هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: مغازه شوخي ويزلي
پیام زده شده در: ۱۶:۴۱ شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۴

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
اين تاپيك فعلا قفل ميشه تا در موردش تصميم گيري بشه !


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين


Re: مغازه شوخي ويزلي
پیام زده شده در: ۱۶:۰۲ شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۴
#99

لرد بلرویچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۳ یکشنبه ۲۰ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۰:۴۴ پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۴۰۲
از bestwizards.com
گروه:
کاربران عضو
پیام: 403
آفلاین
اول از همه سلام و خسته نباشيد خدمت چو عزيز دو هم اينكه عزيز من چون از 13 سالگي تا الان كه 17 سال دارم با كامپيو تر بودم و فقط انگليسي تايپ كردم (باور كن كه در مدرسه يادداشت نميكردم جدي ميگم) و با كامپيوتر زندگي كردم و شغلم هم در حال حاضر گيم نت هستش و تعمير دستگاه هاي كامپيوتري نميتونم فارسي درس حسابي تايپ كنم و اولين حرف من از اين كه در اين سايت تايپ ميكنم هم همين هستش كه املاء م خوب بشه پس سعي كنيد و لطف كنيد كه كم تر عيب بگيريد و به خودم تذکر بديد ممنون ميشم و در مورد اينكه گفتيد چرا از ولد مورت به هين شكل ياد ميكنيد به خاطر اينه كه اين تاپيك اينجوريه و مغازه هم اسمش مغازه شوخي
------------------------------------------------------------------
پرسي و رون كه ناظر بودن و پارتي بزرگ اومدن تو و گفتند :با جرج چي كار داري حالتو ميگيريم
لوري ترسيد و گفت: اين حرفا چيه من داشتم جرج رو ميبردم كه باهاش غذا بخورم
پرسي با خشم جواب داد :اي دروغگو دروغ نگو اگه دروغ ميگي درغ خوب بگو دروغ بده اگه ديگه دروغ بگي حالتو ميگيرم ميبرمت دروغستان مثل همون جايي كه خودت گفتي يعني اينجا لانگ بيچ لس آنجلس تو کاليفرنيا
لوري كه كم اورده بود رو به لرد ولد مورت كرد و گفت :همش تقسير اين بود
لورد كه تا اون لحظه اون روي خودش رو نشون نداده بود در عرض 1 صدم ثانيه دست در جيبه رداي خود كرد و چوبش را در آورد و گفت :آلهمورا و دري كه در سمت چپ مغازه و در پشت مواد منفجره شوخي قرار داشت و تا آن لحظه معلوم نبود باز شد و يك سري ديوانه ساز بيرون پريدن و پاچه لوري رو گرفتن
لوري به ..كردم افتاد و گفت :من اشتباه كردم
آرشام :ما كه كاري نكرديم فقط داشتيم نظر ميداديم و شما خيال هاي بد كرديد و موضوع رو بزرگش كرديد
ملت تو فضا سير ميكردند كه...............................
---------------------------------------------------------------------
آرشامه عزيز قصد توهين نداشتنم و فقط مي خواستم كمي بخنديم حالا ادامه بديد

اولا که پست مارکوس پاک شد چون جرج زودتر زده بود. اگه میخواین به جای شما کسی نزنه میتونین پست بزنین بگین که دارین میزنین...بعدا که پستتون آماده شد بیاین ویرایشش کنین.

____________________________________________________
من به هیچ وجه قصد ندارم که کسی رو پیش بقیه خراب کنم...غلط ها هم فقط برای این گرفته میشن که هم خوندنششوخی کنه!ون راحت باشه و هم طرف خودش متوجه بشه و دیگه غلط ننویسه...بنابراین افرادی که با دیدن این غلط ها میخوان طرفو خراب کنن لطفا از کارشون دست بکشن.

در ضمن تنها راه تذکر دادن همینه و من فکر نمیکنم بتونم هر دفعه غلط هارو به پی ام بفرستم!!

در مورد ولدمورت...هرچقدر هم اینجا مغازه شوخی باشه خوب تو رول شوخی میکنین نه با ولدمورت! مثلا شما میتونین به شوخی از زبان یکی از شخصیتها بگین که ولدمورت فلان جوره...اون موقع میشه شوخی ولی ولدمورت خودش عمرا بیاد شوخی کنه!


ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۲۷ ۱۶:۴۵:۲۴

هریپاتر را هنوز هم دوست میداریم


Re: مغازه شوخي ويزلي
پیام زده شده در: ۱۰:۵۷ شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۴
#98

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از کنار مک!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1771
آفلاین
دوستانی که اینجا پست میزنند:


اولا که لطف کنید به ترک و ترکی کاری نداشته باشید. اینجا جایی برای مسخره ترک نیست. کلا ترکو از تو پستاتون بیرون بیارید.

دوما: یه کمی تو پستاتون رعایت احوال کتاب رو هم بکنید آخه! از کی تا حالا ولدمورت میاد اینجوری حرف میزنه...یا تا حالا دیدین ملت لردو ببینن و فرار نکنن؟ تا حالا دیدین که اصلا ولدمورت جلو همه و حتی تو یه مغازه(!) ظاهر بشه؟؟؟

در ضمن اگه غلط املاییاتون کم باشه بیشتر میخونن تا پستی که سرشار از غلط باشه!




*این پست بعد از 48 ساعت پاک خواهد شد.


[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]


مغازه شوخي ويزلي
پیام زده شده در: ۱۰:۲۱ شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۴
#97

مایک لوریold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۸ جمعه ۱۳ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۴۳ سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۵
از هاگزمید
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 545
آفلاین
در همین احوال بود كه يك فرد كوتاه فكري ميپره وسط و ميگه.....:
آرشام....با من ازدواج میکنی.....؟؟؟
آرشام: نخیر...قولشو به لرد دادم....
لوری: تموم کنید...فعلا نباید از بحث اصلی خارج شد..شماها همتون مجرم اید....
فعلا قاضی هم نداریم..خودم قضاوت می کنم....اسم هر کی رو خوندم بیاد جلو تا حکمشو بشنوه...
- جرج ویزلی.......محکوم به 3 ماه فقط آب خوردن جای غذا....
جرج: نه...به من تخفیف بدید..منو عفو کنید....
لوری: برو عمو.....
- لرد.....هوم تو محکوم به 3 سال عشق حال در لانگ بیچ لس آنجلس تو کالیفرنیا هستی....
لرد: راه نداره مدتشو بیشتر کنی....
لوری: برو...دیگه پر رو میشی....
- آرشام.......تو محکوم به حبس ابد در ترکستان هستی...
آرشام:
- زابینی......هوم تو محکوم به 10 سال حبس در اسموت خونه دیاگون هستی....
زابینی:
لوری: خب الباقی ملت هم چون یه بررسی داشتم همشون ارتی داشتن لذا دیگه آزادن...
جرج: نه منو نبرید...این عادلانه نیست...تبعیض قائل شدید..نه...

لوری: ببریدشون.....

لوری خواست یه چیز دیگه هم بگه که یهویی....................

ادامه دارد................................................................


[img]http://www.filelodge.com/files/room24/643657/ImageUTYU.GIF[/im


Re: مغازه شوخي ويزلي
پیام زده شده در: ۹:۱۵ شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۴
#96

لرد بلرویچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۳ یکشنبه ۲۰ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۰:۴۴ پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۴۰۲
از bestwizards.com
گروه:
کاربران عضو
پیام: 403
آفلاین
يهو آرشام سر ميرسه و مي گه:من تركم كسي حرفي از ترك زد
ملت كه رفته بودن تو كما با تعجب به آرشام نگاه ميكردند و با خودشون ميگفتن ما تا ديروز فكر ميكرديم آرشام وا سه آفريقا هست اما امروز ميبينيم كه تركه(واي واي واي)مارو گول زده دستبه.......زده
جرج به حرف مياد و ميگه:آرشام جان داشتيم به ما نگفتي تركي
آرشام كه لحظه به لحظه عصبي تر ميشد گفت :به تو چه بچه فضول مگه به تو ادب ياد ندادن
در همين لحظه يك مسلسل در مياره با يك آرپي چي 7 و رو به ملت ميگه :كسي كاري اشت
ملت كه ترس ورشون داشته بود همه با هم گفتن :آ رشام آرشام
آرشام آرشام
شعار هاشون كه تموم شد گفتند تو با لرد ازدواج ميكني
آرشام هم كه خجالت سرش نميشد گفت :اره اشكالي نداره
لوري با گريه پريد وسط و گفت:آرشام من به تو علاقه مندم دوستت دارم
ملت بازم رفتن تو كف آرشام با خونسردی جواب داد :به فداي يك تار موي من كه منو دوست داري آخه به من چه
لورد با عصبانيت ميگه:لوري اگه از سر راه من كنار نري حالتو ميگيرم
در همن احوال بود كه يك فرد كوتاه فكري ميپره وسط و ميگه......
-------------------------------------------------------------------
حالا ادامه بديد شبیه فيلم هندي شده


ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۲۷ ۱۰:۰۲:۵۳
ویرایش شده توسط جرج ویزلی در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۲۷ ۱۴:۵۶:۱۸

هریپاتر را هنوز هم دوست میداریم


مغازه شوخي ويزلي
پیام زده شده در: ۱۹:۳۵ جمعه ۲۶ اسفند ۱۳۸۴
#95

مایک لوریold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۸ جمعه ۱۳ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۴۳ سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۵
از هاگزمید
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 545
آفلاین
در همين حين مايك لوري ميپره وسط و ميگه:
شمها هیچ کدومتون هیچ گوری نمی رید.....فهمیدید...من جادویی به همتون مشکوکم پس همتون بازداشتید...
جرج: بخف بینیم بابا لاهاف یخ کرده....
لوری: متوجه نشدم....توهینی کردی؟؟؟!!!
ولدمورت: گفت که خفه شو.....
لوری: یقینا با تو بوده....
ولدمورت:
لوری: الان خشمگین شدی...جای اینکه حرف بزنی شکلک خشم می فرستی....
جرج: بابا غلط کردم....ول کنید...مایک جون..برای چی ما دستگیریم....
لوری: یه کم بخندیم و دور هم باشیم....
زابینی: حالا بعدا بخند...نمیشه...؟؟؟؟؟؟
دیرینگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
لوری: موبایل منه...وحشت نکنید...از اینا تو مشنگستان...زیاده...یه نوع تلفن همراه هستش...
لوری: الو...
- سنه..باخ لار...یوچ...سیمول..چی باخلین...
لوری: یو آر ترکمن...
- آق لا..تی گتیا تی...سنمن..بیخ لون...
لوری: من ترکی بلت نیستم...داداش..یه دیقه صبر کن...
لوری: کسی اینجا ترکی بلده....؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!
جرج: برو کنار...گوشی رو بده من....
جرج: ایکبن...اشتن باخ...یورگن کلینزمن...یاختین میشائیل بالاک آختین باخ...
- سنه باخ لار..جیموس..آتا گنی آقاس منو..
ملت: نه بابا این جرج بلده....آره خوب صحبت می کنه...
لوری: ساکت....هی جرح تو که داری آلمانی صحبت می کنی....اونم همش از ورزش مشنگی فوتبال...
جرج: مگه ترکی همون آلمانی نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!
لوری: زهر مار...بیا کنار بابا...
و گوشی را از دست جرج گرفت...
لوری: ببین یارو...نمی دونم ترکی هستی یا نه اما من نه دوست و رفیق و نه فامیل و آشنای ترکی دارم..پس گودبای...
دینگ...
و گوشی رو قطع کرد و در جیبش گذاشت...
بعد خواست یه چیز بگه که یهو.............................


ادامه دارد.........................


