هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۰۱ شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۳

آشاold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۸ شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲:۴۷ دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۴
از طرز فکرت خوشم اومد!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 162
آفلاین
درود ارباب!
میشه اینو نقد کنین ارباب؟
اولین بار تو عمرم ترول ساختم اونم اینجا استفاده کردم تصویر کوچک شده
...


....I believe I can fly

تصویر کوچک شده



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۲۷ جمعه ۲۳ آبان ۱۳۹۳

کرنلیوس آگریپاold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۹ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۳:۰۱ یکشنبه ۳ آبان ۱۳۹۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
سلام بر لرد بزرگ سایت امروز تصمیم گرفتم که شطرنج رو به هم بریزم نظرتون در مورد این چیه؟




ارزشی بی‌ بکارت


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۰۰ پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۳

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
بررسی پست شماره 39 نوری در تاریکی:، روونا راونکلاو:


با پست جدی شروع کردین. قبلا چند تا ازپست های شما رو نقد کردم...و به شکل عجیبی این پست جدی شما ملایم تر از پست های طنزتون به نظر می رسه. اون حالت تند و تیزی رو که گاهی هم آزار دهنده می شد نداره.


در نگاه اول پست شما کمی پراکنده به نظر می رسه. دلیلش اینه که بین هر خط یه فاصله گذاشتین. فاصله همیشه لازم نیست. مثلا وقتی تام کاری انجام می ده و بعد دیالوگش رو می نویسین لزومی نداره فاصله بذارین. مثلا:
تام از روی صندلی بلند شد و قدم زنان به کنار پنجره رفت.
-امشب ماه چقدر نورانی شده!


اینجا اگه فاصله نذارین پستتون منسجم تر و مرتب تر به نظر می رسه. خوندنش هم راحت تر می شه.


در پست قبل تام داشت سعی می کرد سالگو رو تحریک کنه که خودش و قدرتش رو بهش ثابت کنه. شما هم همون لحن کنایه آمیز تام رو ادامه دادین و خیلی محتاطانه به سالگو اجازه دادین عصبانی بشه. بهترین کار شما این بود که این حالت رو به آرومی و قدم به قدم ایجاد کردین. همین کارتون خواننده رو با شما همراه می کنه.
دیالوگ هاتون ساده و کوتاهن ولی احساسات و حالت شخصیت ها رو به خوبی منتقل می کنن. عصبانیت پنهانی سالگو و ترس و احتیاط تام به خوبی مشخصه.


نقل قول:
پیرمرد دهان باز کرد تا به پسر نوجوان پاسخ دهد.اما سپر مدافعی که برای تام فرستاده شده بود،مجالی به او نداد:

استفاده از سپر مدافع برای پیام رسانی چیزی نیست که در پست ها زیاد باهاش برخورد داشته باشم. این کارتون با توجه به سوژه و جدیتش خیلی مناسب بود. حتی این که شکل سپر رو توضیح ندادین در یک سوژه طنز می تونست یه کمبود محسوب بشه. ولی اینجا یا نباید توضیح داده می شد و یا به شکلی توصیف می شد که جدیت سوژه رو از بین نبره. انتخاب شما روش اول بود.


نقل قول:
-سلام تام!من و آلبوس تورو گم کردیم.منتظر پاترونوست هستیم.لطفا ما رو از محلی که در اون هستی مطلع کن!

حضور این دو نفر در این سوژه رو نه از نظر زمانی و نه از نظر منطقی نمی شه توجیه کرد. مخصوصا دامبلدور رو. البته در بیشتر سوژه های طنز به دنبال منطق نیستیم. ولی این سوژه هم جدیه و هم مربوط به دوره ایه که تام برای یاد گرفتن جادوی سیاه شروع به سفر و آموختن می کنه. حضور این دو نفر در این سوژه تاثیر مثبتی روش نمی ذاره. البته شما اینا رو وارد نکردین. توضیح دادم که در مورد سوژه های جدی دیگه تا جایی که ممکنه سعی کنیم این موارد رو رعایت کنیم.
شما به شکل تاثیر گذاری دوباره اینا رو وارد سوژه نکردین. یه اشاره کمرنگ بهشون کردین و رد شدین. این کارتون خوب بود. هم به پست های قبلی احترام گذاشتین و هم مسیر سوژه رو عوض نکردین.


