
مانیا:چیه؟
رودی:مانیا جون الهی که من ...(زیر 18 سال نخونند)
مانیا:خوبه...بگو چته
رودی:نجاتم بده
مانیا:چرا؟چی شده؟
دلینگ...دلینگ
حاجی به همراه گراپی وارد میشن
حاجی:چی شده رودی؟
گراپی با خشم به رودی نگاه میکنه
رودی:هیچ...هیچی
و بعد با سر به گراپی اشاره میکنه
حاجی:آهان
هاگرید با خواهر ناتنیش وارد میشه
خواهر هاگرید: :bigkiss:
مانیا: برو اونور خانم ایشون صاحب داره
خواهر هاگرید:
مانیا:بله و رودی رو میکشونه اونور...


تصویر کوچک شده


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۲۳:۳۴ جمعه ۲۷ آذر ۱۳۸۳
#70

هگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۹ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ جمعه ۱۹ آذر ۱۴۰۰
از دره غولها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
رودی آدم میشود !
====================
هاگرید : رودی بهت نگفتم ! نگفتم بیا و دست از زن ذلیلی بردار ! حالا خوب شد قبل از ازدواج فهمیدی ! والا تا آخر عمر باید این هیولا! را تحمل میکردی
رودی : من رفت بمیرم !
هاگرید : نه تو هنوز جوونی حیفه توی این سن و سال ! اصلا ببین حالا که سرت به سنگ خورده خودم برات آستین بالا میزنم !
رودی : جدا؟
هاگرید : به جون تو ! دروغم چیه ! ببین گراوپ یه خواهر داره که در واقع خواهر ناتنی من هم هست ! از هر انگشتش یه هنر میریزه ! خانم خوب و بسازیه خیلی هم بهت علاقه داره !
رودی :
هاگرید : خواهر بیا اینجا تا رودی ببیندت !
گرومپ ! گرومپ !
رودی :
هاگرید : کجا فرار میکنی رودی صبر کن !هنوز بهت نگفتم که چقدر خوب آشپزی میکنه !
=====================
و این داستان ادامه دارد ...


آدمي از عالم خاکي نمي آيد به دست !
عالمي ديگر ببايد ساخت ! وز نو آدمي


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۱۸:۲۷ جمعه ۲۷ آذر ۱۳۸۳
#69

مانیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۸ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
از Azeroth
گروه:
کاربران عضو
پیام: 210
آفلاین
حاجی:نسبت ندارید؟
رودی:نه
حاجی:اااا من فکر کردم ازدواج کردین
مانیا:کی گفته؟
حاجی:رودی
مانیا:نخیر همچین خبری نیست پسره پرو
حاجی و رودی:
مانیا:چرا همچین میکنین؟؟؟؟واااااااااا
رودی:مانیا ما اینهمه با هم حرف زدیم
مانیا:ما کی با هم حرف زدیم؟؟؟؟؟؟؟؟
رودی:
مانیا:از کاروزندگی منو انداختی آقا اصلا این مزاحم من شده بگیرینش
رودی:
حاجی:رودی متاسفم مجبورم ببرمت
رودی:نه
================
مانیا: رودی بیای مغازه عذر خواهی کنی شاید ببخشمت !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


تصویر کوچک شده


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۱۵:۲۰ جمعه ۲۷ آذر ۱۳۸۳
#68

ایلیدان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۱ شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۱۱ پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 375
آفلاین
رودی و مانیا در راه بازار به حاجی میرسن
حاجی : برادر گراپی برو ازشون بپرس چه نسبتی با هم دارن در خیابان با هم راه میروند
گراپی : خواهر مانیا هاگر کیه هرمی کجاست؟
رودی : چه کارشی به خانم محترم چی کار داری بیا با خودم حرف بزن خوشت میاد برم با هرمی حرف بزنم
گراپی :
رودی : پس بیا این طرف با خودم حرف بزن
حاجی که میبینه کار بیخ داره پیدا میکنه خودش میره جلو
رودی : سلام علیکم بر حاج دارالله ولمسلمین احوال شما خوب است به حاج خانم دارک لیدی سلام ما رو برسان
حاجی : سلام علیک برادر رودی همچون رود جاری ای اس ال به دست حاج خانم سلام دان
رودی: حاج اقا این برادر مومن اومدن به این خانم گیر دادن و مزاحم شدن
حاجی : مزاحم شدیم که بپرسیم نسبت شما با این خانم جوان و ماشالله زیبا چیست
رودی : حاجی شما هم ؟ چشم هاتونو درویش کنید
حاجی : اشکال از ie سخت نگیر
رودی : اهان والا ما هنوز نسبتی نداریم( در گوش حاجی )والا خیلی دلم میخواد نسبت داشته باشم
....


