فضا پیمای کالین 14کارگردان: بلیز زابینی
تصویر بردار: بلیز زابینی
صدا بردار: بلیز زابینی
بازیگران:
عباس پاتر در نقش کالین کریوی
پرسی ویزلی در نقش راوی
حاکم بزرگ در نقش سیریوس بلک
ولدمورت در نقش لرد
گراوپ در نقش تکنسین موشک
ققی در نقش سرژ
سرژ در نقش ققی
-------------------------------------------------------------------------
مکان: مرکز کنترل موشک کالین 14راوی: سلام ... من پرسی ویزلی هستم مفتخر هستم و خوشحال هستم و همچنین من راوی این فیلم مستند هستم و تا پایان برنامه شما را همراهی خواهم کرد و کلا تا آخر فیلم حاضر در صحنه هستم ...
پرسی روبه دوربین یه لبخند میزنه که طی این حرکت فوق العاده انتحاری همه پنجاه و دو تا دندونش میزنه بیرون ... کییییشششش تصویر عوض میشه و حالا دو فضا نورد با چهره های محبوب در درون موشک نشستند و از بیکاری مشغول انجام شوخی های خارج از چارچوب قوانین سایت میباشند. خوشبختانه به موقع متوجه دوربین میشوند و خود را جمع و جور میکنند ...
صدای راوی به گوش میرسه:
- و اینم دو فضا نورد ما که داوطلبانه حاضر به چنین سفر خطرناکی شدند ... معرفی میکنم سرژ تانکیان و ققی ققیزاده. دو جادوگری که برای اولین بار در تاریخ بشر پا به کره ماه خواهند گذاشت. حالا با هم در مورد احساسات این دو فضانورد دلاور این مرز و بوم میشنویم!!!
دو چهره خندان و اندک ارزشی در صفحه ظاهر میشوند ...
سرژ: من واقعا خوشحالم .. نمیدونم چجوری بگم .. انگار ... نه بذار اینجوری بگم! دقیقا همون احساسی رو دارم که اولین دفعه که ریش درآوردم داشتم ... حتی شاید یکمم بیشتر. عجیبه نه؟
ققی: احساس؟ هیچی ما حزبیا تو حزب نشسته بودیم یهو همه به من فحاشی کردن، منم برای اینکه ثابت کنم کمی ناراحت شدم گفتم برم به ماه سفر کنم!
همون لحظه در مرکز کنترل موشک:راوی: و اینم مدیر کل پروژه تحقیقاتی کالین چهارده که یهویی تصمیم به پرتاب موشک گرفته!
کالین: هوم من کالین کریوی وزیر سحر و جادو و نماینده برگزیده آسلام هستم ... اولا این تصمیم یهویی نبود .. پرتاب کردن این موشک حاصل سال ها تحقیق سال ها برنامه ریزی بوده دوما وزیر بی ناموسی تویی؟ اون تاپیک کذایی مال تو بود؟ حالا دیگه در سیاست دخالت میبری؟ حالا فکر کردی تو کتاب با بابات آشتی کردی با هم وزیر مملکت رو کتک زدین میتونی هر جور خواستی حرف بزنی؟ مرتیکه ************* این متقلب ********* رو بگیرید و به حبس ابد در آزکابان محکومش کنید باشد که آسلام ارشادش کند!
توجه: متاسفانه به علت نقص فنی و مفقود شدن راوی خوب برنامه ادامه داستان بدون راوی برگزار میشود!
تصویر دوباره عوض میشه و روی موشک زوم میکنه در همون حال شماره های معکوس از بلند گوها اعلام میشه:
- لحظه پرتاب .. 10 ..9 ...8 .. 7... 6 ... 5 ... .......... 3 .. 2... 1... پرتاب!
هیچ اتفاقی نمی افته!
بلند گو: گفتم پرتاب!
هیچ اتفاقی نمی افته!
بلندگو: هوووووووووووووووووووو!!!
- از موشک به مرکز ... سرژ تانکیان حرف میزنه ... هر چی استارت میزنیم موشک روشن نمیشه ققیم از پشت اشاره میکنه صندلیش خیلی ناراحته .. چی کار کنیم؟
بعد از چند ثانیه نفس گیردوربین از بالا زمینو نشون میده ... تکنسین موشک که به گزارش یک منبع سیاسی که نخواست اسمش فاش بشود گراوپ است دوان دوان به سمت موشک میدود و چند ثانیه بعد خود را به روشهای پیچیده ای به موتور موشک میرساند ...
صدای بی سیم: الو گراوپ کالین حرف میزنه .. اون پایین چه خبره؟ فهمیدی اشکال موشک از چیه؟
گراوپ: رون بود نامرد بی ناموس .. گراوپ هرمی دوست داشت .. گراوپ خواستار تشکیل کانون گرم خانواده بود!!!
بلافاصله از یکی از سوراخ های موتور یک کاغذ لوله شده می افته بیرون. گراوپ کاغذ لوله شده رو باز میکنه و آن را میخونه ..
داخل کاغذ:
- بوقی .. اون دیالوگ فیلم بعدیه!!! قربانت کارگردان!
گراوپ: آه ببخشید .. مخ گراوپ بود کوچیک .. گراوپ زود قاطی کرد .. منظور گراوپ این بود که داره اوضاع رو برسی میکنه ... دوباره استارت بزنید!
سرژ استارت میزنه اما موشک روشن نمیشه!
