هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۹:۴۳ دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
پستهای غیر انجمن خانه ریدل اینجا نقد نمیشن.لطفا درخواست نکنین.

استثنائا:

بررسی پست شماره 92 سازمان ملل جادوگری، یاکسلی:


شما کارتونو از جای سختی شروع کردین.سوژه جدید دادن کار سختیه و احتیاج به مهارت و تجربه داره.

در نگاه اول ظاهر پستتون جلب توجه میکنه.فاصله های بیش از حد و بی موردی گذاشتین.جایی که لازم نبود رفتین سر خط.این شکل نوشتن نمیتونه خواننده رو جذب کنه.خیلی پراکنده و نا منظم به نظر میرسه.


آخر جمله هاتون حتما علامت بذارین. ازتون انتظار علامتگذاری تخصصی و کاملا درست نداریم ولی علامتهای اساسی مثل نقطه رو فراموش نکنین.


نقل قول:
چابهار - مصب خروجی دریای عمان - روی شناور ایرانی

لوسیوس و عبدالمالک ریگی در حال قدم زدن روی عرشه بودند

تو نقد قبلی(گودریک) هم اشاره کردم،اینجا هم دوباره یادآوری میکنم که دنیای واقعی و جادویی رو میتونین با هم تلفیق کنین ولی باید درباره سوژه کمی دقت کنین.سوژه های سیاسی زیاد قابلیت هماهنگ شدن ندارن و معمولا اینجور سوژه ها خوب پیش نمیره.


نقل قول:
- گفته بودن اینگیلیسی خره ولی من باور نمیکردم، نادون من به

تو میگم ناو های ارتش ایران تو دهنه ی دریای سرخ منتظرن تا تو

از اونجا رد بشی. لوسیوس ایندفعه بد سوتی ای دادی!

- خب من از روی خط القعر جنوب شرقی رد میشم.

-دیوونه اولا که سفرتون از یه ماه میشه 4سال دوما گشتی های

اینترپل تو اون منطقه ول میگردن!



ترجیحا تو پستتون فحش ننویسین.خواننده رو زده میکنه.مخصوصا شخصیتی مثل لوسیوس هرگز نمیتونه با لحنی که شما تو پستتون استفاده کردین حرف بزنه.
اینجا توضیحاتتون خیلی بیشتر از حد لزومه.خواننده با خوندن این جزئیات خسته و گیج میشه.لزومی نداشت اینقدر دقیق توضیح بدین.بهتر بود به اصل ماجرا میپرداختین.


نقل قول:
دامبلدور دستش را دراز کرد تا با لوسیوس دست بدهد و

دامبلدور دستش را دراز کرد تا با لوسیوس دست بدهد و

گفت :خوشحالم از زیارت شما.

لوسیوس هم خنده اش گرفته بود و هم بی نهایت تعجب کرده بود


عکس العمل هر دو نفر بی نهایت عجیب و غیر منطقی و غیر قابل باور بود!
ظاهر شدن دامبلدور اتفاق خنده داری نبود که لوسیوس خنده اش گرفته باشه.دامبلدور هم با دیدن یه مرگخوار(تو هر موقعیتی) اصولا اینجوری دوستانه باهاش دست نمیده!حتما اخلاق و رفتار شخصیتهاتونو همونطوری که تو کتاب بودن حفظ کنین.مخصوصا خصوصیات اساسیشونو.


توضیحات آخر پستتون هم اصلا کمک کننده نیست.بیشتر خواننده رو سردرگم میکنه.شخصی که میخواد ادامه بده نمیدونه چطوری باید بنویسه که منظور شما رو همونطور که خواستین برسونه.


مهمترین اشکال پست شما اینه که دنیای جادویی رو ول کردین و یه سوژه پلیسی و کاملا ماگلی دادین.ارتباط برقرار کردن با این سوژه خیلی سخته.اگرچه شخصیتهاش همون شخصیتهایی هستن که ما میشناسیم ولی کل سوژه به هیچ عنوان با این شخصیتها هماهنگ نیست.سعی کنین حداقل فعلا که تجربه زیادی ندارین از دنیای جادویی زیاد فاصله نگیرین.