مانده از شب هاي دورادور، بر مسير خامش جنگل، سنگينچيني از اجاقي


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۱۴:۴۸ جمعه ۲۷ آذر ۱۳۸۳
#67

مانیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۸ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
از Azeroth
گروه:
کاربران عضو
پیام: 210
آفلاین
مانیا:چی کار داری؟
کاد نه کات
کاری:خانم چرا با خشونت میگی؟
مانیا:پس چه جوری بگم؟
کاری:با ملایمت
مانیا:بلد نیستم
کاری:ااااااااااا
مانیا:ا بی ا
رودی در گوش کاری:بابا ول کن من همینطوری مانیا رو میخوام
کاری:ای خاک بر سرت
رودی:
پاشو برو بیرون ما اصلا نیازی به تو نداریم
کاری:نه
مانیا:خیلی خب با ملایمت میگم
3...2...1 اکشن
رودی:مانیا...
مانیا:بنال
کاری:ااااااا خانم
مانیا:چی کار کنم دست خودم نیست
کاری:فعلا رودی جون بیخیال شو تا من یه آموزش بازیگری با ملایمت بدم
رودی:


ویرایش شده توسط هرمیون گرنجر در تاریخ ۱۳۸۳/۱۰/۶ ۸:۰۹:۴۵

تصویر کوچک شده


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۱۳:۳۶ جمعه ۲۷ آذر ۱۳۸۳
#66

ایلیدان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۱ شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۱۱ پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 375
آفلاین
رودی : مانیا اجازه هست حرف بزنم
مانیا : بنال
رودی : چرا انقدر خشنی ؟حاجی خودت نگاه کن هر روز منو میزنه
مانیا : حقشه حاج اقا نفقه نمیده
رودی : حقوق مو نمیدن نفقه شو بدم
کاری : ببخشید ولی این ها هنوز عروسی نکردن
رودی : فردا بیا بچه مو نو ببین
کاری: مااااااااا شما با سرعت نور حرکت میکنید ؟ بابا گاماس گاماس
رودی : مانیا چی میگه
حاجی استغفرالله ( زیر هیجده نخونن ) : رودی ای اس ال بدون عروسی بچه دار شدی
رودی : نه بابا ما که دیشب عروسی کردیم
حاجی : پسرم اون موقع که شما داشتید با مادون قرمز سر سره بازی میکردید ما زغال میفروختیم اومدی ما رو سیاه کنی
کاری : از سکانس هشت باید دوباره بگیریم
سکانس خواستگاری بار دو هزارم
رودی : تق تق تق
مانیا : کیه
رودی : سلام عزیز....
....


مانده از شب هاي دورادور، بر مسير خامش جنگل، سنگينچيني از اجاقي


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۴:۳۶ جمعه ۲۷ آذر ۱۳۸۳
#65

مانیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۸ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
از Azeroth
گروه:
کاربران عضو
پیام: 210
آفلاین
هی من به این رودی مگم بذار حاجی بیاد قبول نمیکنه
حالا حاجی خبری نیست که میذاریم شما بیان بعد
در ضمن رودی فعلا قدغن کاری نمیتونه بکنه
من خودم سفارشاتتون رو میارم
منتظر یه نمایشنامه خوب برای مراسم ازدواجمون هستیم
دستت درد نکنه حاجی این رودی رو هم آدمش کن
ممنون میشم
مانیا


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.