به محض این که پای بگمن به زمین رسید، کلاه وزارت که عروس هزار داماد است، بر سر آقای وزیر گشاد شد. جلوی دیدش را گرفت و در میان تقلاهای وزیر، او را بلعید و فرستاد پیش وزرای قبلی!
کلاه بعد از آروغی بلند، دوباره کوچک شد و اینبار بر روی سر فرد جدیدی نشسته بود.
- تشریف بیارید جناب وزیر.
رون (تدی) سرش را خم کرده بود، با دست راستش هوای پشت سر وزیر را داشت و با دست چپ مسیر را به مورفین گانت
{که هیشکی متوجه ی ورود ژانگولریش نشد تریپ این شخصیت های فیلم و سریالا که بازیگراشون عوض میشن از یه اپیزودی به بعد و همه طبیعی می کنن انگار نه انگار بازیگر فلیت ویک تو هری پاتر و سنگ جادو خیلی فلیت فیک تر بود و خیلی وین گاردیوم لویوسا یاد داد به هری اینا تا چهار و پنج! که تازه اون جدیده رو فلیت ویکیشم که تموم شد گذاشتنش نقش گریپهوک!
حالا هریس مرده بود گامبو رو آوردین
{که تازه گمبون تو یکی از مصاحبه هاش اون اوایل گفته بود من نخوندم اصلا کتابای هری پاتر رو و ای آقا این چه طرز انتخاب بازیگره!
(فلیت هوک (فلیت ویک + گریپهوک!) که فلیت هوک بود می گفت قبل از گرفتن نقش گریپهوک کتابا رو دنبال می کردم و مشتاق بودم برا ادامه داستان!
} بعد آخه گمبونو اوردین کردین دامبل؟!اون از جلوه های ویژه تون این از بازیگراتون. شما اصن روتون میشه در مقابل ارباب حلقه ها و هابیت سر بلند کنید؟
میدونید اگه هری پاترو می دادین دست پیتر جکسون چه شاهکاری تحویل جامعه مشنگی و جادویی می داد؟
} دیگه این فلیت بدبخت رو واسه چی تغییر دادین و اصلا زیربار نمی رم من و اینکه دست اندرکاران فک می کنن ما تسترالیم نمی فهمیم تفاوت فلیت اول با فلیت دوم رو؟!
:
فلیت اول: فلیت دوم:
مشخصه اصن میخوان فلیت ویک اولیه رو حذف کنن از صفحه ی تاریخ! نشون به این نشون که من تو کل صفحه اول گوگل عکس بهتر از این پیدا نکردم ازش و بیشتر حوصله نداشتم بگردم! و اینکه اصن شما نگاه کنین به این دوتا عکس و تفاوت را احساس کنید! دیگه بنجامین باتن نیست که! فلیته! اون شبیه بینوایانه، این یکی چنان ژستی گرفته انگار مرلین کبیره!
} نشان می داد.
مورفین که از همه جا بی خبر بود و تازه وارد رول شده بود و اصلا نمیدونه دنیا چــــه رنگــــــی شده! نمیدونه کــــــی رفتـــــــــــه کـــــــــی اومـــــــده!! سرش را بلند کرد و هاگوارتز را مقابل چشمانش دید. آن مدرسه ی منفور لامصب را که به زور کتک های آقاجان تا پنجم خوانده بود و بعد از رد شدن در امتحانات سمج، برای همیشه ترکش کرده بود.
و البته بعدها که برای استخدام در به در شده بود دوباره سراغ هاگوارتز آمده بود و ..
فلش بک – سه سال پس از فارغ التحصیلی مورفین:- نه نمیدم.
- دامبل، ژون مادرت!
- نه! نه!
- ژون خوائرت!
- نچ! نه!
- دامبل ژون دائاشت!
- نخیــــــــــر!
- خیلی هیپوگریفی!
- نه! نه!
- پس تسترالی!
- مورفین!