موفق باشید.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۴۲ دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۰

یاکسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۲ چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۰:۰۰ شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۰
از محله ی سارکوزی اینا
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 46
آفلاین
ارباب خیلی میبخشین

درسته که اینجا خانه ی ریدل هاست اما من تمنا میکنماین را استثناءا برای من بنقدید لطفا....

خودتان میدانید من چقدر به......احتیاج دارم!ـ

با تشکر فراوان

سر وینستون یاکسلی



Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۱۷ یکشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
بررسی پست شماره 74 در بحبوحه سیاهی، گودریک گریفیندور:


گودریک عزیز


البته شاید خودتون هم اطلاع داشته باشین ولی باز بهتره یاد آوری کنم که سوژه جدید رو وقتی میتونیم بدیم که سوژه قبلی تموم شده باشه.البته خودتون هم میتونین قبل ازدادن سوژه جدید، تمومش کنین ولی اگه تموم نشده باشه در صورتی میتونین سوژه جدید بدین که بیشتر از یک ماه از تاریخ آخرین پست گذشته باشه و یه جورایی مطمئن باشیم که این سوژه دیگه ادامه داده نمیشه.


نقل قول:
مرگ بن لادن او را بسیار آشفته کرده بود آیا این اوباما کچل برای او هم خطرناک است؟!

تلفیق سوژه های واقعی با دنیای جادویی گاهی میتونه جالب باشه، ولی در صورتی که بتونن با هم هماهنگ بشن.توصیه من اینه که تا جایی که میتونین از سوژه های سیاسی استفاده نکنین.تجربه ثابت کرده که زیاد قابلیت هماهنگ شدن ندارن.



نقل قول:
ای ولدمورت امیدوارم خبر قتل بن لادن رو شنیده باشی و هشیار شده باشی. می خوام بهت بگم که من به زودی تو را نیز خواهم کشت البته تو را به نحوه های دیگری می کشم پس از خودت مراقب باش و این نامه را هم فرستادم تا بفهمی چقدر جوانمردم ... ای کچل

نامه کمی عجیب و غریب بود...نه جدی، نه رسمی، نه طنز و نه تهدید آمیز...هیچ حالت خاصی نداشت.بهتر بود یکی از حالتها رو انتخاب میکردین و کل نامه رو با اون لحن مینوشتین.علاوه بر این مشخص نیست رئیس جمهور امریکا با اعتماد به چه قدرتی اینقدر جسارت و شجاعت پیدا کرده و اصلا از کجا لرد رو میشناسه.لزومی نداشت دقیقا توضیح بدین ولی مثلا یه اشاره کوچیک میتونست موضوع رو روشنتر کنه.


نقل قول:
لعنتی چطور جرئت کرده ...: :

شکلکتون با لحنی که اصولا باید جمله داشته باشه، هماهنگی نداره.اینجا مشخص نیست این جمله با چه لحنی گفته شده.


نقل قول:
ولدمورت به سمت صندلی مخصوصش رفت و نشست و بعد کمی تامل بلند شد و به اسکورپیوس گفت:

-برو و اوباما رو اینجا بیار ... زنده

سوژه جدید دادن کار آسونی نیست.شما سوژه ساده و مشخصی دادین.آخر پستتون هم مسئولیت نفر بعدی رو به خوبی مشخص کردین.پستتون کوتاه، ولی واضح و رسا بود.


خوب بود.


موفق باشید.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۲۸ جمعه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۰

گودریک گریفیندورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۹ یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۲:۱۹ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
از تالار گریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 976
آفلاین
با سلام

ولدی جون نمی خوام تهدیدت کنم تا پستمو نقد کنی چون حوصله ندارم و درضمن نمی خوام مثل دفعه قبل درخواست بدم چون لوس می شی پس معمولی:

ناظر انجمن خانه ی ریدل این پست بنده را نقد کنید.

