بررسی پست شماره 231 خانه ریدل،روفوس اسکریم جیور:روفوس عزیز
متاسفانه قسمت سخت ماجرا نصیب شما شده.وقتی یه شخص یا عنصر ماگلی وارد داستان میشه ادامه دادن کار آسونی نیست.
نقل قول:
- جون لودو ، خیلی سرم شلوغه . نمیشه الان این کارو ول کنم بیام یه کاری دیگه بگیرم .
لودو با ناراحتی گفت : حالا ما یه بار از تو یه چیزی خواستیم ها !
این قسمت عالی بود.صمیمیت طنز آمیز جکسون با لودو خیلی جالب بود.ضمنا اینکه بیخودی وقتتونو با جزئیات و توضیحات بی مورد تلف نکردین هم نکته مثبتی بود
نقل قول:
جکسون لبخند ملیحی زد و گفت : دیوید یاتس ... کارگردان فیلم هری پاتر !
لودو ، مارکوس و نارسیسا با تجب فریاد زدند : کارگردان فیلم عله ؟
ماجرا رو خیلی خوب به محفل و کارگردان فیلمهای محفلی ربط دادین.
نقل قول:
همچنین وجود روفوس هم باعث نمیشد تا مرگخواران دلیل زنده بودن او را از لرد سوال کنند .
اشاره خیلی خوبی بود به پست قبلی که روفوس کشته شد.البته اگه به جای "همچنین" از "حتی" استفاده میکردین بهتر میشد.
دیالوگهای لرد جالب بود.مثلا قسمت مربوط به ذهن خوانی.این پست قبل از نقد قبلی من زده شده ولی به هرحال کروشیوهای لرد اینجا کمتره.سعی کنین همیشه مثل همین پست به مقدار لازم از این طلسمها استفاده کنین که ارزششونو از دست ندن.
نقل قول:
- کارگردان فیلم اون پسر ؟ هرگز !
ولی خود لرد هم متوجه شده بود که این تصمیمش با قاطعیت نبود !
پستتون پایان خوبی داشت.ماجرا رو یک قدم جلوتر بردین و لردو تقریبا راضی کردین(لرد داستانو!).
کمی فاصله در جاهای لازم خوندن پستتونو راحتتر میکنه.مثلا جایی که دیالوگهای پشت سر هم تموم شدن و میخوایین یه چیز دیگه رو توضیح بدین.
نقل قول:
شرمنده ام ... شطرنجی کنید !
کار شما از این حرفا گذشته!
خوب بود.
موفق باشید.
_________________________
بررسی پست شماره 23 فرهنگستان ریدل،روونا ریونکلا:روونای عزیز
شما بلافاصله بعد از شروع سوژه پست زدین و وظیفه مهم جهت دادن به سوژه به عهده شما بود.شروع پستتون خوب بود.دیالوگ مربوط به سروکله زدن روفوس و روونا میتونه خوننده رو جذب داستان کنه.
نقل قول:
در با صدای مبهمی ! باز شده و پس از بازتاب از طرف دیوار، بر صورت روفوس نواخته شد.
صدا رو نمیدونم ولی جمله بشدت مبهم بود!صدای در چطور میتونه مبهم باشه؟زیاد قابل درک نیست.همینطور کلمه "بازتاب"...مگه در نوره که انعکاس داشته باشه؟شاید کلمه برخورد برای اینجا مناسبتر بود.هر چند میدونم نمیتونه کاملا منظور شما رو برسونه.
نقل قول:
لرد نگاه مختصری به جلد کتاب انداخت. اندکی آن را ورق زد .ناگهان روفوس در حال پرواز به سمت دیوار مجاور بود .
اینجا قرار بوده خیلی جالب باشه...ولی جمله اشتباه خرابش کرده."ناگهان" زمانی بکار برده میشه که کار یاحالتی در یک آن انجام بگیره. ولی "در حالِ" برعکس...برای کاری که استمرار داشته باشه.برای همین این دو تا رو با هم نمیشه استفاده کرد.جمله مفهومشو از دست میده.
نقل قول:
روفوس به زحمت خود را کشان کشان به داخل کشاند
اینجا هم سه تا کشان پشت سر هم استفاده شده و ترکیب جمله رو به هم ریخته.یا باید مینوشتین به زحمت خود را به داخل کشاند یا درحالیکه خودش را روی زمین میکشید داخل(یا وارد) شد.
نقل قول:
روزانه هزاران نفر به اشعار من اعتیاد دارند
اعتیاد پیدا میکنند درسته.یا کلمه روزانه باید حذف بشه.جمله رو دوباره بخونین متوجه اشکالش میشین.
نقل قول:
روی کتاب نوشته شده بود : " روزانه هزاران نفر به اشعار من اعتیاد دارند " ./
آخر پست کمی مبهم تموم شده.منظورتون خوب به خواننده منتقل نمیشه.اگه قبلش توضیح نداده بودین که کتاب رو روونا درست کرده هرگز نمیشد متوجه منظورتون شد.توضیح هم مربوط به اول پست بود و ممکنه خواننده کلا فراموشش کرده باشه.ضمن اینکه نکته چندان مهمی هم نبود.
اگه اشکال جمله های اشتباه و مفهومهای ناقص رو از پستتون حذف کنیم اشکال عمده ای نمیمونه.این اشکال جمله بندی در خیلی از موارد قابل چشم پوشیه.چون به هرحال اینجا کلاس ادبیات نیست.کسی که نقد میکنه هم ادبیات نخونده.ولی باید تا حدی باشه که رغبت خواننده رو به خوندن و ادامه دادن از بین نبره یا منظورتونو اشتباه نرسونه.بیشتر این اشکالات چیزایی هستن که فکر میکنم اگه پستو دوباره میخوندین متوجه نامتناسب بودنشون میشدین و احتمالا اصلاح میشدن.
خوب بود.
موفق باشید.