هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: زمان برگردان مرگخواران
پیام زده شده در: ۱۵:۰۵ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۱
#38

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
گلرت چوبدستیشو بالا برد و گفت:ببین جوجه،تو کسی نیستی.اگه میخوای اذیتت نکنم برو نار ابله.
لرد ولدمورت با ناامیدی یواش به مرگخوار وفادارش؛بلاتریکس گفت:اگه بخوایم این با میل خودش بیاد تو گروهمون هیچ وقت موفق نمیشیم.من میرم سراغ دامبلدور.تو سعی کن با یه ایمپریو اینو راضی کنی.
-ارباب،من با حرف میتونم راضیش کنم.
-حالا هر چی.
لرد پس از گفتن این جمله بدون کوچک ترین نگاهی به گریندلوالد به طرف خانه رفت.
-کجا میری شتر مرغ ترسو؟
گریندلوالد بعد از این که متوجه شد لرد به طرف خانه آلبوس دامبلدور میرد،داد زد:جرئت داری به اون نزدیک شو.

بلاتریکس که هیچی به فکرش نمیرسید از مرگخواران میخواست که حواس گلرت رو پرت کنن.مورفین برای این که انجام وظیفه کرده باشد داد زد:گریندلوالد،تو هم موتادی؟
گلرت برای یک لحظه سرش را برگرداند و داد زد:چی گفتی؟


تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: زمان برگردان مرگخواران
پیام زده شده در: ۲۲:۵۷ جمعه ۲۸ مهر ۱۳۹۱
#37

گلرت گریندل والد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۱ چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۳
از عقلت استفاده کن، لعنتی!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 513
آفلاین
دامبلدور پلاستیکی که دستش بود رو بالا آورد و به گلرت نشون داد و ادامه داد میشه بریم؟ خواهش میکنم.نو بهم قول دادی.

گلرت مثل این که گیر افتاده باشه به این ور و اون ور نگاه کرد و نگاهش روی مرگخوارها ثابت شد و به دامبلدور جواب داد:وقتی من قول دادم نمیدونستم که مهمون واسمون میاد. جلو مهمون قباهت داره... وا!!!

مرگخوارها:

دامبلدور:

ولدمورت:

گلرت از دامبلدور پرسید:"خواهرت آریانا کجاست؟آبرفورث که نیستش میخواستی بیاریش اینجا؟ ایییییش...برو پیشش که یه وقت تنها نباشه " و پس از گرفتن خیارشور در رو به شدت تو صورتش بست و از صدای ناله ی دامبلدور لذت برد

وقتی خیال گلرت از دامبلدور راحت شد با چوبدستی آمادش به سمت مرگخوارها برگشت و با لبخندی شیطانی بر لبلش آماده ی پذیرایی از آنها شد


هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!

Elder با نام علمی Sambucus از خانواده Adoxaceae به معنای درخت آقطی است؛ در حالی که یاس کبود جزو خانواده ی Oleaceae (زیتونیان) میباشد؛ کلمه ی Elder در Elder wand به جنس چوب اشاره میکند و صرفا بدین معنا نیست که این چوب قدیمی ترین چوب باشد.

تصویر کوچک شده


پاسخ به: زمان برگردان مرگخواران
پیام زده شده در: ۲۰:۲۵ سه شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۱
#36

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
-بله آقای گریندلوالد....
-اومدین جناب سیاه...
-متاسفیم سر گریندلوالد...
-ببخشید که دیر شد مستر گریندلوالد...

مرگخواران در حالی که به هم تنه میزدند تا زودتر به گریندلوالد کمک کنند،اون رو از زیر آوار بیرون آوردند.گریندلوالد دستی به سر و رویش کشید و بعد از این که مطمئن شد که تمام ردایش را مرگخواران تمیز کردند،به بگمن گفت که دست از ماساژ دادن او بردارد.بعد رو به همه مرگخواران کرد و گفت:کنار بایستید ای آدم های پست....