با تشکر


تصویر کوچک شده


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۱:۲۲ دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
بررسی پست شماره 205 خاطرات مرگخواران، روفوس اسکریم جیور:


نقل قول:
خيابان ليتل راك

مردمي كه در خيابان ليتل راك بودند ، با ذوق و شوق فراوان مشغول خريد اجناس جديد بودند ؛ دختري كه در يكي از مغازه ها مشفول انتخاب يك ‍‍‍ژاكت نو بود و پسر بچه اي كه يك ستاره ي طلايي بزرگ براي درخت كاج اش خريده بود ...
همه و همه به بهانه سال نو به ليتل راك آمده بودند تا وسايل موردنيازشان را براي سال جديد تهيه كنند .


شروعتون خوب بود.شما از یک مکان نامشخص شروع کردین.اینجور شروعها ممکنه از همون اول حوصله خواننده رو سر ببره ولی چون توضیحات شما به اندازه کافی خوب و کامل بود این احتمال رو از بین برده.حال و هوای خیابان و شور و شوق مردم رو خیلی خوب توصیف کردین.


نقل قول:
هركس مشغول انجام كاري بود به همين دليل هيچكس متوجه حضور دو مرد بلندقد كه در گوشه ي خيابان مشغول صحبت با يكديگر بودند ، نشد..
بعد از توضیحاتتون توجه خواننده رو به نقطه مرموزی جلب کردین.همین یک جمله ساده شما مفهومی رو که میخواستین به خواننده منتقل کرده.دو نفر مشغول صحبت هستن.ظاهرا موضوع بی اهمیتیه ولی کاملا مشخصه که در این داستان اهمیت داره.نکته ساده ولی جالبی بود.


نقل قول:
اولين خانه از سمت راست يعني خانه شصت و ششم ، ‌همان آشيانه اي بود كه براي او در نظر گرفته بودند تا بتواند به آساني كارش را انجام دهد .

استفاده از کلمه" آشیانه" برای انسان کمی غیر عادیه.مگه اینکه متنتون ادبی باشه...که اینجا نیست.بهتر بود از کلماتی مثل خانه یا مکان استفاده میکردین.


نقل قول:
...نزديك بودن به خانه ونسا بود .

ونسا همان هدف و سوژه اي بود كه هيچ اطلاعي راجع به آن نداشت و فقط ميدانست كه سوژه ي مورد نظر ،‌صاحب مغازه ي اسباب فروشي ونسا است .

روش خوب و جذابی در پیش گرفتین.اشاره به اسمی نا آشنا و بعد توضیح درباره اون.


نقل قول:
ديگر سنگيني علامت شوم را برروي دست چپش همانند سابق حس نميكرد ... علامتي كه باعث شده بود حس دوست داشتن در وجودش از بين برود .

توصیف قشنگی بود.البته شاید میشد جایگزین بهتری برای کلمه "سنگین" پیدا کرد.سنگین برای چنین توصیفاتی بکار میره، ولی وقتی که شیء مورد نظر یه وزنی(هر چند کم) داشته باشه.مثلا برای ساعت، دستبند یا چیزایی مثل این میشه "سنگینی" رو بکار برد...ولی برای علامت زیاد درست به نظر نمیرسه.


ماجرا رو به خوبی به داستان اصلی و باتیلدا ربط دادین.


نقل قول:
. ساعت ها كنجار رفتن ،‌باعث شده بود تا او خود را متقاعد كند .

اینجا مشخص بود که دارین درباره کی حرف میزنین."او" اضافی بود و زیبایی متن رو تحت تاثیر قرار میداد.


نقل قول:
از اين رو او هم معطل نكرد و بلافاصله از خانه بيرون آمد و به سمت آن شخص كه يقين داشت باتيلدا است ،‌هجوم برد و او را به سمتي كشاند و دهانش را گرفت .
این حمله در نگاه اول کمی ماگلی به نظر میرسه.مخصوصا برای یه مرگخوار...ولی وقتی ادامه شو میخونیم متوجه دلیلش میشیم که طرف نمیخواسته آسیبی به باتیلدا بزنه.


