هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: فروشگاه لوازم جادویی و سفری ایوانا
پیام زده شده در: ۶:۲۴ سه شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۴

اندرومیداold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۶ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۱ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۹
از معلوم نیست!دوره گردم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 660
آفلاین
اندرو والی میان تو.
اندرو :
الی :
ایوی : چی شده؟؟
اندرو : هیچی.
زاخی: مگه شما نرفته بودین.....
الی : به لطف این اندرو خانم ف..
اندرو : الی بس کن دیگه!!
ایوی : اندرو خانم چی؟؟
اندرو : گل!!
زاخی:
اندرو :
-----
رزی : سلام.شنیدم می خوای مغازه رو گسترش بدی وتازه انگار یه خبرای دیگه ای هم هست!!
ایوی :
یه نفر دیگه میاد تو(نمی دونم کیه): به!!به سلامتی....
اتفاقا یکی دیگه هم میاد تو (که نمی شناسمش): شنیدم قراره دیگه این کاررا با زاخی تموم بشه.قراره عروسی بکنین!!
ایوی :
رزی : چیزی شده؟؟
ایوی : برو به اندرو و الی بگو بیان این جا!!
رزی : چرا؟؟
ایوی : بدو!!
.................


" در جهان چیزی به نام آغاز و پایان وجود ندارد. زندگی امروز خود را به گونه ای بگذرانید که گویی همه چیز در همین یک روز است ... "


فروشگاه لوازم جادویی و سفری ایوانا
پیام زده شده در: ۵:۰۹ سه شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۴

زاخاریاس اسمیتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۶ سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۳۶ پنجشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۵
از قدح انديشه دومبول!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 837
آفلاین
همون موقع زاخي ميژره وسط(وسط كجا خدا ميدونه! )
زاخي:منم ميخوام....منم ميخوام!!
ايوانا:چي ميخواي بگو خودم برات بخرم كوچولو!
زاخي:منم بستني ميخوام!
ايوانا:مسخره!از تو مسخره تر تا حالا تو عمرم نديدم!
زاخي:حالا ديگه هيچي نميگم پررونشو!
ايوانا:چيزي گفتي آقاي اسميت؟؟
زاخي:نه بابا!با اين پشه ي لامذهب بودم.مگه آدمو ول ميكنه؟؟
ايوانا با خودش:خر خودتي!
زاخي:ميگم ايوي...
ايوانا:منو تويه مغازه ايوي يا ايوانا صدا نكن!
زاخي:خب خانم اسميت! ....
ايوانا:خانم تيني!
زاخي:چه فرقي ميكنه؟؟مگه ميزاري آدم حرفشو بزنه؟بگم؟؟
ايوانا:بگو!
زاخي:چطوره اين مغازرو گسترش بديم؟؟
ايوانا:منظور؟؟يعني چي گسترشش بديم؟
زاخي:يعني اينكه تويه تمام دنيا شعبه بزنيم براش.
ايوانا:مثل اينكه دوباره مخت خورده به يه جا!همين يه دونش هم اين همه كار گذاشته رو دستمون بعد ميخواي جهانيش كنيم؟؟/برو بابا.من فعلا كار دارم.مزاحم نشو آقاي اسميت!
زاخي:ببين ايوي من ميخوام كه منو به عنوان همسر قانونيت بپذيري!
ايوانا:دوباره زد به سرت؟؟ برو حوصلتو ندارم.
زاخي:باشه رفتم ولي يادت باشه منو ترد كردي.اگر ديدي رفتم عقده اي شدم معتاد شدم بعد نگي چراها!
ايوانا:برو!!!!!
زاخي ميره!
ايوانا داشت از خنده روده بر ميشد!ولي خودشو نگه ميداره كه بقيه نفهمن!
ايوانا پيش خودش:خوب كسي رو انتخاب كردم.هموني كه ميخواستم.



Re: فروشگاه لوازم جادویی و سفری ایوانا
پیام زده شده در: ۱۹:۳۹ دوشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۸۴

مادام رزمرتا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۴ جمعه ۲۴ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۱۹ پنجشنبه ۴ اسفند ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 127
آفلاین
در حال رفتن بودن كه ................

اندي : صبر كن الي ............
الي:چي شده ؟؟؟؟

اندرو كه به سمت فروشگاه برمي گشت :

_:نظرم عوض شد مي خوام وقتي مردي مهمونت كنم
_:بي تربيت :chomagh:
_:خيله خوب ...................... حالا چرا جوش مياري؟؟؟ شوخي كردم
_:ديگه نبينم از اين شوخي ها بكني ها .........
_:سعي مي كنم
_:
_:

رزي كه داشت از دور مي اومد اين دو تا رو ديد

_:چرا اينقدر واسه هم قيافه مي گيريد؟؟؟؟؟


[b][size=medium][color=66CCFF]دامبلدور عزيز بدان هر جا كه باشي تا پاي جان ازت حمايت مي كنيم و به تو وفادار خواهيم ماند !!!


