هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: خوابگاه مديران !
پیام زده شده در: ۲۲:۱۵ یکشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۷

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۵:۱۳ سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
لیلی: اااااااااااا چرا کسی از من سوال نمیکنه .. من بگم من بگم؟ من با معجون مرکب پیچیده خودمو شبیه آمبریج کردم و اینجوری وارد اسلیترین شدم و خودمو کردم نماینده اسلی در ویزنگاموت تازه میخوام درخواست عضویت مرگخواریم بدم تا از طرف مرگخوارام نماینده بشم ... توی این اطلاعیه هام حسابی حال مخالفینو گرفتم و بوقم حسابشون نکردم هی هی هی ...

عله ... لبخندی میزنه و موهای لیلی رو نوازش میکنه و بقیه مدیران با حسادت به لیلی خیره میشن ...

پشت پرده ...

لرد: الو بلیز ... اونجا چه خبره؟
بلیز: ارباب ... جوراب عله سوراخه شستش زده بیرون ... کفشای راجر شدیدا براش کوچیکه ... از تو کفش لیلی شماره تلفن های مالدبر و مهتاب شیطون و اکرم گرنجر رو کش رفتم ... جوراب کوییرلم شدیدا بو میده هنوز جرآت نکردم بهش نزدیک بشم ...
لرد: کروشیوووو ... اینم شد اطلاعات؟

همون لحظه مقر فرماندهی محفل

آلبوس: خب ببینید ... ما سوار بر هلیکوپتر میریم از اون بالا با چتر میپریم تو دریا .. اونجا یک عالمه شنا میکنیم و سوار قایق میشیم و صد کیلومتر پارو میزنیم بعد لب ساحل پیاده میشیم تا پنج کوچه اونور تر سینه خیز میریم بعد باقی راه رو از مجرای فاضلاب پیش میریم در آخر سوار یک ون میشیم که در یک جای مخوف منتظرمونه و ما رو تا خوابگاه مدیران میرسونه ... نظر؟
سیریوس: اممممم احتیاجی نیست ... من یه ماشین دربست گرفتم تا خوابگاه مدیران ده دقیقه هزار تومن میگیره همون دم خوابگاه مدیرانم پیادمون میکنه ...
آلبوس !!!

در خوابگاه مدیران ...

لیلی در حالی که خیلی تو جو آمبریج بود همه مدیرانو مجبور کرده بود که با خون خودشون رو کاغذ بنویسن "من دیگه روزی کمتر از ده نفر بلاک نمیکنم" و مدیران هم سعی میکردن بدون اینکه خمی به ابرو بیارن و آخ بگن مشقاشونو انجام بدن.
کوییرل: آخــــــــــــــخ! من دیگه نمیتونم ...
بارون: ای لیلی منو ندیده .. ای زوپس ندیده .. مدیر جو گیر خون آشام .. عقده ویزنگاموت .. تو رو چه به بلاک کردن؟ (نمونه ای از ناسزاهای مدیران)

لیلی: ساکیــــــــــت! مگه ندیدین عله منو مبسر کرده؟ سر و صدا نباشه .. بارون تو هم علاوه بر جریمه قبلی هزار بارم باید عبارت "من یک روح بی ریخت زبون دراز هستم" رو بنویسی ... راجر تو هم الکی چشمک نزن تو هم مثل بقیه باید بنویسی ...
راجر: مثلا دیگه؟ باشه من الان طبیعی رفتار میکنم تا کسی باور نکنه که من نمینویسم ...

همون لحظه ...

عله به مرلینگاه رفته و اون تو نشسته و داره چند پرونده مختومه رو مطالعه میکنه ...
عله تو فکرش: هوم ... اصلا جالب نیست .. همه آرشام و گراوپ و اینایی که بلاک شدن گذاشتن از سایت رفتن .. باید یک ایده نو بیارم .. یک طرح جدید .. طرحی که بتونم به طور مداوم هر کسی رو چندین و چند بار بلاک کنم ... مثلا هر کس هفته ای سه بار بلاک شه .. حالا فعلا اللحساب برای آزمایش این منوی جدید کاربران مرگخوار و محفلی ای که رقم آخر شماره کاربریشون بر سه بخش پذیره رو بلاک کنم تا بعد ... هوووهاهاها!

زیر میز ...
- الو بلیز؟ اوضاع چطوره؟
- ارباب .. کله زخمی رفته مرلینگاه ... فکر میکنم بهترین فرصت برای شروع طرح ابتدایی نقشمون هست ...


ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۰ ۲۲:۵۸:۴۲
ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۰ ۲۳:۱۸:۴۲



Re: خوابگاه مديران !
پیام زده شده در: ۲۱:۳۶ یکشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۷

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۷ جمعه ۹ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۵:۰۶ پنجشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۲
از محفل ققنوس
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 615 | خلاصه ها: 1
آفلاین
رستوران سه دسته جارو :

آلبوس دامبلدور بر روی صندلی نشسته بود و برای هزارمین بار نوشیدنی کره ای سفارش میداد.سعی میکرد که قیافه مهربونش رو حفظ کنه تا اعضای محفل آرامش بیشتری بگیرن.دامبلدور به در رستوران خیره شده بود.کمی اونطرف تر رون ویزلی به شدت دختری رو می بوسید و حال تمام محفلی ها رو بهم میزد.

تق!

در رستوران محکم باز شد و سیریوس با سرعت وارد رستوران شد.شنل سیاه و کلاهشو کند و گوشه ای انداخت.با سرعت به طرف میز دامبلدور اومد و مقابلش نشست.

