لرد رو به لودو که مشغول خاراندن پاچه اش بود، نگاهی انداخت.
-تو چرا روز به روز بی مسئولیت تر میشی؟؟ درست بخارون دیگه.
بلاتریکس کمی گوش هایش را تیز کرد.
-میگم ارباب جونم؟؟ :pretty:
-هوم؟
-ارباب جونم؟
-به ریش سالازار یه آوادا میزنم بری قاطی بلبریجا ها! بگو دیگه.
بلاتریکس که چشمان خمارش هم اندازه ی توپ گلف شده بود، بغضش را تا نیمه فرو خورد.
-فکر کنم گریندل والد مونده زیر آوار.
و با دیدن صورت لرد که کمی گلبهی شده بود و نشانگر اوج عصبانیت لرد بود، بر خودش لعن فرستاد.
-شما بوقی های بــــــــــــــــــــوق چه بوقی میزنین پس؟؟؟ فکر کردین اینجا تفرّجگاهه و ماهم اومدیم خوشگذرونی؟؟ دِ چه مرگتونه؟؟ چرا مثه تک شاخ کوهی زل زدین به من؟؟!
-ببخشید ارباب چی چی گاه؟؟
-چی چی و چی چی گاه؟
سوروس که همچنان به لرد خیره شده بود، گفت:
-همون که الان گفتین؟ ترجه گاه؟؟
لرد با کشیدن نفس عمیقی، سعی در آرام کردن خودش کرد.
-ت.ف.رّ.ج.... یعنی میخواین بگین معنی اینم نمیدونین؟ یعنی تسترال تر از شماها هم وجود خارجی داره؟؟!
هنوز جمله ی لرد به دومین علامت سوالش هم نرسیده بود که صدای گریندل والد به هوا رفت...
-اه بـــــــــــــوقی ها...من دارم این زیر میمیرم شما دارین دیکته ی جادویی کار میکنین؟ دِ در بیارین منو دیگه.