بعد رو به لدر ولدمورت کرد و گفت:من میخوام تنها باهات رودر رو بشم ای مردک نفرت انگیز.پس بگو که این ارازل و اوباش که از تو دستور میگیرن دخالت نکنن.

بعد یکی از ترسناکترین چشم غره ها رو به مرگخواران رفت و چوبدستیشو جلوی صورتش گرفت.لرد ولدمورت گفنتن:من نمیخوام اذیتت کنم.من فقط میخحوام تو رو تو دسته خودم بیارم.من...
طلسمی که از پشت به اون زده شده بود نفسش رو بند آورد.آلبوس دامبلدور نفس زنان گفت:گلرت،عزیزم،حالت خوبه؟

گلرت با قیافه ای خشمگین جواب محبت اون رو داد.
-خیارشورت کو؟


تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: زمان برگردان مرگخواران
پیام زده شده در: ۱۵:۰۲ سه شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۱
#35

آستوریا گرینگرس old1


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۴ سه شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۷:۵۴ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 267
آفلاین
لرد رو به لودو که مشغول خاراندن پاچه اش بود، نگاهی انداخت.
-تو چرا روز به روز بی مسئولیت تر میشی؟؟ درست بخارون دیگه.

بلاتریکس کمی گوش هایش را تیز کرد.
-میگم ارباب جونم؟؟ :pretty:
-هوم؟
-ارباب جونم؟
-به ریش سالازار یه آوادا میزنم بری قاطی بلبریجا ها! بگو دیگه.

بلاتریکس که چشمان خمارش هم اندازه ی توپ گلف شده بود، بغضش را تا نیمه فرو خورد.
-فکر کنم گریندل والد مونده زیر آوار.

و با دیدن صورت لرد که کمی گلبهی شده بود و نشانگر اوج عصبانیت لرد بود، بر خودش لعن فرستاد.
-شما بوقی های بــــــــــــــــــــوق چه بوقی میزنین پس؟؟؟ فکر کردین اینجا تفرّجگاهه و ماهم اومدیم خوشگذرونی؟؟ دِ چه مرگتونه؟؟ چرا مثه تک شاخ کوهی زل زدین به من؟؟!
-ببخشید ارباب چی چی گاه؟؟
-چی چی و چی چی گاه؟

سوروس که همچنان به لرد خیره شده بود، گفت:
-همون که الان گفتین؟ ترجه گاه؟؟

لرد با کشیدن نفس عمیقی، سعی در آرام کردن خودش کرد.
-ت.ف.رّ.ج.... یعنی میخواین بگین معنی اینم نمیدونین؟ یعنی تسترال تر از شماها هم وجود خارجی داره؟؟!

هنوز جمله ی لرد به دومین علامت سوالش هم نرسیده بود که صدای گریندل والد به هوا رفت...
-اه بـــــــــــــوقی ها...من دارم این زیر میمیرم شما دارین دیکته ی جادویی کار میکنین؟ دِ در بیارین منو دیگه.



پاسخ به: زمان برگردان مرگخواران
پیام زده شده در: ۲۲:۰۲ دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۱
#34

