بررسی پست
شماره 149 خانه گانت ها، آماندا بروکل هرست:
نقل قول:
ناگهان در اتاق باز شد و آماندا در حالی که دستمال بزرگی را در دست گرفته بود وارد گردید.
اصولا این روش منفوریه که نویسنده خودش رو وارد داستان کنه...یه مدت همه نویسنده ها به هر قیمتی این کارو میکردن.برای همین کم کم اعضا از این کار زده شدن و تقریبا دیگه کسی موقع نوشتن خودش رو وارد نکرد.به نظر من جایی که امکانش وجود داره این کار رو انجام بدین.کافیه که اولا به سوژه اصلی آسیبی نرسه و دوما وارد شدنتون زیاد غیر منطقی نباشه.مثلا ریموس لوپین یهو وسط خانه ریدل ظاهر نشه.این ورودهای عجیب و غریب، ولی منطقی و بامزه رو در پستهای هوگو ویزلی دیده بودم و برام جالب بود.ورود آماندا هم همونقدر خوب و بجا بود.کار خوبی کردین!
نقل قول:
. در همین حال لودو کتاب را کنار گذاشت و گفت:
- اینجا فقط در مورد مار های کوچیک و بی آزار که نه سمی هستن و نه ترسناک نوشته شده. چیزی هم در مورد ریختن فلسای مارها ننوشته. نوشته اینا پوست میندازن ولی نه اینطوری.
نفر قبلی درباره لودو نوشته بود و انتخاب رو به عهده شما گذاشته بود که لودو موفق بشه راه معالجه رو پیدا کنه یا نه...شما به اون پست احترام گذاشتین و درباره لودو هم نوشتین.این توجه و دقت رو قبلا هم در پستهای شما دیدم.مشخصه که پستهای قبلی رو با دقت میخونین.
نقل قول:
- از من به شما نصیحت. آخرش مجبور میشین یه مار دیگه رو بجای نجینی بیارین.
پیشنهادی که آماندا داد میتونه به ادامه سوژه کمک کنه...گرچه شاید کمی زود بود.این راه حل طوریه که اگه اجراش کنن باید طبق همون تا آخر پیش برن.یعنی به سادگی نمیشه کنارش گذاشت.شاید بهتر باشه اول راه حلهای ساده تری رو امتحان کنن.ولی به هر حال پیشنهاد جالبی بود.
پستتون ویژگیهای خوب نوشته های قبلیتون رو حفظ کرده.داستان رو بیخودی کش ندادین.خوندنش خواننده رو خسته نمیکنه.دیالوگهای آماندا جالب بودن.مخصوصا قسمت آخر پست و بی زهر شدن نجینی خوب بود.
توضیحاتتون درباره پوست اندازی مارها خیلی مفید بود.چون ممکن بود نفر بعدی ریختن فلسهای نجینی رو با پوست اندازی اشتباه بگیره و کل سوژه نابود بشه.
پستتون طنز خوبی داشت.کاری که به نظر من بهتره انجام بدین، اینه که شخصیتها رو پررنگتر کنین.شخصیتهاتون تقریبا در یک سطح قرار دارن.شما همه شخصیتها رو به خوبی میشناسین.ازشون خوب و درست استفاده میکنین.فقط کمی بیشتر اغراق کنین.بلا بی رحمه؟بی رحمترش کنین... ایوان ترسوئه؟ترسوترش کنین...پررنگتر کردن یک ویژگی مشخص شخصیت، میتونه طنز پستتون رو تقویت کنه.گرچه به همین حالت فعلیش هم به اندازه کافی خوب و جالب بود.
خوب بود.
موفق باشید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بررسی پست شماره
146 خانه گانتها تری بوت:
پستتون کوتاه و مرتبه.همین میتونه خواننده رو برای خوندن جذب کنه.فراموش نکنین که کوتاه بودن یه یک نکته مثبته.
در نقد بالا به آماندا توصیه کرده بودم شخصیتهاشو پررنگتر کنه.اگه بخوام مقیاسی برای این کار قرار بدم میشه اینطوری توضیح داد که آماندا بهتره شخصیتهاشو یک درجه پررنگتر کنه...و شما هفت هشت درجه.
