هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۳:۰۹ چهارشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۳

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 284 خاطرات مرگخواران، هکتور دگورث گرنجر:


نقل قول:
صدای خنده و شادی مرگخواران در طبقه پایین خانه ریدل همه جا را پر کرده بود. اما هیچ یک از آن ها متوجه غیبت یک نفر در میانشان نشدند. کسی که شاید برای عده زیادی از آن ها تنها یک معجون ساز و مایه سرگرمی و خنده بود. کسی که دست انداختن و مسخره کردن او تفریح هر روزه بیشتر مرگخواران بود. اما برای او مهم نبود. مدت ها بود که دیگر اهمیت نداشت. این خواست خودش بود. انتخاب خودش بود تا باعث شادی دیگران بشود. همیشه از اینکه دوستانش به واسطه او میخندیدند، راضی بود.

خواننده پست شما رو همونطور می خونه که هدایتش می کنین!
شما به خواننده می گین کجا مکث کنه...کجا فکر کنه..کجا تعجب کنه و کجا رو سریع بخونه. شما هدایتش می کنین و این پاراگراف اول طوری نوشته شده که خواننده یک نفس تا آخرش رو می خونه!
در حالیکه نباید اینجوری باشه. به خواننده فرصت هضم جمله ها رو بدین:

صدای خنده و شادی مرگخواران در طبقه پایین خانه ریدل همه جا را پر کرده بود.
اما هیچ یک از آن ها متوجه غیبت یک نفر در میانشان نشدند. کسی که شاید برای عده زیادی از آن ها تنها یک معجون ساز و مایه سرگرمی و خنده بود. کسی که دست انداختن و مسخره کردن او تفریح هر روزه بیشتر مرگخواران بود.
اما برای او مهم نبود!
مدت ها بود که دیگر اهمیت نداشت. این خواست خودش بود. انتخاب خودش بود تا باعث شادی دیگران بشود. همیشه از اینکه دوستانش به واسطه او میخندیدند، راضی بود.

بعضی از جمله ها احتیاج دارن که از بقیه متن جدا بشن. برای این که با لحن تاکید آمیز تری خونده بشن. جمله ها و توصیف های شما خیلی قشنگ و تاثیر گذار هستن.


نقل قول:
از آنجایی که هکتور چیزهای زیادی برای مخفی کردن نداشت، این صندوق مطمئنا باید از چیز مهمی نگهداری می کرد که اینگونه توسط او مهر و موم شده بود.

چیز!
گذشته از این که کلمه جدی ای محسوب نمی شه دو بار تکرار شده.
اینکه گفتم جدی محسوب نمی شه یعنی برای یک پست جدی مناسب نیست. سعی کنین براش جایگزین جدی تری پیدا کنین. مثلا اینجا این کلمه رو می شه با کلمه هایی مثل" اشیای" یا "موارد یا موضوع های" یا "وسایل" عوض کرد. برای جلوگیری از تکرار مثلا می تونین این کار رو انجام بدین:
از آنجایی که هکتور وسایل زیادی برای مخفی کردن نداشت، این صندوق مطمئنا باید از شیء مهمی نگهداری می کرد که اینگونه توسط او مهر و موم شده بود.


نقل قول:
هنوز هیچکس از وجود این برگه ها و نوشته های روی آن ها مطلع نبود. هیچکس... حتی لرد سیاه!

اینجا فاصله گذاشتین. این قسمت رو از بقیه متن جدا کردین و اون لحن تاکیدی که بالا بهش اشاره کردم ایجاد شده. کارتون خوب بود!


نقل قول:
مطمئن بود این معجون شاید یکی از معجون های انگشت شماری بود که صحیح و کامل درست میکند. بر خلاف همیشه که به خاطر خنده و شادی دوستانش معجون ها را خراب میکرد.

جمله اول یعنی هکتور استعداد معجون سازی نداره و معجون های کمی هستن که می تونه درستشون کنه.
جمله دوم یعنی هکتور استعداد معجون سازی داره و می تونه معجون درست کنه. ولی برای خندوندن بقیه عمدا خرابشون می کنه.
دو جمله با هم تضاد دارن و همین باعث می شه خواننده فکر کنه که کدوم درسته و همین فکر کردن از ماجرا جداش می کنه!
اینم اضافه کنم که اگه انتخاب شما جمله دوم باشه به نظر من کل شخصیتی که برای هکتور ساختین زیر سوال می ره! همون اولی انتخاب بهتریه.


نقل قول:
-اشکالی نداره هک!
هکتور لبخندی زد. زمانی که لرد او را به این نام صدا می زد یعنی واقعا از او ناراحت نبود.

درسته...و چقدر زیباست که از این نکته استفاده کردین. این یعنی دخالت دادن احساسات واقعی در پستتون. که در یک پست جدی و تکی لازمه!


هکتور شما احساسات و حالت های پیچیده ای داشت. خوشحال می شد در حالی که می ترسید. تعجب می کرد در حالی که سردرگم بود...این حالت های پیچیده رو با جمله های ساده خیلی واضح و روشن توضیح دادین. هیچ ابهامی در احساسات شخصیت های شما وجود نداره. این که می گم جمله های ساده، شما رو به اشتباه نندازه. منظورم جمله های ابتدایی نیست. منظور جمله های واضح و رساست. گاهی طرف جمله رو اونقدر می پیچونه که کلا بی خیال معنیش می شیم!
شما می دونین منظورتون چیه و خوب بلدین این منظور رو به خواننده منتقل کنین و این یکی از مهم ترین نکته ها در نوشتن پست جدیه.


