- ایوان رو میخوریم؟ خاطرم نیست سیریوس بلک تو کادر داشته باشیم
- چقدر شکم پروری کویی! گوشتاش واسه تو استخوناش واسه من ... یه بار امتحان کردم خیلی خوش سوزه drool:
وزغ زشتی از جیب عله بیرون جهید یک عدد منوی فول آپشن گردانندگان گذاشت کف دست مجنون 35210 و از کادر خارج شد و به دنبال او عله نیز رهسپار خوابگاه مدیران شد برای صرف ایوان! کوییرل به محض این که تنها شد عمامه از سر باز کرد و آن را چند دور دور سرش چرخاند و سپس آن را پرتاب کرده و مدیر جدید را به سمت خود کشید!
- انگار منو حلوائه که خیرات میکنه! اونم گردانندگان؛ فول آپشن! کله زخمی بی تدبیر ... اینو بده من برو تو سلول قدیمیت این دور و برا پیدات نشه دختر جان ... برو عمویی!
کوییرل در حالی که زیر لب از معایب تغییرات بی جا سخن میگفت به سمت سلول بعدی حرکت کرد ...
- ببینم نکنه تو داری به ثبات شش ساله ی ما تیکه میندازی که هی میگی تغییرات بی جا؟
کوییرل در حالی که در سلول بعدی را باز میکرد قصد پاسخ دهی به پس کله اش را داشت که هجوم دود غلیظی به مری و نایش جلوی این کار را گرفت!
- اوهّو اوهّو ... چه خبره اینجا؟ اوهّو اوهّو ... چیزی آتیش گرفته؟
دستی از دوردست وارد شد و مشغول عقب راندن دود به وسیله ی تکان دادن دستمال های سایز بزرگ اسکاور شد! ظاهرا دستیار با دیدن پس گرفته شدن منوی مروپ و خالی شدن یک پست، به پس گرفتن مقام قدیمی اش امیدوار شده بود.
- چرا همچین میکنی تو؟ این همه دود از کجا میاد؟
- داف ... نه ینی مجنون 33828 طبیعتش اینه قربان! کلا دود تولید میکنه!
کوییرل به سرعت در را به روی دافنه بست و در رو به رویی را باز کرد!
مجنون ساکن در سلول بغل:
- این چرا میدوئه دستیار؟
- مجنونه خوب
- چرا دور نمیشه پس؟
- خیلی مجنونه خوب
-کاری از ما ساخته نیست! بریم بعدی!
- مرگ بر دار المجانین
مرگ بر عله
مرگ بر تو
- چکشش رو بگیر دستیار!
- گازت میگیره
دستیار اطاعت کرد و به سمت مارج رفت. یک گام با او فاصله داشت که وعده مارج تحقق یافت ...
- آآآآآآآآآآآآخـــــــــــــــ
دستیار ریپر را به زحمت از پایش جدا کرد و با وحشت از سلول خارج شد.
- خاک تو سرت بی عرضه!
- بیا یه بلغاری بزن هم دردت خوب میشه هم هاری نمیگیری
دستیار ترجیح میداد هاری بگیرد تا این که پایش را دوباره در آن سلول بگذارد پس بلافاصله در را بست.
- قربان به نظرم حضرت آتشفشان بی دلیل و احمقانه به این آشغالای عوضی احمق دسترسی میدن ... این تازه مدیر ها چه سودی برای ما داشتن؟
- چرا فحش میدی حالا؟!
- دارم ایفای نقش میکنم قربان! من یک مرگخوار هستم؛ یک مرگخوار آدم بدی است؛ آدمِ بد بی تربیت و بد است؛ آدم بی تربیت فحش میدهد. این بود انشای من
کوییرل مقابل درب بعدی رسیده بود که به یک باره احساس کرد دمای فضا بالا رفته است!
- باز برگشتی عله؟
- هوم ... حقیقتش ایوان زیادی خوش سوز بود سه سوته تموم شد، بعدشم زیادی گشنه بودم استرو هم خوردم
باید یه مدیر جدید اضافه کنیم به جاش!
- مدیر جدید؟
- تو یکی ساکت ... ما کار بی دلیل و احمقانه میکنیم مردک نالایق؟
- شنیدید؟
دستیار دستمال اسکاور نسوزش را از پاچه ی عله عقب کشید و بدون تنظیم استعفانامه الفرار! کوییرل در را باز کرد و پیرزنی فرتوت که شیرین نهصد سال را داشت و به زحمت تعادلش را کنترل میکرد و صدای کلنگ قبرش به گوش میرسید نمایان شد که رو به دیوار نشسته بود و صحبت میکرد:
- تغییر خیلی خوبه! افراد خسته باید کنار برن، ما درکشون میکنیم که خیلی خسته ان! دیگه اصلا راه نداره که ادامه بدن! مرگ من اگه بزارم! بهتره از نیرو های جوان و شاداب و پر انرژی استفاده بشه ... ما اغتشاشات رو کنترل میکنیم و جلوی شورش و جو سازی رو میگیریم .. ما تغییرات رو به بهترین نحو کنترل میکنیم!
- این با کی حرف میزنه کویی؟
- نمیدونم!
- مهم نیست ... حرفای قشنگی میزنه، استخدامش کن!
وزغ زشت دوباره وارد شد و یک فقره منوی دیگر گذاشت کف دست پیر زن! عله که خیالش راحت شده بود از کادر خارج شد و کوییرل بلافاصله برای پس گرفتن منو اقدام کرد ...
- ولش کن منو رو! انقدر دگم نباش ... پس منوی مروپ رو هم تو پس گرفتی ها؟ شناسشو تو بستی؟ اعتراف کن کویی
- تو دیگه چی میگی وزغ؟ برو بزار باد بیاد!
- حرف من حرف عله اس کوییرل!
- تو گفتی و ما هم باور کردیم
وزغ کابل لنی از جیبش بیرون کشید و مقابل کوییرل گرفت!
- این نشان آتشفشان اعظم، عله کومان میباشد! احترام بگذارید