-آلبوس ما به مشکل برخوردیم.زندان ماندانگاس،آرشام و گراوپ دقیقا زیر تخت هری پاتره.برای اینکه وارد اتاق هری بشیم باید از اتاق راجر و کوییرل و بارون بگذریم.این کار برامون به اندازه ای مشکل هست که مزاحم نیاز نداشته باشیم اما ... اما موضوع اینه که علائم حضور مرگخواران هم تو خوابگاه دیده میشه.من فکر میکنم که باید اول با اونا بجنگیم و بعد به سمت اتاق هری بریم.
-چه خبر از گلگومات؟اون کجاست؟من نگران اونم هستم.اون به جامعه جادوگری کمک بزرگی میتونه بکنه.نباید اصلا آسیب ببینه.اون کجاست؟
-اونو تو شکنجه گاه استرجس قایم کردن و همونجا همه مدیران ترتیبش رو دارن میدن.
-

دامبلدور بلند شد.همه محفلی ها هوشیارانه با نگاهشون دنبالش میکردن.آثار خستگی تو چشمانشون موج میزد ولی برای این ماموریت مهم مقاومت میکردن.اونها بی صبرانه منتظر بودن تا دستور بعدی آلبوس رو بشنون.پس همشون ساکت شدن و به حرفهای آلبوس گوش فرا دادن.

-خب دوستان .. ما اول باید با مرگخواران بجنگیم.فقط امیدوارم هیچکدوم یادمون نره که حتی اگر تو این جنگ کشته بشیم در واقع پیروز شدیم.چون ما خودمون رو در راه جامعه جادوگری فدا خواهیم کرد.همه آماده شید تا به خوابگاه مدیران بریم.

جلسه مدیران :

هر مدیر پوشه ای از گزارش سالیانه کاریش رو به طرف هری هل میداد.هری هم با دقت و تک به تک تمام پرونده ها رو میخوند و کارهای مدیران رو نقد میکرد.

-هووووم بارون از تو بعیده.یعنی تو فقط امسال 57 نفر بلاک کردی؟منو واقعا ناامید کردی.تو حتی از سال پیش هم کمتر بلاک کرد.هممم کوییرل تو چیکار کردی؟تو به حرف چهار تا عضو بی ارزش گوش کردی و شکلک اضافه کردی؟این ماه حقوق خبری نیست. .راجر تو چرا اینقدر زیاد تو سایت لاگین میکنی؟ماهی یه بار؟آخه من به تو چی بگم؟اول مدیریتت مگه قرارمون نشد که تو فقط سالی یه بار به سایت سر بزنی؟

دالاهوف که فرصت رو مناسب دیده بود با سرعت به به هری نزدیک شده با دستمال های جدید اسکاور مشغول نوازش هری میکنه تا آرامشش رو حفظ کنه.




Re: خوابگاه مديران !
پیام زده شده در: ۲۰:۴۳ یکشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
جلسه سالانه مديران

خوابگاه مديران برخلاف هميشه كاملا ساكت و خلوت به نظر ميرسيد.حتي نيمي از چراغهاي خوابگاه هم خاموش بود.ميزگردي در وسط خوابگاه قرار داده شده بود ودو جادوگر و دو ساحره دور آن نشسته بودند.به نظر كاملا خسته و كلافه ميرسيدند.ليلي بي وقفه قلمش را روي ميز ميكوبيد.بالاخره صداي فرياد كوييريل حركت ليلي را متوقف كرد.
-اههههههه...اعصابم خرد شد بابا.بدش من اون قلمو.راجر پس چرا نيومدن؟بهتر نيست جلسه رو بدون اونا شروع...

قبل از تمام شدن جمله كوييريل در خوابگاه باز شد و دو جادوگر در تاريكي وارد اتاق شدندبا ورود هري چهار مدير از جا بلند شده ودستانشان را به حالت افقي جلوي سينه گرفتند.
-هايل هيتلر

بارون خون آلود غر غر كنان قطرات خوني را كه احتمالا متعلق به سامانتا ولدمورت بود از روي ردايش پاك كرد.
-هري..چقدر بهت گفتم ملايم تر بلاكش كن.ببين رداي تازه منو چيكار كرد.

هري پاتر لبخندي زد و سر جاي هميشگي نشست.
-خب دوستان.به جلسه ساليانه مديران خوش اومدين.ما در اين جلسه به بررسي اتفاقات سال گذشته و برنامه هاي سال آينده ميپردازيم.كسي ميخواد شروع كنه؟

كوييريل هول هولكي از جا پريد.
-اجازه من بگم؟به نظر من گراوپو بلاك كنيم.

بارون با عصبانيت تقويم كوييريل را از دستش گرفت.
-باز تو تقويمتو اشتباهي آوردي؟اون مال پارسال بود.با موفقيت هم انجام شد.

پرده خوابگاه تكان نامحسوسي خورد.توجه بارون به پرده جلب شد.
-شماها همه جا رو كنترل كردين؟ميكروفوني،دوربيني،چيزي كار نذاشته باشن؟

هري با دقت ليست اعضاي ايفاي نقش را بررسي ميكرد.
-بوقيا رو ببين.عضو ايفاي نقش شدن.شاهكار كردين.همشونم فكر ميكنن رولينگن.بارون بزن اين سه نفرو بلاك كن.خوشم نيومد از اسماشون.

بارون منوي مديريت را در دست گرفت.
-ولدمورت؟بابا طرفداراي اون شرّن.فردا ميان خوابگاهو رو سرمون خراب ميكنن.به جاش دامبلدورو بلاك كنم؟

هري سري تكان داد.
-آره...كل محفلم بلاك كن.چه معني داره ما محفل داشته باشيم.خودم ميشم دامبلدور.كوييريل تو هم محفل باش.بعدش نوبت ولدي و مرگخواراشه.وقتي از شر اونا هم خلاص بشيم بارون ميشه ولدي.راجر تو هم گروه مرگخوارا باش.

اشك در چشمان ليلي حلقه زد.
-پس من چي؟

هري نگاه پرمحبتي به ليلي انداخت.
-خب تو هم ويزانگاموت باش.خوبه؟حالا بيكار نشين.بزن گلگوماتو بلاك كن.خيلي بزرگه.جاي كافي براش نداريم.

