هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۱۶ سه شنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
مرلین


درخواست شما رو فراموش کرده بودیم!


نقل قول:
ما وقتی به پست هایی که توصیفاتشون چند پاراگراف پشت سر همه نگاه می کنیم، می بینیم مثلا دو تا پاراگراف فقط با یه اینتر جدا شدن ولی پاراگراف بعدی با دو تا اینتر؛ چطوریاست؟

گاهی لازمه فقط بریم سر خط. موضوع اونقدر عوض نمی شه که دو تا اینتر بزنیم.اینجا فقط کافیه برین خط بعدی. ولی وقتی پاراگراف عوض می شه و دو موضوع ارتباط خیلی زیادی به هم ندارن دو تا اینتر زده می شه.


نقل قول:
بعد هم اینکه مثل این پستی که خدمتتون دادم، مثلا استفاده از یه کلمه با سه نقطه توی یه سطر، ایراد از نظر نظم و ترتیب و ظاهر رول محسوب میشه یا نه؟

نه...وقتی لازم باشه اشکالی نداره. مثل همینجا که خودم استفاده کردم!
گاهی برای نشون دادن مکث یا تردید لازمه. ولی مواظب باشین جای نقطه رو نگیره.

بررسی پست شماره 46 نوری در تاریکی، مرلین کبیر:


نقل قول:
تام ریدل جوان با بهت و حیرت به آنتونین بیهوش نگاه می کرد؛ هنوز نمی دانست چه جادویی باعث اینکار شده بود؛ هیچ طلسمی را ندیده بود که به پسرک ِ بیچاره برخورد کند؛ حتی سالگو چوبدستی اش را هم بیرون نکشیده بود. یعنی با ذهنش توانسته بود او را کنترل کند و به این وضع در بیاورد؟!

شروع خوبی داشتین.صحنه مبهم بود. خواننده هم همراه تام گیج شده. نمی دونه چه اتفاقی افتاده. وظیفه ای که شما دارین اینه که این احساس رو با خواننده شریک بشین. شما هم همین کار رو کردین. فقط بعضی از جمله ها اگه کمی تغییر کنن بهتر مفهومشون رو می رسونن. مثلا به جای:
حتی سالگو چوبدستی اش را هم بیرون نکشیده بود.
می تونستین بگین:
سالگو، حتی چوب دستی اش را هم بیرون نکشیده بود!


نقل قول:
به سمت خانه ی سالگو حرکت کرد، در طول مسیر بازگشت، به اتفاقی که برای دالاهوف افتاده بود، فکر میکرد. قدرتی که توانسته بود او را اینگونه تحت کنترل در بیاورد، بی شک می توانست هر فرد دیگری را هم به زانو در بیاورد. حتی شاید آلبوس هم به سرنوشت او دچار شده بود؛ بیهوش در گوشه ای از این جنگل دراز کشیده بود و شاید وعده ی غذایی بعدی جانوران داخل جنگل می شد.
لرزید...
نمی دانست از فکر کردن به سرنوشت دو همراهش اینگونه شده بود یا از تغییر ناگهانی هوا. ایستاد... نه... حتما از سردی هوا اینگونه شده بود، او و ترس؟! هرگز! حتی خود سالگو هم نمی توانست او را بترساند، این همه راه نیامده بود تا بترسد. باید سالگو را شکست می داد. خودش باید تنها فردی می شد که جادوی سیاه را می داند، هیچ رقیبی نباید زنده می ماند.

آنتونینو می دادین همون جانوران داخل جنگل می خوردن خب!
کلمه " لرزید" رو خیلی خوب از بقیه متن جدا کردین.
زیاد به این سوژه مسلط نیستم. کسی هم پیدا نشد خلاصه کنه! سوژه این بود که تام می خواست از سالگو یاد بگیره... نه این که شکستش بده. اگه بعدا عوض نشده باشه این قسمت اشتباهه. در اولین فرصت این سوژه رو می خونم و خلاصه می کنم.


بین دیالوگ های پشت سر هم فاصله نذارین. اینو شصت بار تکرار کردیم!

