««« پست پایانی»»»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـ ارباب، ارباب، بلند شین!
ـ چی شده جینی؟ چرا نمی ذاری بخوابم؟ خودت می دونی که عواقب بیدارکردن لرد چیه؟
- ارباب شرمنده، ولی مجبورم، الفیاس الان به من خبر داد که تونسته همه محفلی ها رو تو میدان گریمولد جمع کنه، و الان به بهانه اینکه جشن تولد صدوهفتادوشش سالگیش امروزه، اونا رو مشغول جشن و اینجور قرتی بازی ها کرده و به من گفت که به شما بگم که الان بهترین موقعیت واسه زدن ریشه محفل و محفلی هاست، چه دستوری صادر می کنین، اربــــــــاب؟ :pretty:
لرد که دیگه خواب از سرش پریده بود، بلند میشه و میره رو صندلی مخصوصش میشینه و راجع به حرف های جینی فکر میکنه.
در همین زمان، در جایی در آنسوی سوژه خانه گریمولد:
- د زود باشین دیگه، الان اونا میرسن، یه نیم ساعتی میشه واسه جینی پیام فرستادم، دیگه لرد و مرگخوارا می ریزن اینجا!
- آه پسرم، چرا اینگونه عجله میکنی؟ در این گونه مواقع خیطی(؟) خطی(؟) خطری دیگه! باید رئیس محفل محفل که من باشم، دستور صادر کنم. فهمیدی؟
- باشه، ولی سریعتر بمب ها رو نصب کنین و آماده بشین تا بریم!
- آفرین پسرم، من هم میخواستم همینارو بگم، چه خوب ذهن منو میخونی! محفلی ها همه چی رو آماده کنین بریم.
در اینسوی سوژه، خانه ریدل ها:
- خب نوکرهای ارباب، زود آماده بشین می خواییم بریم محفلی ها رو برای همیشه به تاریخ ملحق کنیم.
مدتی بعد:
تمام مرگخواران به انضمام جینی و لرد آماده آپارات به میدان گریمولد هستند.
- خب مرگخوارا، غیب شین!
میدان گریمولد:
امشب میدان گریمولد اصلا همانند شب های دیگر نبود، حتی ماگل هایی که از خیابان می گذشتند نیز همین احساس را داشتند، شبی سرد، ولی لبالب از شور و حرارت نبرد، نبردی بین نیکی و بدی.
در خانه گریمولد باز میشه و الفیاس هن هن کنان میاد پیش لرد و بقیه مرگخوارا:
- سلام... ارباب... خوبین... همه چیز آمادست می تونین برین و حالشونو بگیرین، می بینین چه کارا می کنن؟
حق با الفیاس بود، خانه گریمولد همانند اکس پارتی های مشنگی بود، انواع نور ها و صداها در محوطه میدان با باز شدن در پخش شده بود.
لرد: آفرین به هردوی شما، کار خیلی خوبی کردین، با اینکه من هنوز به این مسئله یکمی مشکوکم ولی بعد از اینکه محفلی ها رو کشتیم و اومدیم بیرون، به هردوتون نشان سیاه رو میدم، تا واقعا به مرگخواران بپیوندین!
جینی و الفیاس: «
»
- مرگخواران پیش به سوی پیروزی، حمله کنید!
- یااااااااااااااا !!!!!
بعد از اینکه تمام مرگخواران و لرد به جز جینی و الفیاس وارد خانه شدند، آلبوس و بقیه محفلی ها ناگهان ظاهر شدند.
لرد پس از جست و جوی تمام خانه و بعد از اینکه فهمید کلک خورده، به سرعت به طرف در خانه میره ولی با دیدن آلبوس و محفلی ها سرجاش خشک میشه.
- ای خائنا، پس شما نقشتون این بود آره؟ عیبی نداره بعد از اینکه حساب اینارو رسیدم، بهتون می فهمونم که کلک زدن به لرد چه عاقبتی داره!
- ولی تام تو نمی تونی از اونجا خارج بشی، اینون نگاه کن، وقتی این دکمه قرمزه رو فشار بدم تو و بقیه این سیاه سوخته ها میرین پیش سالازار.
- نه ، تو دروغ می گی، همیشه دروغ میگی، من نمیمیرم هیشکی نمیتونه منو شکست بده، اوهوی صبر کن داری چی کار میکنی؟
- خداحافظ تام. خوش بگذره.
بوووووووووووووووم!!
لرد و مرگخواران به همراه خانه گریمولد به سمت مریخ پرتاب میشن و محفلی ها بعد از بدرقه اونا، به سمت خانه ریدل که الفیاس در مدتی که در آنجا بودند، از کلید قفل ضد آلوهومورا چند تایی درست کرده بود، رفتند و در آنجا ساکن شدند و سالهای سال یه خوبی و خوشی زندگی کردند.
محفل همیشه پیروز است.
------------------------------
ببخشبد اگه بد شد، چون واقعا باید این ماموریت تموم میشد، و نصفه رهاکردنش بد بود، با تشکر از تمام دوستانی که ما را در پیشبرد این ماموریت یاری کردند.
با تشکر از خانواده محترم ریدل.
پایان.