بررسی
پسر آگوستوس راک وود!نقل قول:
این جماعت جریده با خط و رد وحشی نگاهشان ، لباس و هیکل فرد مظنون را اسکن کردند . هکتور از بین حمعیت فریاد زد :
- این که پاکه بابا ! این شیژ نمیزنه . چیز میزنه !
ناگهان از میان لباس فرد مورد نظر ، کیلو کیلو پنیر ریخت .
- وای بر من . آبروم رفت . بیچاره شدم . بی خانمان شدم .
ربط دادن چیز به پنیر ایده خیلی جالبی بود. ولی جالب تر از اون عکس العمل مسخره ای بود که فرد مظنون نشون داد! خب... خیلی مسخره و بی معنیه که کسی به خاطر حمل پنیر احساس بی آبرویی کنه. ولی همین بی معنی بودنشه که طنزش رو بوجود میاره. روش خوبی برای نوشتن طنز پیدا کردین.
از سه تا شکلک استفاده کردین. هر سه وسط جمله بکار برده شدن. اصولا از این مورد ایراد می گیرم. ولی شما در محل های مناسبی ازشون استفاده کردین.
نقل قول:
مرگخواران همانجا نشستند ودر مدیتیشنشان فرو رفتند تا این بحث عظیم را درک و حل کنند .
اینم یکی از همون طنزاس که هیچ منطقی تو پایه و اساسش نیست. اتفاقا با این روش طنز های خوبی هم از آب در میان معمولا.
آخر جمله ها علامت داشته باشن...حتما باید داشته باشن! همه جمله ها.
نقل قول:
- همونژا وایشا غلیبه ! جلوتر نیا . من مشلحم !
راک وود از خوشحالی بدین شکل در آمد .
راک وود داشت با ابهت در کوچه تاریک قدم می زد. با شنیدن لحن فرد غریبه یهو به این شکل در میاد. این صحنه جالبیه که شما به خطارش ابهت راک وود رو فدا کردین. کارتون خیلی خوب بود. این راک وود خیلی جالب تر و جذاب تر از راک وودیه که قبلا دیده بودم.
اعضای تازه وارد سایت معمولا سعی می کنن یه شخصیت قوی و مقتدر از خودشون بسازن. بعد از مدتی متوجه می شن که این کارشون به درد ایفای نقش نمی خوره. مجبور می شن کمی فداکاری کنن! شما هم همین کار رو با شخصیت راک وود انجام دادین. کار درستی هم بود.
نقل قول:
سیگار از لب معتاد عزیز افتاد .
- مولفین گانت ؟ مرد افشانه ای دنیای اعتیاد ؟ دوشت توئه ؟ جان من یه امژا اژش برام بگیر . بیا این تمام شیژام . همش برا تو . مرگ من !
این قسمت خیلی خوب بود.
ذوق زدگی فرد معتاد با شنیدن اسم مورفین. خیلی خوب از شخصیت ها و سوژه های سایت استفاده کردین. به این کار ادامه بدین. بقیه شخصیت ها رو هم بشناسین. حالا که توانایی شو دارین از اونا هم در سوژه های دیگه استفاده کنین.
قبلا هم اشاره کردم که این سوژه زیاد وضعیت جالبی نداره. در اولین فرصت باید دستی به سرو روش بکشم! ولی شما همین سوژه نیمه جون رو خیلی خوب پیش بردین. طنزتون در حد خیلی خوبی پیشرفت کرده. و شما اونقدر سیاه و جدی می نوشتین که من اصلا انتظار نداشتم به این سرعت بتونین طنز بنویسین.
نوشته های شما نسبتا نا مفهوم بودن. اون حالت هم از بین رفته. نوشته های شما الان واضح و روشن هستن. خیلی خوبی می تونین منظورتونو برسونین و احتیاجی به توضیحات اضافی ندارین.
____________________
بررسی
دختر آگوستوس راک وود!نقل قول:
راک وود چارقد بختیاری را از سرش کند .