نقل قول:
در که پشت سر لرد بسته شد هکتور هنوز گیج و منگ به آن خیره بود. لرد نه تنها او را مجازات نکرده بود، بلکه از او خواسته بود در جشن هم شرکت کند و این تنها یک معنا می توانست داشته باشد. یک معنا که هکتور را کمی ناامید کرد.
لرد سیاه از محتویات برگه ها مطلع بود. دیگر نمیتوانست لرد را غافلگیر کند چون لرد سیاه ماجرای معجون جاودانگی را می دانست!

اصلا انتظار پایانی به این زیبایی نداشتم. خیلی خوب بود.
هم ماجرای معجون جاودانگی که در آخرین لحظه بهش اشاره کردین و هم برداشت هکتور از عکس العمل لرد که به بهترین شکل ممکن توصیفش کردین. به نظر من پایانی بهتر از این نمی شد برای این پست در نظر گرفت و اون پایان رو نمی شد بهتر از این نوشت.
پایان پست جدی مهم ترین قسمتشه. اینجاست که خواننده پست شما رو فراموش می کنه یا تحت تاثیر قرار می گیره و احساس خوبی(چه غم و چه غافلگیر شدن) پیدا می کنه.
یه سوژه خیلی خوب، شخصیت های حساب شده، یه توصیف قشنگ و یه پایان عالی. کارتون خیلی خوب بود. ایراد های پست شما کاملا جزئی بودن.

_____________________

آرسینوس

نقل قول:
البته ارباب سوالی هم دارم. میشه نکاتی درباره ی رول جدی بهم بگید؟

درباره هیچ سبکی نمی شه بطور مطلق قانون و چارچوب تعیین کرد. نمی تونیم بگیم پست جدی باید اینجوری باشه و پست طنز اونجوری. مثلا پست جدی معمولا به شکلک احتیاجی نداره...ولی شاید یه جایی داشته باشه!
یه موقعی می گفتن فضا سازی و دیالوگ باید به یک اندازه باشه. بعد نویسنده های خوبی پیدا شدن که کل رولشون دیالوگ بود!(مثلا لودو گاهی به این شکل می نوشت). و ما متوجه شدیم که باید نویسنده ها رو آزاد گذاشت.
فقط یه سری نکته های اصلی وجود داره که می شه گفت. جمله بندی ها در پست جدی اهمیت بیشتری دارن. توصیف های شما مهمن. جمله ها باید کمی سنگین تر، زیبا تر و کاملا درست باشن.اصول نگارش باید بیشتر رعایت بشه.
توصیفاتتون باید بتونه تخیل خواننده رو وادار به حرکت کنه! جمله ها تون باید تاثیر گذار باشن. باید به احساسات و حالت های شخصیت هاتون اهمیت بیشتری بدین. کمتر رول جدی ای هست که با دیالوگ زیاد بتونه خوب پیش بره. رول جدی معمولا احتیاج به فضاسازی و توصیف فضای اطراف و احساسات و حالت های شخصیت ها داره. گفتم معمولا...چون باز ممکنه یکی پیدا بشه که بتونه با دیالوگ یه رول جدی خوب بنویسه...اینا استثنا هستن.
کلماتتون رو باید با دقت انتخاب کنین. اینجا دیگه نمی شه از کلمات مخفف و شوخی های عادی و لقب های مضحک استفاده کرد(بجز دیالوگ ها..اونم برای موقعیت های خاص!).
جدیت رو از همون لحظه ای که پست های قبلی رو می خونین باید داشته باشین. به این صورت که دیگه نباید فکر کنین که این سوژه اگه وارد کدوم مسیر بشه سوژه ساز تر می شه. اینجا باید به زیبایی و تاثیر گذاری توجه کرد. به احساسات!

بررسی پست شماره 250 نیروگاه اتمی، آرسینوس جیگر:


خلاصه کردین...تشکر می کنیم.


نقل قول:
- خوب الان ما لیلی پاتر رو از کجا بیاریم؟

این ایده خطرناکیه که در پست قبلی داده شده...شدیدا قابلیت نابود کردن سوژه رو داره. تنها راه حلش هم اینه که جدی گرفته نشه. منظورم این نیست که ندیده گرفته بشه یا بگیم نه! این ایده خوبی نیست...جدی گرفته نشه یعنی به فکر راه حلی بجز آوردن لیلی پاتر واقعی باشن. تغییر شکل یا گول زدن رودولف راه حل های خوبی هستن.


نقل قول:
راک وود چند ثانیه به فکر فرو رفت و سپس گفت:
- اممم.... چیزه به نظرم بوی سوختن داره میاد. من برم، غذا میسوزه الان.

خیلی خوب بود. هم دیالوگ...هم استفاده از شخصیت ها و سوژه های سایت و هم شکلک. همشون خیلی بجا و مناسب بودن.


نقل قول:
- خوب کسی ایده ای داره؟
- آقا ما بگیم؟
- بگو ببینم.
- معجو....

این قسمت هم خیلی خوب بود! این دیالوگ های پشت سر هم مجبورن بامزه باشن! جذاب باشن!
دیالوگ های شما هم طنز خوبی دارن...حتی شکل منظمشون که خواسته یا ناخواسته هی کوتاه تر شدن، به این موضوع کمک کرده.


نقل قول:
مرگخواران چند ثانیه مثل هیپوگریف بهم نگاه کردند تا اینکه هکتور گفت:
- معجون های من میتونن قیافه ی یکی رو به شکل لیلی پاتر در بیارن.
- خوبه که گفتم غیر از معجون.