هوگو ويزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۳ چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۰:۳۶ یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۲
از لینی بپرسید
گروه:
کاربران عضو
پیام: 362
آفلاین
گلرت چوب دستیشو توی دماغش میکنه کمی میپیچونه و وقتی درش میاره با کلاف سردرگمی از موی دماغ مواجه میشه با همون چوب دستی که موهای دماغش هنوز ازش آویزونه سمت لرد میگیره و میگه:
زود این جناز.....این چرا داره مو در میاره؟
جنازه لرد کم کم تغییر میکنه موهایی هویجی در میاره.جثه اش کوچیک تر میشه رو صورتش کک و مک پیدا میشه و پس از مدتی تبدیل میشه به هوگو ویزلی.
چشم چپ گلرت از حدقه در میاد میوفته زمین و غل میخوره و میره.
گلرت دنبال چشمش میره ولی در وسط راه می ایسته به شونه هاش نگاه میکنه میبینه که گچ می ریزه روش.به سقف نگاه میکنه و ناگهان سقف سوراخ میشه و روی سر گلرت میریزه،غبار غلیظی بلند میشه مرگخوارا چه زن چه مرد از تعجب توی بغل هم میپرن و منتظر میشن که غبار از بین بره.
کم کم مردی با ردای سیاه نمایان میشه که با لبخندی ملیح به دور و اطراف نگاه میکنه.
کم کم مرگخوارا متوجه لرد میشن که روی کپه ای از گچ ایستاده.
همه از ماموریت غیر ممکن ارباب به وجد میان و شروع به دست زدن میکنن.برای لرد صندلی میارن و کمی ردای لرد رو تمیز میکنند.و پاچه خواری رو شروع میکنن بعد از نیم ساعت هگامی که نوبت لودو شده بود تا پاچه ی لرد رو بخارونه،صدای ضعیفی از زیر اواری که زیر سقف تشکیل شده بود به گوش میرسه.
-کمک...کمکم کنید


ویرایش شده توسط هوگو ويزلي در تاریخ ۱۳۹۱/۷/۲۴ ۲۲:۳۶:۳۶
ویرایش شده توسط هوگو ويزلي در تاریخ ۱۳۹۱/۷/۲۴ ۲۲:۴۲:۳۴

همه برابر اند ولی ارباب برابر تره

هلگا معتقد بود ...
« هوش و علم ، شجاعت و غلبه بر ترس و حتی نجابت و وقار به وسیله سختکوشی قابل دسترسیه ! »


پاسخ به: زمان برگردان مرگخواران
پیام زده شده در: ۱۹:۳۰ دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۱
#33

گلرت گریندل والد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۱ چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۳
از عقلت استفاده کن، لعنتی!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 513
آفلاین
ولدی 10 دقیقه ‏منتظر مرگخواران ماند ولی تنها صدا های مبهمی از داخل ساختمان به گوش میرسید

لرد:"اینا رفتن بیارنش یا..."

لرد با عصبانیت در رو که قفل شده بود شکوند ولی از چیزی که دید در جا خشکش زد

گلرت:"آهای کچل جای این که اونجا بایستی و بروبر نگاشون کنی تو هم یه تکونی به خودت بده و جارو رو بردار"

لرد:

گلرت چوبش رو در آورد و با حالت تحدید به ولدمورت اشاره کرد

مرگخوار ها با التماس از لرد میخواستن که به حرف گلرت گوش بده اما لرد با خشم تمام چوبش رو به سمت گلرت گرفت و گفت آواداکداورا ولی گلرت با یه پشتک جا خالی داد

ملت مرگخوار:

گلرت چوبش رو بالا آورد و طلسم کروشیاتوس رو روی ولدی اجرا رد و ولدی که نیروی جسمی و جادوییش در این سفر طولانی تحلیل رفته بود نتوانست مقاومت چندانی از خود نشان بدهد و این اولین باری بود که تا این حد درد میکشید. با تمام توانی که برایش باقی مانده بود خود را از زیر طلسم گلرت خارج کرد ولی مدت زیادی بعد از آن نتوانست به هوش بماند و از هوش رفت.

گلرت به سمت بلاتریکس که مبهوت شده بود برگشت و گفت:"به چی نگاه میکنی؟ اون سیب زمینی ها رو تا 10 دقیقه ی دیگه واسه معجون خشکی مرگ زنده(Drought of the living death) میخوام" و دوباره به ولدی نگاه کرد و با خودش گفت:

-اگه بتونم با معجون جا به جایی قدرت جادویی اون رو به خودم منتقل کنم دیگه اون دامبل بوقی هم با من نمیتونه برابری کنه و من قدرتمندترین میشم و اون خودخواه شیش تیغ (دامبلدور) هم به من تعظیم میکنه و ابرچوب هم مال من میشه


هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!