من به تو کار نمیدم! آرگوس فیلچ قبلا تقاضا کرده و من به اون اعتماد کامل دارم. خیلی مهربونه، اصلا با خشونت موافق نیست و بچه ها رو با نصایح برادرانه ارشاد میکنه! خیلی باهاش حال میکنم به قدری که میخوام وقتی ننه بابای هری مرد اونو بفرستم سوار موتور سیریوس شه بره هری رو از خرابه ها بیاره و اینا.
-
بابا اون مرتیکه فشفشه رو خود ِ نامردت اصلا شر ِ کلاشت را نمیدادی بهش میگفتی فشفشه فشفشه گربه ت همش در حال ِ فش فشه! حالا میگی شرایداری رو..شبر کن بینم! مگه هاگرید قرار نیشت بره دنبال هری؟
- ها؟ هاگرید خر کیه؟
من ندارم هنوز شاگردی به این اسم!
- وا! اون هنو نیومده!؟ پش چجوری خبر داری از ننه بابای هری؟
- پیشگویی مورفین! تریلانی! سیبیل بچه ی خوبیه، گرچه گاهی خواهرش میره تو جلدش میاد اینجا فضولی میکنه نقره جات و بدلیجاتمو میزنه میشکنه بی تربیت ولی در کل خوبه! مفیده!
و مورفین..
که از تصاحب عنوان سرایداری هاگوارتز ناامید شده بود، آن شغل را برای همیشه نفرین کرد و از دفتر دامبلدور بیرون آمد و از آن نفرین به بعد بود که آرگوس فیلچ وحشی شد!
پایان فلش بکهجوم خاطرات تلخ به ذهن ِ وزیر همانا و بازگشتش از راهی که آمده بود همان.
-
من نمیااااااااااام!- قربان! جناب وزیر!
- ولی..ما حرف زده بودیم!
- شما آمادگیتونو اعلام کرده بودین!
- آقای گانت! رونی من یکی از طرفدارای پر و پا قرص شما بود. صبح آفتاب نزده از خونه میزد بیرون. هر چقدر می گفتم مرد کجا میری کله سحر. می گفت میرم ستاد جناب گانت! چون ایشون تنها کسیه که می تونه...آقای وزیر! ..هوی!..
اما مورفین گانت، بی توجه به اعتراض هری و رون و هرمیون، ندیده و نشناخته (چون مورفین سوسوله مرگ رو به چشم ندیده اما چون مهارت خاصی در تشخیص توهمات داره دقیقا میدونست کجای تسترال، کجای ِ کالسکه قرار داره!) روی بخشی از هوا پرید که مطمئن بود یک تسترال آنجا ایستاده تا هرچه سریعتر از هاگوارتز دور شود.
-
شیییییییییییههههههههه! صدای شیهه ی خنده آلود(!) تسترال نامرئی همزمان بود با صدای "
گرومپ!" ـی که از افتادن وزیر روی زمین حاصل شده بود.
رون (تدی) که ماهی یک شب مرگ ده- دوازده نفر را به چشم می دید ماشالله خنده اش را میان سرفه ای پنهان کرد چرا که تسترال آآآآآآآآآآن طرف کالسکه بسته شده بود نه ایییییییین طرف!
هری (جیمز) که اوضاع را وخیم می دید خم شد تا به مورفین کمک کند.
- جناب گانت، مدیران و کادر قلعه حضور ندارند. بهترین فرصت برای یک بازدید بی عیب و نقصه! امتحانش که ضرر نئاره!
مورفین که به کمک هری روی پایش ایستاده بود، ردایش را تکاند (که طی این حرکت هزاران هزار بسته ی سپید در باد رها شدند و به سوی دریاچه ی هاگوارتز رفتند و ماهی مرکب پیچیده را در کام اعتیاد فرو بردند) و با استیصال به قلعه چشم دوخت.
شاید باید به فکر شغلی شریف تر از سرایداری می افتاد.
ویرایش شده توسط جیمز سیریوس پاتر در تاریخ ۱۳۹۲/۸/۲۲ ۳:۰۹:۰۳
ویرایش شده توسط جیمز سیریوس پاتر در تاریخ ۱۳۹۲/۸/۲۲ ۳:۳۱:۳۱