هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: جشن عروسي الستور و مينروا
پیام زده شده در: ۳:۲۷ سه شنبه ۲۵ فروردین ۱۳۸۳
#50

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
سلام من اومدم عروسی :-D ! الستور عرویستون مبارک! مینروا جونم! چه خوشگل شدی اصلا شبیه مینروا نیستی! ولی مهم نیست! مبارکه! خیلی عجیبه هیچ کس آشنا نیست! ولی بازم مهم نیست مبارکه!
داماد: مرتیکه تو مگه ناموس نداری؟ به عروسم نگا نکن! شترخ!
آخ چشمم! الستور چه خشن شدی! حالا یه کم آرایش کردی... ا تو که الستور نیستی
جمعیت:هووو ههوو این کیه بندازینش بیرون
من: ببینم مگه عروسی الستور و مینروا نیستش؟
داماد: نه بابا اون هفته پیش بود!
جمعیت: بندازش بیرون اومده دخترا رو دید بزنه!
من: چرا تهمت می زنی! یعنی چه! تازه مگه اشکالی داره؟ چی؟؟؟ عروسی گذشت؟!
نه قبول نیست! ننننننننه

جمعیت:بچه پررو! بکشیدش! بزنینش! یوهاااا ! این میوه ها رو پرت کنین به طرفش!
من: اخ سرم! ای وای چشمم! این چیه دیگه؟ موز؟ آخ جون بازم بندازین! آخ نه گوجه نه! موز بندازین! اون چیه؟ نارگیل؟ نه !
بدبومب!
جمعیت: حالا بریزین سرش! یوهااااا!
داماد: آخ جون چه عروسی مفرحی! خیلی جذاب بود!
من: ای وای نزنین! کمک! ای هوار! آخ ! سوروس؟! وای! دستم! سوروس تو اینجا چی کار می کنی؟! کمکم کن!
سوروس(تریپ تبلیغ شرکت میهن رجوع به سال 74) : نه دارکی جون میوه هاش خوشمزه تره!
**** یک ساعت بعد....
من در حالی که لباسام پاره شده گوشه خیابون کنار جوب نشستم دارم به آشغالی جوب و موشا نگاه می کنم ( آهنگ از کرخه تا راین داره پخش می شه)
من: هی هی جووانی چه زود گذشت! جوانی کجایی که یادت کنم ....
پیتر جکسون: کات کات! یعتی چه!؟ این دیالوگت نبود!
من: اااا.. ببخشید.. اوکی برو دوباره..
من: هی هی چه عروسی رو از دست دادم... هی ... واقعا که.... چه زود گذشت...... :no: :no:
یه پیرمرد داره رد میشه: پسرم , قم نخور!
من: قم؟ یعنی چی پدر جان؟ تهران بخورم؟
پیرمد: اهمم....! منظورم غم بود! خنگ! آهان.. ببین پسرم دنیا دو روزه! ثه آرزوی که داری رو بگو تا برایت برآورده کنم..
من: پدر شما فیلم افسانه توشیشان رو احتمالا ندیدین؟
پیرمرد: ا... چرا زایع می کنی؟! سیس! پسرم گوش کن و تفره نرو! آرزویت چیست؟
من: پدر شما خیلی آشنا به نظر می یایین؟ احتمالا دامبلی رو نمی شناسین؟
پیرمرد: سکوت! نفهم! بگیر که اومد! آواداکداورا! کروشیو! بمیرو! مرگیو!
پیتر جکسون: کات کات! یعنی چه! چرا پس جو گیر میشی!
پیرمرد: ببخشید! آخه نفهمه این این! باشه برو دوباره!
: سکوت! گوش کن پسرم من اومدم بهت کمک کنم!
من: من عروسی دوست خوبم رو از دست دادم...! اوه اوه اوه فـــــــــــــــــــــــین!
پیرمرد: اه اه بی بهداشت! آدم رو یاد فایتال می .....
من: فایتال رو از کجا میشناسی؟
پیرمرد: بگذریم پسرم! بیا این زمان برگردان رو بگیر!
من: مرسی پدر! قربونت برم الهی! ولی صب کن زمان برگردان رو که فقط.... آهوووییییییی واب هوی هشوش بونگ بنگ دنگ!(زمان برمیگرده)
پیتر جکسون: مرسی آلبوس! کارت عالی بود ولی داشت شک می کرد!
دامبلی: آخه پیتی من بهت چی بگم این 32 جلد دهخدا رو زیر ردا نگه داشتن سخته دیگه!
**********************
ادامه در پست بعدی....