[img]http://www.filelodge.com/files/room24/643657/ImageUTYU.GIF[/im


Re: مغازه شوخي ويزلي
پیام زده شده در: ۱۸:۵۵ جمعه ۲۶ اسفند ۱۳۸۴
#94

لرد بلرویچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۳ یکشنبه ۲۰ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۰:۴۴ پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۴۰۲
از bestwizards.com
گروه:
کاربران عضو
پیام: 403
آفلاین
دوستان اول از همه بگم كه من يك پست زده بودم كه پاك شد حالا دليلش رو نميدونم ولي اين درسته من رو از مغازه خودم بيرون كنن خوب بگذریم من يكي ديگه پست ميزنم تا ببينم چي ميشه
----------------------------------------------------------------------
لوری می خواست باز هم حرف بزنه که یهو جرج مي پره وسط و ميگه:آخه اينجا مگه جاي اين گونه بحث ها هست اي دوستان ما مگر با يك ديگر دوست نيستيم (به به چقدر ادبي)مگه كرم داري
آرشام با (الان كوييرل ميياد غلط املايي ميگيره)ميگه:اره عزيز چند كيلو ميخواي ولي يك مشكلي هست اونم اينه كه تو يك جايي تو بدنمه نميتونم بهت بدم
ادي ميپره وسط و ميگه :مواد كه نيست
مك كيننن باحالتی كه حاكي(البته هاكي روي يخ رو نميگم ها) از غضب بود مياد جلو و رداي خودش رو كنار ميزنه و 2 تا نارنجك دستي در مياره ميزنه وسط جمع وميگه :اصل فازه حال كرديد
ملت كه كف كرده بودن همه با هم ميگن:مرگ بر ضد ولايت ولي(ولد مورت) درود بر رزمندگان مرلين (از ادبيات شاگي)
تكبير كه تموم شد ملت بر ميگردن و ميگن ما بايد با همين نارنجكاي دستي و مشت محكم بر دهان استكبار ميزنيم و چو رو بيرون ميكنيم :bigkiss:
در همين حين در مغازه باز شد و ولي(ولد مورت) وارد شد و رو به فرد گفت:بيا بريم كافينت سه دسته جارو و با پاتر چت كنيم و بهش بگيم كه هرميون گرنجر (هولو) هم با خودش بياره و بريم قليان سرا و فاز بتركونيم
ملت كه تو كف بودن همه با هم فرياد ميزنند اي وليه قهرمان امشبو اينجا بمان
بيلز زابيني رو به ولدي ميكنه و ميگه :دادژ مانمي دونشتيم تو هم اهلژي(صحبت موتادي بود)
ولدمورت ميگه:تو هم مياي ما ميخوايم بعد قليون بريم پيش اسنيپ و 3 گرم دم و دستگاه بگيريم و امشبو بريم اون دنيا.
در همین حين مايك لوري ميپره و ميگه......................................................
---------------------------------------------------------------
خودم هم نفهميدم چي نوشتم اگه شما فهميديد به من بگيد
در ضمن خودتون هم چيزي ننوشتيد كه ما بفهميم اگه فهميديم بهتون ميگيم


ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۲۷ ۱۰:۲۳:۰۰
ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۲۷ ۱۱:۰۲:۵۴
ویرایش شده توسط جرج ویزلی در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۲۷ ۱۶:۱۵:۴۹

هریپاتر را هنوز هم دوست میداریم


مغازه شوخي ويزلي
پیام زده شده در: ۹:۱۲ چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۴
#93

مایک لوریold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۸ جمعه ۱۳ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۴۳ سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۵
از هاگزمید
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 545
آفلاین
لوری می پره وسط و فریاد می زنه:
خب...خب..خب..تولید، نگهداری، قاچاق و فروش مواد محترقه...وای...وای...
باباتون رو در میارم همه بخوابن رو زمین....
همه روی زمین خوابیدند به غیر از آرشام.....
لوری: اوهوی...یارو...مگه نگفتم بخواب رو زمین مثل اینکه تنت می خاره.....
آرشام: برو بینیم بابا دلت خوشه...همه جا رو تعطیل میکنه...
سپس یه کپسولی از روی میز حسابدار بلند میکنه میزنه جلو پای لوری.....
بوم.................................................................................
لوری: اوی...این دیگه چی بود......دست به این زهر مارا نزن بچه....
آرشام میزنه زیر گریه......
لوری: چرا گریه میکنی عمو؟؟؟
آرشام: آخه من جوون اگه کار گیرم نیاد....چه جوری زندگی رو بچرخونه...من جووون اگه از اینا نزنم
در آینده عقده ای میشم ها......
لوری: خاک بر سرت.....برو عقده ای شو....بهتره تا اینکه از اینا بزنی....
لوری می خواست باز هم حرف بزنه که یهو............................

ادامه دارد...................................