نقل قول:
پس از آن كه به خانه ي ونسا رسيد ، بدون معطلي شروع كرد به در زدن ...

نقل قول:
پس از آنكه ونسا در را باز كرد ، بدون معطلي او را هل داد و به داخل خانه كشاند .

سعی کنین کلمات و عبارتهای یکسان رو پشت سر هم بکار نبرین.فورا تاثیرشونو از دست میدن.


نقل قول:
چشماي زيادي تورو ميبينند ! مثل اينكه به آخر نامه ها دقت نميكردي !

اين همان صداي خشك و بي روحي بود كه هركس به جز مرگخواران آن را ميشنيد ، چهار ستون بدنش به لرزه در مي آمد !

عالی بود.بهترین قسمت پستتون همینجا بود.


نقل قول:
- ولي من يه دخترو به لردولدمورت ، بزرگترين جادوگر قرن ترجيح دادم . من چيزي رو پيدا كردم كه تو هميشه از داشتن اون محروم بودي و اون نه چوبدستي بود و جان پيچ بلكه اون عشق بود !

متوجهم...میخوایین از این شخص یه قهرمان بسازین، اینم میدونم که دیگه جون این شخص براش اهمیتی نداشت...ولی مواظب باشین اغراق نکنین.کسی نمیتونه با این جسارت جلوی لرد حرف بزنه.


نقل قول:
ولدمورت دهان بي لبش را كج كرد و با صدایي بي روح ، باقی سخنان اش را به زبان اورد ...

دماغ نداره، مو نداره...لطف کنین بقیه اعضای بدن ایشون رو حذف نکنین!


نقل قول:
ولدمورت كسي را كه سال ها براي او زحمت كشيده بود را با طلسم خود از بين برد . جسم بي جان ريگولوس بلك بر روي زمين افتاده بود .

پایان پستتون خیلی زیبا و تاثیر گذار بود.مخصوصا شوکی که به خواننده با خوندن اسم ریگولوس وارد میشه.اگه اشتباه نکنم تو کتاب گفته شده بود که ریگولس به دست لرد سیاه کشته شده بود ولی درباره چگونگی این مرگ توضیحی داده نشده بود.

استفاده نکردن از شکلک به حالت مرموز و مبهم پستتون کمک کرده.

خوب بود .


موفق باشید.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۱۲ شنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۰

روفوس اسکریم جیور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۶ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸
از دواج يك امرحسنه است !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 689
آفلاین
ارباب ، اگه ممكنه اينو واسه من نقد كنيد لطفا

خاطرات


خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۲۴ یکشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
یاکسلی


1-ارباب از زبون عربی خوشش نمیاد!
2-قبل از نقد، قسمتی از یکی از پستهای خودمو که درباره درخواستهای نقد بود براتون کپی میکنم:
نقل قول:
1-لطفا دو تا دو تا درخواست نقد نکنین.این مورد رو قبلا هم توضیح دادم. شما درخواست نقد میکنین که متوجه اشکالات کارتون بشین، نه اینکه نظر منو درباره پستتون بدونین!اگه اینطوره که بخونم و در یک جمله بگم خوب بود یا بد بود...ولی اگه نقد رو برای اصلاح اشتباهاتتون میخوایین، نقد همزمان دو پست فایده ای براتون نداره.چون اشکالاتی که من در نقد پست اول میگم نمیتونه تو پست دوم(که قبل از نقد شدن اولی زده شده )اصلاح شده باشه.برای همین نقد کردن پست دوم کار کاملا بی فایده ایه.
.
.
.
4-بهتره بین دو درخواست نقدتون چند پست زده باشین.این که یکی برای هر پستی که میزنه درخواست نقد کنه زیاد جالب نیست.احتمال خیلی کمی وجود داره که اشکالات شما با یه پست رفع شده باشه.پیشرفتتون رو در مدت زمان طولانی تری بسنجین.




