سوژه جدیددر یک روز پاییزی همراه با مه صبح گاهی! راجر دیویس، کالین کریوی، مدیر جدید را به خوابگاه مدیران راهنمایی می کند.
کالین نگاهی به ساختمانی بزرگ و قصر مانند انداخت و پرسید: برادر، هزینه ی ساخت این خوابگاه را از کجا آوردین؟
راجر خندید و گفت: کالین جان نگران نباشید، بیت الماله...نیست! یعنی ما ها عرق ریختیم تا به این جا رسیدیم! حالا بفرمایید داخل.
جن خانگی کوچکی در را باز کرد و با صدای زیرش گفت: اربابان دیویس و کریوی وارد می شوند!
فرش قرمز و باریکی که روی زمین پهن بود.هری پاتر که ربدوشام زرشکی خال خال به تن داشت گفت:
به!برادر آسلام، کالین جان مبارکه!میخوای من جاهای مختلف این جارو نشونتون بدم؟
کالین جواب داد: البته! همی مایه افتخار من می باشد!
آن ها در طبقه بالا ظاهر شدند و هری گفت: این طبقه اتاق خواب هاست.هر مدیر برای خودش اتاق اختصاصی داره.مثلا..(در اتاق را باز می کند) این جا اتاقه منه.
کالین اتاق را با نگاهی برانداز کرد و گفت: بسیار زیباست اما سوالی پیش آمد برادر، چرا تخت خواب شما دو نفره است؟
هری که سرخ شد جواب داد: خب برای این که راحت تر باشم دیگه!
در همین لحظه صدای خانومی گفت ، هری، چراغو خاموش کن!
کالین:
هری:
می دونید، دختر دایی منه!
کالین:
هری: راستش خواهر دوستمه، رون رو که میشناسید؟
کالین دستش را روی شانه هری گذاشت و گفت: برادر سعی کنید در این موارد صیغه ای بخوانید! تا بعد...
هری ناگهان بحث را عوض کرد: خب، اینم استرجس پادمور! برای معرفی جاهای دیگه ایشون راهنماییتون می کنندو فعلا.
کالین که سرش را تکان داد گفت: جیم شدن برای فرا از دستورات آسلام...
استرجس، کالین را به آشپزخانه برد. جن های خانگی زیادی مشغول تهیه غذا بودند.
کالین پرسید: این غذا همه غذا فقط برای افطار9 نفر می باشد؟
استرجس که کالین را از آشپزخانه خارج می کرد گفت:نه! این چه حرفیه؟ خودشون هم می خورند ما که اسراف نمی کنیم!
شب ،در اتاق آیت الکالین
کالین بعد از این که وسایلش رو که شامل سه تا چمدان و دو تا ساک و 1 کوله پشتی بود جا به جا کرد خوابید.
بعد از نیم ساعت با صدای زنگ در از خواب بلند شد.صدای جن خانگی به گوش می رسید: اربابان خوابند، شما حق ندارین این موقع شب...
- برو کنار بابا بوقی!
کالین که از تخت بلند شده بود، و از پنجره بیرون را نگاه می کرد از دستاری پروفسور کوییرل را تشخیص داد.
- آقای محترم این جا چی می خواین این وقت شب؟
- من استنم! آقا وضع خوابگاه مختلط خرابه آقا! می شه ما بیایم تو خوابگاه مدیرا بخوابیم؟
آخرین چیزی که کالین دید جاخالی دادن های استن از ورد بلاکیوس بود.
بعد از چند ساعت وقتی چشم مدیران تازه گرم شده بود دوباره صدای زنگ به گوش رسید.
- آقا، مدیران خوابند!
صدایی کلفت گفت: عیبی نداره کارشون دارم.
کوییرل که دم در رفته بود پرسید چی شده؟ مانداگاس؟ تویی؟
- بله پروفسور،تو خوابگاه مختلط درگیری پیش اومده. چند تا از فاطی پاتر ها مردند!
کوییرل : بیاین تو، نباید بزاریم صداش در بیاد.
--------------
خب سلام.
ببخشید اگه طولانی شد.امیدوارم موضوع رو فهمیده باشین اعضای خوابگاه مختلط وزارت قراره بیان تو خوابگاه مدیرا بخوابند.
اینو بدونید منو و دالاهوف مرتب این تاپیک رو چک می کنیم تا خدای نکرده توهین و بی احترامی ( مخصوصا به مدیران)صورت نگیره.
ممنون
چارلی