احساسات متضاد و آشفته تام رو خیلی خوب توصیف کردین.این نکته مهمی برای پست جدیه.


دیالوگ های رد و بدل شده بین جادوگر و تام خوب بودن. ولی این سوژه یه چیزی کم داره. کمی هیجان...چیزی که خواننده رو ترغیب به خوندن و ادامه دادن کنه. سوژه اصلی تا یه جایی می تونه ماجرا رو پیش ببره. بعد برای حفظ ریتم و انرژی داستان باید سوژه های فرعی بهش بدیم. اینجا داستان کمی یکنواخت شده. اتفاقا در نقطه ای قرار داره که می شه یه جهت جدید بهش داد. یه مسیری که خواننده مشتاق باشه واردش بشه. الان پست شما خوبه. جمله هاش قشنگن. توضیحاتش خوبن. ولی من خواننده مشتاقانه نمی خونمش. هیجان زده نمی شم. دلیلش سوژه اس که باید اصلاح بشه.

__________________

بررسی پست شماره 252 باشگاه دوئل، ایرما پینس:


پستتون خیلی طولانیه. واقعا خوندنش سخته. پست از نظر طول می تونه طولانی باشه. ولی خواننده نباید خسته بشه. نباید بپرسه "پس کی تموم می شه!"


گاهی زیاد وارد نکات ریز می شین. صحنه ها رو با همه جزئیاتش توضیح می دین. این کار برای نویسنده یک کتاب ممکنه خوب باشه، ولی برای این سایت سنگینه. همیشه مخاطبتون رو در نظر بگیرین. اعضای این ساید برای سرگرمی اینجا هستن. معمولا حوصله توضیحات کشدار و اضافی رو ندارن. قسمتی که درباره ورود زن به دهکده نوشتین تقریبا به اندازه یک پست مستقله! هر چند توضیحاتتون خوبن. صحنه رو خوب توصیف کردین. ولی بهتره خلاصه کنین. مخصوصا در قسمت های مربوط به خاطرات و فلش بک...در این قسمت ها بهتره به اصل ماجرا بپردازین.


نقل قول:
اهالی کهنسال لیتل هنگلتون هر گاه موضوعی برای گفتگو نمی یافتند صحبت درباره عمارت بزرگ روی تپه را پیش میکشیدند.آن جا را خانه ریدل ها مینامیدند.و از نظر همه اهالی دهکده
آن خانه قدیمی،ترسناک و چندش آور بود.در حدود نیم قرن پیش،صاحبان ثروتمند آن خانه همگی در یک شب به طرز مشکوکی از دنیا رفته بودند

در نوشتن رول جدی بیشتر دقت کنین. اینجا یه جاش اشتباها رفتین سر خط...یه جا آخر جمله علامت نذاشتین. همین نکته های به ظاهر بی اهمیت حال و هوای رولتون رو از بین می برن.


نقل قول:
و ایرما علی رغم اشتیاقش، نمیتوانست دست سرد ترس را هم ندیده بگیرد.

جمله زیبایی بود. نوشته های جدی رو همین توصیف های متفاوت قشنگ و جذاب می کنه.


نقل قول:
ساعت کاری کتابخانه در شرف اتمام بود،تنها چند دانش آموز سال هفتمی ریون کلاو هنوز مشغول مطالعه بودند.ایرمای بی حوصله،نگاهی به ساعت بزرگ کتابخانه انداخت.
-خانوم ها کم کم باید برای رفتن آماده بشید.

انتخاب ریون کلاوی ها برای باقی موند در کتابخونه انتخاب خیلی خوب و مناسبی بود. به این نکته ها همیشه دقت کنین. اینجور جزئیات ظاهرا بی اهمیت هستن ولی تاثیر زیادی روی کل نوشته تون می ذارن.


نقل قول:
در حالی که کلاه گروهبندی در آغاز تحصیلاتش پس معطلی 3 دقیقه ای به اسلیترین فرستاده بود،ایرما هنوز هم
هنوز هم نمیفهمید کلاه در او چه چیز دیده بود که به نظرش، ایرما را شایسته حضور در اسلیترین می کرد.