- اه ... حالم بد شد دیگه . منم شلوار گردی میخوام ! اصلالت و سیاه بودنم رو حفظ میکنه . مورا ؟ یکی به منم میدی ؟
این سوژه خیلی خوب پیش رفته. پست قبلی جایی تموم شده بود که شما می تونستین همون سوژه لباس رو ادامه بدین یا برین سراغ موارد دیگه. که انتخاب شما ادامه دادن همین سوژه بود.که اتفاقا داستان جالبی هم هست. منم ترجیح می دادم ادامه داده بشه.
نقل قول:
جماعت مرگخوار به این نوجوان تازه مرگخوار شده نگاه میکردند .
اصالت ؟ سیاهی ؟ مرگخواری ؟
این نکته جالبی بود. به نظر من می تونه به شخصیت آگوستوس اضافه بشه و همیشه همراهش باشه. این که راک وود با این که تازه عضو شده خودشو یه سیاه اصیل و قدیمی می دونه. حتی سیاه تر از بقیه! این حالت مغرورانه و طلبکارانه بهش میاد!
نقل قول:
- ام دوستان ؟ الان ما اینارو برداشتیم . طبیعتا مجانی نیستن که . کی قراره پولشو بده ؟
تفکری عمیق بدین شکل مرگ خواران را فرا گرفت . عده ای همانجا محتویات جیبهایشان را خالی کردند ، عده ای دیگر سوت زنان از صحنه خارج و در افق محو شدند و عده ای دیگر مانند لرد ، راک وود ، مورگانا ، هکتور و امثالهم که کمی عقل در سرشان بود رو به فروشنده کردند .
کمی عقل؟ بسیار ممنون و متشکریم!
اشاره به پول نکته ریز و جالبی بود که شما از دستش ندادین. همین نکته سنجی در سوژه های مختلف به کمکتون میاد و باعث می شه بدون اینکه احتیاجی به سوژه های بزرگ و مهم داشته باشین بتونین بنویسین. این توانایی خیلی خوبیه.
یکی از نکات مثبت پست های شما استفاده از طلسم های مختلفه. این مورد رو در کمتر نویسنده ای دیدم. معمولا اعضای سایت حوصله استفاده از طلسم های مختلف رو ندارن و خودشون رو به همون چند مورد طلسم های اصلی محدود می کنن.
نقل قول:
پس گردنی محکمی پس سر راک خوابید
-این چه غلطی بود تو کردی ؟ بزنیم از وسط نصفت کنیم تا درس عبرتی باشی برای آیندگان ؟
دلیل عصبانیت لرد مشخص نیست. حتی مشخص نیست که لرد واقعا عصبانی شده یا صرفا دلش می خواسته پس گردنی بزنه!(که این مورد هم اصلا ازش بعید نیست)...ولی زیاد هم مهم نیست. این قسمت رو می شه گذاشت به عهده نفر بعدی که هر طور مایله تفسیرش کنه. ولی دیالوگ لرد خوب و منطبق با شخصیتش بود. حتی پس گردنی هم خوب بود. با وجود اینکه لرد معمولا خشونت فیزیکی نشون نمی ده. ولی اینجا جا داشت که پس گردنی بزنه!
مسیر درستی رو که در پیش گرفته بودین دارین ادامه می دین. قدم هاتون کوتاه و مطمئن هستن و من از این بابت خیلی راضیم. پیشرفتتون کاملا واضحه. پست هاتون با نوشته های اولتون خیلی فرق می کنه. و این جای تحسین داره.
پسر شما به سوژه کمک کرده و دختر شما جالب و سرگرم کننده بود. هر کدوم مزیت های خودشونو داشتن.
موفق باشید.
______________________
رودولف
نقل قول:
ارباب!
یه رول تکی جدی نوشتم!کار خوبی کردم؟!
کار فوق العاده ای کردین. بهتون افتخار می کنم!
نقل قول:
در مورد رول های تکی و رول های جدی و رول های تکی جدی،پیشنهادی یا انتقادی یا قانونی یا چیزی هست بگین تا ما رعایت کنیم...
