ايدي و هدويگ هريک جهت دفاع از تيم خود فرياد ميزدند . يکي از داوران از هردوي انهادخواست تا ارام باشند و حرف هاي خود را به داور بگويند .
ايدي که خيلي عصباني بود شروع کرد به اعتراض :
آقاي داور شما خودتون ديديد که حرکات کوافل خيلي عجيب بود و اصلا عادي نبود ! کوافل مگه دست و پا داره که خودش هي بره و بياد !
هدويگ با لحني مسخره آميز : حالا مگه بلوجر ها دست و پا دارن که خودشون ميرن و ميان ؟!
ايدي نگاهي تهديد اميز به هدويگ انداخت
و خواست حرفي بزنه که داور گفت : خوب من و همکارانم داريم اين موضوع رو بررسي ميکنيم تا چند دقيقه ديگه معلوم ميشه موضوع از چه قراره .
ايدي : من مطمئنم که کار خودشونه .... اونا کوافل رو جادو کردن
داور با خونسردي جواب داد: خانم مالفوي اينقدر عصبان نشيد بالاخره معلوم ميشه
و بعد نگاهي به هدويگ که انگار حرفي براي گفتن نداشت انداخت و با لحني بي تفاوت گفت: واي به حالتون اگه کار شما باشه اونوقت ....
و بعد از اونجا دور شد و رفت که ببينه ماجرا از چه قراره
گزارشگر : بله ... مثله اينکه دعوا بين کاپيتان هاي دو تيم به پايان رسيد اميدواريم هر چه زود تر بازي به روال عاديش برگرده ....
مثله اينکه داور داره به طرف اونا مياد بله اگه به حرکات دست داور توجه کنيد فکر کنم منظورش رو ميفهميد ! اون داره به هدويگ اخطار ميده يعني کار اونا بوده ...اونا ميخواستن تقلب کنن ولي به هدفشون نرسيدن ! چه کار ناجوانمردانه اي
ايدي با لبخند رضايت بخشي به طرف اعضاي تيمش رفت و چيزي به اون ها گفت که باعث شد همگي با جاروهاشون يه دور افتخار زدن و تماشاچي ها شروع کردن به هورا کشيدن
گزارشگر : اوه خداي من ! به ما اعلام کردن که داور نتيجه رو 40 به صفر به نفع تيم فمن اعلام کرده يعني سه گل به سود تيم فمن و يه گل هم که خودشون زده بودن در مجموع ميشه 40 امتياز !
ورزشگاه دوباره به هم ريختو طرفداران تيم فمن که بيشتر از نيمي از ورزشگاه رو به خود اختصاص داده بودن با شور و شوق دوباره به تشويق تيمشون پرداختند : پيپيپ هوووووووووورا
پيپيپ هووووووووووووورا
اين صداها اعصاب بچه هاي گريف رو به هم ريخته بود و با خودشون فکر ميکردن اين چه کاري بود که کرديم ولي افسوس و صد افسون که پشيماني سودي ندارد و الان اين تيم فمنه که داره بازي رو ميبره
ديانا و سامانتا به طرف بازيکنان تيم گريف يونايتد رفت که دور هم جمع شده بودن و داشت غصه ميخوردن
ديانا با حرکتی موذیانه و لبخندی به سامانتا گفت: سامی جون وردی که باعث میشد اتیش خاموش بشه چی بود آخه چند تا دماغ داره اینجا میسوزه
بوی دماغ سوخته بلند شده
نیک با عصبانیت
:
ولم کن الیور ...ولم کن تا برم حالشونو جا بیارم
الیور : تو که خدایی ول هستی
من که نگرفتمت
نیک ضایع شده بود و همین باعث خنده های قاه قاه فمنی ها شد
ایدی تمام بازیکنین تیمش رو جمع کرد و با حالتی جدی به وان تذکر میداد :
ببینین این بهترین فرصته ... الان به خاطر کار اشتباه اونا و زیرکی ما که سریع این تقلب رو فهمیدیم ما 30 امتیاز کسب کردیم و یه گل هم که دیانا زد ما 40 امتیاز از اونا جلو هستیم . پس سعی کنید این اختلاف امتیاز رو نگه دارید
و ازاونا دور شد و داد زد : با اینکه پیروزیم ولی
پیش به سوی پیروزی همه اعضا به سر پستاشون برگشت و تقریبا دو ساعتی میشد که بازی ادامه داشت و اعضا کمی خسته شده بودند و فکر اینکه اگه اسنیچ گرفته نشه ممکنه بازی روزها هم طول بکشه دیوونه شون میکرد ولی هم چنان به بازی ادامه میدادن
یک حمله از طرف مهاجمین گریف به طرف دوروازه های فمن صورت گرفته ولی قبل از اینکه اونا بخوان توپ رو شوت کنن یا پاس بدن سامانتا با سرعت به طرف مهاجم گریف میره و اونا دستپاچه میکنه وباعث میشه کوافل از دستش بیافته و دیاناو پایین تر از اونا وایساده بود کوافل رو گرفت و به سامانتا چشمکی زد
گزارشگر : دیانا همچنان داره ادامه میده و کوافل رو در دست داره ...
انگار از هیچ بلوحری که به طرفش میاد نمیترسه و با جا خالی دادن اونا از سر راهش بر میداره .... کوافل رو پاس میده به مینکی
مینکی هم با سرعت داره پیش الیور وود جلو شو میگیره و اون کوافل رو به عقب پاس میده کوافل در دستان سری دیوی .... سری کوافل رو به هوا میندازه و با حرکاتی عجیب با جاروش اون رو به مت دروازه میفرسته !
دیانا در نزدیکی دروازه ایستاده بود و منتظر چنین پاسی بود .
کوافل رو گرفت و بدون اینکه از جاش تکون بخوره اونو وارد دروازه گریف کرد
ورزشگاه دوباره به هم ریخت و همه دیانا تک مهاجم گل زن این مسابقات ور تشویق میکردن : دیانا ..... دیانا ....... دیانا
دیانا که این تشویق ها واسش عادی شده بود هیچ عکس العملی نشون نداد و دوباره به جای اصلیش رفت .
گزارشگر که داشت از ذوق میمیرد با فریاد گفت : بله گل زیبا و تماشایی دیانا مالفوی مهاجم جوان تیم فمن رو دیدید و البته با همکاری مینکی دونالد و سری دیوی به ثمر رسید
حالا مهاجمین تیم گریف که دیگه نمیتونستن این وضع رو تحمل کنن داشتن با سرعت به طرف دروازه فمن میاومدن و انگار هیچی تمیتونست جلو اون ها رو بگیره حتی بلوجری که سامانتا فرستاد
توپ در دستان جسیکا بود اون با سرعت داشت به طرف دروازه فمن میرفت ....