این قسمت کمی دیالوگ های بالا رو خراب کرده! من به عنوان خواننده انتظار داشتم گوینده دیالوگ بالایی(معجو...) هکتور باشه. الان این که هکتور اینجا پیداش بشه و همون دیالوگ رو تکرار کنه...زیاد جالب نیست!


نقل قول:
مرگخوار مورد اصابت قرار گرفته با ماهیتابه به سختی سرش را بلند کرد و گفت:

متوجه نشدم! کدوم مرگخوار؟
این جمله طوری نوشته شده که انگار قبلا این صحنه رو توضیح دادین...ولی قبل از این مرگخواری با ماهیتابه مورد اصابت قرار نگرفته! و در نتیجه...خواننده گیج می شه! یا حداقل من شدم!


شما طی پستتون هیچ کاری انجام ندادین...این خیلی خوب بود. مرگخوارا فقط حرف زدن و درگیر شدن و بحث کردن. به نتیجه ای هم نرسیدن. دیالوگ ها جا داشت قوی تر باشن...شخصیت ها جا داشتن جالب تر باشن. از شخصیت ها می شد بهتر استفاده کرد. مثلا از آگوستوس در ابتدای پستتون خیلی خوب استفاده کردین. چرا روونا به اون قدرتمندی نیست؟ ...مشخصه اصلی روونا هوششه...ولی اگه بخواد ایده های ساده و پیش پا افتاده مطرح کنه این مشخصه برای خواننده خسته کننده می شه. شما باید فکر کنین چطور می تونین از این ویژگی استفاده کنین. مثلا روونا می تونه راه حل پیچیده ای ارائه کنه که کسی متوجهش نشه! و البته اجراشم نکنن. این جالب تر نیست؟


سوژه اصلی اینه که لرد باید ریش داشته باشه. سوژه فرعی اینه که باید قمه رودولف رو ازش بگیرن. نکته ای که باید بهش توجه کنین اینه که به سوژه فرعی دوباره یه سوژه فرعی دیگه ندین! این که راه حلی برای گرفتن قمه پیدا کنیم یعنی یه سوژه فرعی دیگه...اینجوری داستان گره می خوره. این قسمت باید تا جایی که ممکنه ساده و به همین صورت نوشته بشه. مرگخوارا سعی کنن رودولف رو قانع کنن...نه جایی برن و نه کار زیادی انجام بدن؛ وگرنه داستان از مسیر اصلیش خارج می شه و ممکنه گره بخوره و موضوع اصلی فراموش بشه.

آرسینوس کجاست؟ حداقل تو این گفتگوهای ساده می تونه وارد بشه و کم کم شخصیتش رو معرفی کنه و جا بندازه. این مورد هم مهمه برای شما. از این فرصت ها استفاده کنین.

وقتی ایرادی می گیرم ناامید نشین. من شما رو با خودتون مقایسه می کنم. و وقتی می دونم پتانسیلتون بیشتر از اینه می گم فلان قسمت می تونست جالب تر باشه. معنیش این نیست که بقیه می تونستن جالب تر از شما بنویسن.

برای شما قسمت اولش خوب و قسمت دومش متوسط محسوب می شه.

_________________________

مورگانا

روتون بشه...ما اگه خسته بودیم خیلی راحت این تاپیک رو قفل می کردیم! مجبورمون نکردن نقد کنیم که. نگران ما نباشید! خوبیم!

الان روتون نشده دیگه؟ درخواست نقد ندادین دیگه؟ اینو نقد نکنیم دیگه؟

بررسی پست شماره 247 نیروگاه اتمی، مورگانا لی فای:


حساسیت مورگانا رو خیلی خوب نشون دادین! اشاره مستقیم کار سختی نیست..ولی شما جمله های جالبی رو برای این کار انتخاب کردین. در کنار صحنه های با مزه ای که خلق کردین. مثلا:
نقل قول:
لینی در حالیکه با چشم غره های مورگانا؛ از بال بال زدن بالای سر مرلین صرف نظر کرده بود گفت:

صحنه ساده ولی خنده داریه.


نقل قول:
- اولا که به اندازه کافی با حوری ها سرش گرمه! دوما اون مال اون سوژه اس نه اینجا سوما! اگه میخواید اون قمه ها از دست ارباب دور بمونه؛ بهتره نذارید رودولف بیاد بیرون! البته میتونید هم نذارید که بیاد تو.

اشاره به "اون سوژه" جالب بود. البته زیاد این کار رو انجام ندین. خواننده ممکنه اون سوژه رو نخونده باشه و گیج بشه...ولی اینجا اشاره سطحی بود. برای همین خوب بود.
ایده ای که مورگانا داد بسیار منطقی و عاقلانه و قابل اجرا بود. پیش پا افتاده نبود! همونقدر ساده بود که یه ایده فرعی باید باشه. ایده خوب بود و با شخصیت منطقی و عاقلی که حداقل تا حالا از مورگانا شناختیم هماهنگ بود.


نقل قول:
رودولف سرش را از اتاق بیرون آورد.
- بابا منم فهمیدم این چی میگه! شما دیگه عجب تسترال هایی هستید!

خنده دار بود! شما در اوج جدیت صحنه های بسیار طنز آمیزی خلق می کنین و ظاهرا قابلیتتون در خلق صحنه طنز آمیز بیشتر از دیالوگ های طنزه. این هم استعداد مهمیه. چون احتیاج به خلاقیت زیادی داره.