Re: جشن عروسي الستور و مينروا
پیام زده شده در: ۲۳:۴۴ شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۸۳
#49

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
نصفه شب داخلی - خونه ونوس اینا:

ونوس پاورچین پاورچین داره میره تو که یه دفعه چراغا روشن میشه و زئوس (پدر ونوس قابل توجه اونایی که شجره نامچه میخوان) با خشم بهش نگاه میکنه.

زئوس: کجا بودی تا این وقت شب ور پریده؟

ونوس: چیزه با اهورا بودم !

زئوس: اهورا مزدا ! 100 دفعه گفتم با این بی اصل و نصبها که یه اسم خدا یدک میکشن نگرد. حد اقل ما کلی ایل تبار پشتمونه اون چی. خدای نیکی ها ! خدای بدی ها ! ولی ما کاملا تخصصی کار کردیم

ونوس: تخصصی !؟؟

زئوس: آره دیگه مثلا تو خدای عشقی ، منم که خدای خدایان هستم

ونوس: خب آخه خودتون میگین من خدای عشقم ! پس چجوری میشه من عاشق نشم !

زئوس: بههه چه غلطا !!! تو خدای عشقی ولی باید همیشه خدای عشق بمونی اگه به این کارات ادامه بدی که دیگه خدای هوس بازی میشی !!!

ونوس با عصبانیت میره توی اتاقش درو میکوبه به هم

زئوس: وایسا ببینم ! دختره خیره

و اونم در حالی که سیبیلاشو میجوه میره تو اتاقش

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
به مرلین: مادر بزرگاشو چی کار داری تو

به ونوس: ننه اون 14-15 تا مادر بزرگ مدرنتو به منم معرفی کن می خوایم یه مادر بزرگ پارتی راه بندازیم


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: جشن عروسي الستور و مينروا
پیام زده شده در: ۱۳:۳۱ شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۸۳
#48

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۱:۲۹ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
مرلين بعد از 3 ساعت كه حال مودي و بروبچ خوب شد اونا رو ورميداره مياره كه دوباره تالار رو تميز كنن. چون اگه خوناشام برگرده ببينه تالار قلعش اين ريختي شده پوست كلشونو ميكنه با اون جيغاي كركنندش.
مرلين براي جلوگيري از ورود خونشام قبل از تميز شدن تالار يك بسته سير افغاني سر در تالار ميگذاره.(آخه ميدونيد كه خوناشاما از سير بدشون مياد)


امضا چی باشه خوبه؟!


Re: جشن عروسي الستور و مينروا
پیام زده شده در: ۱۹:۵۲ جمعه ۲۱ فروردین ۱۳۸۳
#47

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۱:۲۹ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
اسنيپ يه گوشه نشسته مشغول خوردن تيكه هاي باقيمونده از كيكه. دارك هم داره ميز عروس و دومادو لنگ ميكشه: اصغر پس اين چايي چي شد؟
مودي: كارتو بكن نس ناس واسه من زبون دراورده.
مرلين مياد كنار مودي: چي شده امروز تريپ لاتي اومدين؟
مودي يه لنگ تو دست مرلين ميچپونه.
مرلين: آي نفس كش. جورتشضو داري بيا جلو تا ناسورت كونم. داركي اول فك كن بعد حرف بزن. وختي 4 تا بزرگتر اينجا واستادن يه الف بچه دستور چايي نميده.
دارك
مرلين: داش مدي عجب لنگه تيميزيه. ا كجا خريدي مام بخريم.
مودي: قربونت داش مرلين واسه خودت. اينم شيريني عروسيم. ايشالا عروسيت.
كينگزلي درو ميكوبه مياد تو(اوا اين حركت مودي بود. كات از اول)
كينگزلي ميپره داخل پشت سرش يه گله ادم وايستادن.
مرلين: آ قربونش. نيرو كمكي رسيد.
مودي: سعيد شيشكي بپر بهشون بگو چيكار كنن. خوابت برد؟
مرلين: كينگيلي بينگيلي بيا بينم. اين شيشه نوشابه ها رو كه ديشب تند تند بالا مينداختي رو برق مينداز اينهو روز اولش. فميتي؟
كينگيلي: بروبچ. اينو بگيرين به من توهين كرد.
دارك:‌اوي نفسكش. جونمو جونت كاردمو خونت................
------------------
3 روز بعد( مدل اين برناتمه هاي راهنماي رانندگي)
-------
سنت مانگو- ساعت 4
-:آي..آي....
-:‌ غذا ميخوام. غذا ميخوام.
-: دومادتونو جوون مرگ كردن
-: اصغر من چايي ميخوام.