Re: فروشگاه لوازم جادویی و سفری ایوانا
پیام زده شده در: ۱۷:۵۲ دوشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۸۴

پروفسور گرابلی پلنک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۳ پنجشنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۱۲ سه شنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۶
از قاتی اشباح تهران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 69
آفلاین
الی:خوب ایوی اگه نمی خوای مارو بکشی ما بریم دنبال لیست ؟
ایوی: وقتی بر گشتید
الی:کاراتو هیچ وقت عقب ننداز
ایوی:آخه جلوی جمع زشته؟؟
الی:جمع...؟منظورت زاخیه؟
ایوی:بس کن ز.ودتر برو به کارات برس هر موقع سرم خلوت بود بهت می گم جمع یعنی چی!!!
الی:اوه ...اندی تا دستو پامون نشکسته بیا بریم
اندی:کجا ؟؟
الی: همون قراری که باهم داشتیم
اندی:قرار؟؟؟
الی:مختو به کار بنداز قرار بود منو یه جا مهمون کنی نه؟
اندی:الان؟
الی:نه پس وقتی من مردم
اندی:خیلی خوب بریم


فقط گریفندور !!!


Re: فروشگاه لوازم جادویی و سفری ایوانا
پیام زده شده در: ۱۷:۲۸ دوشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۸۴

اندرومیداold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۶ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۱ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۹
از معلوم نیست!دوره گردم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 660
آفلاین
اندرو میا تو.
اندرو : شنیدم می خوای من و الی رو بکشی؟؟
ایوی :
زاخی : از کجا شنیدی؟
اندرو : خب دیگه.دیوار موش داره موشم گوش داره!!
ایوی : لیست رو اوردی؟؟
اندرو : نه هنوز.هر چی می رم تا لیست رو ازش بگیرم می گه نه.هنوز یه کم مونده.
ایوی : همون دوست مخترعت؟؟
اندرو : اره.
ایوی : خب بهش بگو حالا یه کمشو بده تا بعد.
اندرو : باشه.نمیاین بریم یه....
ایوی : یه چی؟؟
اندرو: هیچی!!کسی چیزی گفت؟؟زاخی؟؟
زاخی: ار..
اندرو :
زاخی : نه.
ایوی :


" در جهان چیزی به نام آغاز و پایان وجود ندارد. زندگی امروز خود را به گونه ای بگذرانید که گویی همه چیز در همین یک روز است ... "


Re: فروشگاه لوازم جادویی و سفری ایوانا
پیام زده شده در: ۱۱:۴۸ دوشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۸۴

مادام رزمرتا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۴ جمعه ۲۴ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۱۹ پنجشنبه ۴ اسفند ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 127
آفلاین
ايوي: اخه من بايد از دست اينا چي كار كنم؟؟؟
رزي:حالا نگران نباش
ايوي:رزي جون؟؟؟ تو كمكم مي كني؟؟؟
رزي:راستش .................. اااااااااا ............... فكر نكنم كلاسم رو تعطيل كردم اومدم ................. .................. من ديگه بايد برم باي باي
ايوي: همه مي رن دنبال كاراي خودشون صبر كن صبر كن اين اندي و الي رو ببينم ................
زاخي:ايوي جون حرص نخور من كه هستم خودم كمكت مي كنم
ايوي:ساكت شو ببينم ................. من و تو دست تنها چي كار مي تونيم بكنيم؟؟؟؟
زاخي: خب مي گيم نورممد هم بياد
ايوي:باشه . برو بگو نورممد بياد ..................... الي و اندي مي كشمتون .


[b][size=medium][color=66CCFF]دامبلدور عزيز بدان هر جا كه باشي تا پاي جان ازت حمايت مي كنيم و به تو وفادار خواهيم ماند !!!


Re: فروشگاه لوازم جادویی و سفری ایوانا
پیام زده شده در: ۸:۱۳ دوشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۸۴

اندرومیداold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۶ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۱ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۹
از معلوم نیست!دوره گردم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 660
آفلاین
اندرو : خب.اگه کسی می خواد واقعا به من کمک بکنه لطف کنه ادرس خونشو بده.(منظورم ای دی هستش.)
ایوی: خب.هر کس م یخواد بهش بده.
همه :
ایوی : چی شده؟
الی : ما ادرس خونه مونو نمی دونیم.
ایوی :
اندرو : چیه؟؟منم درست یادم نیست.
ایوی :
اندرو :
اندرو اهسته به ایوی : بعدا بهت می گم قضیه چیه.
ایوی : اهان.باشه.
زاخی : خب.می خوایم جشن بگیریم یا نه؟؟
ایوی : اره.
اندرو : با اجازه من می رم یه لیست جدید بیارم.شماها هم کارای خودتونو درست کنین.
الی : منم می رم یه کاغذ بیارم.
ایوی :


" در جهان چیزی به نام آغاز و پایان وجود ندارد. زندگی امروز خود را به گونه ای بگذرانید که گویی همه چیز در همین یک روز است ... "


Re: فروشگاه لوازم جادویی و سفری ایوانا
پیام زده شده در: ۲۱:۳۹ یکشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۸۴