پرش هکتور به وسط سوژه با دیالوگ همیشگیش هم جالب بود. طنز پست شما حساب شده و هدفمنده! سرسری ننوشتین. فکر کردین! این خیلی خوبه. بخش اول پست می تونست کمی خلاصه تر بشه. تاکیدتون روی حسادت مورگانا و مرلین خوبه...ولی لب مرزه! مواظب باشین سوژه رو تحت الشعاع قرار نده. از سوژه جلو نزنه.
این حالت خونسرد و بی خیال و "من همه چیو می دونم" و "چقدر شماها خنگین" مورگانا جالب بود!

پستتون پایان خوبی داشت. مورگانا ایده هاشو مطرح کرد و خودشو کنار کشید. کارش جالب بود. انگار اهمیت زیادی هم نمی داد که این موجودات فانی ایده هاشو اجرا می کنن یا نه!


موفق باشید!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۱۵ سه شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۳

مورگانا لی فای old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۷:۵۵ شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴
از من دور شو جادوگر!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 403
آفلاین
ارباب؟
من روم نمیشه دیگه درخواست نقد بدم!


ویرایش شده توسط مورگانا لی فای در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۲۳ ۲۲:۳۸:۴۳

تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۱۶ دوشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۳

آرسینوس جیگرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷
از وزارت سحر و جادو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1513
آفلاین
درود بر ارباب!

ارباب امروز یکهو حس رول زدنم گرفت! رول رو زدم خواستم شما هم نگاهی به اشکالاتش داشته باشید.
نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)، پست شماره ی 250

البته ارباب سوالی هم دارم. میشه نکاتی درباره ی رول جدی بهم بگید؟

فقط اینکه ارباب پست من رو بعد از ارسال نقد پست هکتور نقد کنید که یه وقت از دستم شاکی نشه! خلاصه اینکه هر وقت انرژی داشتید پست من رو نقد کنید.

با تشکر از شما



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۱۱ دوشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۳

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
رودولفمان

دچار عذاب وجدان نشین. ما اگه وقت نداشته باشیم یا مشکلی داشته باشم حتما حداقل به یارانمون می گیم که بدونن!
قدیمی ها هم درخواست نقد می دن...ولی راستش من تا حالا ندیدم یه قدیمی بعد از نقد شدن پستش تغییری در نحوه نوشتنش داده باشه. اونا هدفشون نظر خواهیه! اگه فکر می کنین فایده ای براتون داره درخواست نقد کنین...اشکالی نداره. شما تا ابد بیایین مزاحم ما بشین!

در مورد شکلک ها

منم خیلیاشونو درک نمی کنم. نمی فهمم به چه دردی می خورن. از خیلیاشون خوشم نمیاد! از خیلیاشون استفاده نمی کنم. تعداد شکلک هایی که بکار می برم خیلی محدودن. یه سری شکلک های اساسی و پایه ای وجود دارن که احساسات خیلی واضحی رو بیان می کنن. از اونا راحت می تونین استفاده کنین. هیچ لزومی هم نداره حتما استفاده کنین ولی معمولا مفید واقع می شن.

بررسی پست شماره 248 نیروگاه اتمی، رودولف لسترنج:


طولانی می نویسین!...بنویسین!...ما می خونیم! بقیه هم می خونن.
پست های شما خواننده رو خسته نمی کنه. دلیلش اینه که جمله بی دلیل و بی هدفی نمی نویسین. نکته سنجی و ریز بینی شما فوق العاده اس. همه شخصیت ها سوژه هایی دارن ولی این که اینا رو ببینیم و از شخصیت بکشیمشون بیرون و درست ازشون استفاده کنیم مهارت می خواد...هوش می خواد و ذوق و استعداد می خواد. شما این کار رو نه تنها در مورد شخصیت خودتون انجام می دین، بلکه سوژه های شخصیت های دیگه رو هم شناسایی و روشون تاکید می کنین.


دیالوگ های پشت سر هم شما عالین. نوشتن این دیالوگ ها کار ساده ای نیست. مهارت خاصی می خواد. احتیاج به نکته سنجی و هوش داره. باید ریتم تندی داشته باشن و بتونن خواننده رو دنبال خودشون بکشن. جمله های شما وظیفه شونو به خوبی انجام می دن.


از سوژه های داخل سایت خیلی خوب و به جا استفاده کردین. از هکتور؛ از بدبختی های رودولف! از پیچش پاش و نمره گرفتن از استادش. حتی آواتار رودولف هم می تونه برای شما تبدیل به یک سوژه بشه و همینه که از شما یه طنز نویس خوب می سازه.


سه نقطه هاتون خیلی کم تر شدن. اصلا آزار دهنده نیستن ولی هنوز در بعضی قسمت ها می شه با علامت دیگه ای جایگزین بشن. سه نقطه برای جاییه که جمله ناقصه، یا تردیدی وجود داره، یا می خوایین مکث رو برسونین. ولی مثلا اینجا:
نقل قول:
مورفین که به دلایلی عقل کل جمع شده بود چاره ای به ذهنش رسید...

اینجا به نظر من به عنوان خواننده هیچکدوم از این شرایط وجود نداره. آخر جمله می تونه با نقطه یا علامت تعجب(برای تاکید بیشتر) تموم بشه.