اینجا هم همون اشکالات ظاهری وجود داره. وسط جمله رفتین سر خط. "هنوز هم " رو اگه برای تاکید تکرار کردین درست نیست. اگه اشتباها تکرار شده دقت کنین! بعد از نوشتن یک بار دیگه پستتون رو بخونین. عدد ها رو حتما به صورت حروفی بنویسین. در بقیه رول هم اشتباهات تایپی زیادی دارین.


نقل قول:
"آن ها دیوانه های زنجیری نبودند که به پشتوانه جادو و اربابی قدرتمند دست به جنایت بزنند"
"آن ها افراد خبیثی نبودند که عاشق خونریزی و کشتن باشند"
"آن ها هرگز بی دلیل دست به کشتار نمیزدند"

به این قسمت نقل قول شده از کتاب که با افکار ایرما گره خورده بود خیلی خوب اشاره کردین.


نقل قول:
بلاتریکس با اخم به ایرما مینگریست،آوازه ی علاقه ی جنون آمیز او به اربابش در همه جا ورد زبان بود.
و همه میدانستند که او دل خوشی از مرگخوران زن ندارد.

این قسمت هم جالب بود. همه می دونن بلاتریکس به لرد علاقه داره و همه می دونن که ساحره چندان صمیمی و گرمی نیست. ولی کسی به این شکل به این موضوع اشاره نکرده بود.


نقل قول:
اما ایرما آمده بود که برای همیشه مقیم آن جا شود،پس چوبدستی اش را از جیب ردا بیرون کشید و به سمت آرسینوس یه زنجیر کشیده شده گرفت.

آرسینوس رو در قسمت مناسب و به شکل جالبی وارد داستان کردین. همینطور ذوق و شوق بلا برای کشتن و گمراه کردن ایرما کاملا باور پذیر بود.


__________________

بررسی پست شماره 247 باشگاه دوئل، آرسینوس جیگر:


نقل قول:
در یکی از کوچه های تاریک و کثیف شهر بزرگ لندن پیرمردی با لباس های پاره نشسته بود و با بغض و اندوه به انتظار مرگش بود.

خیلی ناگهانی وارد موضوع شدین. و این موضوعی نبود که ورود ناگهانی بهش جالب باشه. می تونستین از فاصله دورتری شروع کنین! کم کم به پیرمرد نزدیک بشین و توضیح بدین که ناراحته.


نقل قول:
همچنان که به گذشته و چیز هایی که از دست داده بود فکر میکرد یکی از عابران با لگدی به او زد ولی او چیزی نگفت، بیشتر از اینها در افکارش فرو رفته بود که با یک ضربه بخواهد از آنها خارج شود که ناگهان مرد غرید:
- هوی پیرمرد! داری راه ما رو سد میکنی! چرا نمیری تو یه جوب یا زیر یه پل تا بمیری؟

اینجا هم به همون سرعتی که شروع کردین ادامه دادین. خواننده فرصت نمی کنه درک کنه که کی به کی لگد زد و کی حرف زد! علامت ها هم به این سردرگمی کمک می کنه!

همچنان که به گذشته و چیز هایی که از دست داده بود فکر میکرد، یکی از عابران با لگدی به او زد... ولی او چیزی نگفت!
بیشتر از اینها در افکارش فرو رفته بود که با یک ضربه بخواهد از آنها خارج شود.
ناگهان مرد غرید:
- هوی پیرمرد! داری راه ما رو سد میکنی! چرا نمیری تو یه جوب یا زیر یه پل تا بمیری؟

اینجوری بهتر شد.


نقل قول:
آرسینوس همین را میخواست... تایید پدرش را و حالا آن را به دست آورده بود... پس لبخندی زد و به اتاقش رفت... زیر پاتیل را روشن کرد و مواد را داخل آن ریخت و سپس فاجعه... انفجار تمام قصر را نابود کرد و همه ی خانواده اش را کشت... فقط او باقی ماند... با چهره ای پیر و قدرتی مثل قدرت یک مرد بیست ساله! ولی همین فاجعه او را از خود متنفر کرد.

