هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۳:۴۴ جمعه ۲۷ آذر ۱۳۸۳
#64

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
دنگ دونگ... (زنگ در)
مانیا: برو درو واز کن
رودی: نخیرم! من مرد خونم برو خودت باز کن
مانیا: اولا اینجا خونه نیست دوما وینگادریوم لویوسا!!!!
(رودی رو هوا میره سمت در!)
رودی: بله کیه!؟
دنگ دونگ دینگ!
رودی: بابا میگم کیه!
حاجی: میگم بازش کن!
رودی: اوه اوه! هاگرید آهنگ ضبط رو عوض کن بذار ممد نبودی ببینی! بذا جای این ماتیکا رو هم پاک کنم!
منفجریوس!(شپلخ! در میشکنه! )
رودی: حاجی چه خبرته! مگه خدای نکرده مشکل مرلینی داری!
مانیا: ا دیمنتور عربه اومد! پوستشم لیزر کرده سفید شده!
حاجی :این چه وضعیه! که این لباسا رو پیک کرده؟!
مانیا: مگه چی شده؟
حاجی : برادرا بیایین داخل!
برادرا با مایو زنونه میان داخل!
رودی: ماااااااااااااااااااا
هاگرید:
مانیا:
رودی یواشکی میره جیم بزنه...!
حاجی : آسلامیوس!
رودی:: : :haji
حاجی: هووووووووم !!! اینم جریمت! لباسای منو جور می کنه! باید برم کاخ ابر فورسس کار دارم
هاگرید: حاجی اینا که خیلی بهشون میاد :bigkiss:
حاجی: حقا که برادر گراپی! در ضمن شایعاتی شنیدم که رودی ای اس ال ازدواج کردی؟! بدون حضور من؟! خجالت نمی کشی! حالت رو می گیرم!


ویرایش شده توسط دارک لرد در تاریخ ۱۳۸۳/۹/۲۷ ۳:۴۸:۳۹

!ASLAMIOUS Baby!


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۱:۰۴ جمعه ۲۷ آذر ۱۳۸۳
#63

مانیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۸ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
از Azeroth
گروه:
کاربران عضو
پیام: 210
آفلاین
آخی بیچاره مانیا تهنا نشسته بود و داشت اونا رو نگاه میکرد که یهو رودی به خودش اومد
رودی:مانیای(افراد زیر 18 سال نخونند)...
و مانیا رو به حالت عادی بر میگردونه
مانیا...شترق...میفته رو زمین
هاگرید:اوه...اوه من باید برم رودی جون و غیبش زد (این هاگرید عین خود رودی بد موقع ناپدید میشه)
مانیا و رودی تهنا
مانیا:میکشمت رودی...طلاق
رودی:نه نه تقصیر هاگرید بود
مانیا:به خدمت اونم میرسم
=.=.=.=.
آدم فروش دست تو رو شد...
شترق
هاگرید:آی کمک کمک
مانیا ماهیتابه به دست:حقته رودی جمش کن دکوراسیون رو بهم زد
رودی:چشم قربان
مانیا:
رودی:(آدم خوبه بعضی موقع ها زن ذلیل باشه ها )مانیا بیا...


ویرایش شده توسط lili_potter در تاریخ ۱۳۸۳/۹/۲۷ ۱:۰۶:۴۰

تصویر کوچک شده


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۰:۵۲ جمعه ۲۷ آذر ۱۳۸۳
#62

هگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۹ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ جمعه ۱۹ آذر ۱۴۰۰
از دره غولها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
هاگرید داره میره که یه دفعه به خودش میاد!
===============================
هاگرید : رودی تو دیگه چرا ؟ من فکر میکردم اگه جادوگر زن ذلیل نباشه اون تویی !
رودی : من که زن ذلیل نیستم !
هاگرید : آره تابلوه ! ببین اگه میخوای ننگ زن ذلیل بودن را از پیشونیت پاک کنی باید یه کاری بکنی !
رودی : چه کار؟
هاگرید : ( این قسمت را عین توی فیلم ها هاگرید توی گوش رودی میگه جوری که کسی نفهمه )!
================================یک ساعت بعد
رودی و هاگرید در حالی که دارن به مانیای خشک شده نگاه میکنن و قهوه میخورن :
هاگرید : ببین این جوری خیلی بهتره هم دیگه زن ذلیل نیستی هم میتونی ازش به عنوان دکور توی خونتون استفاده کنی و لذت ببری ! در ضمن لازم نیست دیگه ظرف بشوری !
رودی :