پشت پرده خوابگاه:

ولدمورت از شدت خشم ميلرزيد.حالا ميفهميد چگونه يكي يكي مرگخواران با ارزشش را از دست داده.براي چند دقيقه خوابگاه مجهز و مرفه مديران را بررسي كرد.چشمانش روي تختخواب هري متوقف شد.
-سوروس!همه مرگخوارا همينجان؟يه لحظه احساس كردم كسي رو زير تخت ديدم.چند دقيقه قبلم در كمد كوييريل تكون خورد.

سوروس مشغول شمارش شد.
-بله ارباب همه حاضرن.فقط بليز نيست.اونم جا براش نمونده بود.رفت زير رداي استرجس قايم شد.الانم زير ميز مديراس.از اونجا با بي سيم گزارش ميده بهمون.

جلسه مديران ادامه داشت




Re: خوابگاه مديران !
پیام زده شده در: ۱۷:۳۳ دوشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۷

پروفسور فلیت ویک old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۰۰ شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۵:۳۷ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
از اين ستون به اون ستون فرجه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 254
آفلاین
صبـح يك روز آفتــابي!
ليلي روي تخت ولو شده و داره خوابهاي رنگي مي بينه و هر دقيقه بيست و پنج بار توي خواب قهقهه مي زنه!
- محسـ... بيا امروز بريم سينما ..
- شب سينما مي رن نه روز!
- حالا چه فرقي داره؟
با صداي ويبره هاي مداوم و آهنگ يمبو صحنه ي ناصر مرحوم توجه ليلي به موبايل نارنجي جلب ميشه! و اينكه نارنجي سعي در مخفي كردن موبايل داره!
- چرا داري قايمش مي كني؟
- هيچي ..همينجوري ..گفتم مزاحم نباشه...آب نبات مي خوري؟
- گوشيتو بده به من!
- آب نباته ها..صورتي هم هست!
- با زبون خوش گوشي رو بده!
.
.
ليلي با تلاش هرچه تمام تر گوشي رو از دست نارنجي مي كشه بيرون و بلافاصله نشانه هاي خشم در چهره اش ظاهر ميشه!
- خانوم زعفراني؟... اين زعفراني كيه نمي ذاره من زندگي كنم هان؟!

ليلي با نعره ي خودش از خواب مي پره و با حالتي شبيه به جن زده ها به ديوار روبه رو خيره مي شه و با خودش زمزمه مي كنه!
- خانوم ..زعـ..ـفراني!.. زعفرانـ.. ـي !

دقايقي بعد
ليلي در حالي كه يك ليوان چاي در دست راست و يك آب نبات صورتي در دست چپ داره و آهنگ محسن چاووشي رو مي خونه وارد اتاق ميشه و پشت كامش مي شينه!
- مي كشمت اگه يه روز با غريبه ببينمت.. گل مني ..نمي ذارم دست ديگه بچينتت!
از ورود شما متشكريم ليلي اوانز..
بارگزاري...
ج ا د و گ ر ا ن

-
با خوشحالي تمام و كاملا سرخوش راه هميشگيش براي رسيدن به منوي مديريت رو طي مي كنه..!
شما اجازه وارد شدن به اين انجمن را نداريد
بـارگزاري...
ج ا د و گ ر ا ن

- چـــــــــــــي؟...عط...
بلافاصله دنبال اسم پرفسور كوئيرل مي گرده. بعد از پيدا كردن كوئيرل بلافاصله قسمت پيام شخصي رو باز مي كنه!
دسترسي منو حذف مي كني؟.. منو از مديريت عزل مي كني؟...راستي ببينم فاميليت چيه؟ زعفراني هان هان هان؟..منتظر انتقام من باش ..موهاهاهاها!

طرف ديگر قضيه!
كوئيرل پشت كامش نشسته و مشغول چيدن سيرها توي عمامشه!
- سير شماره ي 225 ..سير شماره 226...
همونطور كه سيرها رو داخل عمامه اش مي چينه ناگهان چشمش به پيام شخصي(1) ميوفته! بلافاصله روي پيام شخصي كليك مي كنه و پيام ليلي رو مي خونه.. اينجا بود كه تازه مي فهمه خودشم دسترسي نداره..
- انتقام؟؟!...


ویرایش شده توسط پرفسور فليت ويك در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۴ ۱۷:۵۹:۰۵
ویرایش شده توسط پرفسور فليت ويك در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۴ ۱۸:۰۷:۱۲

[img align=left]http://panmedi.persiangig.com/DA/Modereator.p


Re: خوابگاه مديران !
پیام زده شده در: ۱۴:۴۶ دوشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۷

آلفرد بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۷ پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۴۰ جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۱
از دیروز تا حالا چشم روی هم نذاشتم ... نمی ذارم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
سال 1410تصویر کوچک شده

عله بعد از هفتاد و هفت هفته دوباره لوگین می کنه ، بدون این که به جاهای دیگه ی سایت نگاهی بنداره به انجمن خصوصی مدیران ، سپس تاپیک ارتباط عله با مدیران رو باز می کنه و به پست های جلسه خصوصی مدیران توجهی نمی کنه و روی آیکن پاسخ کلیک می کنه .

صفحه به سرعت لود می شه و عله شروع به نوشتن پیشنهاد جدیدش می کند .