به جای نقطه از سه نقطه استفاده کردین. نکنین!
بعضی جاها هست که برای رسوندن مفهوم و حس و حال ماجرا باید فاصله بذارین. انفجار معجون یکی از این موقعیت هاست. این قسمت رو نباید پشت سر هم بنویسین. مخصوصا اگه اتفاق مهمی مثل مردن اعضای خانواده همراه این انفجار افتاده. به خواننده فرصت بدین ماجرا رو حس کنه. البته این قسمت پست شما حالت خاصی داره. فلش بکه. در قسمت فلش بک اصولا بهتره ماجرا خلاصه بشه. شما هم خلاصه کردین.


1-پیرمرد با یک ضربه ی دیگر رشته ی افکارش پاره شد
2-با یک ضربه ی دیگر رشته افکار پیرمرد پاره شد!
جمله دوم درست تر و بهتره. در انتخاب کلمات و نوشتن جمله ها بیشتر دقت کنین.


نقل قول:
در خانه:

کدوم خانه؟ این همون ساختمانیه که آرسینوس داشت واردش می شد. لازم نبود بطور جداگانه تعیینش کنین. بهتر بود به جای این کار در یک جمله می نوشتین وارد خونه شد!


جریان مرگخوار شدن آرسینوس سوژه اصلی شما بود. ولی واقعا حرفی برای گفتن نداشت. خیلی ساده بود. خیلی معمولی! و این چیزی نیست که در دوئل به شما کمکی کنه.


قسمت پایانی پستتون زیبا بود. ولی همچنان رول شما به یه نکته غافلگیر کننده یا جذاب احتیاج داشت.


موفق باشید.

____________

نقد ریگولوس، به زودی!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۴۸ سه شنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۴

ریگولوس بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۷ پنجشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۷:۵۴ پنجشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۸
از یو ویش.
گروه:
کاربران عضو
پیام: 279
آفلاین
ایشون هستن جسارتا :pashmak:


تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۰:۴۲ دوشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۴

آرسینوس جیگرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷
از وزارت سحر و جادو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1513
آفلاین
سلام و درود بر سرورمان!

ارباب اگر میشود این پست دوئل ما را یک نقدی بزنید!



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۰۶ دوشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۴

ایرما پینس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۱۹ سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۸ چهارشنبه ۹ تیر ۱۴۰۰
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 184
آفلاین
اربابا!
امور جاری کتابخانه هاگوارتز و همچنین رسیدگی به کتابخانه شما وقت زیادی از ما میگیرد.به نحوی که مدتیست از درخواست نقد غافل شدیم.بی توجهی مارا ببخشید!

این!


Underfed Vulture


قبل از صحبت کردن فکر کنید.
قبل از فکر کردن مطالعه کنید.





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۱۱ جمعه ۷ فروردین ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

مرلین کبیر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۴۸ دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۲
آخرین ورود:
امروز ۷:۴۸:۲۴
از دین و ایمون خبری نیست
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
اسلیترین
مرگخوار
پیام: 714
آفلاین
ارباب! نقد می فرمایید؟

اربابا، یه سوال داشتیم، ما وقتی به پست هایی که توصیفاتشون چند پاراگراف پشت سر همه نگاه می کنیم، می بینیم مثلا دو تا پاراگراف فقط با یه اینتر جدا شدن ولی پاراگراف بعدی با دو تا اینتر؛ چطوریاست؟
بعد هم اینکه مثل این پستی که خدمتتون دادم، مثلا استفاده از یه کلمه با سه نقطه توی یه سطر، ایراد از نظر نظم و ترتیب و ظاهر رول محسوب میشه یا نه؟

ممنونیم اربابا.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۵۵ پنجشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 298 خاطرات مرگخواران، نجینی:


من با انسان شدن نجینی مخالفم. نجینی جانور نما نبود. مار بود. قبول دارم که اینجوری نوشتن و ایفای نقشتون با بقیه متفاوت می شه. ولی نکته های مثبت خیلی زیادی هم داره که بقیه نمی تونن ازش استفاده کنن. مخصوصا اگه نجینی قراره نقش دختر لرد سیاه رو بازی کنه این حالت براش مشکل ساز می شه. لرد یه دختر واقعی نداشت...یه مار داشت! یه خزنده! ولی باز تصمیم و انتخاب با خودتونه. این نظر من بود. اگه فکر می کنین به همین شکل جالبه ادامه بدین. شایدم به این شکل بهتر بتونین ایفای نقش کنین.