نقل قول:
باور این مسئله برای پسر نوجوان غیر ممکن بود.درختانی که به رقص در آمده بودند!جای شکی باقی نمی ماند.او سالگو بود!

این قسمت جالب بود. این که سالگو سعی می کنه نیروی خودشو ثابت کنه و در عین حال وانمود می کنه براش مهم نیست که تام حرفشو باور می کنه یا نه. ولی این قسمت به کمی توضیح بیشتر احتیاج داشت. اینجا جاییه که خواننده هم باید همراه تام تعجب کنه. کمی توضیح بیشتر می تونست به خواننده فرصت تعجب بده. مثلا:
برای چند ثانیه تام فکر کرد اتفاقی نیفتاده. ولی صدای وزش بادی که از پشت سر به گوشش می رسید باعث شد با دقت بیشتری به اطرافش نگاه کند...(اینجا فاصله می ذاریم و می ریم سر خط که خواننده کمی مکث کنه)
باور این مسئله برای پسر نوجوان غیر ممکن بود.(اینجا هم یه مکث لازمه که حالت مرموز جمله حفظ بشه)
در فاصله ای نه چندان دور درختان جنگل به رقص در آمده بودند!
جای شکی باقی نمی ماند...او سالگو بود!


اینجوری خیلی بهتر شد.


نقل قول:
سالگو نیز قامت راست کرد.تام پیش خود اندیشید چرا این مرد را کوتاه قد پنداشته؟

جمله های شما به شکل تعجب آوری درست، زیبا و رسا هستن. تنها چیزی که می تونه باعث پرورش این توانایی شده باشه مطالعه زیاده. و همین نکته اس که باعث می شه که شما توانایی جدی نویسی هم داشته باشین. خیلی از نویسنده هایی که دو برابر سن شما رو دارن هم نمی تونن به این شکل بنویسن. این مزیت خیلی مهمیه.


سوژه رو زیاد پیش نبردین. کل پستتون به گفتگوی سالگو و تام اختصاص پیدا کرده. کارتون خیلی خوب بود. این سوژه ایه که باید کند پیش بره. حرف های رد و بدل شده بین این شخصیت ها خیلی مهم تر از اینه که تام چی رو و چطوری یاد می گیره!


خوب بود.


موفق باشید.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۳/۸/۲۳ ۲۳:۳۸:۳۹



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۱۲ پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۳

روونا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۳ دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۲ یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷
از این شهر میرم..:)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 336
آفلاین


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۰۵ چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۳

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
بررسی پست شماره 47 افسانه لرد ولدمورت، مورگانا لی فای:


شروع خوبی داشتین. یا استفاده از نکته بی اهمیتی مثل گربه ارتباط پستتونو با پست قبلی حفظ کردین.
فقط یه نکته ای هست:
نقل قول:
و گربه سیاه زرد چشم گویی از صاحب فریاد ترسیده باشد، از پنجره نیمه باز اتاق لرد که اکثرا به خاطر نجینی به آن شکل باز می ماند، عملا بیرون خزید!

اینجا این گربه از پنجره رفت بیرون. دو خط پایین تر دوباره تو اتاقه. این نکته ها موقع نوشتن جلب توجه نمی کنن...ولی موقع خوندن می تونن خواننده رو گیج کنن.