یکی از ویژگی های شما تلاش واضحیه که برای تثبیت شخصیت ها دارین. اگه شخصیتی ویژگی خاصی داره سعی می کنین به نحوی ازش استفاده کنین. حتی اگه شده در یک دیالوگ و جمله کوتاه. شخصیت ها برای شما صرفا چند تا اسم نیستن. بهشون احترام می ذارین.می شناسینشون! این کارتون تحسین برانگیزه. مخصوصا نویسنده هایی که کمی قوی تر از بقیه هستن باید این کار رو انجام بدن. برای تقویت ضعیف تر ها...برای تشویقشون! برای کمک بهشون!


نقل قول:
تراورز سرانجام بعد از مدتها فکر کردن گفت:
_حاجی....همه میدونیم داش رودولف از ساحره جماعت خوشش میاد...من میگم چارتا ساحره مشتی باید برای مذاکره با رودولف بفرستیم...آره حاجی!

رنگ از رخسار همه ساحره های جمع پرید...

کل پست شما درباره مذاکرات مرگخوارا بود. حرکت بسیار درست و به جایی هم بود. گفت و گوی طنز آمیز و مرگخوارانه با تاکید روی شخصیت ها! و در پایان، راه حل ساده ولی سوژه سازی به نفر بعدی دادین. کارتون خیلی خوب بود.

__________________________________

رون ویزلی عزیز

لطفا درخواست های نقدتون رو در این تاپیک ارسال کنین. اینجوری خیلی سریع تر جواب می گیرین.


اول درباره عوض کردن موضوع توضیحی بدم. چون گفتین ممکنه موضوع رو عوض کرده باشین.
"موضوع رو عوض کردن" این کاری که شما انجام دادین نیست. البته من با اون کار هم معمولا مشکل زیادی ندارم. ولی عوض کردن موضوع یعنی داستان رو طوری عوض کنیم که طرف نتونه دوباره برگرده به مسیر قبلی! و از اونجایی که شاید نویسنده های قبلی این سوژه رو دوست داشتن و می خواستن به سرانجام برسوننش بهتره تا وقتی که دلیل خاصی نداریم این کار رو انجام ندیم.
شما بطور مستقیم درباره سوژه ننوشتین. ولی آسیبی هم بهش وارد نکردین. در پایان هم برش گردوندین به نقطه اول. نفر بعدی خیلی راحت می تونه سوژه رو از همون جایی که مونده بود ادامه بده.
این کاری که انجام دادین کار خوب و درستیه. منم خیلی وقتا توصیه می کنم که اگه کسی حوصله نداره سوژه رو بخونه می تونه کل پستش رو درباره یکی از شخصیت های حاضر بنویسه! مثلا درباره بند کفش هکتور! ردای مورگانا...مورچه ای که داره از پای رودولف بالا می ره. و کاری به کار سوژه نداشته باشه. اتفاقا نوشتن درباره این موارد فرعی معمولا جالب تر و جذاب تر از آب در میاد. کلا نباید سوژه رو زیاد جدی گرفت!

بررسی پست شماره 53 افسانه لرد ولدمورت، رون ویزلی:

از شکلک ها دو بار استفاده نکنین. این کار تاثیرشون رو بیشتر نمی کنه. بعضی ها به همین تصور از علامت ها هم دو سه بار استفاده می کنن... که اونم اشتباهه.


از کلمات و شکلک هایی استفاده کردین که نشون می ده سعی کردین شخصیت ها رو بشناسین. این کارتون خیلی خوبه. اعضای سایت رو بشناسین. با سوژه هاشون آشنا بشین و ازشون استفاده کنین. این کار به طنز و جذابیت پست شما خیلی کمک می کنه.

شما کوتاه نوشتین...در واقع خیلی کوتاه نوشتین. همین متنی که نوشتین می تونست مفصل تر و کامل تر بشه. لازم نبود چیزی بهش اضافه کنین. کافی بود دیالوگ ها رو ادامه بدین. روونا و هوش ریونیش می تونستن بیشتر حرف بزنن! به همین روشی که خودتون نوشتین. یعنی روونا چیزای واضح و روشن و چیزایی رو که همه می دونن دوباره تکرار کنه! یا هکتور بپره وسط حرف همه و به روش خاص خودش و با همون شکلک جمله بی ربطی بگه.


نقل قول:
کارگردان از اون پشت در اومد و رو به لرد گفت
-لرد و از این حرفا؟تو خیر سرت لردی باید این طوری حرف بزنی؟

این شخص چون کارگردانه هر جوری دلش بخواد می تونه حرف بزنه. این کارتون اشتباه نبود.
معمولا با ورود کارگردان و صدابردار و عوامل پشت صحنه موافق نیستم! جو جادویی داستان رو به هم می زنن. ولی اینجا اشکالی نداشت. چون شما قصد پیش بردن سوژه رو نداشتین و فقط می خواستین یه دعوایی اون وسط بیفته. برای همین حضورشون آزار دهنده و مزاحم نبود.


هنوز جای پیشرفت زیادی دارین...ولی نوشته تون جای امیدواری هم داره. از شخصیت ها استفاده کنین. وارد سوژه ها بشین. شما شخصیت مهمی دارین. به جای معرفی خودتون، رون رو معرفی کنین.در چت باکس اجازه بدین به جای شما رون حرف بزنه. این کاره که بقیه رو با شخصیت رون آشنا می کنه و باعث می شه ازش در رول هاشون استفاده کنن. به رون داخل کتاب اکتفا نکنین. شما می تونین خیلی چیزا از شخصیت خودتون بهش اضافه کنین. می تونین پرورشش بدین. این کار ارتباط زیادی به فعالیت شما نداره. احتیاج به وقت و انرژی زیادی هم نداره. نذارین این شخصیت کمرنگ و در حاشیه بمونه.