درود به همه ی مدیران از جمله :

خودم

نویل

پرسی

آلبوس سوروس

جیمز سیریوس

تد ریموس

گابریل

تصویر کوچک شده
همتون می دونین هممون به دلایل خاصی مدیر شدیم ، من که عله هستم و دلیل نمی خواد ولی نویل که استعداد بیش از حدش در رول نویسی ، شماره اما واتسون و سلام رسوندن به دیگران من رو وادار به این کار کرد ، پرسی که دیر به سفیدیش پی بردم مگر نه زود تر مدیرش می کردم تا به انجمن خصوصی راه پیدا کنه ، آلبوس سوروس که حساب بانکیش برای تحمل پول هایش جا نداشت مجبور شدم برای کمک به سایت بیارمش ، جیمز که منو کشت انقدر بگه بابایی ، daddy، پدر و .... اگر نمی اوردمش منزل شک می کردن ، تد ریموس لوپین دلیل نداره دیگه سابقش درخشانه و سرانجام گابریل خانم که بسیار زحمت می کشید و خودش رو به آب آتیش می زد ، اگر مدیرش نمی کردم اعضا شورش می کردن ! تصویر کوچک شده

حالا که یک دور تمام خاطرات رو مرور کردیم ، بهتره برم سر پیشنهادم ! می خواستم بگم که الان بیست و هفت یا بیست و هشت ساله مه این سایت داره فعالیت می کنه و هر روز مقدار زیادی از وقت و به خصوص پول های ما و کاربران برای آن مصرف می شه ! حالا پیشنهاد من اینه که سایت دیگه به کارش پایان بده و بسته بشه !

پـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا یـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا ن تصویر کوچک شده


ویرایش شده توسط آلفرد بلک در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۴ ۱۵:۰۶:۲۷


Re: خوابگاه مديران !
پیام زده شده در: ۱۹:۱۱ یکشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۸۷

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
انتخابات به پایان رسیده و رنک ها توزیع شدند در بین ترین ها و حالا عله عصبانی تر از همیشه هست ... به این دلیل که به دلیل مشکلات دامین نتونسته به تهران بیاد و چند تا ساحره مناسب تور کنه و از طرفی مدیران که مورد اعتمادش بودن به حرفش گوش نکردن و رنک ها رو به افرادی دادن که حقشون نبوده .

با عصبانیت به انجمن مدیران وارد میشه تا آخرین پست های رد و بدل شده رو مطالعه کنه :

لیلی اوانز Re: صحبت با همدیگه
خوب من انجمن ویزنگاموت رو زدم کوییرل ... فقط اگه بیای مسنجر در مورد اینکه رنک ها چطوری باشن و چطوری تو پروفایلا بزاریم صحبت میکنیم .


پرفسور کوییرل Re: صحبت با همدیگه
نه ! اصلا وقت مسنجر ندارم ، ضمنا اگه اطلاع نداری پست اول این تاپیکو بخون ، همه مسائل مدیریتی اینجا بحث میشه در موردشون ! در نتیجه لزومی نداره تو مسنجر بحث بشه !


مونالیزا Re: صحبت با همدیگه
عهه ! من دو ماه پیش گفتم این مشکل اخبار رو چیکار کنم ؟ علی کجاست پس ؟ چرا جواب پیام شخصیامو نمیده ؟


استرجس پادمور Re: صحبت با همدیگه
من یه مشکلی دیدم تو گالری ... یکی از آلبوما صفحش سفید میشه و من نمیدونم چطوری رفعش کنم ... اگر کسی اطلاع داره یه سر بزنه .


راجر دیویس Re: صحبت با همدیگه
خوب همونطور که میدونید من اصلا وقت رسیدگی به انجمن ها رو ندارم مثل همیشه ... ولی خوب ، نمیخوام اسمی از من نباشه ... به عنوان یکی از قدیمی ترین اعضای سایت میگم که لیلی این رنکه مشاور رو توی رتبه منم بزار که نگن این فعالیت نداره ها ! اوکی ؟


بارون خون آلود Re: صحبت با همدیگه
مسخرست ! من زحمات زیادی در راستای نهادینه شدن فرهنگ کنترل و اف پنج کشیدم ولی مدیران حمایتی نکردن ... من همینجا به عنوان مدیر ارشد این کار شما رو توی سوابق کاری همتون ثبت میکنم ، تا حالا کسی همچین توهینی به من نکرده بود که شما با عدم حمایتتون کردید


نکته مهم : هیچ کدوم از مدیران نحوه سلام کردن رو در انجمن خصوصی فرا نگرفته اند !


عله غرق در افکار خودش فرو میره تا بتونه با یه ایده و کار مناسب همه مدیرانی که قابل اعتماد تصورشون میکرد رو بر کنار کنه ! با عجله پروفایل همه مدیران رو باز میکنه و از لیلی شروع میکنه و پیام شخصیش رو باز میکنه .

برکناری از مدیریت
شما برای زدن انجمن ویزنگاموت باید از طریق پیام شخصی با من که مدیر اصلی سایتم و یکی از مدیرای انجمن هماهنگ میکردی به صورت جداگانه ... درسته که تو انجمن خصوصی منم موافقت کردم ، ولی این دلیل نمیشه . به خاطره این عدم توجهت من تو رو از مدیریت بر میدارم .


با حالت پروفایل لیلی رو میبنده و میره سراغ ... کوییرل ! و صفحه پیام شخصیشو باز میکنه و شروع به تایپ میکنه


مسئله عمامه و برکناری از مدیریت
اول اینکه یادت رفت دیشب بعد از بحث های مفصل درباره مسائل مدیریتی عمامت رو برداری و مدیرا دیدن صبح حسابی ضایع شدم ! برای هماهنگی بیشتر در مورد مسائل انجمن هم که تخت ها رو نزدیک کرده بودیم ، کار خراب تر شد !

از این بگذریم ! تو توی صحبت با همدیگه گفتی :
نقل قول:
ضمنا اگه اطلاع نداری پست اول این تاپیکو بخون ، همه مسائل مدیریتی اینجا بحث میشه در موردشون !


مسخرست که یه مدیر انجمن هنوز نمیدونه که من توی پست اول صحبت با همدیگه نوشتم اینجا هر کاری که کردیم مینویسیم تا بقیه هم اطلاع پیدا کنن ! نه اینکه مشورت کنیم ! به خاطر عدم اطلاعت در مورد این مسئله من دسترسی مدیریتیت رو برداشتم ... ضمنا امشب هم بیا آخرین جلسه صحبت در مورد مسائل مدیریتی که نه ... ولی در مورد مسائل سایت داشته باشیم



خوشحال تر از قبل پروفایل کوییرل رو میبنده و میره سراغ ... یگانه مدیر برتر ! بارون خون آلود !