نقل قول:
مورگانا تا حدی گیج و کلافه به نظر می رسید. یعنی چه که کتاب را از زیر چاپ بیرون بیاور؟ زیر لب غر زد.
- کی تا حالا عالم بالا ما و آن مثلا شوهر مثلا پیغمبرمان را ول میکند، وحی را توی آغوش وجود نداشته ارباب تلپ میکند؟ خوب من الان دقیقا چه غلطی بخورم؟ ای بمیری جی کی با این کتاب نوشتنت. خوب از همون اول ارباب رو.... کتاب؟ من گفتم کتاب ساتین؟

غر زدن مورگانا و کلافگی شو خوب نشون دادین...اعتراضش به این که چرا وحی برای لرد فرستاده شده و حرف زدنش با ساتین...در حالیکه مخاطب واقعی، خودشه! اینجوری هم می تونین از سوژه گربه استفاده کنین و هم به مورگانا فرصت می دین که احساسش رو ابراز کنه.


نقل قول:
یک نفر در عالم بالا پراند.
- خسته نباشی!

کل پست شما یه حالت جدی و کلافه داره...همین یه تیکه این فضا رو تلطیف و ملایم کرده.تیکه کوتاهیه...ولی وظیفه شو به خوبی انجام داده.


نقل قول:
- اوه نه قرنطینه کتاب های رولینگه! نمیذارن کسی بره تو انتشارات تا موقع چاپ کتاب! میگن کلی هم نگهبان و تله و این چیزا کار گذاشتن!

چشم های مورگانا گرد شد.
- قرنطینه؟ نگهبان؟

قرنطینه ایده خیلی خوبی بود.
در نقد پست آگوستوس درباره هدفدار کردن سوژه های بی سرو ته توضیح دادم. اینجا سوژه ما کمی هدفدار شده. یعنی خواننده علاوه بر موضوع های فرعی باید مسئله قرنطینه و رسیدن به کتابا رو حل کنه...ولی این که آیا این هدفدار شدن آسیبی به سوژه زده یا نه؟...به نظر من نزده. این سوژه می تونه به هر شکلی ادامه داده بشه. بستگی به نظر و سلیقه نفرات بعدی داره.


ارتباط مورگانا با عالم بالا خیلی خوب بود.این سوژه می تونه بعدا هم به متعادل کردن شخصیت سیاه و سردش کمک کنه. از گربه هم خوب استفاده کردین. به عنوان یه شخصیت فرعی نقش خوب و قابل قبولی در پشت صحنه ایفا می کنه!


موفق باشید!
_________________________

بررسی پست شماره 46 افسانه لرد ولدمورت آگوستوس راک وود:


بعضی از سوژه ها حالتی دارن که باید جدی گرفته بشن. نمی شه زیاد از مسیرشون خارج شد. کسایی که داستان رو ادامه میدن مجبورن یه روند خاصی رو در پیش بگیرن.اینجور سوژه ها معمولا در ماموریت ها داده می شه و راستش زیاد هم دلچسب نمی شن. چون جای مانور ندارن.
بعضی سوژه ها بر پایه مسخره بازی داده می شن! سوژه مسخره اس...شخصیت ها مسخره هستن! هیچ منطقی وجود نداره.این سوژه ها باید به شکل مسخره ای ادامه داده بشن. هرگز نباید سعی کنیم این سوژه ها رو به شکل منطقی در بیاریم. بهترین و سرگرم کننده ترین سوژه ها هم همین سوژه های به ظاهر مسخره هستن. تو این سوژه ها آزادی خیلی زیادی دارین.

این سوژه هم یکی از همین سوژه های بی منطقه!

پست اولش رو جیمز زده(سوژه رو داده) و به نظر من پست فوق العاده ای زده! یه پست طولانیه که وقتی تموم می شه آرزو می کنی کاش همچنان ادامه پیدا می کرد.این پست رو می شه به عنوان الگو و یکی از بهترین نمونه های این سبک در نظر گرفت. خیلیا به این سبک می نویسن...ولی کمتر کسی پیدا می شه که به این سبک بنویسه و موضوع رو پیچیده نکنه...مفهوم نوشته هاشو همه متوجه بشن. این یکی همچین نمونه ایه.

درباره این سبک توضیح دادم که وقتی به همچین سوژه هایی رسیدین که ظاهرا مسخره و بی معنی بودن سعی نکنین یه مسیر جدی بهش بدین.سوژه های هدف دار زیاد سرگرم کننده نیستن!
(شما این کارو نکردین...توضیحاتم برای آینده بود!)