[img]http://www.filelodge.com/files/room24/643657/ImageUTYU.GIF[/im


Re: مغازه شوخي ويزلي
پیام زده شده در: ۱۵:۵۵ سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۴
#92

آرشام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۹ چهارشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۱۸:۵۰ یکشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۲
از دهکده ی هاگزمید
گروه:
کاربران عضو
پیام: 418
آفلاین
تا جرج ترقه ها رو به ققی میده یه دفعه آرشی میپره وسط:منم میخوام.
جرج:چی میخوای؟
آرشی:ترقه.
جرج:خوب چی میخوای؟
آرشی:چی دارید.
جرج:هرچی بخوای.
آرشی:نارنجک دارید؟
جرج:بله چند تا میخوای؟
آرشی:نمیخوام.
آرشی:زتبوری چی؟
جرج:اون رو هم داریم.
آرشی:چنده؟
جرج:بسته ای ربع گالیون.
آرشی:برو بابا مولوی میدن یک دهم گالیون.
جرج:خوب اونجا مولویه.پر مرگ خواره.تکون بخوری میگیرنت.
کرام:حرف سیاسی نزنید و الا حذف زندگی میشید.
جرج:حالا میخوای یا نه؟
آرشی:چی رو میخوام یا نه ؟
جرج:زنبوری رو دیگه.
آرشی:نمیخوام.کپسول چی؟کپسول هم دارید؟
جرج:اره کپسول فشفشه یا معمولی؟
آرشی:معمولی.اگر میشه یه بسته 40 تایی یه رنگش رو بهم بدید.
جرج:نمیخوام.
آرشی:چرا نمیخوای.
جرج:چون خودت نخواستی.
آرشی:حالا میخوام.
جرج:حالا چون میخوای باشه.
آرشی:دیگه چی دارید.کوزه دارید؟
جرج:کوزه رو باید بری کوزه فروشی بگیری.
آرشی:کوزه جنی رو منظورم بود.
جرج:نه نداریم.
آرشی:قابلمه چی؟
جرج:مگه اینجا فروشگاه لوازم خانگیه؟
آرشی:سفینه؟
اون رو باید از خرزو خان بگیری.جدیدا وارد شده.
آرشی:موشک سه پایه؟
جرج:نه نداریم
سرژ میپره وسط:چندتا میخوای؟
آرشی:چی رو چند تا میخوام؟
سرژ:موشک رو دیگه؟
آرشی:چه مدلیشه؟
سرژ:شهاب سه. رنگ سبز متالیک.
آرشی:رینگ هم داره؟
سرژ:اره فقط 1.5 پول رینگشه.
آرشی:چراغش لیزریه؟
سرژ:اره میزنه کورت میکنه؟
آرشی:قیمت اخرش چند؟
سرژ:13 تا خیرش رو ببینی.
آرشی:نمیخوام.


[url=http://www.jadoogaran.org//images/pictures/ketabe-Rael.zip]الوهیم مرا به


Re: مغازه شوخي ويزلي
پیام زده شده در: ۱۹:۱۴ دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۸۴
#91

ادی ماکایold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ یکشنبه ۶ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۲ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۹
از كوچه پشتي عمه مارج اينا !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 536
آفلاین
گل دختر ميره بيرون...سرژ ميپره تو!
سرژ:هان؟كو؟كجا؟كوش اين جيگر طلا؟
سدريك هم ميپره وسط:ول كن بابا...فعلاً مسئله مهمتري داريم!
ادي هم ميياد جلو:چه مسئله اي مهمتر از گل دختر؟
ققي هم ميپره جلو:ما اومديم ترقه بخريم...كه توي جلسه بعدي كلوب كه چهارشنبه سوري ميشه...بتركونيم!!!
كريچر از قبل اونجا بود:ولي اين گل دختر عضو خوبي براي كلوب ميشه!
جرج:دعواهاتونو بزارين برا بعد...الان كوييرل ميياد غلط املايي ميگيره...بياين اينم ترقه هاتون!
كرام:حرف سي يا سي موقوف!
كوييرل:سياسي رو اينجوري مينويسن!
-------------------------------------------
بشتابيد به سوي كلوب!
با پستهاي ارزشي خود ما را بنماييد!


جي.كي رولينگ نقاش مصري قرن پنجم هجريه







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.