گراوپ تو بی سیم: جناب وزیر ... گراوپ بالاخره متوجه اشکال موشک شد ... شما شانس آوردید که گراوپ اینجا بود ... گراوپ عامل مخرب را پیدا کرد و از موشک خارج کرد!
بی سیم: آفرین گراوپ ... از همون اولشم میدونستم تو با بقیه فرق داری!
چند لحظه بعد دییییییینگ دااااااانگ دووووووونگ گیییییش!!! (صدای برخورد شی ای با زمین)
کالین
گراوپ: بفرمایید جناب وزیر ... این آهن پاره ها مانع حرکت موشک میشد .. گراوپ بخاطر داشتن بدن ورزیده توانست در کمترین زمان ممکن این آهن پاره ها را از موشک خارج کرد ... معلوم نیست کدوم آدم بی ملاحظه ای این شی عجیب رو در موشک جا گذاشت!!!
کالین: گراوپ این موتور موشک نیست؟
گراوپ: گراوپ ندونست این چیست ... پس موتور موشک به این میگن؟
کالین
صدای ققی در مرکز کنترل موشک میپیچه و در همون حال تصویرش در تلویزیون ظاهر میشه:
ققی: منو سرژ الان متوجه شدیم عقربه بنزین روی صفره ... به هواپیما بنزین زدین؟
کالین: ها؟ بنزین نداره؟ به خشکی شانس ... برای چی بنزین بزنیم؟ بنزین سهمیه بندی شده من بنزین از کجا بیارم؟ برم باک بنزین ماشینمو خالی کنم که شماها برید دور ماه بچرخید؟
ققی: یعنی چی؟ خانواده ما الان چشم به انتظار برگشت ما هستن .. من خودم دلم برای سرژیا یه ذره شده ... اونوقت میگید بنزین ندارید؟
سرژ: هووو چرا پای زن منو میکشی وسط؟ اصلا حالا که اینجور شد کفیه خره!
بلافاصله ققی و سرژ از توی تلویزیون شروع به فحاشی میکنند و همه برنامه نویسان و مهندسین و دانشمندان حاضر در مرکز کنترل موشک هم روبه تلویزیون شروع به فحاشی میکنند.
گراوپ: راستی الان که گراوپ فکر کرد دید امکان داشت موشک بنزرین نداشت و گراوپ اشتباها موتور هواپیما را دراورد!
کالین
همون لحظه هوا ابری میشه و چند رعد و برق در اسمان زده میشه و لرد همراه با عده ای از مرگخواران در وسط مرکز کنترل موشک ظاهر میشه.
لرد: اهوی بوقی ها حالا موشک های ما رو از نیروگاه اتمی دودر میکنید؟ کل محوطه تحت محاصره مرگخواراست ... قبل از مرگ اگر حرفی داری بزن!
کالین: آخه از کجا فهمیدی؟ موشک دزدی بود؟
لرد: چون موشکتون بنزین نداشت ... موشک مام نه بنزین داشت نه کارت سوخت!
ققی از تو تلویزیون: پس بگو چرا موشک بنزین نداشت!
بلافاصله با روشن شدن این نکته پیچیده ققی و سرژ فحاشی کردنو از سر میگیرند ... وزیر هم که میبینه دستش رو شده به سمت در خروجی فرار میکنه اما قبل از اینکه دستش به دستگیره در برسه در خود به خود باز میشه و گروهی از ممد های مجهز به بیل و کلنگ و آجر به سرکردگی آرشام میریزند تو و شروع به کتک زدن کالین میکنند . تمامی مهندس نماها و برنامه نویس نماهای حاضر در صحنه هم به کمک کالین میشتابند و لرد نیز که کاملا غافلگیر شده مبنا رو بر این میگذارد که اونایی که قیافه هاشون سیفید میفید تر و مهربون تر هست رو کتک بزنن ..
در اون میان آرشام به بالای میزی میره و نشانی بس بی ناموسی رو بیرون میکشه و فریاد میزنه:
- دست نگه دارید ... این نشان وزیر بزرگ سیریوس بلکه .. احترام بگذارید!
همون لحظه شخصی که به وسیله نور احاطه شده همراه با لبخند شیرینی در صحنه حاضر میشه ... در همون لحظه چند اتفاق به صورت هم زمان رخ میده ... اول اینکه با آفتابی شدن هوا لرد و مرگخوارانش ناپدید میشن دوم اینکه کالین به طرز مشکوکی از اتاق به بیرون پرتاب میشه و سوم اینکه همه مهندسین و برنامه نویسان حاضر در صحنه به طرز مشکوکتری نسبت به دو اتفاق قبلی از ناکجا پلاکارت های سریوس حمایتت میکنیم رو ظاهر کرده و در دست میگیرند ... و سپس همه برای تبریک به سمت وزیر جدید میروند و همه چیز به خوبی و خوشی تموم میشه!
همون لحظه کنار بزرگراهدوربین به شکل هنرمندانه ای مماس با سطح زمین داره حرکت میکنه تا به دو نفر میرسه که کنار بزرگراه ایستادند ..
اولی: در بست میرم خونه کفیه اینا!
دومی: در بست میرم خونه سرژیا اینا!
اولی: تو مگه خودتون خونه نداری هی میری خونه ما؟
دومی: خودت چرا میری خونه ما؟
سرژ و ققی
پایان!