درباره نیمفادورا خودتون برام توضیح دادین. اینجا هم تکرار می کنم که بقیه اعضایی که شاید این نقد رو بخونن متوجه باشن که این اشتباه رو ندیده نگرفتیم. جبهه و گروه شخصیت های کتاب باید حفظ بشه. تانکس محفلی بود. در سایت هم سفید محسوب می شه. هیچوقت نمی تونه مرگخوار باشه یا حتی مثل یه جادوگر سیاه رفتار کنه. البته شما اشاره نکردین که تانکس مرگخواره. ولی رابطه خوبی با سیاها داره و این خلاف چیزیه که در کتاب دیدیم.


سوژه تون خیلی خوب بود. معمولا اعضایی که میان سراغ این تاپیک فکر می کنن خاطره شون باید اتفاق مهم و سرنوشت سازی باشه. درحالی که یک محدوده زمانی کوتاه از زندگی هر شخصی می تونه خاطره باشه. خاطره انتخابی شما خیلی خوب بود.


یکی از نکته های زیبای پستتون شروع و پایان یکسانش بود. این که پایان پستتون برگرده به نقطه اولش روش خیلی خوبیه. حس خوبی به خواننده می ده.


نقل قول:
نجینی متفکرانه با طرح اسکلت های صورتی رو تختی اش ور رفت.
- آتیش زدن کلکسیون قمه های رودولف، انداختن یه تسترال تو اتاق مورگانا و ریختن معجون عشق تو غذای اسنیپ .

کارای مفیدی که نجینی انجام داده بود عالی بودن. شخصیت شر و پلیدی که براش ساختین کاملا متناسب با شخصیتیه که می شه برای یک مار در نظر گرفت.
ریختن معجون عشق تو غذای اسنیپ حرکت جالب و عجیبی بود! عجیب تر از اون ارتباط دادنش به لرد بود. این کار فقط از نجینی بر میومد! اگه این یک سوژه ادامه دار بود این حرکتتون می تونست سوژه ساز ولی خطرناک باشه...چون احتمال به حاشیه کشیده شدنش زیاده. ولی شما اینجا فقط اشاره کوتاه و گذرایی داشتین. همین اشاره کافیه که خواننده اتفاقایی رو که ممکنه بیفته تصور کنه!


نقل قول:
نیمفادورا با درماندگی ازلبه ی تخت بلند، پشت پنجره ایستاد و به نمای با شکوه « گورستان ریدل ها» که قابل رؤیت بود، چشم دوخت.

با توجه به این که تاپیکی به همین نام داریم اشاره خیلی قشنگی بود. تاکیدی که روی اسم "گورستان ریدل ها" داشتین هم به جا و خوب بود.


بدون در نظر گرفتن این که نیمفادورا و نجینی نمی تونن نسبتی با هم داشته باشن، رابطه جالبی براشون ترسیم کردین. شیطنت و بی خیالی نجینی و نگرانی نیمفادورا برای تو دردسر افتادنش. احساس مسئولیتی که نسبت به نجینی داره. همه قشنگ و قابل درک بودن.


نقل قول:
- در مورد قطع رابطه یهویی تو با ریموس؟
- نه!
- در مورد پسرت!اون توله گرگ نفرت انگیز؟
- نـــه!
- در مورد این که من چطوری جانشین پدرم بشم؟

دیالوگ های نجینی خیلی خوب و حساب شده بودن. خوندن کتاب آسمانی ایده جالبی بود.