مرلين و چند نفر ديگه اومدن عيادت اينا. اونطرف يه اتاق بزرگ 70 نفر از جمله كينگيلي بينگيلي و شيشه نوشابه اي هارو در خودش جاي داده.
:-D


امضا چی باشه خوبه؟!


Re: جشن عروسي الستور و مينروا
پیام زده شده در: ۱۵:۳۶ جمعه ۲۱ فروردین ۱۳۸۳
#46

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
نامردا
منو چرا دعوت نكرديد
نا سلامتي ساقدوشيم


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: جشن عروسي الستور و مينروا
پیام زده شده در: ۱۰:۳۸ جمعه ۲۱ فروردین ۱۳۸۳
#45

کینگزلی شکلبوتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۵ شنبه ۲۰ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۱۶ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۷
از فضا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 402
آفلاین
همینجوری که کینگزلی نشسته مودی رو زیر نظر داره که داره به تک تک افراد چشم غره میره.
مودی میره سمت تانکس.
مودی:تانکس یه ساعت با ارزش طلا از خانم ویزلی جینی ویزلی رو میگم گم شده یعنی احتمال دزدیده شدنش هست باید باهام همکاری کنی!
تانکس(در حالی که داشت فکر میکرد):باشه باشه حالا چیکار کنم؟
مودی:ببین...
کینگزلی که حرفا رو شنیده بود:الستور کمکی از دست من بر میاد؟
الستور:البته خوب
کینگزلی:الان حل میکنم مسئله رو!کینگزلی میره بالای منبر!!
کینگزلی:میکروفونو میگیره توجه توجه!یک ساعت ارزشمند طلا دزدیده شده به دزد هرچه زودتر دستور داده میشود آن را بصورت مخفی به کینگزلی تحویل بدهد در غیر این صورت دستور میدهم نیروهای ارزشی بیایند و کاری کنند که اگر دزد پیدا شد 10 سال در آزکابان باشد!
جمعیت:
یکی از افراد جمعیت:راست بگو تو اینو دزدیدی منو بگو فکر نکردم که تو اینا همه پول نداری واسه من چیز بخری بیا برو پسش بده لازم نیست واسه دادن هدیه به من تو خطر بیفتی!
دومی:عاخه آبروم میره جلوی این حمه جمعیط برم پیش کینگزلی!
اولی:ولی بالاخره گیر میفتی مگه کینگزلی رو نشناختی؟
دومی:آره داصت میگی!یک فکر خوب کردم!
با جقد واصش میفرثتم!

پس از چند دقیقه!
یه جغد سمت کینگزلی میاد!
کینگزلی نامه رو که توش ساعت بود رو در میاره روی نامه نوشته:با تغدیم اهتراماط
کینگزلی :ماکه نفهمیدیم کی بود!
-----------------------------------------------------
کینگزلی و مرلین:مرلین جان این ساعتو بده به جینی نمیخواستم از روز عروسی خاطره ی بدی داشته باشه!


یوزر آیدی شماره ی 57.
یکی از اعضای فوت شده،سوخته و خاکستر شده ی جادوگران.