این از این...

و اما نقدهای شما:


بررسی پست شماره 73 در بحبوحه سیاهی، یاکسلی:


پستتون خیلی شلوغ و درهمه...خوندنش واقعا کار سختیه...سعی کنین کمی منظم تر بنویسین.همه نوشته ها پشت سر هم باشه خوندنش سخت میشه.البته فاصله ها رو هم باید درست بذارین.بهتره با خوندن پستهای مرتب پاراگراف بندی ساده و ابتدایی رو رعایت کنین.البته این نکته خیلی اساسی و مهمی نیست و محتویات پستتون مهمتر از ظاهرشه.

نقل قول:

آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآی!
فقط فریاد ترسناک لرد سیاه میتوانست چنین طنینی ایجاد کند.

شروع خوبی بود.بدون قطع کردن رشته داشتان از همون نقطه ای که نفر قبلی داستان رو رها کرده ادامه دادین.مخصوصا اینکه اول دیالوگ(فریاد) رو نوشتین و بعد دربارش توضیح دادین کار جالبی بود.


نقل قول:
- قدرت مبادله شده میان اون دو،نصفه عمل میکنه . یعنی بعضی طلسمایی رو که بعدا اجرا میکنین اثرش تو وجود نفر بعدی میمونه.

سوژه خیلی خوبی بود.جای کار داره.


شخصیتها رو خوب از کار در آوردین...دیالوگهای بلا و سوروس و بقیه...همه کاملا متناسب با شخصیتهای کتاب بودن.گرچه اشکالات کوچیکی هم وجود داشت.مثلا:
نقل قول:
اسنیپ: اختیار دارید قربان..من نوکر خانه زاد شمام..من...

اسنیپ هرگز متملق نبود.این جمله زیاد با شخصیتش سازگار نیست.


نقل قول:

لرد سیاه به آرامی گفت:
- باشه ...باشه ...من این اواخر کمی تندخو شدم ....ممکنه باعث رنجش خاطر مرگخواران بشه این قضیه...حالا بعد راجع بهش فکر میکنم..برام توضیح بده چه اتفاقی افتاده استاد نازنین دامبلدور....!ـ

اون قسمت "استاد نازنین دامبلدور" خیلی گیج کننده اس...منم بعد از خوندن، چند دقیقه ای طول کشید تا موفق شدم منظورتونو بفهمم.در نگاه اول این مفهوم رو به خواننده منتقل میکنه که اسنیپ استاد دامبلدور بوده...


توضیحات سوروس درباره جادو خوب و کامل بود.اون قسمت خیلی مهم بود.چون اگه خواننده به خوبی متوجه موضوع نمیشد نمیتونست داستان رو درست ادامه بده.

طنز پستتون خوب بود.نه لوس بود و نه خشک و مصنوعی.


نقل قول:
- سرورم...فقط دامبلدور از پس این کار بر میاد..

این سوژه خیلی تکراری شده...ولی نمیشه ایرادی گرفت چون شما تازه واردین و وظیفه نداشتین همه سوژه های قبلی رو بخونین و بدونین کدومشون تکراریه و کدوم نیست.


نقل قول:
بلا بمون کارت دارم ـ.این را لرد سیاه با حالتی تحکم آمیز به زبان آورد.ـ

این قسمت کار نفر بعدی رو خیلی سخت کرده.نفر بعدی باید قبل از شروع کردن پستش تصمیم بگیره که لرد با بلا چیکار داشته باشه.بهتر بود با خروج اسنیپ پستتونو تموم میکردین.یا حداقل خودتون توضیح میدادین که لرد با بلا چه کاری داشته.