برکناری از مدیریت
بارون عزیز ، میدونی که من خیلی دوست دارم و کلا لاولی هستیم با هم و این حرفا ، ولی خارج از سایت و این دلیل نمیشه که بخوام بین تو و سایر مدیرا تفاوت قائل بشم ... دلیل برداشتنت از مدیریت یک حرف اشتباهی هست که زدی ... تو گفتی کنترل و اف پنج کلیه مشکلات صفحه سفید رو رفع میکنه ، ولی من هر چقدر تلاش کردم نتونستم قلم پر رو با کمک این باز کنم . در نتیجه از مدیریت برداشتمت . وقت کردی یه زنگم بزن ، کارت دارم ... اون ساحره هه جور شد


لبخند سردی روی لبش نقش میبنده هنگامیکه که میخواد پروفایل بارون رو ببنده و با دیدن پروفایل استرجس دوباره انرژیشو پس میگیره ! روی پیام شخصی کلیک میکنه و شروع به تایپ !


برکناری از مدیریت
استرجس عزیز ، خیلی ممنون از کمکی که توی این مدت کردی و تماس هایی که گرفتی برای مشکلات ، ولی مجبورم تو رو هم بردارم از مدیریت ... به این دلیل که یکی از آلبوم های گالری همونطور که تو گفتی مشکل پیدا کرده ! مدیرای قبلیه گالری ما مشکلی نداشتن و حالا که تو این مشکلو داری مجبورم برت دارم .


خوشحال تر از قبل به سمت پروفایل مونالیزا شیرجه میزنه و با سرعت بیشتری شروع به تایپ میکنه ! البته قبلش صفحه پیام شخصی رو هم باز میکنه .


برکناری از مدیریت
مونالیزای عزیز ، توی این مدت خیلی از زحمتت توی بخش اخبار و ترجمه های خوبت استفاده بردیم ، ولی تو قبلا یه مشکلی رو اطلاع داده بودی تو انجمن مدیرا ! از اونجایی که هر مدیر دسترسی کامل داره ، باید توانایی این رو داشته باشه که خودش مشکلی که پیش میادو حل کنه . حالا که این توانایی رو نداری ، مجبورم برت دارم !


قهقهه زنان به سمت پیام شخصی راجر میره و شروع به تایپ میکنه


برکناری از مدیریت
از اونجایی که یکی از بهترین مدیرای انجمن ما هستی و همیشه سر میزنی ، احتمالا تا یکی دو ماه آینده این پیام شخصیه منو میبینی ولی خوب ، به خاطره اینکه خیلی کمتر از حد استاندارد ( حتی کمتر از سه ماه در سال ، یعنی کلی کمتر از ماکزیمم بازدید بارون ) توی سایت حضور داری مجبورم برکنارت کنم . ضمنا ، یکی از مقالاتی که سال پیش فرستاده شده بود هم تائید نکردی هنوزم که کارت رو خراب تر کرد


از خوشحالی توی پوست خودش نمیگنجه ، وارد ماژول گروپز میشه تا افرادی که به نظرش برای مدیریت بخش های مختلف مناسب هستن رو انتخاب کنه و دسترسی لازمه رو اعمال کنه


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: خوابگاه مديران !
پیام زده شده در: ۱۴:۱۱ یکشنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۷

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
و با عجله روی همه تاپیک ها کلیک راست میکنه و گزینه اُپن لینک این نیو تب ( فایر فاکس ! ) رو انتخاب میکنه و به لطف سرعت بالا همه تاپیک ها سریع باز میشه و با سرعت بیشتری شروع به تایپ کردن میکنه تا رای ها رو بفرسته .

جادوگر ماه

به نظر من هری پاتر واقعا زحمات زیادی برای سایت میکشه ولی کسی نیست که این زحمات رو ببینه . من رایم ایشون هست .
با تشکر عسل مسل


و همانطور که خنده شیطانی ای داره به سمت تاپیک بهترین ایده هجوم میبره .


بهترین ایده

یه ایده خیلی قشنگی من دیدم و اون " اعضاي سایت خودشونو معرفی کنن " بود ! خیلی من با این ایده حال کردم و تونستم با خیلیا آشنا بشم و برم توی کار فرندشیپ و اینا . البته درسته که سال 84 زده شده ، ولی به نظرم بهترین ایده همه ماه هاست ! پس رای من هری پاتر
با تشکر عسل مسل



دیگه نه توی پوست خودش و نه توی پست همه اعضای سایت هم نمیگنجه ! دیوانه وار تاپیک بهترین نویسنده ایفای نقش رو باز میکنه و شروع به نوشتن میکنه


بهترین نویسنده ایفای نقش

قبلا خیلی رول نوشته میشد که سوژه اصلیشون هری پاتر و نمید بود ، چون هری پاتر اینجا نقش خیلی مهمی توی سوژه ها داشت و تونست کاری کنه که شخصیتش باعث سوژه سازی و به نحوی فعال کردن ایفای نقش بشه من به هری پاتر رای میدم .
با تشکر عسل مسل



حوصله بقیه انتخابات رو نداره و همین ها براش کافی هست ، ولی خوب ، با این اوصاف هم نمیشه از ناظر ماه گذشت ، پس وارد اونجا میشه و با سرعت بیشتر شروع به تایپ کردن میکنه و نا خود آگاه میخنده با خودش


ناظر ماه

من برای نظارت " انجمن مخصوص فرهنگ نامه " و " انجمن مخصوص ناظران مقالات " به هری پاتر رای میدم . درسته که فرهنگنامه فعالیتی نداره و انجمن ناظران مقالات هم از دی ماه پستی نخورده ، ولی خوب به نظرم اینا میتونن از انجمن های سنگین باشن و وقتی هری پاتر نظارتشون رو بر عهده داره ، یعنی توانایی رسیدگی بهشون هم داره .
با تشکر عسل مسل



بی نهایت خوشحال هست و داره برای خودش دست میزنه که صدای تلویزیون به گوش میرسه که در حال پخش اخبار هست :
به اطلاع تمامی مردم محترم استان قزوین میرساند که برق تمام این استاد در نیم ساعت آینده قطع شده و بعد از یک هفته مجددا وصل میشود . این اختلال بدلیل کشش کم ژنراتورهای برق این استان میباشد .


