بررسی پست شماره 254 خانه ریدل، زنوفیلیوس لاوگود:نقل قول:
پ.ن : ارباب این یکی که دیگه اشتباه نیست؟ اگه اشتباهه بگید خودم رو خودم یه آواداکداورا بزنم.
نه شانس آوردین...این یکی درسته!میتونین به زندگیتون ادامه بدین.
(حالا برای محکم کاری یه بار دیگه تکرار میکنم:پستهای انجمن خانه ریدل اینجا،پستهای ماموریت، در تاپیک نقد و بررسی انجمن مرگخوارا)
نقل قول:
استر با حالت کاملا خشمگینانه جلوی درب سرسرای اصلی ایستاده و مستقیم در چشمان لرد سیاه زل زده بود و به شدت سعی می کرد ترس خود را بروز ندهد. درحالی که سعی میکرد با بلند کردن صدایش، لرزش آن را محو کند گفت
سعی کنین دو کلمه یا فعل همشکل رو در یک جمله یا نزدیک هم استفاده نکنین.این کار زیبایی اون قسمت از متن رو از بین میبره.مثلا اینجا "سعی میکرد" همین حالتو پیدا کرده.ضمنا در دیالوگها میتونین اسمها رو مخفف کنین ولی سعی کنین در قسمتهای دیگه کامل بنویسین که خواننده(که شاید با اسامی مخفف آشنایی نداشته باشه) متوجه منظورتون بشه.
نقل قول:
- نچ. بیخود قلدر بازی برای من در نیار؛ من خودم مدیرم و هروقت که بخوام بلاکتون میکنم؛ من خودم دولت تعیین میکنم پس بیخود نامه ی وزیر رو برای من نیار. وقتی میگم نمیشه یعنی نمیشه، مفهومه؟
پیش کشیدن جریان مدیریت جالب بود ولی نه به اندازه ورود ناگهانی و مجوز دار لرد به هاگوارتز!فراموش نکنین که لرد سیاه هم با مرگخوارا بود.منطقی نبود که استرجس با این لحن و شجاعت حرف بزنه.حتی با در نظر گرفتن قول و قرارش با آنتونین.
نقل قول:
آنتونین به این حالت به استرجس نگاه کرد
تا جاییکه ممکنه سعی کنین از شکلک در دیالوگها استفاده کنین.چون فقط اونجاست که نمیتونیم مستقیما حالت طرف رو توضیح بدیم.ولی اینجا مثلا میشد گفت با حالت شیطانی نگاه کرد.البته جایی که واقعا لازم باشه میشه استفاده کرد.
نقل قول:
- خیلی خیلی ممنون استرجس جان. تو باعث شدی من پیش ارباب رشد کنم. اینم پولت
این قسمت جالب بود.قسمت بالا و بحثهای مدیریتی کمی مزه ماجرا رو از بین برده بود ولی این قسمت جبرانش کرد.
سوژه رو خوب پیش بردین.ظاهر پستتونم اشکال خاص و قابل توجهی نداره.آخر پستتونم خوب تموم شده.
خوب بود.
موفق باشید.
___________________________
بررسی پست شماره 16 نوری در تاریکی، روفوس اسکریم جیور:نقل قول:
پیتر با شک و تردید نگاهی به تام انداخت . او تام ریدل را میدید که با چهره ای عبوس در حال فکر کردن به موضوعی خاص بود. بررسی و تهیه نقشه ای برای آزار جیمز همان موضوعی بود که فکر تام را به خود مشغول کرده بود . آن پسر باعث شده بود تا او در مقابل چشمان همه تنبیه شود و اکنون بهترین وقت برای انتقام از او بود ...
وقتی دارین جدی مینویسین خیلی بیشتر باید به درستی جمله ها و انتخاب کلمات مناسب دقت کنین.جمله های بلند در نوشته های جدی میتونن تاثیر گذارتر باشن.اینجا "آن پسر" کمی ناهماهنگه.میتونستین به جاش از "پسری که" استفاده کنین.
نقل قول:
بی درنگ از قدح بیرون آمد . او اکنون این را فهمیده بود که پیدا کردن نقطه ای روشن در وجود چنین موجودی ، محال است ولی گویا قلبش به او این ندا را میداد که شاید بتواند در مرور خاطره های بعدی ، به هدف خود دست پیدا کند . بنابراین بی درنگ پا به خاطره ی بعدی گذاشت به امید پیدا کردن یک نور ... نوری در تاریکی !
شما هم دچار اشتباه "تکرار" شدین.موقع خوندن تکرار کلمه "بی درنگ" بشدت توی ذوق میزنه.مخصوصا در این قسمت از پست که خیلی هم قشنگ نوشته شده بود و استفاده از اسم تاپیک در پایان پاراگراف کار خیلی جالب و تحسین برانگیزی بود.
نقل قول:
او براین تصور بود که شاید تولد جیمز در این اتاق برگزار شود به همین جهت به سمت اتاق مورد نظر روانه شد و اتفاقا حدس او درست از آب درآمده بود
از عبارت "او بر این تصور بود" معمولا وقتی استفاده میشه که طرف اشتباه کرده باشه.مثلا او بر این تصور بود که جیمز را در اتاق خواهد یافت ولی اشتباه میکرد.
وقتی دامبلدور از قدح خارج شد فکر کردم سوژه جشن تولد رو فراموش کردین یا ترجیح دادین درباره اون ننویسین.ولی خوشبختانه این اتفاق نیفتاد.
نقل قول:
دامبلدور این بار لبخندی را بر لبان او میدید ، که برایش دیگر غیرعادی و نا آشنا نبود ... او بارها اینگونه لبخندها را برروی صورت لردولدمورت دیده بود !
این قضیه لبخند خیلی خوب و ماهرانه نوشته شده.بدون اشاره به نوع لبخند تام به خوبی برای خواننده روشن کردین که منظورتون چه جور لبخندیه.کاملا مشخص بود که لبخند دوم یه لبخند شیطانی بود.مخصوصا با توجه به این نکته ظریف و زیبا که برای لبخند اول از اسم تام ریدل، و برای دومی ار لرد ولدمورت استفاده کرده بودین.علاوه بر اینکه داستانو جای خوبی رها کردین زیبایی آخر پستتونم قابل توجه بود.
صرفنظر از اشکالات جزئی جمله ها خیلی خوب و زیبا نوشته شده بود.پاراگراف بندی شما زیبایی پستتونو بیشتر کرده بود.استفاده نکردن از شکلک انتخاب فوق العاده ای بود.به نظر من حتی یک شکلک هم میتونست این پست رو خراب کنه.در سراسر پستتون فقط یک دیالوگ وجود داشت و اونم تنها دیالوگ لازم و ضروری اون قسمت از داستان بود.
خوب بود.
موفق باشید.