در تصویر ساحل دریایی دیده میشه، بعد از ساعتی قایقی از یه جاش پدیدار میشه و به ساحل میرسه و چند نفر ازش پیاده میشن.
اولی: رسیدیم؟
دومی: احتمالا
اولی: نمیشه یه بار مطمئناً حرف بزنی
دومی: احتمالا
چندمی: خب الان باید چی کار کنیم؟
دومی: با من بیاین
و به سمت گوشهای از جزیره حرکت میکنن و از دوربین خارج میشن.
صدای اول: همم همینجاست؟
صدای دوم: احتمالا! بزا یه زنگ بزنم وزارت :phone:
صدای چندم: بچهها...
صدای دوم: ایول درست اومدیم
صدای اول: خب پس حله! حالا پاکت رو باز کن
صدای دوم: نوشته که! نمیبینم! نور کو
صدای چندم: دوربین جا مونده
دوربین میچرخه و جلوی اون چند نفر قرار میگیره
اولی: آها درست شد
دومی: ببین خوب افتادم؟
چندمی: تصویر سیاهه! بد افتاده باشی هم معلوم نیست کی هستی!
دومی: به بچهها گفتم امروز بازی میکنم
چندمی: بخون!
دومی: آها
نوشته که: اینجا محلی برای دفن جسد کسانی است که خویشاوندانشان آنها را تحویل نمیگیرند.
اولی: خب ما حالا اینا رو از کجا بیاریم؟
دومی: بزار فک کنم! آها
و دست تو جیبش میکنه و چند تا بیخانمان ازش بیرون میاره
دومی: اینا رو دفن میکنیم برای شروع
چندمی: پس مشغول شیم!
مدتی بعد...
اولی تابلوئی رو جلوی دوربین به زمین میکوبه! قبرستان آزکابان
ویرایش شده توسط [fa]راجر دیویس[/fa][en]Roger Davies[/en] در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۷ ۲۲:۲۸:۵۰