پست شما طولانی بود.این معمولا یه اشکاله.چون خواننده رو خسته میکنه.معمولا کسی حوصله خوندن پستهای طولانی رو نداره مگه اینکه از طرف یه نویسنده تثبیت شده و خوب نوشته شده باشه.ولی اینجا شما مجبور بودین پستتونو طولانی کنین.برای اینکه قصد داشتین ماجرا رو به جای خاصی برسونین.


نقل قول:
ببخشید طولانی شد.به نظر من سوژه داره لوث میشه و بهتره هرچی زودتر تمومش کنیم.

تعیین تکلیف نکنین برای نفر بعدی!خودش اگه تشخیص بده تمومش میکنه.گرچه معمولا کسی که سوژه رو تموم میکنه یا ناظره و یا شروع کننده سوژه.اتفاقا به نظر من سوژه به مسیر جدیدی هدایت شده و هنوز جای کار داره و نمیشه فعلا تمومش کرد.


گذشته از طولانی بودن و اینکه با خوندنش چشمهای ارباب چند درجه ضعیف شده به نظر من این نوشته، خیلی بهتر از پستهای قبلی شما بود.

________________________________

بررسی پست شماره 20 نوری در تاریکی،یاکسلی:

علامت گذاشتن آخر جمله فراموش نشه.


اول پستتون یه سری دیالوگ وجود داشت که به درک بهتر ماجرا کمک میکرد.


نقل قول:
لرد سیاه دست راستش را مشت کرد، با چوبدستی اش سه بار روی مشتش ضربه زد و ورد عجیبی خواند سپس به مشتش گفت: یاکسلی سریعا بیا اینجا کار مهمی دارم. باکمال تعجب صدای یاکسلی از درون مشت لرد سیاه آمد

موقع طرحی طلسمها کمی منطقی تر عمل کنین...همه ابهت لرد و مرگخوارا با این طلسم شما زیر سوال رفت!


نقل قول:
و مرد خم شد و لبه ی ردای لرد سیاه را بوسید
مرگ خواران دیگر چون این کار را فراموش کرده بودند، این کار یاکسلی به نظرشان تملق آمد.

اشاره خوبی بود.این حالت معمولا در مرگخوارا دیده میشه که وقتی یکیشون به واسطه حرف یا رفتاری به لرد نزدیکتر میشن بقیه احساس ناراحتی میکنن.


گاهی کمی زیادی ماجرا رو کش میدین...سعی کنین جاهایی رو که ممکنه، خلاصه کنین تا حوصله خواننده هم سر نره.


نقل قول:
لرد سیاه مضطرب شد.
و با خود میگفت: مشکل شد سه تا. غولها-دامبلدور-گریندل والد.از آخری ترسی نباید داشته باشم چون خوب میشناسمش ، در مورد غولها هم با دو سه تا وعده ی چرب و نرم می خرمشون اما مشکل اصلی دامبلدوره که اصلا نمیدونم تو این مدت چی بهش گذشته! ای جد بزرگوارم سالازار اسلیترین بار دیگر انوار رحمتت ر ا بر سر این نواده ی حقیرت بیفشان و مرا در نبرد با روشنی یاری نما..

آخر پستتون خیلی خوب وواضح بود.کل ماجرا رو جمع بندی کردین...برای دو تا از مشکلات(گریندل والد و غولها) راه حلهای مناسب ارائه کردین و ادامه مسیر رو برای نفر بعدی مشخص کردین.بدون اجبار و بدون تعیین تکلیف و بدون ابهام آمیز گذاشتن نکته ای.

_____________________________________________

بررسی پست شماره 182 گورستان ریدل ها، یاکسلی:


نقل قول:

- اَه...حالمو به هم زدی بلا....پس دادن یعنی چی؟....تو فکر
میکنی لرد سیاه مثل آدمهای فانی نیاز به دستشویی رفتن
داره؟...تو هنوز نمیدونی که غذایی که می خورم همه ش
جذب میشه و چیزی برا دفع شدن نمیمونه؟!....

اینجا هم شروع خیلی خوبی داشتین.یه جهش سریع...از جایی که مرگخواران جمع شده بودن به اتاق لرد سیاه.حرفای مغرورانه و در عین حال مسخره لرد سیاه خیلی خوب بود.