اول پستتون لرد از خواب بیدار می شه. یه مدت مد شده بود که هر نویسنده ای که از سوژه خوشش نمیومد در پست خودش وانمود می کرد که همه چی خواب بوده و داستان جدیدی رو از صفر شروع می کرد...اول فکر کردم شما هم همچین کاری انجام دادین. ولی خوشبختانه اصل داستان رو حفظ کردین. اینکه در شروع به رولینگ اشاره کردین خوب بود. همین باعث می شه سوژه اصلی از بین نره.


نقل قول:
- مررررررررررلینمان ؟ مورگانااااااااااایمان ؟

خارج از رول مرگخوارا رو اینجوری خطاب می کنیم...ولی داخل رول لردتون کمی باید لرد تر باشه! البته تعجب مرلین و مورگانا و حرکت بعدی لرد این اشکال جزئی رو اصلاح کرده و نشون داده که لحن لرد در اون لحظه عادی و مثل همیشه نبوده.


نقل قول:
مورگانایش و مرلینش ، به حضور مبارک حضرت لرد تشریف فرما شدند .

این "ش" که به آخر مورگانا و مرلین چسبوندین هم دیالوگ قبلی رو قابل قبول تر می کنه.حالت کنایه دار جمله هم " حضور مبارک حضرت لرد" رو توجیه می کنه. چون در حالت عادی توصیه می کنم احساسات خودتون رو در متن بروز ندین...ولی اینجا اشکالی نداشت!


نقل قول:
فریاد لرد ستون های عمارت ریدل را لرزاند . همه در مشرق عالم ، از خدم و حشم و ندیمان تا مغرب عالم ، از ارتشی و وزیر و رئیس جمهور از این فریاد بر تن و سر خود لرزیدند .

اغراقتون خیلی خوب بود...حتی می تونستین بیشترش هم بکنین. مثلا کمی بیشتر وارد جزئیات بشین و توضیح بدین که در اثر این فریاد چه اتفاقایی افتاده! ذکر یکی دو مورد کوتاه می تونست جالب باشه.


نقل قول:
طنابی سیاه و خاردار [ آپشن خار رو خود لرد اضافه فرمودن ! ] دور بدن مرلین پیچیده شد .

این قسمت و ابتکار لرد( که البته ابتکار شما بود) جالب بود.


وسط دیالوگ نرین سر خط. این کار خوانده رو به اشتباه می ندازه که گوینده عوض شده!


نقل قول:
با بسته شدن دوباره در ، ساتین هم که به هوا خواسته بود ، روی مبل میو میو کنان و براق شده ، فرود آمد

این قسمت هم جالب بود...شما قادر هستین صحنه های ساده ولی جالبی خلق کنین.
سوژه رو دستکاری نکردین! فقط سعی کردین بهش جهت بدین. به نظر من کار درستی هم انجام دادین. نفر بعدی یه سوژه تمیز و دست نخورده برای ادامه دادن داره!

بدون دخالت زیاد یه تکون کوچیک به سوژه دادین! کارتون خوب بود.


شما هم موفق باشید!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۲:۴۵ سه شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۳

آگوستوس راک وود old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۶ چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۱:۲۵ جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰
از زیر سایه ارباب .... ( سایشون جهان گستره خوو ...)
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 118
آفلاین
درود سرورم

امروزه آگوستوس نجات دهنده شده .... نظر شما چیست ؟


آخرين فرصت ماست ....




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۵۴ یکشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۳

مورگانا لی فای old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۷:۵۵ شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴
از من دور شو جادوگر!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 403
آفلاین
اربابا.....
میشود این نوزاد کوچک را نقد بفر مایید؟


تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۴۹ شنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۳

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
یک بار خواهش کرده بودم که قوانین نقد رو بخونین. زیادم طولانی نیستن. قسمت آخر بند 1 رو با دقت بیشتری بخونین. استثنا قائل می شم...ولی نه همیشه!