عله :


و به این فکر میفته که پس توی این مدتی که نظرسنجی گذاشته میشه و انتخابات هم تموم میشه برق ندارن . برای اولین بار به باکس پیام شخصیش توجه ویژه ای میکنه => پیام شخصی (ف *)

با تعجب به پیام شخصی نگاه میکنه و با دیدن ستاره به دنبال پی نوشت میگرده ! با توجه به قهرمانی زوپس ، تا حالا چنین چیزی ندیده بود . با اسکرول ماوس صفحه رو پایین میکشه که متن قرمز رنگی توجهش رو جلب میکنه که گویا مربوط به پیام شخصی هست .

* ف : فراتر از حد انتظار !
این پیام موقعی داده میشود که تعداد پیام شخصی های شما به اندازه ای باشد که سروری که هاست روی آن قرار دارد توانایی شمارش آن را نداشته باشد .


لبخندی میزنه و وارد پیام شخصی هاش میشه و با تعداد زیاد پیام شخصی ها مواجه میشه :

امپراطور تاریکی - کجایی باب عله

آلبوس دامبلدور - تدریس خصوصی فشرده

پرفسور کوییرل - گیس کشی با لیلی اوانز

آلبوس سوروس پاتر - افزایش دسترسی وزیر

دنیس - مشکل پرسی با هافلپاف

پرسی ویزلی - میتینگ جدید


صفحه رو پایین تر میکشه که به یاد آخرین پیام شخصی میفته ، با عجله بالاتر میره و پیام شخصی پرسی رو باز میکنه و شروع به خوندن میکنه :

میتینگ جدید

عله جون ، این هفته جمعه یه میتینگ داریم پارک لاله ، بیا میریم میچرخیم میخندیم به ریش ملت خئلی حال میده ! ایول ؟ ایول !
قربونت
بابای



لبخند ملیحی چهرش رو در بر میگیره و روی پاسخ کلیک میکنه و شروع به نوشتن میکنه :

هووم ، میام ! میتونی توی تاپیکش بزنی که همچین افتخاری نصیب ملت میشه . ضمنا ، من همینجا برای اینکه قراره بیام میتینگ از طرف شما و از طرف خودم ، به خودم خیر مقدم میگم و استقبال به عمل میارم .
بای



و به این صورت میشه که با خودش فکر میکنه :
آره ! قراره برقای اینجا که قطع بشه ! میرم تهران ، هم یه کم با این ساحره های میتینگ آشنا میشم و هم اینکه میتونم از نت بیشتری استفاده رو برای رای آوردن برای خودم بکنم . خسته شدم انقدر با این کوییرل و این لیلی بودم و پشت درب های بسته جلسات خصوصی مدیریتی گذاشتیم . ببینیم شاید چهار تا ساحره خوبم باشه که دسترسی مدیریت بهشون بدم ، حال کنیم باب !


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: خوابگاه مديران !
پیام زده شده در: ۲۳:۳۳ شنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۷

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 708
آفلاین
هممم من نمیدونم چرا وقتی پرسی پست میزنه خیلی همچین جو گیر میشم خیلی !! ایول ! تصویر کوچک شده

----

لیلی روی شناسه ی پرفسور کوییرل کلیک میکنه و پروفایل کوییرل بازمیشه.

" ویرایش ویژگی های فردی "

لیلی : ( این همون افکار پلیدس! )

و سپس به سرعت برق و باد وارد ویرایش میشه و گروپ سلکت رو به کاربران عضو تغییر میده! سپس برای ضایع نشدن کارش! خودش رو هم کاربر عضو میکنه !! ( نهایت ژانگولر! ) تصویر کوچک شده

--- چند روز بعد ---

از ورود شما خیلی خیلی! متشکریم هری پاتر

عله : ایول ایول! خواهش میکنم! لطف داری. تصویر کوچک شده
کام : قربون شما!

عله به پیام شخصی (12) توجهی نمیکنه و وارد منو مدیریت میشه. بیست و شیش دقیقه همین طور به صفحه ی اصلی مدیریت نگاه میکنه و سپس وارد انجمن مدیران میشه. اما قبل از اون چندتا صفحه از ترین ها رو باز کرده بوده و چشمانش به خاطر دیدن مقادیری نام لیلی اوانز گیجی ویجی میره!

انجمن مخصوص مدیران -گفتگو با یکدیگر


هری پاتر Re: صحبت با همدیگه

یعنی چی؟ این انتخابات چرا این طوری شده؟ اصلا چه معنی داره که لیلی همش رای بیاره! لیلی تازه کاره! نه که فکر کنید حسودی میکنما، ولی لیلی نمیتونه رنک هارو با هم بگیره! این خلاف قوانینه! تازه اصن خودم نمیذارم! من اینجا حرف اول آخرو میزنم! بوق! چه مفهومی داره وب مستر نیست؟ کروشیو.. اهم، ببخشید منظورم اکسپلیارموس بود! اصلا میدونید چیه، مدیرا باید به اعضای تازه وارد و اینا مثل عسل مسل فرصت بدن!
ما نباید بذاریم رنک ها به ما برسه! حالا به من برسه یه چیزی ولی به لیلی نرسه! اشتباهه! چه معنی داره رنک برسه به دختر مردم؟


و سریع میاد از شناسه ی هری خارج شه که پیام قبلی اشو میبینه! در گروه های کوییرل : کاربران عضو! پست قبلی گروه های لیلی اوانز : کاربران عضو!