در مورد رول های تکی اتفاقا آزادی بیشتری دارین. رول تکی متعلق به شماست. نه سوژه ای در کاره و نه کار گروهی ای. شروع و پایانتون به خودتون بستگی داره نه پست قبل و بعدش. برای همین آزادین که از هر جا می خوایین شروع کنین. لزومی هم نداره که حتما نتیجه گیری خاصی داشته باشین. شما می تونین یک ساعت از زندگی یه شخصیت رو بنویسین.
طول رول تک پستی اهمیتی نداره. چون این شمایین که باید تصمیمی بگیرین ماجرا چقدر به توضیح احتیاج داره.
رول جدی یه سری تفاوت های کلی با رول طنز داره. در رول جدی درست نوشتن شما اهمیت زیادی داره. درست نوشتن جمله ها...درست نوشتن زمان ها...به جا بودن فضا سازی(در پست جدی وقتی می گین "جنگل" بهتریه کمی جنگل رو توصیف کنین.)...و منطق داستان!
در رول طنز آزادیتون بیشتره. چه از نظر منطق داستان و چه نحوه نگارشتون.بقیه موارد رو حین نقد می گم.
بررسی پست شماره
273 خاطرات مرگخواران، رودولف لسترنج:
نقل قول:
به یاد اربابش افتاد...او هم مثل حالای رودولف زمان خیلی طولانی در جنگل مخفی شده بود
شروع شما احتیاج به یک مکث یا فاصله داره! رعایت این فاصله ها در پست های جدی مهم ترن. چون لحن جمله در این پست ها مهم تره. مخصوصا شروع پست خیلی مهمه. چون خواننده دلیل زیادی برای خوندن پست تکی شما نداره. با شروعتون باید جذبش کنین و نگهش دارین! جمله اول شما زیبا بود. ولی اگه بعدش یه فاصله ای هم داده می شد زیبا تر می شد:
به یاد اربابش افتاد...
او هم مثل حالای رودولف زمان خیلی طولانی در جنگل مخفی شده بود..کلمات و اصطلاح های انتخابی اهمیت زیادی دارن. کوچک ترین نا هماهنگی می تونه ترکیب پستتون رو به هم بریزه. اینجا "حالای رودولف" کمی با بقیه متن ناهماهنگه. ولی حق دارین. پیدا کردن جایگزینی برای این کلمه که بتونه مفهوم رو برسونه کمی سخته. شاید بهتر باشه فقط کمی کتابی ترش کنیم. مثلا به جای "حالای رودولف " از " زمان حال رودولف" یا " وضعیت (یا موقعیت) فعلی رودولف" استفاده بشه.
تعداد سه نقطه هاتون خیلی خیلی زیاده. در همون نگاه اول می تونن تمرکز خواننده رو به هم بزنن. خیلی جاها به جای نقطه از سه نقطه استفاده کردین. دقت کنین که سه نقطه اگه به مفهوم ناقص بودن جمله نباشه، مکث و تردید رو می رسونه. و خیلی از جمله هاتون احتیاجی به مکث نداشتن. به جاشون می شد نقطه گذاشت.
نقل قول:
دارک لرد کسی بود که رودولف 15 سال سختی در آزکابان رو فقط به خاطر او تحمل کرد
به نظر من بهتر بود به جای "دارک لرد" از معادل فارسیش "لرد سیاه" یا " لرد تاریکی" استفاده می شد. با حال و هوای پست بیشتر سازگاری داشتن.
اعداد رو بهتر بود به شکل عددی نمی نوشتین و به جای "رو" که محاوره ایه از " را" استفاده می کردین.
نقل قول:
حتی با وجود کشته شدن دارک لرد در جنگ هاگوارتز،ذره ای از احترام و بزرگی دارک لرد در نظر رودولف کم نشده بود.
اینجا احتیاجی به تکرار کلمه "دارک لرد" نبود. یک کلمه یا عبارت وقتی با فاصله کمی تکرار بشن تاثیر خوبی روی نوشته نمی ذارن.
