هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پیام زده شده در: ۱۵:۵۲ چهارشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۸۲
#57

سائورون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۷ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۲۵:۲۱ شنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۲
از موردور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 183
آفلاین
آوانیتو.
دارک لرد انقدر خودتو شبیه داداشم در نیار که لو میری.


خدایا شکرت که از ننگ تهمت دوستی با لرد خلاص شدم.
ـــ�


پیام زده شده در: ۱۵:۴۳ چهارشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۸۲
#56

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۱:۲۹ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
يه دفعه ولدمورت بالا سر بچه ظاهر ميشه!!!
سائورون از تو انتظار نداشتم. حواستو جمع كن. من يه ساعت طول كشيد تا تونستم اينو تسخير كنم. نزديك بود منو به كشتن بدي.
سائورون:(قراره ديالوگاش نوشته نشه)
مرلين: بابا ولدمورت چرا خجالت ميكشي بيا يكي از بهترين چوباي پر ققنوس براي تو از همين جديداست.
ولدمورت ميگرتش.يهو چوب تبديل به قناري ميشه.
مرلين: امان از دست فرد و جرج ديروز اومده بودن اينجا.


امضا چی باشه خوبه؟!


پیام زده شده در: ۱۴:۳۶ چهارشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۸۲
#55

سائورون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۷ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۲۵:۲۱ شنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۲
از موردور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 183
آفلاین
نه مال پاتر.
ولدمورت چوبشو دست هیچ کی نمیده.
بچه جون حوصله تو ندارم.
آواداکداورا.
و بچه با دست باز به پشت روی زمین میفته.


خدایا شکرت که از ننگ تهمت دوستی با لرد خلاص شدم.
ـــ�


پیام زده شده در: ۱:۱۹ چهارشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۸۲
#54

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۱:۲۹ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
اول از همه اين قضيه رو براتون روشن كنم كه فكر نكنيد من دارم ميرم دستشويي وا! من ميرم يه گوشه ببينم كسي پشت سرم حرفي نزنه.
دارك: تو يه پستي!
من: بشين بينيم بابا. بچه جون چوبتو بده ببينم.
چوبشو ميگيرم. وقتي با دقت نگاه ميكنم ميبينم اين چوب مال ولدمورته!


امضا چی باشه خوبه؟!


پیام زده شده در: ۴:۱۳ دوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۲
#53

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
دارک: من باید برم فعلا خدافظ
بچه : عمو دارکی عمویی عمویی!( از ردام گرفته) ا بچه ولم کن! وای الان فاج میاد!
مرلین داره شماره جینی رو یواشکی می گیره....
خونآشام: ولش کن بچه جون بیا پیش خاله خونی و عمو الی
بچه یه نگاهی به دندونای خونآشام و یه نگاهی به چشم مودی می اندازه و نگاهی به من! : نه عمو دارکی بهتره!
دارک : ببینم تو اسم منو از کجا می دونی ؟ سدریک گفتی این رو کجا دیدی؟ وای فاج!
فاج: به به دارک لرد! بالاخره پیدات کردم! حالا من رو هی تو نمایشنامه ها بیچاره می کنی الان می کشمت! و وندش رو میاره بالا!
خونآشام: وای نه من نمی تونم نگاه کنم!
مودی: ای نامرد!
سدریک: آخ جون یه روح جدید! یه دوست جدید پیدا کردم
من: عصای جادوییم کو! ای وای بچه بدش من!
فاج: کرویشو!( صحنه آهسته! آهنگ ماتریکس داره بخش میشه!) من دارم با حرکت آهسته از طلسم های فاج جاخالی می دم!
بچه: شیره عمو دارکی!
فاج : این بچه کیه؟
من: ا خوب ا این بچه منه! ای بیرحم من زنو بچه دارم چطور دلت میاد من رو بکشی!(فیـــــــــــــــــــــــــــــــــــن!)

فاج( تحت تاثیر قرار گرفته!): باشه دارک نمی دونستم این دفعه از تقصیرت می گذرم!
بچه: دروغ می گه این که با....( آخ! خونآشام یدونه می زنه تو سرش!( با یه نگاه خونآشامی: نازی خاله خونی جون فکر نمی کنم دلت بخواد اون جمله رو بگی!
من: آخیش رفت خونی جون دست درد نکنه! مودی نگفتی چطوری می خوایی پول دربیاری؟



پیام زده شده در: ۱:۲۰ دوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۲
#52