نوشته شما برای اینکه واقعا( و نه از روی اجبار)خونده بشه، باید با بقیه تفاوت داشته باشه.این تفاوت میتونه نحوه نگارش شما باشه...یا جمله های زیباتون و یا طنز خاص خودتون.این مورد آخر از همه بهتره.راحتتر میشه اجراش کرد و طرفدارهای بیشتری هم داره.شخصیتهای کتاب و سایت ویژگیهای منحصر بفردی دارن.شما باید این ویژگیها رو بشناسین.کتاب یا سایت.فرقی نمیکنه.چون از هردو میتونین استفاده کنین.مثلا درباره بلاتریکس در کتاب به اندازه کافی توضیح داده شده و بلاتریکسهایی که در سایت حضور دارن کمتر ممکنه بتونن پررنگتر از بلای کتاب بشن.ولی در مورد شخصیتهایی مثل روفوس، مورفین و لینی بهتره از شخصیت سایتیشون استفاده کنین.ویژگیهاشونو زیر ذره بین بذارین و از اونا بشکل اغراق آمیزی در پستتون استفاده کنین.لینی همیشه همراه لونا بود.شما هم در همه سوژه ها این دو تا رو با هم در نظر بگیرین.حتی در موقعیتهای مسخره و غیر عادی.درباره ماری و آماندا هم میتونین همین کارو انجام بدین.ایوان یه اسکلته(آواتارش)...از همین ویژگیش میشه کلی سوژه بدست آورد و استفاده کرد.کافیه کمی با شخصیتها آشنایی داشته باشین.فقط مواظب باشین اصل شخصیت رو عوض نکنین.خواننده موقع خوندن قراره بخنده.نه اینکه به این موضوع فکر کنه که این نوشته ها غیر منطقی هستن و ممکن نیست اتفاق بیفتن.
نقل قول:
روفوس هم این ریختی دنبال ایوان راه میفته و بلا رو تنها میذاره.
جایی که میتونین از کلمات استفاده کنین بهتره شکلک رو کنار بذارین.شکلک مال جاییه که یا نتونیم احساساتمونو به خوبی بیان کنیم و یا به طنز نوشته مون کمک کنه.کلا خارج از دیالوگها معمولا نمیشه استفاده خوبی از شکلکها کرد.حس خوبی به خواننده منتقل نمیکنه.
نقل قول:
بلا با ناراحتی به طرف مبل میره و خودشو پرت میکنه رو مبل.
- ایششش!!! فکر کردن کیَن! اصلا حالا که اینطور شد به من چه ، هر کاری می خوان بکنن. جواب اربابم خودشون بدن.
اون توضیحی که درباره شخصیتها دادم...
مثلا همینجا.شخصیت بلا کمی سطحی شده.اگه یه شخصیت آرومتر، ساده تر و ملایم تر بود اشکالی نداشت.ولی این رفتار و این دیالوگ زیاد مناسب بلاتریکس نیست.
نقل قول:
بلا با چهره ای رنگ پریده و عصبی و حالتی ژولیده به طرف بقیه میدوئه و با صدای گرفته میگه : نجینی ... نجینی ...
آخر پست خوب بود.از اول هم مشخص بود که قراره بلایی سر نجینی بیاد.شما وارد سوژه نشدین.توضیح اتفاقی رو که برای نجینی افتاده به عهده نفر بعدی گذاشتین.کارتون خوب بود.
لحن پستتون بشدت صمیمیه!!خب، این فعلا آزار دهنده نیست.ولی کمی لب مرزه.مواظب باشین که حالت خاطره وار به خودش نگیره.طوری نشه که انگار یکی نشسته داره برامون خاطره تعریف میکنه.
اشکالات پست شما خیلی جزئی هستن.نوشته شما حتی به همین شکل هم قابل قبوله.ولی اشکالات کوچیکی داره که به سادگی برطرف میشن.
موفق باشید.