رول شما شاد بود! پر از شیطنت...سرگرم کننده. مثبت بود. خواننده احتمالا در پایان رول شما لبخند می زنه.این نشون می ده که کارتون رو خوب انجام دادین. هیچوقت از این سادگی و صمیمیتی که در نوشته تون وجود داره صرفنظر نکنین.همینه که رولتون رو دوست داشتنی کرده.


موفق باشید.






پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۴۸ سه شنبه ۴ فروردین ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 297 خاطرات مرگخواران، نارسیسا مالفوی:


نقل قول:
باران به تندی می بارید. قطرات شفاف باران، شیشه های بخار گرفته ی پنجره ی اتاق نارسیسا را در آغوش گرفته بودند. نارسیسا پیشانی داغش را به شیشه ی یخ زده چسبانده بود و اشک می ریخت. انگشتان باریکش به نرمی قطرات اشک را پخش می کردند و هردم بر سنگینی بغضش افزوده می شد. ساعت ها تنهای تنها در اتاقش، مقابل آسمان گریان ایستاده بود و می گریست.

دو جمله اولتون برای شروع خیلی خوب بود. جمله های بعدی برای توصیف صحنه گریه نارسیسا کمی زیاد بودن. بهتر بود اون قسمت هم با یک جمله هر چند طولانی توصیف می شد. وقتی در شروع برای صحنه ای بیشتر از چیزی که لازمه وقت بذارین خواننده تصور می کنه در ادامه هم با جمله ها و توصیفات کش دار و طولانی مواجه خواهد شد. بهتره روی یک صحنه زیاد توقف نکنین. جمله ها رو زیاد تکرار نکنین. در جمله آخر "آسمان گریان" و " می گریست" خیلی نزدیک به همن. این تاکید و تکرار ممکنه برای خواننده جالب نباشه.


نقل قول:
حالا زمان آن ها به پایان رسیده بود. تاریکی آرامش بخش شب، جای خود را به نور کورکننده ای که سخت چشمانش را می آزرد، داده بود. حالا باید شاهد آن باشد که تمام آرمان هایش، زیر پای مشنگ زاده های بی اصل نسب پایمال شود. او زندگی خود را نجات داده بود، به همراه زندگی لوسیوس و تعدادی از دوستانشان، اما تازه می فهمید که این زندگی را نمی خواهد.

اینجا خواننده با خوندن جمله اول فکر می کنه که منظورتون از آنها کدام هاست؟! منظور شما یک نسل و یک گروهه.بهتر بود " آن ها" رو از بقیه جمله جدا می کردین. با بولد(ضخیم کردن) یا عوض کردن فونت. اینجوری خواننده می فهمید که منظور خاصی دارین.
توصیفاتتون کمی بیشتر از حد لازم شده. فقط کمی. خواننده رو خسته نمی کنن...ولی به مرز خستگی می رسونن. باید مواظب باشین. توضیحات رو فقط در حدی که لازمه بدین.


نقل قول:
و مهمتر از آن ها، بلاتریکس بود. نارسیسا هرگز با خواهر بزرگش صمیمی نبود و هرگز از دوری او اشک نریخته بود اما حالا فکر کردن به او، مانند فرو رفتن تیری زهرآلود در قلبش بود. دیگر هیچوقت اورا نمی دید و صدایش را نمی شنید. علی رغم ظاهرسازی هایش، با تمام وجود متکی به خانواده اش بود اما همه آن ها اورا تنها گذاشته بودند؛ پدرش، مادرش، آندرومدا و حالا هم بلاتریکس. نارسیسا تنها مانده بود. آن روز با تمام وجود به مرگ فکر می کرد.

این پاراگراف خیلی خوب بود. احساسات نارسیسا رو به زیبایی توصیف کردین. و در ضمن این توصیف شخصیتش رو حفظ کردین. نارسیسا همون نارسیساییه که ما می شناسیم. ولی در نوشته شما با ابعاد جدیدی از شخصیتش آشنا می شیم. این باور پذیر بودن شخصیت شما خیلی مهمه.