عله : مشکوکیوس ..! چرا هیچ کس رسیدگی نکرده! سابقه نداشته تو جادوگران!
و سپس پروفایل همه ی مدیران رو سر میزنه!

راجر دیوس : آخرین ورود : 15/4/1387
بیل ویزلی : آخرین ورود : نا مشخص!! تصویر کوچک شده
باک بیکن : آخرین ورود : میخوای اولین ورودشو بگم؟
استرجس پادمور : آخرین ورود : 16/4/1387
بارون خون آلود : آخرین ورود : بلاک/4/1387 !
مونالیزا : آخرین ورود : دسترسی به این بخش فقط با ارسال خبر ممکن میباشد! مرسی!

مغز عله : !!

عله: این نشان از فعالیت بالای مدیران این سایت داره! همون طور که صد ها بار گفته شده مدیران گل های سایت هستند بیایید.. امم.. بیاید چی کارشون کنیم..؟ حالا هرچی! مهم تیکه ی اولشون بود، مهم کاری نبود که میشه با مدیرا کرد!

و عله با عصبانیت وارد شناسه ی عسل مسل میشه و تا اولا مشکل رای ها رو حل کنه بعد بره سراغ مسائل دیگه! اول خودم بعدا بقیه ! و آستکبارانه به جمله ی زیر خیره میشه.

از ورود شما متشکریم عسل مسل .

عله : همم منم از ورودم متشکرم!


ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۲۲ ۲۳:۳۹:۳۷

[b]دیگه ب


Re: خوابگاه مديران !
پیام زده شده در: ۲۱:۴۱ شنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۷

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
لیلی با انرژی بیشتری به آشپزخانه میره و یک لیوان دیگه برای خودش چایی میریزه و با ولع مقادیر زیادی شکر هم توش خالی میکنه و در حالی که با انگشت چایش رو هم میزنه دوباره به پشت پی سی هجوم میاره و ادامه تاپیک های جادوگر ماه که توش رای داده بود رو میخونه !

بهترین نویسنده بحث های هری پاتری

آنتونین دالاهوف :
به نظر من توحید ظفر پور گزینه جالبی هست ، ولی خوب ما باید به اصل قضیه هم توجه کنیم ... رای من لیلی اوانز عزیز .

اینیگو ایماگو :
خوب ببینید ، اگه من بخوام با توجه به پی جی آر سایت های هلندی به این بخش نگاه کنم ، میبینیم که همیشه در این سایت ها قانون اینکه مدیران رنک ها رو بگیرن رعایت میشه ، در نتیجه من به لیلی اوانز رای میدم .

هلنا گرنجر :
راستش لیلی واقعا منو توی تغییر شخصیت های متعددم کمک و مهمتر از همه حمایت کرد ، به نظرم پست هاش هم توی گفتگو با مدیران که نوعی بحث هری پاتریه محشره ، پس رای من لیلی اوانزه

...


نا خود آگاه میخنده و از خوشحالی توی پوست خودش نمیگنجه ، کسی که تا ساعتی قبل از ناراحتی موهای سرش رو میکند و با ناراحتی با نارنجی ( لارتن ! ) درد دل میکرد ، حالا حوصله نداشت رای های بی نهایتش رو بخونه ! ولی خوب ، نمیشه از بهترین ایده گذشت چون واقعا رنک توپی داره ، پس تاپیک بهترین ایده رو باز میکنه و منتظر لود شدن کاملش میشه .

بهترین ایده

- رای من لیلی اوانزه !
با اینکه تا حالا ندیدم تاپیکی زده باشه ولی مطمئنم اگر تاپیکی بزنه خیلی خوب میشه !

- من لیلی اوانز رو انتخاب میکنم
چون تا حالا توی پیام شخصی هایی که بهش دادم ایده های خوبی بهم داده .

- من کسی رو انتخاب میکنم که توی پست هاش از کلمه "ایده" زیاد استفاده میکنه ، پس رای من لیلی اوانز هست .

...

دیگه توی پوست خودش نمیگنجه ! دیوانه وار دنبال بلاک منوی کاربر میگرده و وقتی پیداش میکنه بی معطلی وارد منوی مدیریت میشه و سریع وارد میشه ، ماژول سیستم ادمین رو انتخاب میکنه و به لطف ای دی اس ال پر سرعتش وارد ویرایش اعضا میشه و لیلی اوانز رو پیدا میکنه ، رنک جادوگر ماه رو در بخش رتبه پروفایلش قرار میده و با کمک لینک های مستقیم سایر رنک ها رو توی امضاش جا میده و این بار با خوشحالی میره تا با نارنجی صحبتی داشته باشه .

- وای نارنجی ! من موفق شدم ! من همه رنک ها رو گرفتم !
- هووم ، ببینم آبلیمو ریختی تو چاییت ؟
- آبلیمو چیه بابا ! میگم ناراحتیم برطرف شد !
- اِ چه خوب ، تبریک میگم ! تازه خواستم باهات شوخی کنم


یک ساعت بعد - انجمن مدیران


پرفسور کوییرل Re: صحبت با همدیگه

لیلی اوانز ! همه رنک ها رو برداشتم از پروفایلت ! اینکه این تعداد رای آوردی مهم نیست باید تا پایان انتخابات صبر کنی ! ضمنا ، پست هات رو هم از توی تاپیکای انتخابات پاک کردم ، تو مگه نمیدونی ما مدیران همیشه هماهنگی کامل داریم ؟ پس صبر کن تا ببین هر کدوم از رنک ها به چه کسی میرسه .
ممنون
بای



با عصبانیت مشت ساحره گونش رو روی کیبورد می کوبه ( و البته کیبورد هم برای اثبات اینکه فقط یه ساحرس هیچ تغییری توش به وجود نمیاد ) و شروع به تایپ کردن میکنه و عرض 30 ثانیه بعد ، پستش رو میفرسته .