بین دیالوگهاتون فاصله گذاشتین که به نظر من کار مناسب و لازمی بود!


نقل قول:
لرد سیاه چوبدستیش را دوبار دیگر به صورت شلاق وار و حالت ضربدی تکان داد و ورد عجیبی را زمزمه کرد
سپس آن اشکالی که در هوا ترسیم کرده بود تبدیل به طنابهایی از آتش شده و دالاهوف را در بر گرفتند
لرد با دست راستش یکباره به سمت خونهای روی زمین ریخته شده اشاره کرد و باز هم وردی طولانی و عجیب را به زبان آورد.لکه های خون شروع به حرکت کرده و در یک مکان جمع شدند.لرد سیاه انگشت کوچک دست چپش را در آن خونها فرو کرد و چیزی شبیه به فش فش مار به زبان آورد. به یکباره آن خونها به شکل بدن کامل انسانی در آمدند که یک دست و دو انگشت پا نداشت.لرد سیاه مورفین را فراخواند. با چوبدستیش سه بار به گلوی مورفین ضربه زد.سپس لرد سیاه چوبدستیش را به شکل چنبر مار حرکت داد. نوری آبی به وجود آمد و مانند یک مار...

و ادامه اش هم به همین صورت بود...
توضیحاتتون زیبا و خلاقانه، ولی طولانی و پیچیده بود...تا وسطا خواننده با اشتیاق و علاقه تغییر و تحولات رو دنبال میکنه ولی کم کم خسته میشه و رشته ماجرا رو از دست میده.بهتره اینجور توضیحاتتون بیشتر از حد متوسط نباشه.


نقل قول:

نارسیسا از شدت تعجب غش کرد. دهان بلاتریکس باز مانده بود.زانوهای رودولفوس سست شد و او روی زمین نشست .اما اسکورپیوس از شدت خشم زبانش بند آمده بود.

عکس العملها خوب بود...گرچه غش کردن برای نارسیسا کمی عجیب بود ولی زیبایی خشم اسکورپیوس جبرانش کرده بود.کار خوبی کردین که به این موضوع دوباره اشاره کردین.


نقل قول:
حالا وقت بازجویی نیست اسکور !

خشم اسکورپیوس یه جورایی مخفی بود...بهتر بود همونجوری مخفی میموند.و این خشم بیشتر از این حرفا بود که اسکورپیوس به جرو بحث با آنتونین اکتفا کنه.


خوب بود.

موفق باشید.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۱:۴۳ شنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۰

یاکسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۲ چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۰:۰۰ شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۰
از محله ی سارکوزی اینا
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 46
آفلاین
السلام علیکم یا سیدی الحنون
أنا اشار بهذه النکته:ـ
ارباب لینک زیر رو هم به درخواست نقد اضافه بفرمایید
http://www.jadoogaran.org/modules/new ... id=241040#forumpost241040
زید العزتکم دائما


ویرایش شده توسط یاکسلی در تاریخ ۱۳۹۰/۲/۳ ۱۱:۴۸:۱۷
ویرایش شده توسط یاکسلی در تاریخ ۱۳۹۰/۲/۳ ۱۱:۴۹:۵۶

مرگ برای یک انسان فرهیخته شروعی دوباره است
آدولف هیتلر
به نقل از آلبوس دامبلدور


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۹:۴۰ شنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
آفرین گودی...بالاخره درخواست دادنو یاد گرفتی.

بررسی پست شماره 70 در بحبوحه سیاهی، گودریک گریفیندور:

نقل قول:
ولدمورت بر روی صندلی راحتی خود نشسته بود و با نوری که دورش جمع شده بود ، کلنجار می رفت.

شروع خوبی بود.یه اشاره کلی به موضوع با لحن طنزآمیز میتونه خواننده رو ترغیب به خوندن پستتون بکنه.