Re: جشن عروسي الستور و مينروا
پیام زده شده در: ۲۳:۳۵ پنجشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۸۳
#44

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۱:۲۹ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
مرلين از تالار بيرون ميدوه تا جيني رو پيدا كنه .كنار درخت بزرگي اونو مبينه كه قطرات اشك سرازيره از چشماش.
چي شده عزيزم، چرا گريه ميكني؟
جيني خودشو تو بغل مرلين ميندازه و زار زار گريه ميكنه: من ساعت طلاي قديمي پدربزرگمو گم كردم. توي جشن.
من: اوه خداي من. نگفته بودي ساعت طلا داري.
جيني: اگه بابام بفهمه سكته ميكنه.
من: خيلي خوب. خودم حلش ميكنم. حالا اون اشكاتو از چشماي قشنگت پاك كن. بريم؟
جيني: بريم.
دست در دست هم به تالار ميرن. مودي از اونطرف داد ميزنه: هي مرلين مگه نگفتم كسي از تالار خارج نشه؟
من: الاستور بيا اينجا كارت دارم.
الاستور آخرين ليوان شراب رو هم نوشيد و به طرف مرلين رفت: سلام جيني ارتور كجاست؟
جيني بغض كرده و نميخواد حرف بزنه.
مرلين دست مودي رو ميگيره ميكشه يه طرف: توي اين تالار يك نفر ساعت طلاي پدربزرگ جيني رو دزديده. ميخوام هر چه زودتر پيداش كني. اين يه دستوره.
آثار فهميدن موضوع در صورت مودي نمايان ميشه. : دستت درد نكنئه. هيچ چيز مثل گير دادن به اين و اون تو زندگيم بيشتر كيف نميده. جبران ميكنم.
:-D
مرلين پيش جيني برميگرده
جيني:‌ يعني ميگي الاستور ميتونه پيداش كنه؟
مرلين: اره دست كم گرفتيش. تا 100 بشمر پيدا ميشه.


امضا چی باشه خوبه؟!


Re: جشن عروسي الستور و مينروا
پیام زده شده در: ۲۲:۱۸ پنجشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۸۳
#43

تانکس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۷ یکشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۰:۲۹ جمعه ۱۵ دی ۱۳۸۵
از همین دور و برا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 199
آفلاین
بالاخره منم تصمیم گفتم نمایشنامه ای بنویسم!!!!
مرلین از مودی:مودی این حلقه ها رو از کجا خریدی؟
مودی:سفارشیه چطور مگه؟
مرلین:میخوام برای جینی بخرم!
من:اما جینی که هنوز نیومده!
مرلین:وای!!خاک بر سرم!پس کجاس؟قرار بود نیمساعت پیش اینجا باشه!حتما دزدیدنش!
مودی:چی؟؟مشکوکه!!خیلی مشکوکه!!
هیچ کی خارج نشه!!
سوروس:من تا غذا ندین بیرون نمیرم مطمئن باش!
مودی:توروکه میدونم...
مینروا:چی شده الستور جونم؟
مودی زیر لبی به من میگه:حواست باشه مینروا بویی از ماجرا نبره ناراحت میشه!
من زیرلبی به مودی :مطمئن باش.
هیچی نشده مینروا جان!مثل اینکه بانو باهات کار داره! بیا بریم اون طرف!
مودی:باید به صورت مخفیانه تحقیقاتو شروع کنم!