اگه صرفا نظرمو می خوایین که قبلا با پیام شخصی پرسیده بودین و نظرمو گفته بودم. ولی اگه نقد می خوایین این پست قبل از آخرین نقدی که برای شما انجام دادم زده شده و طبیعتا نقد فایده ای براش نداره.





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۲:۴۵ شنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۳

آگوستوس راک وود old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۶ چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۱:۲۵ جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰
از زیر سایه ارباب .... ( سایشون جهان گستره خوو ...)
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 118
آفلاین
سلام سرورم
امروزه آگوستوس راک وود برای چنین نقد هایی زیاد اینجا میاد .
بقیه چطور ؟


آخرين فرصت ماست ....




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۰۲ جمعه ۱۶ آبان ۱۳۹۳

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
بررسی پست شماره 99 سرزمین سیاهی آگوستوس راک وود:


لحن پستتون جالب بود...ولی به این شکل نوشتن کمی سخته. بهتره بهش عادت نکنین. احتمال اشتباه هم در این روش زیاده. مگه این که یه جوری به خواننده بفهمونین که خودتون هم متوجه اشتباهات هستین و بهشون اهمیتی ندادین. در این سوژه چون شخصیت های اصلیمون مورگانا و مرلین هستن این لحن با شخصیت ها و حال و هوای پستتون هماهنگ شده.


نقل قول:
- آیه ای بس مهم در حال لود شدنه ! وای ... یعنی این پیوند مبارک و میمون باعث این اتفاق بید ؟ آه ای فرشته ی من ، آسمان نیز از این پیوند شادمان است .

منظورم از مسخره کردن این لحن و این که طوری بنویسین که خواننده به اشتباهات احتمالی هم اهمیت نده همین بود. همین اصلاح "لود شدن" که ظاهرا برای این قسمت مناسب نیست درست ترین انتخاب برای این دیالوگ بود.


نقل قول:
آسمان از هم شکافت . نوری بس سیاه تابیده شد و این آیه در شأن این پیوند نازل شد :
" و آنگاه که پیامبری ، عزم نکاح کند و همسری برای خود برگزیند ، دوشیزه مکرمه معظمه حاجیه خانم آیا عالم بالا وکیل است و اینا رو بیخیال ! اوشون .... میکنن که قبول نکن و رضایت نداشته باشند ! "

آیه جالب بود...ولی می تونست با شرکت مورگانا جالب تر بشه. به هر حال مورگانا هم مقامی نزدیک و شبیه به مرلین داره.شاید آیه ای هم می تونست برای اون نازل بشه. آیه ای در تضاد با آیه های مرلین... یا ارتباطی با عالم بالا برقرار می کرد.


نقل قول:
هکتور و بانز در حال کتک کاری ، فحش کاری و به اختصار دعوا بودند . بانز مو های هکتور را می کشید و هکتور هم قلپ قلپ معجون بی زبون به خورد بانز می داد .

هکتور و بانز سوژه فرعی این داستانن که می تونیم بیشتر پیش ببریمشون و از اونا هم برای ادامه استفاده کنیم. کار خوبی کردین که بهشون اشاره کردین. این کارتون باعث می شه این دو تا هم در ادامه فراموش نشن.


نقل قول:
در همین وقت بود که لرد وارد شد و با این صحنه رو به رو شد .
- سایلنسیو !

گاهی سوژه به جایی می رسه که نمی تونیم جلوتر بریم و مجبوریم تغییری ایجاد کنیم. قدم جدیدی برداریم. ورود لرد همین قدم جدید بود که با احتیاط ولی به موقع برداشته شده بود. کار درست تر شما این بود که همین جا ماجرا رو رها کردین و نگفتین لرد برای چی اومده یا عکس العملش چی بوده.


پستتون کوتاه و ساده و سرگرم کننده بود. اینا ویژگی های خوبی هستن...از دستشون ندین! خوشبختانه اون حالت اجبار و طنز تحمیل شده ای که داشت وارد پست هاتون می شد از بین رفته.


موفق باشید.









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.