ریموس  لوپین old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۴۷ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۳ دوشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 245
آفلاین
نه!!!پروفسور،از شما بعیده!گروگانگیری،اونم تو روز روشن؟!تازه،این که بچه ست!(چقدم نازه!بیا اینجا ببینم کوچولو!!) کوچولو: من:؟؟!!! ای بابا،ولی من فکر کنم این بچه رو یه جایی دیدم،پیش مالفوی بود یا...یادم نمیاد.... بهر حال پروفسور،شما باید ولش کنید،این برخلاف تفکرات انسان دوستانه است!شما باید...... مرلین:هی،اونجارو نیگا کنین،فاج داره میاد این وری،مثل اینکه مالفوی (لوسیوس!) هم باهاشه!صبر کنین،مکنر هم هست!خون آشام:هی دارک،فکر کنم باید جیم شی،چون فاج ایندفه دیگه اومده کارتو بسازه.آره،میدونم تقصیر تو نیست ولی اگه بخوای من میتونم با یه گاز کوچولو سریعتر راحتت کنم.چطور...هی دارک!کجا رفتی؟!دو ساعته دارم واسه کی نطق میکنم؟!دارک...دارک...؟!!



پیام زده شده در: ۱۴:۱۹ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
#51

Witch Queen


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۲ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۰:۵۸ سه شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۴
از آنگمار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 166
آفلاین
مرلين يه نگاهي به ما مي كنه و با شك مي گه :اينجا چكار داريد ؟مگه من بيرونتون نكردم
ما موزيانه مي خنديم ....مرلين اب دهنشو قورت مي ده مي گه باز براي من چه نقشه ايي دارين بدجنسها
ما به مدل يو هو ها ها يي مي خنديم
مرلين مي ره عقب مي گه : جيني جيني كجايي كه مرلينتو كشتن آخه چمند نفر به يه نفر نامردها


و يك حلقه براي ملكه خون آشام ها ...
كه آغازي شد براي يÙ


بدون نام
یه بچه دوان دوان(11 سالش شده ها!)به طرف مغازه میاد.
بچه در حالیکه فینش آویزونه به طرف مودی میاد:آقا فییییییننن ببخشید این چوبمو سگم خورد نصفشو میشه یکی دیگه بهم بدید؟
همه به هم نیگا می کنن،برق شرارت در نگاه همه برق برق میزنه!
مودی:آره پسرم،عزیزم بیا با هم بریم تو!
مودی دست پسره رو میگیره با هم میرن تو.
مودی همه جا رو ینگا میکنه.مرلین رفته دستشویی(بیچاره مرلین همیشه در مواقع اضطراری تو دستشویی باید باشه،تکرر ادرار داره)
دارک:مودی با این بچه چی کار داری؟
مودی:من که حقوق بگیر نیستم،من احتیاج به پول دارم(میاد یقه دارک رو میگیره)می فهمی پوووووووول!
دارک:دستت و بکش!پول ،بچه(دارک سرش رو می خارونه)
چه ربطی به هم دارن!؟
بچه:آقا،میشه زودتر چوبمو درست کنید
مودی:اه،ساکت بینیم،بعد دهن بچه رو می بنده!
مودی:من این بچه موگل رو گروگان می گیرم!
مرلین داره از دستشویی میاد بیرون.....



پیام زده شده در: ۱۴:۵۸ پنجشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۲
#49

Witch Queen


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۲ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۰:۵۸ سه شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۴
از آنگمار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 166
آفلاین
خون آشام وقتي مرلين رفت آبجو بياره يواش به بقيه گفت : بابا بياين اينجا تلپ شيم انگار مي شه خوب اين بابا رو سر كيسه كرد ؛ دارك جان تو دو تا از اون فين هات كه بكني شام اينجا افتاديم ......... مودي تو چشمتو در بيار و جلو مرلين تميز كن اينم برا عصرونمون ! سارون تو اگه اون نقابتو بر داري و قيافتو نشون بدي يه دو شبانه روزي اينجا تلپيم
مودي خنديد و گفت : خودت چي ؟
خون آشام به طرز شرورانه ايي خنديد و از توي رداش يه بطري قرمز رنگ در آورد و گفت : بچه ها كسي تا حالا هورت كشيدن خوناشام ها را ديده ؟..... مطمئن باشيد براي همين خرج يه ماهمون در مياد


و يك حلقه براي ملكه خون آشام ها ...
كه آغازي شد براي يÙ


پیام زده شده در: ۲:۴۸ پنجشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۲
#48

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
هی هی جونیم رفت و صدام رفت ( با گوشه ردام دماغمو پاک می کنم)
خون آشام: ای دارک غیر بهداشتی!
مودی: جوانی کجایی که یادت کنم..................
مرلین: بابا جمش کنین این چه وضعیه ایستادن بیجا مانع کسب است برین بیرون
من: شرط داره!
مرلین: چیه؟
من: باید آبجو کره ای همه رو مهمون کنی!
مرلین: عمرا مگه از روی نعشم رد شین!
من: مودی یه دهن بخون!
مودی: کجایین ای شهیدان خدایی
مرلین: وای چه صدایی! نخون باشه همه همون من ولی مودی جان کمتر تلویزوین نگاه کن








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.