آدمي از عالم خاکي نمي آيد به دست !
عالمي ديگر ببايد ساخت ! وز نو آدمي


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۰:۳۳ جمعه ۲۷ آذر ۱۳۸۳
#61

ایلیدان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۱ شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۱۱ پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 375
آفلاین
رودی از خارج داخل میشه ( من چه قدر خارجم) و مانیا رو درست میکنه
مانیا : ممنون رودی :bigkiss:
رودی: خواهش میکنم به من میگفتن پتروس فداکار
مانیا : هوم بگیر این هاگرید رو بزن خیلی پرو شده
رودی: هاگرید بیا بیرون کارت دارم
هاگرید : بیا بیرون ببینم میخوای چی کار کنی
رودی داد میزنه: مگه خودت خوار مادر نیستی بیا بیرون
رودی و هاگرید در بیرون
رودی : جون مادرت برو بابا از این خوشم اومده میخوام عروسی کنم قول میدم تو و مادام ماکسیم هم از جالت جی اف بی اف خارج کنم عقد کنم برید
هاگرید :
رودی:
هاگرید : باشه من باید چی کار کنم؟
رودی : میری ازش معذرت میخوای میگی ببخشید از این حرف ها عروس میاد تو خونه ت
هاگرید :
رودی : مرگ من
هاگرید : باشه


مانده از شب هاي دورادور، بر مسير خامش جنگل، سنگينچيني از اجاقي


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۰:۲۳ جمعه ۲۷ آذر ۱۳۸۳
#60

هگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۹ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ جمعه ۱۹ آذر ۱۴۰۰
از دره غولها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
ده گالیون !
----------------------
هاگرید : باشه بهش میگم !
مانیا : یا ده گالیون را برای ردای ماکسیم میدی یا .........
هاگرید : یا چی ؟
مانیا : یا ....... همینجا خشکت میکنم به جای تابلو میکوبمت به دیوار !
هاگرید : من ده گالیون نمی دم هر کاری میخوای بکن !
فکر شوم !
مانیا یادش نبود که طلسم استیوپفای روی نیمه غولها اثر نمیکنه !
================================
مانیا که بر اثر برخورد طلسم خودش شبیه گربه های موزه تاریخ طبیعی شده یه لنگه پا از دیوار آویزون میشه تا دوباره خون بره توی مغزش به هوش بیاد !


آدمي از عالم خاکي نمي آيد به دست !
عالمي ديگر ببايد ساخت ! وز نو آدمي


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۰:۲۰ جمعه ۲۷ آذر ۱۳۸۳
#59

مانیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۸ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
از Azeroth
گروه:
کاربران عضو
پیام: 210
آفلاین
مانیا:قول؟
رودی:قول میدم
مانیا:اینم پری و عکس یک پری کارتونی رو دراورد و به رودی داد
رودی:ااااا
مانیا:اینجوری آدم بشی بهتره
رودی:ااااا
مانیا:ایقدر ااا نکن پاشو برو سفارش جک رو بهش بده
رودی:نمیشنوم رز؟؟؟؟؟؟؟؟
مانیا از سر جاش بلند میشه...
رودی:ببخشید ببخشید من رفتم اصلا سفارش رو بدم
مانیا:برو


تصویر کوچک شده


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۲۳:۲۸ پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۳
#58