نقل قول:
قله ای از گوسفند وارد خانه شد.

قله؟گله؟


نقل قول:
آنتونین از میان گوسفندان بیرون اومد و گفت:
-قربان من فکر کردم اگه قدرت رو به این زبون بسته ها منتقل کنین هیچ خطری نخواهند داشت

جالب بود، مخصوصا با توجه به اینکه یه جادوگر سفید این پست رو زده.البته بهتر بود به نقشه اصلی هم اشاره میکردین که یه یادآوری کوچیک به خواننده بشه.مثلا آنتونین میگفت:قربات من فکر کردم که اگه قدرت رو به جای بچه ها به این زبون بسته ها منتقل کنین....
با وجود این خوب بود.مرگخوارا رو یه جورایی ترسو نشون دادین...بدون اینکه آسیبی به شخصیت کلیشون وارد کنین.شما باید ماجرا رو ادامه بدین.بدون عوض کردن جهت اون.بدون دخالت بیش از حد در اون...ولی اینم فراموش نکنین که عضو کدوم گروه هستین.منظور این نیست که همیشه گروه مقابل رو مسخره کنین و ماجرا رو به ضرر اونا ادامه بدین.منظورم اینه که با همچین تیکه هایی میتونین محفلی بود خودتونو بیشتر نشون بدین.اون قسمت سیلی زدن و گریه کردن آنتونین هم به همین شکل بود.همینطور ادامه بدین!


نقل قول:
بعد مدتی بار دیگر در خانه که تازه توسط ایوان ترمیم شده بود ، ترکید.

اینبار گله ای از بچه وارد خانه شد. سر و صدای بچه ها تمام خانه را احاطه کرد. بعضی از بچه ها به بغل ولدمورت پریده بودند و سر بی مویش را نوازش می کردند که باعث عصبانیت ولدمورت شد.

این قسمت هم جالب بود.استعداد طنز نویسی شما داره پرورش پیدا میکنه!مخصوصا رفتار بلاتریکس با بچه ها خیلی خوب نوشته شده بود.مثل پست قبلیتون، از شکلکها هم خیلی خوب استفاده کردین.


نقل قول:
-قربان تعداد بچه ها 76 تا بود ... یعنی یکی کم بود.

سوژه رو به خوبی پیش بردین و یه راه برای ادامه دادن نفر بعدی باز گذاشتین.کارتون خیلی خوب بود.


نقل قول:
می تونم قدرتم رو به دامبل منتقل کنم و همون موقع کلکشو بکنم

این آخر کار باز یه کم پیچیده شده سوژه...به نظر من بهتر بود تو همون قسمتی که یه بچه کم داشتن داستانو رها میکردین.این سوژه خودش به اندازه کافی سنگینه...برای همین بهتره زیاد بهش شاخ و برگ داده نشه.ادامه دادنش کم کم برای دیگران سخت میشه.


خوب بود.

موفق باشید.

______________________________

یاکسلی، نقد شما رو هم به زودی انجام میدم...فعلا انرژی ارباب همینقدر بود.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۵۸ پنجشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۰

یاکسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۲ چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۰:۰۰ شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۰
از محله ی سارکوزی اینا
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 46
آفلاین
ارباب
سلام علیکم
احتراما به استحضار حضرتعالی میرسانم
به درخواست نقد نوشتارهای بنده لطفا و خواهشا ترتیب اثر دهید
با تقدیم احترامات فراوانhttp://www.jadoogaran.org/modules/new ... id=240984#forumpost240984



http://www.jadoogaran.org/modules/new ... id=240960#forumpost240960


ویرایش شده توسط یاکسلی در تاریخ ۱۳۹۰/۲/۱ ۲۱:۰۶:۲۶
ویرایش شده توسط یاکسلی در تاریخ ۱۳۹۰/۲/۱ ۲۱:۱۳:۲۱

مرگ برای یک انسان فرهیخته شروعی دوباره است
آدولف هیتلر
به نقل از آلبوس دامبلدور







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.