نقل قول:
صدای گریه ای کودکانه از دور به گوشش رسید، حتی از آن کودک بی گناه هم نفرت داشت.

صحنه خیلی قشنگی بود.بچه به موقع وارد داستان شد! از احساسات مادرانه نارسیسا خیلی خوب و به موقع استفاده کردین.


نقل قول:
بیرون از قصر مالفوی ها، آسمان بر فراز هیاهوی شب شیون می کرد، جغد ها نغمه ی شوم خود را سر داده بودند و چشمان نارسیسا برای دیدن دوباره ی علامتی آشنا، در آسمان شب جستجو می کرد؛ تا زمانی که در غروبی خونین شاهد بازگشت فرمانروای تاریکی باشد.

نارسیسا تغییر کرد. تصمیمی گرفت. و شما باید خواننده رو برای این تغییر آماده کنین. قانعش کنین. شما این کار رو به خوبی انجام دادین.
پایانتون بسیار زیبا و تاثیر گذار بود و همیشه تکرار می کنم که پایان پست جدی مهمترین قسمتشه.


شما بخشی از زندگی نارسیسا رو برای ما نوشتین. بخشی رو که در کتاب نبود. ولی شخصیت هاتون اونقدر قوی و محکم بودن که خواننده به راختی قبول می کنه که این شخصی که داره دربارش می خونه همون نارسیساست.


موفق باشید.

__________

بررسی پست شماره 534 خانه ریدل، دروئلا روزیه:

جمله آخر پست قبل رو در ابتدای پستتون تکرار نکنین. شما می خوایین رشته ارتباطتون با پست قبلی قطع نشه. ولی خواننده این پست رو بلافاصله بعد از پست قبل می خونه و این تکرار براش جالب نیست.


نقل قول:
با عشوه روی صندلی اش جا به جا شد.دستی به موهای بلوندش کشید و در این فکر بود که "از من خوشگل تر هم داریم مگه؟!" اما یکدفعه وسط تفکرات خودشیفته وار و تحسین و تمجید هایش از قیافه ای که با هفت هشت تا عمل زیبایی و استفاده از دو سه کیلو لوازم آرایشی قابل تحمل تر شده بود،چند تار از موهایش به ناخنش گیر کرد.
ریتا با صورتی رنگ پریده که سفیدی اش با آن همه پودر سفیدکننده ی روی صورتش با رنگ دستمال جیبی اش که گوشه ی آن R.S گلدوزی شده بود برابری میکرد،نگاهی به ناخن هایش انداخت.نمی توانست این فاجعه ی عظیم را تحمل کند!شکستن گوشه ی راست ناخن انگشت کوچک دست چپش اتفاقی نبود که ساده از آن بگذرد.حالا %0.5 از زیباییش کم شده بود!

صحنه خیلی ساده و بی اهمیتی رو به شکلی طولانی توصیف کردین...ولی این کار رو به شکلی انجام دادین که خواننده خسته نمی شه. توصیف های شما هم سرگرم کننده اس و هم مطابق با شخصیت ریتا اسکیتره. طنزتون هم ظریف و زیباست. همینا دست به دست هم می دن که خواننده رو دنبال شما بکشونن.


نقل قول:
پاک آن خبرچین بدبخت را فراموش کرده بود.البته ناخنش از هر چیزی مهمتر بود!

این قسمت رو که خوندم امیدوار شدم...گفتم یعنی ممکنه دروئلا همچین کار جالبی انجام داده باشه؟ ممکنه سوژه رو ول کرده باشه و کل پستش رو به شکستن گوشه ناخن ریتا اختصاص داده باشه؟ بقیه پست رو خوندم و خوشبختانه دیدم که شما همین کار رو انجام دادین. با توجه به این که مدت زیادیه نمی نویسین تعجب کردم. کاری بهتر از این نمی شد در این قسمت انجام داد. کارتون حرف نداشت. شخصیت ریتا اسکیتر رو گرفتین و فکر کردین که در این سوژه چه استفاده ای می تونین ازش بکنین. هم به بهترین نتیجه ممکن برای پست خودتون رسیدین و هم سر نخ هایی به ریتا اسکیتر دادین که چطور می تونه شخصیتش رو بسازه و بقیه چطور می تونن ازش استفاده کنن. عالی بود.