Elder با نام علمی Sambucus از خانواده Adoxaceae به معنای درخت آقطی است؛ در حالی که یاس کبود جزو خانواده ی Oleaceae (زیتونیان) میباشد؛ کلمه ی Elder در Elder wand به جنس چوب اشاره میکند و صرفا بدین معنا نیست که این چوب قدیمی ترین چوب باشد.

تصویر کوچک شده


پاسخ به: زمان برگردان مرگخواران
پیام زده شده در: ۲۲:۴۵ یکشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۱
#32

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
-هی تو...
مردی لاغر و خوشتیپ که هیچ گونه اثری از پیری و خرفتی دامبلدور فعلی تو ضورتش پیدا نمیشد مودبانه اما با لحن کمی تندی گفت:ببخشید آقا...میشه جلوی خونه ما نباشین؟مزاحم من و دوستم میشین..برای کاری اینجا اومدین؟اگه با مادرم کار دارین باید بدونین که...
آلبوس دامبلدور حرفش را خورد.لرد گفت:تو کی هستی؟

-من آلبوس پرسیوال والفریک برایان دامبلدور فرزند اول پرسیوال داامبلدور و کندرا دامبلدور و برادر آریانا و آبرفورث دامبلدور و زن عموی...

-ریشات کو؟
-بله؟
بلاتریکس که چشماش گرد شده بود دوباره تکرار کرد.
-ریشات پس کو؟
-منظورتون رو نمیفهمم.

آلبوس دامبلدور با این حرف متکبرانه به طرف خانه حرکت کرد و داد زد:گلرت،عزیزم،درو باز کن.گوجه ها رو خریدم.
مرگخواران از خنده منفجر شدند و صدایی از پشت آیفون جادویی به گوش رسید.
-خیارشور و ماست خریدی؟
دامبلدور با لحن تمنا انگیزی گفت:ببخشید عزیزم.
آلبوس دامبلدور به روشگاه آپارت کرد.لرد با پوزخندی گفت:برین گریندلوالد رو بیارین.
مرگخواران با حالت وحشیانه ای به داخل خانه رفتند و در چند لحظه همه داخل شدند.لرد همون جا منتظر ماند.


ویرایش شده توسط دافنه.گرینگراس در تاریخ ۱۳۹۱/۷/۲۳ ۲۲:۵۳:۰۱

تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: زمان برگردان مرگخواران
پیام زده شده در: ۲:۳۳ جمعه ۲۱ مهر ۱۳۹۱
#31

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
امروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
لرد زمان برگردان را چرخاند...

چرخاند...

و چرخاند...

-ارباب چرا تموم نمیشه؟
-قراره دو هزار و پونصد سال به عقب برگردیم بلا....فکر کردی به همین سادگیه؟دستم خسته شد.کمی هم تو بچرخونش...بقیه...ردای منو ول نکنین.همه باید با هم بریم.همدیگه رو هم هل ندین.کمی تمدن داشته باشین.

بلا به چرخاندن ادامه داد...و بالاخره به هدف مورد نظر لرد رسید و توقف کرد.مرگخواران که همراه لرد بودند دچار سرگیجه عجیبی شدند و بعد از چند ثانیه روی شیء نرمی فرود آمدند.همه از فرود آرامشان راضی بودند تا اینکه شیء نرم شروع به اعتراض کرد.
-اگه ظرف سه ثانیه همتون از روی ارباب بلند نشین، آریانا رو به عنوان همسر براتون میگیرم.

مرگخواران، اعم از جادوگر و ساحره با عجله از روی لرد بلند شدند.

-ارباب اجازه بدین رداتونو بتکونم.
-ارباب ضربه ای که به سر مبارکتون وارد نشد؟اجازه بدین امتحان کنم.
-نادون!مگه سر ارباب هندونه اس؟اینجوری باید امتحان کنی!

