یکی از روز های خوب بهاری بود لرد ولدمورت در رستوران نشسته بود و مشغول خوردن یه نوشیدنی پنیری بود ( کره ای زیادیش میشه ) ناگهان باد سردی شروع به وزیدن گرفت و درب رستوران به شدت باز شد , ولدمورت به سبک هفتیر کش های تگزاس به سرعت چوب دستی اش را به سمت در , بیرون میکشد ؛ بعد از اینکه کسی را جلوی در ندید و احساس آرامش کرد چوب دستی را سه چهار دور چرخواند و قلاف کرد! صدایی به نرمی از پشت سرش گفت
صدا : من جای تو بودم انقدر مطمئن چوبمو غلاف نمیکردم !
ولدمورت برگشت و هری را پشت سرش دید ! از تعجب داشت دم در می آورد هری آرم دستش را روی شانه ولدمورت گذاشت و گفت نترس کاریت ندارم میخوام باهم یه گپی بزنیم , ولدمورت هنوز مبهوتانه نگاه میکرد . هری با این حرف بجای چوب دستی یک چاقوی ضامن دار از ردایش بیرون کشید و در شکم ولدمورت فرو کرد سپس چاقو را با ردای ولدمورت تمیز کرد ؛ نگاهی به اطراف انداخت و فرار کرد!
-=-=-=-=-
ده دقیقه بعد دفتر صاحاب سایت :
رونین : خوب بابا هری از سریوس یه چاقو گرفته بود
صاحاب سایت : این یک سایت هری پاتریه و هری پاتر جادوگره !
رونین : اااااه چقدر جادو ! بسه دیگه چی میشه هری چاقو کش باشه یا مثلا با لانچیکو بزنه تو فرق سر ولدمورت
صاحاب سایت :
این چرندیات چیه کی اینو راه داده اینجا , بندازینش بیرون
رونین : خوب عوضش میکنم, ببخشید به ریش بابای مرلین عوضش میکنم
. . .
-=-=-=-=-
هری با این حرف چوب دستی اش را بیرون کشد و یک چاقوی ضامن دار ظاهر کرد و پس از فرو کردن آن در شکم ولدمورت آن را با چوب دستی پاک کرد و ناپدید شد .
-=-=-
ارادتمند شما رونین
پی نوشت : میدونم یه نمور افتضاحه ولی خوب باید دستم یواش یواش راه بیافته دیگه
غلاف درسته...نه قلاف!!
نقل قول از صاحاب سایت همین بالا...این یک سایت هری پاتریه و هری پاتر جادوگره!!
بازم منتظرتم! یخورده روش کار کن بعد بیا! باشه!؟
تایید نشد!