ایلیدان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۱ شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۱۱ پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 375
آفلاین
خیلی چیزه
رودی : مانیا من هیدن بودم یا اینویز من رو ندید
مانیا : کی؟
رودی:همون یارو سیاهه
مانیا : اها
رودی: سایز شو من به پریا بگم
مانیا :
رودی: سایز شو بگو چشم بند میذارم
مانیا : من میدونستم تو باعث افتخار من میشی :bigkiss:
رودی:
مانیا : پرو نشو برو بگو یه سایز جک بزنن
رودی: سایز جک چرا ، رز مگه چشه ؟
مانیا : سر به سر من نذار این هزار بار من قاطیم میزنم بری زیر چرخ خیاطی باهات درز لباس بدوزن ها
رودی:بفرسته پیش خیاطی شماره سه
مانیا : چرا اونجا
رودی : پریش خوشگله
مانیا : تو پی نوکیو(غلط املایی داشت ببخشید) ادم شد تو سی اندی قسمت تو ادم نمیشی؟
رودی : پینوکیو پری داشت من هم پری میخوام ادم میشم باور کن
مانیا :


مانده از شب هاي دورادور، بر مسير خامش جنگل، سنگينچيني از اجاقي


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۱۷:۱۸ پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۳
#57

مانیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۸ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
از Azeroth
گروه:
کاربران عضو
پیام: 210
آفلاین
مانیا هنوز متقاعد نشده بود که پول حاجی رو قبول کنه که دوباره رودی وارد شد و مانیا از دیدن رودی اینقدر عصبانی شد که اصلا اونا رو یادش رفت و حاجی هم از فرصت استفاده کرد و رفت
رودی:خواهش...خواهش
مانیا که خودش هم خسته شده بود یه فرم گذاشت جلوی رودی و گفت :بیا این جا رو امضا کن بر طبق این قرارداد من نمیتونم تو رو دیگه اخراج کنم
رودی:
مانیا:ولی اگه دیوونه بازی در بیاری میکشمت اخراجت نمیکنم
دلینگ...دلینگ (این صدای زنگوله بالا در بود !!!!)
هری وارد شد
هری:به مانیا زود باش یه چهار تا ردا بده ببینم
مانیا:
رودی:
هری که با دیدن رودی ترسیده بود گفت:چیزه...یعنی پنیره...هه هه هه...من رفتم اصلا
مانیا:رودی :bigkiss:
رودی:
مانیا:اهم...اهم برو اونور ببینم
رودی:
حاجی وارد میشود
حاجی:به به
مانیا با دست رودی رو پرت میکنه اون ور
رودی:اااااا
حاجی نگاهی به آن دو میکنه و میگه:بگذریم حالا سفارشات من آمادست؟
مانیا:ااااااااااااااام...نه الان آماده میکنم میدم رودی بیاره
حاجی:فقط زودتر برادرا منتظرن
مانیا:چشم
مانیا میره سمت رودی چوبدستیشو به نشانه تهدید سمتش میگره و میگه:میری پیش پری ها سفارش حاجی رو میگی در جا میگیری میای در ضمن این چشم بندو بگیر بذار رو چشمت
رودی:چشم
و چشم بند رو میذاره رو چشمش و میره به چند قدمی در (جایی که مانیا نمیبینش)چشم بند رو بر میداره
صدای مانیا از دور:هی رودی (با لحن وسترن) اون چشم بند رو بذار سر جاش !!!!
رودی:
مانیا:


ویرایش شده توسط lili_potter در تاریخ ۱۳۸۳/۹/۲۶ ۱۸:۰۱:۰۳

تصویر کوچک شده


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۳:۵۱ پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۳
#56