Poor Is The Pupil Who Does Not Surpass His Master


بدون نام
شکمبولی:چیه چیرا اینجوری نیگام می کنید؟!
مرلین در حالیکه یه دستش به شلوارشه یه رول دستمال توالت میگره و میره دستشویی!(مرلین تو مجبوری همیشه صحنه های حساس دستشویی بری؟!)
دارکی:بوق بوق,راه واز کنید ببینم چیه اونجا؟!
مودی دست مینروا رو یهو ول میکنه و میره....و لی از اونجایی که پاش چوبیه به لباس مینروا گیر میکنه و مینروا رو دنبال خودش رو زمین می کشونه!
بانوی سایه ها:اااا مودی؛ببین چی کار کردی!
مودی تازه متوجه شده و مینروا رو بلند میکنه و لباسشو می تکونه!
مینروا:عزیزم واسه قلبت خوب نیست اینقدر هیجان!بعدشم دستمال قدرت داری تو!؟یا بازم از این سوروس معجون گرفتی؟!
اااااا یوههههههههههاااااااااااااا
سوروس از دور خودشو با یه شیرجه روی مینروا میندازه...
سوروس:کو کو غذا...
نیرو های نوشابه ای سوروس رو از روی مینروا بلند میکنن..و کشون کشون می برنش.
اون که گودریک با بنفش اسمش رو نوشته:بچه حا؛ببینید اینجا چی نشصطه!
شکمبولی:برید کنار وزیر داره میاد....احترام بگذارید!
شکمبولی با کب کبه و دب دبه!داره از وسط جمع رد میشه و به طرف بنفش میره که
شترقققققققق
هری پاتر و رون از خنده منفجر میشن...
شکمبولی با صورت خورده زمین..........
بنفشه:ااا بچه حا؛مصه اینکه هلغه ها رو آوردند!
مودی با یک جفتگ خودشو به لب پنجره میرسونه و حلقه ها رو رو هوا میزنه!و تو راه چون بنفشه رو هل داده بود،بنفشه ولو میشه کف سالن و مودی پاشو میزاره روش و رد میشه و به طرف مینروا میره که حلقه دستش بکنه.....
مرلین که اومده بود آفتابه ببره:oh my precious فکر کنم به درد جینی بخوره...
مرلین به طرف مودی حمله ور میشه......



Re: جشن عروسي الستور و مينروا
پیام زده شده در: ۲۱:۰۴ پنجشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۸۳
#41

گودریک گریفندور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۴ پنجشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۱۲ یکشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۸۳
از قلعه ی هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 21
آفلاین
جیرینگ(صدای گالیونه مغزش)........اهان اونو میگی...تو هم میتئنی ببینی؟!!!!اره خیلی مامانیه...........(در حالی که به سرعت از اسنیپ دور میشد تا ازش چیزی نپرسه.......)

دامبلدور بر میگرده و :الستور ...مینروا یه کی از دوستان برایتان چیزی به عنوان هدیه فرستاده و جون اون متعلق به شماست فقط شما میتونید اونو باز کنید...و در این صورت بقیه هم میتونند اونو ببینن....

کینگی:ولی من الانم دارم ااونو میبینم .........اسنیپ هم همینطور مگه نه اسنیپ.....؟؟؟؟؟؟؟؟(اسنیپ خودش رو پشت ریموس پنهان کرده بود و.......)(خنده ی جمع)

الستور:ولی دامبلدور به نظر من اون خطرناکه...از کجا معلوم که ....پ

دامبلدور:....نه نه نه الستور از طرفه یه دوسته حالا بیاین و بازش کنید....

مینروا و الستور در حالی که مینروا لباسش رو میکشید به طرف دامبلدور رفتند...

الستور:مینروا جون بهتر تو بازش کنی.....

مینروا: من..؟اهان باشه....

پیدا کرنش کار اسونی بود چون نفس میکشید و گرمایش به دسته مینروا میخورد...

جمع:وای ی ی ی ..........

بانوی سایه ها:آخییییی چقدر قشنگه..............!!!!!!!!!

بله....اون موجود که حالا همه میتونستن ببیننش یک جغد دورگه بود........جغدی که صدای زیبا و پرهای رنگینش از ققنوس و هم اندازه ی جغدها بود..........

درخشش پرهایش همه جارا پر کرد و تالار زیباتر به نظر میرسید...
از میان پر هایش چیزی بیرون اورد و به طرف مودی گرفت

مودی ان رو بتز کرد و......

صدا:


الستور و مینروا ی عزیزم ...تبریک ها صمیمانه ی مرا به خاطر این شب با شکوه بپذیرید...با کمال تاسف به دلیل مسافرتی که برایم پیش اومد نتونستم از نزدیک برایتان آرزوی خوشبختی نمایم...امیدوارم شاد کام و خوشبخت باشید و از در کنار هم بودن لذت ببرید...امیدوارم که سخت گیری های مینروا و شکاکی های الستور از شیرینی های زندگیتان نکاهد.....گودریک گریفندور

مینروا:وای گودریک...... :-D
الستور:این گریفندور همیشه باید مشکو ک باشد....(نگاه مینروا)
منظورم اینه که......همیشه انقدر به ما لطف داره.... :-D


از مخالفان نهراسید زیرا بادبادک با باد مخالف بالا میرود!!!!!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.