لیلی اوانز Re: صحبت با همدیگه


مسخرس ! یعنی چی این حرف کوییرل ؟ رای های بیشتر با من بود . ناراحت نشیا ، ولی فکر میکنم تو ناراحتی از این که چرا خودت رنکی نگرفتی که به قول خودت مدیر ارشدی و من رنک گرفتم .

ببین من توی جادوگر ماه 28 تا رای آوردم ، پرسی ویزلی 7 تا رای داره ، لرد ولدمورتم 10 تا رای آورده ، پس اختلاف من خیلی بیشتره و باید این رنک رو داشته باشم . همینطور توی بقیه نظر سنجیا !



نا امیدانه صفحه رو رفرش میکنه و میبینه که گویا کوییرل باز هم پست فرستاده .


پرفسور کوییرل Re: صحبت با همدیگه

ببین لیلی ! الکی جو انجمن خصوصی رو خراب نکن !
ما توی انتخابات قبلی به کسی که 14 تا رای آورده بود رنک رو ندادیم و به کسی که دو تا رای داشت دادیم ! خودتم خوب میدونی که ما رای گیریم کاملا استاندارده و به قول اون ایماگو ، نمیتونم پی جی چیش به سایتای هلندی و اینا میخوره ! پس صبر کن ببینیم نظرسنجی چی میشه ، ممکنه اصلا توش رایی نیاری .
بای



و به این صورت میشه که لیلی دست از پا دراز تر میمونه که چه کاری انجام بده و در عرض چند ثانیه افکار مخوفی به ذهنش میرسه !


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: خوابگاه مديران !
پیام زده شده در: ۲۳:۵۴ جمعه ۲۱ تیر ۱۳۸۷

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 708
آفلاین
وارد انجمن ها میشه. سپس یک مقدار خسته شده و فکر جالبی به سرش میزنه!!

سلول مغز لیلی : پاشو برو دوتا شناسه بساز برو باهاشون پست بزن !
سلول مغز 2 لیلی : آی پی ها چی ؟
سلول 4 : بعد از هر بار پست زدن از نت بیا بیرون دوباره برو! آی پیت عوض میشه !
سلول سه از خواب بیدار میشه.
- نکنید این کار ها رو بگیرید بخوابید نصف ِ شبی!

لیلی : تصویر کوچک شده


----

نقل قول:
شما خارج شدید
برای بازدید از سایت ما از شما متشکریم.
ج ا د و گ ر ا ن

در صورتی که صفحه ی جدید نیامد اینجا را کلیک کنید.


سپس با خوشحالی زمانی که صفحه ی اول سایت آمد به سمت عضو شوید زیر باکس مربوط به شناسه کاربری و رمز رفت.

نقل قول:
ثبت نام کاربر:
- شناسه کاربری فقط برای ورود به سایت (login) استفاده می شود و در هیچ قسمتی از سایت قابل مشاهده توسط کسی به غیر از شما نیست.
- شناسه نمایشی در سایت به بقیه اعضا نشان داده می شود.
- در پر کردن پست الکترونیکی کاملا دقت کنید چون اگر اشتباه وارد شود ثبت نام با موفقیت همراه نخواهد بود. مثال از ایمیل درست: ali@yahoo.com
و یه مشت چرت و مزخرف !! دیه.

ایمیل * و توی باکس چیزی کاملا سری میزنه!

شناسه کاربری * Sara
شناسه نمایشی * سارا شیطون بلا ! ( کپی رایت بای برودریک بود! )
واژه رمز * ***** ( خب اینطوری تایپ میشه به من چه؟ ) تصویر کوچک شده
تکرار واژه رمز * *****

* = ضروری

و سپس روی ارسال کلیک میکنه. صفحه ی دیگه ای باز میشه!

نقل قول:


شناسه کاربری: Sara
ایمیل: Privet
شناسه نمایشی: سارا شیطون بلا
ثبت نام کاربر:
- شناسه کاربری فقط برای ورود به سایت (login) استفاده می شود و در هیچ قسمتی از سایت قابل مشاهده توسط کسی به غیر از شما نیست.
- شناسه نمایشی در سایت به بقیه اعضا نشان داده می شود.
- در پر کردن پست الکترونیکی کاملا دقت کنید چون اگر اشتباه وارد شود ثبت نام با موفقیت همراه نخواهد بود. مثال از ایمیل درست: ali@yahoo.com


لیلی : ای بوقی! نگاه کن واسه مثال هم اسم خودشو گذاشته! وای وای ! این دیگه کیه! ایشششش!

لیلی با سرعت برق میره و پسور و شناسه ی کاربری اشو وارد میکنه و طعم شیرین پیروزی رو در دهانش حس!

-از ورود شما متشکریم سارا شیطون بلا .

ج ا د و گ ر ا ن

در صورتی که صفحه ی جدید نیامد اینجا را کلیک کنید!

لیلی با ارامش به پشتی صندلی تکیه میده. به محض ورود به صفحه ی اصلی بدون ساختن هیچ گونه آواتار میره و توی همه ی رای گیری ها به لیلی اوانز رای میده .

جادوگر ماه

سلام من سارا هستم . میخواستم به لیلی اوانز رای بدم! چون داشتم پست ها رو میخوندم دیدم که ایشون واقعا عضو گلی هستن ! پس رای من لیلی اوانز ! تصویر کوچک شده

---- چند ساعت بعد ----

جادوگر ماه

لرد ولدمورت : فقط لیلی اوانز !
پرسی ویزلی : رای من فقط و فقط لیلی اوانز کسی که حقشه !
تره ور : لیلی اوانز !
رون : لیلی اوانز !
اسنیپ : لیلی ! اوهو اوهو ! با اینکه خیانت کرد ولی لیلی اوانز !
توحید ظفر پور : سلام، من دیگه به هرمیون علاقه ندارم و میخوام به لیلی اوانز علاقه من شم! رای من لیلی ، سلام من رو هم برسونید!! تصویر کوچک شده


[b]دیگه ب







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.