این اشکال جزئی و کوچیکیه. ولی روی ظاهر پستتون تاثیر منفی می ذاره. بین شخص و دیالوگش فاصله نذارین. مثلا وقتی می گین: "ریتا از جا بلند شد." و بعد قصد دارین دیالوگ ریتا رو بنویسین یک خط فاصله نذارین.به این شکل بنویسین:
ریتا از جا بلند شد.
-من نمی تونم این کارو انجام بدم!


اگه دیالوگ مال ریتا نبود می تونین فاصله بذارین:
ریتا از جا بلند شد.

-من نمی تونم این کارو انجام بدم!

ریتا به طرف گوینده برگشت. لینی را در مقابلش دید.



نقل قول:
-چیکار کنم حالا؟!ینی الآن از من خوشگل تر داریم؟؟نــــــه...نباید همچین کسی وجود داشته باشه ...صب کن ببینم...آره خودشه!

معمولا از حضور شکلک ها در وسط دیالوگ ها استقبال نمی کنیم. ولی شما استفاده درستی ازشون کردین. چون حالت شخصیتتون بعد از شکلک اول عوض شده. این توضیح رو برای این دادم که بقیه بفهمن کی می شه این کارو کرد.


نقل قول:
خبر هایی که آن خبرچین فشفشه برایش آورده بود حتما خبرساز میشد.

شما کاری با سوژه نداشتین...درباره ریتا نوشتین! درباره گوشه ناخن ریتا! و در پایان پستتون برگشتین سر نقطه اول. سوژه رو اصلا پیش نبردین. این کار در حالت عادی کاری خیلی خوب و مفید و جالبیه. همیشه از چنین پست هایی استقبال می کنم و معتقدم پست هایی که زیاد روی سوژه تمرکز نکردن بهتر از آب در میان...ولی شما علاوه بر این که سوژه رو پیش نبردین، کل پستتون رو به ریتا اسکیتر اختصاص دادین. ریتا شخصیت سوژه سازی نیست. این کاری که شما کردین شاید به ذهن هر کسی نرسه. شما استعداد خیلی خوبی برای دیدن نکته های ریز شخصیت ها دارین. حتما ازش استفاده کنین. هم نوشته های خودتون بهتر می شن و هم به بقیه اعضا و ایفای نقش برای پیدا کردن و پرورش سوژه های جدید کمک می کنین.


قسمتی که ریتا ناخنش رو سوهان می کشه وکل مشکلاتش حل می شه بهترین قسمت پست شما بود.

خیلی خوب بود.

موفق باشید.



ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۴/۱/۴ ۲۲:۵۸:۳۹
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۴/۱/۵ ۱:۵۹:۰۶



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۳۸ سه شنبه ۴ فروردین ۱۳۹۴

نجینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۰ شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۳:۳۹ پنجشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 8
آفلاین
سلام. میشه اینو نقد کنین؟



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۳۹ یکشنبه ۲ فروردین ۱۳۹۴

دروئلا روزیه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۵ چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۶:۰۹ سه شنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۲
از کتابخونه‌ی زیر سایه‌ی ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 195
آفلاین
سلام ارباب!
ارباب؟!میشه لطفا یه نگاهی به این که بعد از تقریبا 2سال ننوشتن،نوشتم بندازید؟!
بسی ممنون!


One must always be careful of the books and what's inside them, for the words have the power to change us

-Tessa Gray-

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱:۱۴ یکشنبه ۲ فروردین ۱۳۹۴

نارسیسا مالفوی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۶:۳۲ شنبه ۸ اسفند ۱۳۹۴
از جهنم!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 49
آفلاین
درود سایه ها بر لرد تاریکی!
ما درخواست نقد این بیچاره را داشتیم!
اگر ممکنه نقد گردد:
http://www.jadoogaran.org/modules/new ... wtopic.php?post_id=295413








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.