لرد به سرعت از آنتونین که قصد داشت گوش ارباب را گاز گرفته و او را مانند سکه طلا امتحان کند و همچنین از ایوان که با چکشی قصد سنجش رفلکس مغز ارباب را داشت، فاصله گرفت.
-من حالم خوبه.بهتره به کارمون برسیم.اینجا باید خونه دامبل باشه!





پاسخ به: زمان برگردان مرگخواران
پیام زده شده در: ۱۷:۲۱ چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۱
#30

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
روفوس در گوش نداشته ی ایوان زمزمه کرد:نکنه میخواد دماغ اونا رو واسه خودش برداره.
ایوان هم حرف روفوس رو ادامه داد.
شایدم ریشای دامبلو برای سرش میخواد.

صدای مورفین گانت حرف های درگوشی ایوان و روفوس رو به خودش جلب کرد.
-ارباب،میتونم حرف بزنم؟
مورفین دوباره تکرار کرد:ارباب،اجازه حرف زدن دارم؟
مورفین با نگرانی نگاهی به بقیه مرگخواران انداخت و به بلاتریکس گفت:برو ببین حالش خوبه؟

به محض اینکه بلاتریکس از لرد حالشو پرسید لرد جواب داد:آره.آره.فقط داشتم فکر میکردم دامبل تو اون زمان ریش داشته؟
بلاتریکس شونه هاشو به نشانه نمیدونم بالا اورد.لرد با خوشحالی زمان برگردانو به خودش چسبوند و گفت:دامبل!تو مال خودمی.گلرت تو هم بدردم میخوری.میشی مرگخوار درجه یکم.
بلاتریکس با غصه زمزمه کرد:ارباب....


تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: زمان برگردان مرگخواران
پیام زده شده در: ۱۴:۴۶ چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۱
#29

گابریل.دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۲۱ سه شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۳:۲۵ جمعه ۱۰ آذر ۱۳۹۱
از م چیزی نپرس!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 20
آفلاین
نیو سوژه

- تو میدونی چه خبره؟

بلا سری تکان میدهد و حرف او را رد میکند. در همان لحظه لرد که نجینی را همانند شال گردنی دور سرش پیچانده است وارد میشود.

مرگخواران تعظیم کوتاهی میکنند و منتظر جای گرفتن لرد بر روی صندلی شاهانه اش می شوند. لرد به آرامی نجینی را از دور گردنش باز میکند! و او را روی دسته ی صندلی می نشاند.

مورفین که طبق معمول از این حرکات خسته شده است خمیازه می کشد و این حرکت او از چشمان تیزبین لرد ولدمورت دور نمی ماند.

- تو! یک بار دیگه حرکات ارباب رو بیهوده فرض کنی جلو تسترالا پرت میشی.

مورفین لرزشی میکند و هیکل نحیفش را میان جمعیت پنهان میکند و سعی میکند از صحنه حذف شود. لرد دستش را درون جیبش میکند و ساعت طلایی رنگی را بیرون می آورد و میپرسد: میدونین این چیه؟

برقی در چشمان بلا نمایان میشود و پاسخ میدهد: بله ارباب این زمان برگردونه.

لرد چشمانش را تیز میکند و تکمیل میکند: میدونین برای چه کاری میخوام ازش استفاده کنم؟

لرد که جواب مرگخواران را پیش بینی کرده بود سریع میگوید: برای چی میخوام باهاش به گذشته برم؟

همهمه ی کوچکی بین مرگخواران بوجود می آید و هرکدام چیزی در گوش دیگری می گوید تا اینکه با فریاد لرد همه ساکت می شوند.

- نمیخواد فکر کنید! قراره با این زمان برگردون به زمان دوستی دامبلدور با گلرت گریندل والد برگردیم. من قصد دارم دامبلدورو به سمت سیاهی بکشونم!! اگه آریانا کشته نشه،اون با گلرت دوست میمونه.

لرد خنده ی شیطانی ای میکند و میگوید: و من هر دوشونو به دنیای سیاه خودم میکشونم.


ACTIONS speak louder than words

Everything is okay in the end. If it's not okay, then it's not the end







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.