یکبار لرد سیاه میره پیش رز ویزلی میبینه داره غذا میخوره بهش میگه داری غذا میخوری? میگه بله ارباب.
میگه غذا میخوری تا سیر بشی?میگه بله ارباب.
میگه اگه سیر بشی دیگه غذا نمیخوری?میگه بله ارباب
ناگهان لرد عصبانی میشه و چوب دستی اش رو بیرون میکشه و یک آوداکداورا نصیبیش میکنه
یارای لرد ازش میپرسن چرا کشتیش?
میگه از مرگخواران نیست کسی که اینگونه فرصت های په نه په را از دست بدهد

یکبار یکی میره آزکابان بهش میگن شکایت داشتی میگه په نه په اومدم فرار سیریوس بلک از زندان رو گزارش بدم

خب اولین جوکو خودم میگم
یه روز استادای هاگوارتز میرن کوهنوردی توی راه کویئیریل مدام
میگفته چ چ چ چ چ چ چ چ کسی بهش توجه نمیکنه وقتی میرسن به قله کویئیریل میگه چ چ چ چادرررو ججا گذاشتیم همه برمیگردند
وقتی پایین می اومدن هی میگه ش ش ش کسی توجه نمیکنه وقتی میرسن پایین میگه شششوخخی کککرددم

هرکی جوک هری پاتری بلده بگه

از سایت 4shared میخواستم یه فایل دانلود کنم ..... 560 ثانیه صبر کردم بعد پیغام میده : میخوای این فایل رو دانلود کنی ؟ میگم پـَـــ نَ پَـــــ خیلی حال داد یکبار دیگه بشمر من بازم برم قایم شم ..... نیایا

از خونه زنگ زدم فست فود غذا بیارن
طرف میگه بفرستم واستون؟؟؟
میگم پ نه پ آپلود کن
لینکش رو بده دانلود میکنم

معلم از بچه ها میپرسه:بچه ها در آینده میخواهید چه کاره شوید؟ محسن:من میخواهم آرور بشم. علی:من میخواهم شفادهنده بشم. سارا:من میخوام یه مادر خوب بشم. رضا:منم میخوام به سارا کمک کنم.

- دستمو بلند کردم از پروفسور مک گونگال سوال کنم. ميگه شما سوال داري؟
_ پـــ نــه پــــــ خواستم خطوط کف دستمو بهت نشون بدم فالمو بگيري ..


- رفتم ردامو از کمد برداشتم پوشيدم بابام ميگه از تو کمد برداشتي؟ پـــــ نه پـــــــ گذاشته بودم تو يخچال تابستونيه ردا تگري بپوشم خنک شم.

دکتری دیوار به دیوار یکی از مریض های پردردسرش زندگی می کرد.
مریض نصفه شب می امد زنگ می زدومی گفت :اقای دکتر!می شود لطفا یک قرص سردرد به من بدهید؟"یاصبح زود می امد و فریاد می زد :"اقای دکتر دارم از درد می میرم.می شود قرص معده به من بدهید؟"
گذشت وگذشت تا اینکه بیمار مرد .چندروز بعد دکتر هم مردواورا تصادفی کنار قبر مریض دفن کردند.
نصف شب دکتر صدای مریض را شنید که از دیوار بغلی می گفت:"اقای دکــــتر!قرص ضد کرم دارید؟!"

فتم سنت مانگو , منشیه میگه : مریض شمایید؟
گفتم پَــــ نَ پَــــ من میکروبم , اومدم خودمو معرفی کنم!


با دوستم رازِ بقا میدیدیم بهم میگه:شیرایِ نَر همشون صورتاشون مو داره !!!
گفتم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ فقط اونائی که عضو پایگاه مقاومت بسیج جنگلن اینطورین

دوستم پریده تو استخر داد میزنه میگه شنـــا کنم ؟
میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ بزار اهنگ تـایتـانیک بزارم آروم غرق شو..!


اومده تو اتاق ،قابِ عکسِ رو دیوار و دیده میگه : وای داداشتــــــــــــه؟؟؟
میگم: آره
میگه : عکسشـــــــــــــه؟؟؟
میگم پـــَــ نَ پـــَـــ خودشه ، گذاشتمش رو دیوار با دمپایی کوبیدم رو صورتش،چسبیده به دیوار!!!


داریم بازیه بارسا و رئالو نیگا میکنیم
دوستم پای تلویزیون خوابش برده بود
مسی که گل رو زد همه پریدن تو هوا و خوشحالی کردن
یه دفعه دوستم از خواب پریدو گفت چرا خوشحالین؟گل شد؟
گفتم پَــ نَ پَــــ ،خرمشهر آزاد شد

دوستم تو خونه خوابیده بود داداشم از راه اومده میگه خوابه؟ میگم پَـــ نَ پَـــ رفته رو اسکرین سیور لگد بزنی روشن میشه!!!!


آب خونه قطع شده بود. بعد که وصل شد یه آب زرد از شیر میومد. می پرسه زنگ لوله هاست؟ پــــَ نه پــــــَ سازمان آب واسه عذرخواهی اولش آب پرتقال می فرسته..!


تو اتاق عمل نوزاد تازه به دنیا اومده به دستیار میگم چاقو رو بده میگه میخوای بند نافو ببری؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ میخوام رقص چاقو کنم از مامان بچه شاباش بگیرم!!


با دوستم رفتیم باغ وحش،جلوی قفسِ شیر وایسادیم. دوستم میگه:شیرِ؟ میگم:پَــــ نَ پَــــ... گربه اس باباش مرده ریش گذاشته!!!!

مامانه یارو برای خودش آب کدو حلوایی ریخته بود داشت میومد بشینه ... گفتم برای منم میریزی؟
گفت آب کدو حلوایی ؟؟
پَ نه پَ دیدم قر تو کمرت فراوونه نمیدونی کجا بریزی گفتم همینجا.


با نامزدش رفته طلافروشی حلقه بخره ...
فروشنده میگه واسه نامزدی میخواین؟!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ سره صحنه فیلمبرداری ارباب حلقه ها بودیم، حلقه کم آوردیم، اینه که مزاحم شما شدیم !


پارتی بودیم ... ملت اون وسط داشتن دستارو تکون میدادن و میرقصیدن ...
رفیقم میگه دارن میرقصن!؟
پَـــ نَ پَــــ اینجا گیر افتادن! دارن برای قالیچه های پرنده ی امداد دست تکون میدن تا نجاتشون بده.

شیشه رفته تو دستم , دارم از درد جیغ و داد می کنم, به رفیقم میگم در بیار, میگه شیشه رو؟
میگم پَــــ نَ پَــــ , ادای من و در بیار شاد شیم.


میگم دیگه میخوام از ایران برم ...
میگه با آژانس مهاجرتی میری؟!
پَـــ نَ پَــــ هماهنگ کردم اول پاییز با دسته تسترال های مهاجر


رفتم خونه دیدم ماهی از تنگ افتاده بیرون،داداشم میگه یعنی مرده؟ میگم پـَـَـ نَ پـَـَــ دوگانه سوزش کردم وقتی آب نیست با هوا کار میکنه!!


مرغ و از فریزر در آوردم میگه می خوای غذا درست کنی ؟!
پـَـَـ نَ پـَـَــــ خانوادش اومدن از سردخونه میخوان ببرن خاکش کنن....