موفق باشید.
___________________

هکتور...به زودی!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۴۹ دوشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۳

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۳:۱۱:۴۸ شنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۳
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
کاربران عضو
ناظر انجمن
ایفای نقش
پیام: 956
آفلاین
ارباب امروز بعد از اون سختی هایی که داشتیم یهو حس رول تکی جدی در ما ظاهر شد. ارباب ممکنه اینو هم نقد کنید لطفا؟


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۲۶ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۳

مرگخواران

رودولف لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۷ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۲۴ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
از مودم مرگ من در زندگیست... چون رهم زین زندگی پایندگیست!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 1272
آفلاین
ارباب...
خب ببخشید ارباب!

من هر دفعه میام اینجا وجدان نداشته ام دچار عذاب میشه!

از یه طرف میگم ارباب شاید نمیتونه نقد کنه...چرا درخواست نقد میدی؟!بوق بر تو رودولف!

از یه طرف هر دفعه که درخواست نقد میدم،عزا میگیرم که ای وای...الان ارباب این رو نقد کنه،اگه یه رول دیگه نوشتم که نیاز به نقدداشته باشه، خجالت میکشم پشت سر هم بیام درخواست بدم!

ولی خب ارباب..چه کنیم...با عرض معذرت...این همون رولیه که نقد میخواستم بشه...

در ضمن ارباب...من دقیقا کی باید از این سبیل هام خجالت بکشم و دیگه نیام درخواست نقد بدم؟!اصلا تاریخ داره؟!زمان داره؟!یا میشه تا ابد بیاییم و مزاحم شما بشیم؟!

ارباب...یه چیز دیگه...شکلک...خیلی رو اعصابمه...اصلا نمیتونم اکثرشون رو درک کنم!

با عرض معذرت!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۵۷ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۳

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
روونایمان!

نقدی آبی بر پست شما!


نقل قول:
-اوه سیوروس...! میدونستم به سوی نور بر میگردی! خوشحالم که می بینمت!

سیوروس تنها شخصیتیه که به راحتی در همه سوژه ها می تونه بره محفل و بیاد خانه ریدل. گاهی سیاه باشه و گاهی سفید! کسی هم از دیدنش چندان تعجب نکنه. اینجا از این شخصیت به خوبی استفاده شده و شما هم این فرصت داده شده رو از دست ندادین و ازش استفاده کردین. البته باید جبهه ای رو که این شخصیت در سایت انتخاب کرده همیشه در نظر گرفت. درست مثل کاری که شما انجام دادین.


نقل قول:
اکسپلیاریموس

اکسپلیارموس! چون دو بار تکرار شده بود گفتم. البته افتخار می کنیم که یارانمون نتونن چنین طلسم های بی مصرفی رو تایپ کنن!
تاکید ایوان( و محفل) روی چنین طلسم ساده ای یکی از نکته هاییه که سیاها می تونن ازش برای طنز نوشتن استفاده کنن.


شکلک های تکراری ای که برای شخصیت هاتون استفاده کردین تاثیر خیلی جالبی روشون گذاشته! یه جور حالت ثابت و خنده دار! حالت گیج و منگ و نسبتا بچگانه ایوان و نیش باز و بی خیالی و سادگی دامبلدور. کارتون خیلی خوب بود.


نقل قول:
اسنیپ دهان باز کرد تا پاسخ پیر محفل را بدهد اما...
-حالا ازت می خوام ایوان رو پرورش بدی! در ضمن، یادم باشه راجع به ماموریت سریمون واست توضیح بدم. دقیقا یه یار کم داشتیم.

دیالوگ های دامبلدور خیلی خوب بودن. اغراق و بزرگنمایی اعتماد مضحکش به اسنیپ! اشاره به "ماموریت سری" هم همین اعتماد بیش از حد رو نشون می داد. خیلی هم به جا بود. فقط امیدوارم نفر بعد این مورد رو بیشتر از حد لزوم جدی نگیره و سوژه برنگرده روی ماموریت سری محفل!


حضور اسنیپ مسلما تاثیر مثبت و خوبی رو سوژه خواهد گذاشت. موقع ادامه دادن سوژه همیشه باید این موضوع رو در نظر بگیریم که کدوم شخصیت می تونه مفید باشه. میتونه جالب باشه. کدوم مسیر می تونه داستان رو خلاقانه تر و جذاب تر کنه. نباید فقط در حد پست خودمون فکر کنیم! شما هم همین کار رو انجام دادین و اسنیپ رو در سوژه جفظ کردین.


نقل قول:
تصمیمش را گرفت. می ماند و جاسوسی می کرد! دهان باز کرد تا صحبت کند که ایوان چند قدم جلو رفت:
-پروفسور مگه با نیروی عشق و اکسپلیاریموس نمیشه رفت پیش مرگخوارا؟ این میگه نمیشه!
انگشتان استخوانی ایوان، او را نشان می دادند.

پایان پستتون خوب بود. دردسر کوچیکی که برای اسنیپ درست کردین و توضیحی که احتمالا باید بده نکته جذابیه. گرچه احتمالا باز اعتماد دامبلدور به دادش خواهد رسید!

خوب بود.