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
آها....
هومککک....
صبر.....
چیزه... یعنی اینم چیزه؟ پنیره؟
مانیا: هریییییی
هری: چیه بابا خوب هیچ کدومش به نظرم قشنگ نیستش! اصلا کل مغازه فاجیه(منظور همون جوادیه)
مانیا: برو بیرون!...
هری: نمیرم! :lol2:
مانیا: پررو! الان زنگ می زنم به نمید میگم اینجا اومدی!
هری: چی درباره نمید من حرف می زنی؟!(سیم سرور رو درمیاره!)
مانیا: چی؟ (کابل برق فشار قوی درمیاره!)
پاتر: مااااااااااااااا بابا این کیه دیگه! آخ... مااااااا.! وکمک! شپلخ!
========
بیرون مغازه
پاتر در حال فرار کردن به یه بنده خدایی برخورد می کنه...!
پاتر: ای وای! چه دست بزنی داره باید برم سیم سرور رو آپدیت کنم!.... آخ...! آقا جلوتو نگا کن... آخی الهی یه گدای بیچارس
مرد مشکوک:
پاتر: چقدر سیاهه... احتمالا از قبیله فاج باشه... تمام لباساشم پاره شده
مرد مشکوک:
پاتر: بیا پدر جان... بیا این یک سیکل رو بگیر برو برای خودت تی تاپ بخر... و خودتو بشور
مرد مشکوک: وای پاتر!!!
پاتر: هین؟ منو از کجا می شناسی؟ آهان موهام رو استابی کردم گفتی حتما چه خوشتیپه کی غیر از پاتر اینقدر خوشتیپه!
مرد مشکوک: هزار بار گفتم نحوه برخورد رو به عهده من بذار!
پاتر: حاجی شمایی! چرا پس به این روز افتادی؟!
حاجی: آخه من به تو چی بگم! از جبهه نبرد بر علیه شیکم دارم میام!...
پاتر: چه باحال
حاجی: برو ببینم پسره ورپریده ! سوسول مو استابی!!!!
پاتر: الفرار
=======
داخل مغازه
حاجی: السلام!
مانیا: وااااااایییی! دیمنتور بلال حبشی! اکسپکتو پاترونوم!
حاجی: نمنه؟ چرا سپر مدافع ساختی خواهر!
مانیا: ای موجود نفرین شده از لباس های من دور شو! ما اینجا لباس نداریم!
حاجی: چرا چاخان در می کنی! موجود نفرین شده هم شیکمه! خوب همکاری نمی کنی؟ خودم ور میدارم! اینجا همه جاسوس شیکمن!
مانیا: مگه از رو جسد رودی رد بشی! آواداکدورا!....
سسسسستتتت! سوت طلسم که از کنار گوش حاجی رد میشه!
حاجی: مااااااااااااااا بابا این کیه دیگه!....
اکسیو گراپی! ( سقف می شکنه گراپی میوفته وسط مغازه)
گراپی: مانیا هاگر کجاست؟ ا سلام حاجی شما منو احظار کردین؟ در حال ... اتک بودم!
حاجی: اشکالی نداره اینجا می مونی تا تمام لباس ها با آرم "شیکم کلش صاف نیست" حاضر بشه میاری بین برادرا پخش می کنی!
مانیا: منم هویجم؟ پول من چی میشه آقای حاجی بلال دیمنتور!
حاجی: ای خدا! به شیکم رعد و برق بزن! بلال دیمنتور چیه! نمی بینی از جبهه اومدم! چن وقته نرفتی به اون نیش نیش سر بزنی!?
مانیا: خوب پولش چی میشه؟
حاجی: با مالیات بر درآمد اینجا و خمس و زکات و کمک های بشر دوستانه و خودیاری یر به یر میشه!


!ASLAMIOUS Baby!


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۲۲:۱۳ چهارشنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۳
#55

ایلیدان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۱ شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۱۱ پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 375
آفلاین
رودی : خوب ارباب من چی کار کنم
مانیا : به من نگو ارباب بگو مانیا
رودی: باشه مانیا جو.
مانیا : بابا بگو مانیا نه چیزی کم کن نه چیزی زیاد کن
رودی : اخه نمیشه
مانیا :
رودی : باشه عزیزم
مانیا :
رودی:
مانیا :عجب ها میگم دو تا پری بندازنت بیرون
رودی : اخ جون پری کجان
مانیا : برو بیرون
رودی : کجا برم
مانیا :.....
....


مانده از شب هاي دورادور، بر مسير خامش جنگل، سنگينچيني از اجاقي







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.