پروفسور گرابلی پلنک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۳ پنجشنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۱۲ سه شنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۶
از قاتی اشباح تهران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 69
آفلاین
الی که دنبال کارهای مغازه رفته بود وارد می شه
الی:هوومک.. این جا چه خبره؟؟؟
اندی:الی باورت نمی شه .ایوی همین الان منو به عنوان مالک دوم مغازه انتخاب کرده
الی: من فکر می کردم زاخی رو برای همچین چیزی انتخاب می کنه؟؟؟
اندی: نه ایوی بر اساس فعالیتم توی مغازه انتخاب کرده
الی: موفق باشی ببینم لازم نیست که بهت بگیم خانم بلک
اندی:هر طور راحتی می تونی صدا بزنی
الی:خووبه.توی کارای قبلیت رو هم انجام می دی نه؟؟
اندی:اره
الی:پس اگر تو اوردن جنس های جدید کمک خواستی من هستم
---------
ایوی:شما ها نمی خواین بیان این جا کنار ما؟؟
الی:سلام . خوب به سلامتی کی قرار جشن بگیرید؟؟؟
ایوی:بذار از راه برسی بعد دنبال جشن باش!!!
الی:خوب بابا جان بده مگه آدم شاد باشه
زاخی:نه بد نیست جشن هم سره جاشه
الی: ولی اندی یه بار هم باید منو تو کافه مادام رزمرتا دعوت کنی!!
اندی: بد نگذزه ها؟
الی:اگه مهمونم کنی دیگه بد نمی گذره


فقط گریفندور !!!


Re: فروشگاه لوازم جادویی و سفری ایوانا
پیام زده شده در: ۱۸:۱۹ یکشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۸۴

اندرومیداold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۶ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۱ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۹
از معلوم نیست!دوره گردم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 660
آفلاین
خواهش!!
--------------------------------------------------------------
اندرو :البته اگه می خوای من هم توی این کار شریکت باشم من حرفی ندارم.
ایوی : معلومه که می خوام.
اندرو : مرسی.ولی من نمی تونم از کارهای اصلی خودم برم کنارها!!
ایوی : می دونم.
اندرو : می شه بیای این ور من باید یه چیزی رو بهت بگم؟؟
ایوی: البته.
----
اندرو : ببین مطمئنی با این کارت میانت با زاخی به هم نمی خوره؟؟
ایوی : هومم....تازه این باعث می شه من بفهمم اون واقعا از من خوشش میاد یا نه.
اندرو : باشه.هر طور خودت می خوای.
ایوی :
اندرو :
--
ایوی : خوب.ما تصمیم گرفتیم و فعلا خانم بلک..
اندرو : بهتره بگی اندرو.
ایوی : باشه.اندرو شریک من می شه.
این دفعه همه :
اندرو : مرسی.زاخی تو که مشکلی نداری با این موضوع که؟؟
زاخی:
اندرو و ایوی :


" در جهان چیزی به نام آغاز و پایان وجود ندارد. زندگی امروز خود را به گونه ای بگذرانید که گویی همه چیز در همین یک روز است ... "


Re: فروشگاه لوازم جادویی و سفری ایوانا
پیام زده شده در: ۱۸:۰۷ یکشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۸۴
#99

ایواناold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۰ جمعه ۳۱ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۲۴ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
از تالار خصوصی گریفیندور!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 246
آفلاین
واقعا خوب منو درک کردی اندرو..... ممنون!! :bigkiss:
------------------------------------------------------

ایوانا:بس کنین بابا....یه تصمیم مهم دارم....

اندرو:ولی ایوی من باید برم جنس جدی....

ایوی حرفشو قطع کرد:بسه اندرو! مطمئن باش تو هم از این تصمیم خوشت میاد!

رزی:اینجا چه خبره؟!

ایوی:میفهمی....خب بشینین اینجا

زاخی:مگه میخوای سخنرانی کنی؟!

ایوی:کمابیش...یه چیزی تو همین مایه ها!!

بعد رفت پشت پیشخوان:

ــ اهم اهم!! دوستان و همکاران فروشگاه لوازم جادویی و سفری ایوانا....اینجانب ایوانا تینی ، صاحب فروشگاه ، میخوام خبر مهم و خوشحال کننده ای رو به شما بگم....و همچنین امید است به مناسبت چنین تصمیمی جشن بزرگ و آبرومندانه ای برگزار کنیم....خب ، من مالک دوم این فروشگاه رو به شما معرفی میکنم...........................

قلب همه تاپ تاپ میزد!

ایوی ادامه داد:

ـــ و ایشون کسی نیستن جز......... ..... خانم اندرومیدا بلک!!!

ایوی که انتظار داشت همه هلهله کنن و دست بزنن با سوختگی دماغ از سکوت سنگینی که بر اتاق سایه افکنده بود از رو رفت!بعد از چند دقیقه زاخی این سکوت رو شکست:

ـــ یعنی چی ایوی ؟! مثلا" من نامزدت هستم!!

ایوی:هیچ ربطی نداره زاخی ، چون من انتخابمو بر اساس فعالیت بیشتر کردم....اندرو ، بیا اینجا!

اندرو :چیزه ایوی.....یعنی....آخه این فروشگاه به چه درد من میخوره؟!


!!Let's rock 'n' ROLE








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.