_______________________
بررسی پست شماره 246 نیروگاه اتمی، آرسینوس جیگر:


قسمت اول پستتون و مقاومت رودولف برای تسلیم قمه هاش به همون خنده داریه که خواننده انتظار داره! یعنی طنزش می تونست بیشتر هم باشه. می تونستین فراتر از انتظار خواننده ظاهر بشین و غافلگیرش کنین. عکس العمل رودولف می تونست اغراق آمیز تر باشه. این تاکید بیشتر و پررنگ تر بودن حرکات رودولف می تونست بیشتر خواننده رو جذب کنه و نگه داره!


با انتقال سوژه ها به محفل جز در مواردی که لازمه زیاد موافق نیستم. محفل و خانه ریدل فاصله زیادی با هم دارن. این جور انتقالا ممکنه سوژه رو دو تکه کنه...و این زیاد برای سوژه خوب نیست.
کار خوبی که شما انجام دادین این بود که موضوع مهم یا جدید رو در محفل مطرح نکردین. یعنی نفر بعدی مجبور نیست اون قسمت رو هم ادامه بده. بخش محفل صرفا یه گفتگوی ساده و دوستانه اس.


نقل قول:
نیرو های محفل ققنوس سر میز محقر و پوسیده ی شام نشسته بودند و مثل همیشه سوپ پیاز را بدون هیچ گونه اشتهایی میخوردند، اما ایندفعه شادی فوق العاده عجیبی در میان آن ها وجود داشت.

اشاره به میز محقر و پوسیده و سوپ پیاز خیلی خوب بود. حتی می تونستین قضیه رو بزرگتر جلوه بدین! مثلا سر همون میز محقر هم برای همه جا نباشه و سرش دعوا کنن...یا همون سوپ پیاز بی مزه هم به همشون نرسه. سوژه ها رو خوب می گیرین...ازشون بطور کامل استفاده کنین.

نقل قول:
جیمز سیریوس که با جادو بینی خود را غیب و ریشش را بلند کرده بود فریاد زد:
- آخه پروفسور قیافه ی ولدک با ریش..... خودتون تصور کنید! خیلی باحال میشه.

حرکت جیمز بامزه بود..قابل قبول هم بود...ولی کلمه "ولدک" به هیچ عنوان نبود! از این کلمه گاهی در چت باکس و گاهی در پست های خاصی استفاده می شه ولی اجازه ندین بصورت عادی وارد پست هاتون بشه. مخصوصا شما به عنوان یه مرگخوار نباید این کار رو انجام بدین. من به حد و مرز شخصیت ها اعتقاد دارم. این حدود باید رعایت بشن. وگرنه فرقی بین شخصیت ولدمورت و پیتر پتی گرو باقی نمی مونه و اینا تبدیل به دو اسم بی معنی می شن. استثناهایی وجود داره که می تونه این مرز ها رو زیر پا بذاره...ولی اینجا یکی از اون موقعیت های استثنایی نبود.


نقل قول:
پس از مقدار زیادی خنده از سوی ملت محفل ناگهان میز غذاخوری با صدایی مثل گرومپ خرد شد و همان غذای بخور و نمیر ملت محفل هم به خاک و خون کشیده شد و جیمز روی زمین پخش شد.

منفجر شدن میز محفلیا خوب بود. ولی دلیلش مشخص نشد. من به عنوان خواننده بر گشتم و دنبال دلیل گشتم! بهتر بود کمی بیشتر دربارش توضیح می دادین. مثلا جیمز سعی می کرد رنگ چشماشو عوض کنه که بیشتر شبیه لرد بشه و اشتباها میز رو منفجر می کرد!


فرار رودولف به اتاق تسترال ها خوب بود. یه سوژه فرعی که مسیر داستان رو عوض نمی کنه...زیاد خواننده رو درگیر نمی کنه و معمای غیر قابل حلی براش مطرح نمی کنه.

پست شما در راستای سوژه، خوب و سرگرم کننده بود. شکلک هاتون خوب و مناسبن و به انتقال احساسات شخصیت هاتون به خواننده کمک می کنن.


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۱۳ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۳

آرسینوس جیگرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷
از وزارت سحر و جادو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1513
آفلاین
سلام و درود خدمت ارباب!

ارباب اگه حالتان خوب شده، میشه این پست رو هم نقد کنید؟

نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی) ، پست 246



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۲۲ شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۳

روونا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۳ دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۲ یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷
از این شهر میرم..:)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 336
آفلاین
سلامی آبی خدمت ارباب!
چه روزای سختین! جبران روز های نبود و این قضایا...
و همچنان امتحانای تسترال مشنگی!
اگه میشهاین بنده خدا رو نقد می کنید؟



هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!
Only Raven



I only wanted to have fun
learning to fly, learning to run :)


تصویر کوچک شده

{ بعد از هزاران سال.. حالا جاش روی سر صاحب اصلیش امنه.. }


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۴۶ شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۳

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
مورگانا

واقعا؟ ما از خوندن و نوشتن پست تکی بیشتر لذت بردیم همیشه. موقع نوشتن که اختیار کامل داری. سوژه رو بد پیش بردم و این حرفا نداره. موقع خوندن هم لازم نیست شصت تا پست بخونی تا ماجرا رو بگیری. پستای ادامه دار مثل سریال می مونن. پست تکی همچون فیلم!

بررسی پست شماره 283 خاطرات مرگخواران، مورگانا لی فای:


توصیف های اول پستتون ساده و قشنگ بودن. و عکسی که بهشون اضافه کردین! قبل از دیدن این قسمت اگه کسی از من می پرسید "به نظر شما می تونیم به فضا سازیمون عکس هم اضافه کنیم یا نه؟" احتمالا می گفتم بهتره این کارو نکنین. ولی شما این کار رو انجام دادین و به نظر من تاثیر خوبی هم گذاشته. مخصوصا با توجه به اینکه عکس کوچیکی گذاشتین و تصویر کل پستتون رو تحت تاثیر قرار نداده.


