خانه ی ریدل- ببینم ایوان ، مگه اینجا قبلا خونه ی ارباب نبود ؟
- چرا ...
- پس چرا من خونه ای نمی بینم ؟؟
بلا با دقت به اطرافش نگاه می کنه ! یه تک درخت توی بیابان تنها چیزیه که اون دور و اطراف می بینه !
- فکر کنم اشتباه اومدیم ؛ نگاه کن قبلا این درخته این جا نبود ! لینی ... تو بالای درخت چیکار می
کنی ؟
لینی در حالی که سعی می کنه سوسکاش رو که از سر و کولش بالا میرن رو توی جیبش جا بده ، دستشو
به نشانه ی سکوت روی دماغش میذاره و میگه :
- هیسسسسسسسسس ! معلوم هست چی می گین ؟ درخت چیه ؟ این اربابه .
صدای ارباب که معلوم بود داره به زور نفس می کشه بلا رو از جا پروند :
- حالا ... به ... من .... می گی درخت ؟ لینی ... بگرد این چوب دستی منو از بین این موها پیدا کن
ببینم .
تو همون موقع سارا که معلوم بود حسابی از دیدن لرد هیجان زده شده به طرفش هجوم میاره :
- ای لرد بزرگ ! خواهش می کنم یه امضا به من بدین ... فقط یه امضا ! خواهش میکنم !
- تو چی می گی این وسط ؟ کروشیو !
ورد لرد در بین موهای پر پیچ و تابش پخش میشه و طبق قانونی که هیچ وقت کشف نشد و کشف
نخواهد شد ، پس دنبالش نگردین ؛ با زاویه 30 درجه بازتاب میشه و می خوره به سوسکای لینی .
تو همون موقع جیغ لینی بلند میشه :
- آخه چرا سوسکای من ؟
بالاخره ایوان موقعیت رو در دست میگیره و میگه :
- خب ! همین طور که میدونید ، ما برای موضوع مهم تری اینجا جمع شدیم . در واقع ...
- کروشیو ایوان !
این دفعه ورد لرد دقیقا به ایوان بر میگرده . دنبال دلیلشم نگردید چون نویسنده میخواد!
- دیگه نبینم در محضر لرد بزرگ این جوری سخنرانی کنی ! افتاد ؟
خب ... همین طور که میدونید با وجود دست گل اما ، رشد موهای من داره بیشتر و بیشتر میشه و
مطمئنم اگه همین طور ادامه پیدا کنه ، علاوه بر سادیسم و تنگی نفسی که قبلا داشتم ؛ آنزیم های
ته لوزالمعده ام هم کمتر ترشح بشه و اصلا به غیر از این ها اگه همین طور پیش بره ابهت من زیر
سوال میره ! بنابراین از سارا کلن خواهش کردم که بیاد و یه آنتی معجونی چیزی بده به ما بلکه از
دست این مو ها نجات پیدا کنیم .
- باریک ...
خب ... نظرت چیه سارا ؟
سارا که با وجود بهت و تعجب خود هنوز لبخند روی لبش از بین نرفته بود ، با تمام وجود ابراز
احساسات کرد :
- چه سخنرانی با شکوهی !
- ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــوان ... تا چند ثانیه ی دیگه اینو از جلوی چشم من دور می کنی وگرنه یا
خودمو با آوادا میکشم یا اینو !
- ارباب خواهش می کنم به اعصابتون مسلط باشین . به این فکر کنین که دستورالعمل این آنتی
معجون فقط توی دستای اینه !
سارا در حالی که داشت خودکار و دفتر چه امضاهایش را آماده میکرد ، با لبخند ملیحی گفت :
- میشه یه امضا به من بدین ؟
- ببین ایوان ... من شده می رم جلوی محفلیا زانو می زنم ،ولی از این دستور العمل نمیگیرم .
فهمیدی ؟؟ هر چه سریعتر از جلوی چشمم دورش کنننننننننننننننننننننن
چند روز بعد تر از آن روزالا در حالی که پیام امروز رو توی دستش گرفت بود با صدایی جیغ جیغی
گفت :
- وای مرگی ها ( مخفف مرگخواران) ! خبر جدید رو شنیدین ؟ دامبل
تصمیم گرفته کچل دائمی کنه ! حتی معجونشو هم درست کرده ! میگن
انگاری این روزا مده !
ویرایش شده توسط مری الیزابت کاترمول در تاریخ ۱۳۹۳/۳/۳۰ ۱۷:۵۵:۴۴