نقل قول:
حتی این امید که دارک لرد نمرده و دوباره باز خواهد گشت را توی سینش داشت...دارک لرد باز میگشت همانطور که بعد از 14 سال از مرگ بازگشت....همه فکر میکردن که لرد مرده به جز اندکی که خود رودولف از آنها بود...
لحن پستتون کمی سر در گمه! کمی گفتاری و کمی نوشتاری. برای پست جدی اصولا لحن نوشتاری جالب تره. ولی من سعی می کنم این پاراگراف رو به هر دو شکل هم بنویسم که خودتون تصمیم بگیرین:
حتی این امید که لرد سیاه نمرده باشد و دوباره بازگردد را در سینه اش احساس می کرد.
لرد سیاه باز میگشت... همانطور که بعد از 14 سال از مرگ بازگشته بود!
همه فکر میکردند(یا تصور می کردند) که او مرده! به جز تعداد اندکی که خود رودولف هم از آنها بود.حتی این امید که لرد سیاه نمرده و دوباره بر خواهد گشت، رو توی سینش داشت. لرد بر میگشت... همونطور که بعد از 14 سال از مرگ برگشته بود.همه فکر میکردن که لرد مرده! به جز تعداد اندکی که خود رودولف هم از اونا بود! نقل قول:
که دوران کودکی را در آن سپری کرده بود...
به یاد دوران کودکیش افتاد.
صحنه و زمان رو خیلی قشنگ عوض می کنین. خواننده خیلی راحت با شما همراه می شه و به کودکی رودولف بر می گرده. جنگل رو می بینه و احساس رودولف رو درک می کنه.
غم و وفاداری و امید رودولف رو خیلی خوب نشون دادین. نشون دادن احساسات و انتقال اونا به خواننده در پست های جدی اهمیت زیادی داره و کار آسونی هم نیست. شما این کار رو به خوبی انجام دادین.
نقل قول:
.وقتی از مادرش در مورد خانواده میپرسید،جواب مادرش فقط یک جمله بود..."به زودی به خانواده بزرگت میپیوندی".
این قسمت خیلی زیبا و تاثیر گذار بود.
مادر رودولف کمی بی رحمانه رفتار کرد!
قسمتی که رودولف به قصر خانواده پدریش منقل می شه و بعد به هاگوارتز می ره کمی سریع پیش رفته. با توجه به این که اینم مرحله مهمی از زندگی رودولف بود می شد کمی بیشتر روی این قسمت توقف کرد. ولی از طرفی هم این سریع رد شدن شما حس گیجی و سردرگمی رودولف رو به خواننده منتقل کرده.یعنی یک نکته مثبت هم داشت!
اسلایترین...یا تلفظ صحیح ترش...اسلیترین!
نقل قول:
سرنوشت رودولف چه چیزی بود غیر از پیوستن به دارک لرد؟!
اول پستتون درباره دارک لرد حرف زدین...وسطش به سرعت داستان زندگی رودولف رو تعریف کردین و در پایان دوباره به دارک لرد پیوندش دادین. این کار قشنگی بود.
جمله آخر و پایان پست های جدی مهم ترین فسمتشونه. اینجاست که پست یا روی خواننده تاثیر می ذاره و یا همون لحظه فراموش می شه.پست شما با جمله خیلی زیبایی تموم شد.
و باز ردولف رفت که بخوابد...به امید اینکه دوباره...دوباره دارک لرد برگردد...
مهم ترین اشکال پست شما لحنش بود. یه جا گفتین "رفتن" و یه جا گفتین " رفتند". لحن پستتون حتما باید یکسان باشه و در پست جدی ترجیحا کتابی!
لازم نبود کل زندگی رودولف رو توضیح بدین. می تونستین یه بخش هایی شو بذارین برای پست های بعدی. مثلا داستان آشناییش با بلاتریکس. این پست شما کلی سوژه داشت که مجبور شدین سریع از روی همشون عبور کنین. ولی با وجود همه اینا رودولف و تنهایی و امید و وفاداریش تاثیر خودش رو روی خواننده می ذاره و فکر می کنم هدف شما هم همین بوده باشه.
موفق باشید.