نقل قول:
گویی میترسید اگر صدایی ایجاد کند به گل در حال احتضار توهین کرده است!

به کلمات و زمان ها و فعل ها در پست جدی خیلی بیشتر باید دقت کنین. چون این پست ها حال و هوای خاصی ایجاد می کنن...یه جور فضای جادویی که نباید از بین بره. اشتباهات کوچیک هم می تونن این جو رو خراب کنن. اینجا جمله خیلی قشنگه...ولی "توهین کرده باشد" درسته...نه " توهین کرده است".
یا مثلا اینجا:
نقل قول:
هرگز نفهمید چه شد یا چند ساعت گذشت! اما وقتی ساقه گل در درون دست هایش به طرز خطرناکی داغ شد, بی اختیار چشم هایش را باز کرد و خود را عقب کشید. ساقه شکسته نه تنها اکنون سالم بود؛ بلکه کنارش یک غنچه کوچک هم بود.

دو تا جمله آخر خیلی شبیه همن. همین باعث می شه موقع خوندن تاثیر جالبی نذارن. می شه با کمی تغییر از این شباهت نجاتشون داد:
ساقه شکسته نه تنها اکنون سالم به نظر می رسید، بلکه غنچه کوچکی هم کنارش روییده بود.


شما از زمان حال شروع کردین. بعد خواننده رو با خودتون به گذشته بردین و همونجا رهاش گردین. گیج کننده نبود، ولی بهتر نبود آخر پست دوباره برمی گشتیم به زمان حال؟ حتی اگه شده با یک جمله.

سوژه لطیف و زیبایی بود. شما هم به زیبایی نوشتین. جمله هاتون رسا و تاثیر گذار هستن. همینطور زاویه نگاهتون. دلیلی نداشت که در اون شرایط تیغ گل فرو بره تو دست مورگانا. ولی همین هم پیام زیبایی به خواننده می داد.
سوژه شما جا داشت که کمی طولانی تر نوشته بشه. ولی به همین حالت هم به اندازه کافی زیبا بود.

_________________________

بررسی پست شماره 111 سرزمین سیاهی، آرسینوس جیگر:


در نیمه اول پست شما هیچ اتفاقی نیفتاده. رودولف و سیوروس کمی با هم و کمی با مرلین کلنجار رفتن و برگشتن سر جای اولشون. این کارتون خیلی خوبه به شرط این که طی این رفتن و برگشتن به سر جای اول تونسته باشین خواننده رو سرگرم کنین. شما با استفاده از چند نکته ساده این کار رو انجام دادین.


نقل قول:
رودولف که تلاش میکرد خنده اش را پنهان کند گفت:
- ترجیح میدم در طول اجرای نقشه اژدر پلنگ یا قمه کش باهوش صدام کنی.

یکی از مهمترین نکات رول نویسی اینه که شخصیت های سایت رو بشناسیم. از اخلاق و رفتارشون استفاده کنیم. مخصوصا شخصیت هایی که بر جسته تر از بقیه هستن. اخلاق و رفتار خاصی دارن. تک تک شخصیت ها رو نمی شه شناخت. شما هم وظیفه ندارین برین تحقیق کنین. ولی بعضیا خودشونو نشون می دن. رودولف یکی از همین شخصیت هاست. به نظر من شخصیتش رو خوب جاانداخته و شما هم به خوبی ازش استفاده کردین.
اینکه رودولف نقشه رو فراموش کرد شما و البته خواننده رو بر می گردونه به نقطه شروع. این بازگشت رو به خوبی انجام دادین. دیالوگ و شکلک خیلی خوب بودن.


نقل قول:
لرد دوباره نعره زد:
- خودتون رو به درد کشیدن نزنید! هزار تا کروشیو خوردید! دامبل هم باشه پوستش مقاوم میشه، بلند شید خودتون رو جمع کنید!

کسی در مقابل کروشیو مقاوم نمی شه! طلسم های ممنوعه رو جدی بگیرین. نه لرد و نه مرگخواری دیگه موقع عصبانیت نباید از کروشیو استفاده کنن. کروشیو برای شکنجه کردنه...و موقعیتی که شخصی بخواد طرف مقابلش واقعا شکنجه بشه سخت بوجود میاد.


نقل قول:
ما میریم استراحت و انتظار داریم وقتی برگشتیم سیوروس، رودولف، مرلین و مورگانا اینجا باشند، برایمان هم مهم نیست چه نقشه ای دارید! فقط آنها باید اینجا باشند.

اینکه لرد به مرگخواران ماموریت داد و خودش رو کنار کشید حرکت خوبی بود. وقتی لرد نباشه مرگخواران راحت تر حرف می زنن. تصمیم می گیرن و خرابکاری می کنن.


پایان پستتون خیلی خوب بود. اگه نقشه رودولف رو می گفتین، به این خوبی از آب در نمیومد. کار درستی انجام دادین. هم طنز جالبی به پستتون اضافه شده و هم پیدا کردن نقشه و راه حل رو به عهده نفر بعد گذاشتین.
خیلی ساده و راحت نوشتین. سعی نکردین کار خاص یا خارق العاده ای انجام بدین و همین سادگی نوشته شما رو دلنشین تر کرده!


موفق باشید.









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.