بلیز:
اول از همه بگم که معمولا حرکات دوربین رو توی هالی ویزارد مینویسن در واقع وقتی بخوایم فیلم بنویسیم حرکت دوربین رو هم شرح میدیم پس لازم نبود توی نوشتت این همه به این موضوع بپردازی
شخصي کمدي با موهايي قرمز در دوربين پديدار شد
این قسمت یک جوری بود در واقع خودنمایی میکرد اونم به صورت منفی
چشمش به کرام افتاد که به صورت مشکوکيوسي داشت به سمت هرميون ميدويد
این قسمت هم بد بود مشکوک مینوشی بهتر بود سعی نکن توی پستات از این جور کلمه ها استفاده کنی ( تا اون جایی که یامدمه بچه ها برای ساختن ورد یک "یوس " آخرش میچسبوندن نه برای هر چیزی)
رون در حالي که خونش به صورت ارزشي به جوش اومده بود
این ارزشیه هم تو ذوق میزنه خونش به صورت ارزشی به جوش اومد خیلی جمله ی ارزشی ایه
( نکته : برای حفظ احترام وب مستر )
نکته ی جالبی بود
کلا اگر یک سری کلمه ها مثل اونایی که بالا گفتم و نمونه هایی مثل اینا
سپس هرميون جيغ بنفشي رو کشيد
به روي لرد جامعه پريد
به کار نمیبردی نمایش نامه ی خوبی بود سوژش جالب بود این که به درختای پشت هرمیون دقت کرده بودی هوشمندانه بود
قسمت پایانی داستان هم جالب بود
گراوپي عزيز !
مدت زياديه که آرزو دارم دوباره به هم برسيم و بتونيم در کنار هم زندگي کنيم . منتها گويا اين رويا تا زماني که کرام و رون در کنارم باشند هرگز به وقوع نميپيوندد
یک تیکه ی داستانت هم که من خوشم اومد این قسمت بود
دختر هر از گاهي سرش رو از روي نامه اش برميداشت و يک دور با علاقه آن را ميخواند و سپس از نو مشغول نوشتن ميشد
بلرویچ :
درود بر بهترین عضو تالار اسلی
اول کاری بگم که سبک نگارش داستانت خوب نبود رون نبود و با خواننده ارتباط بر قرار نمیکرد جمله هایی مثل وقتی در کنار دیگر جمله ها قرار میگرفتن توی ذوق میزدند
آن دختر نمي دانست درون دفتر خاطراتش چه بنويسد
توی نوشتت چیزی که خیلی مشخص بود سعیت در استفاده ی هر چه کمتر از فعل در آخر جمله ها و همچنین جمله هایی که فعل یکسانی داشتن بود . این کار خیلی خوبه ولی به شرطی که حرفه ای استفاده بشه مثلا جمله ی پایین 0 نمیگم بد نشوتی میگم بهتر میتونستی بنویسی)
فضاي سبز بيرون خانه در اين فصل سال برايش همانند ياري مهربان بود ، تنهايي و دوري از دوستانش را برايش قابل تحملتر ميکرد و جايي دنج براي نوشتن خاطره ، نامه و مطالعه کتابهايش بود .
فکر میکنم اگر این جوری مینوشتی بهتر بود
فضاي سبز بيرون خانه در اين فصل سال برايش همانند ياري مهربان بود , دنج برای نوشتن خاطره , نامه و مطالعه , جایی که تنهایی و دوری از دوستانش را برایش قابل تحمل تر میکرد
در ضمن با توجه به عکس اونجا اصلا نمیتونه حیات باشه بر فرض محال هم که حیات باشه چی جوری میتونه دنج باشه ؟ وقتی این همه درن دشت و وسیعه
او بشدت در اين روزها به درد و دل با مادربزرگ احتياج داشت ، شايد مادر بزرگ مي توانست کمي از دلتنگي اش بکاهد
وقتی فردا میخواست بره پیش ویزلی ها دیگه مادر بزرگ به چه کارش می اومد؟
اوه ! این عالیه ! برین مادر بزرگ رو بيارين پيش من . زود باشين .
این جمله هم مناسب هرمیون نبود در واقع بچه گانه بود مادرش گفت میرم مادربزرگت رو بیارم اینجا , دیگه لازم نبود هرمیون بگه بیارینش پیش من
به یکباره تصمیمی گرفت
اینجا که این جمله رو مینویسی آدم انتظار داره هرمیون یک حرکتی بره نه این که برگرده آسمون رو نگاه کنه و اخرش هم هیچ اتفاقی نیافته
دفتر خاطرات را بست ، قلم پر را درون شیشه جوهر قرار داد ، برگشت و به پشت دراز کشید و به آسمان خیره شد .
تو کل داستان هم هرمیون 10 بار دفترچه رو باز کرد و بست و یک چیزایی توش نوشت در حالی که اخر داستان سه تا جمله بیشتر توی دفترچه دیده نمیشه که اونا هم خیلی به هم ربط دارن یعنی میشه همه رو یک جا نوشت ( نمیدونم گرفتی چی میگم یا نه وقتی توی داستان اشاره میکنی که چند بار دفترش رو باز کرد و هر بار یک چیزی مینوشت آدم انتظار داره چیزایی متفاوتی که هر کدوم بعد از فکر کردن های مجزا به ذهنش رسیده نوشته شده باشه در حالی که اخرش میبینیم یادداشتش یک متن هماهنگه )
این اولین نمایشنامم توی این تاپیک بود . ببخشید اگه بد بود
اختیار داری نه بد بود نه عالی متوسط بود ولی با توجه به شناختی که ازت دارم خیلی بهتر هم میتونستی بنویسی به هر حال الکی بهترین عضو تازه وارد نشدی
گتافیکس:
اولا که من خودم تشخیص میدم چه عکسی مناسبه چه عکسی نیست اصلا دفعه ی بعد عکس صمیمی شدن رون و هرمیون رو میزارم
دوما مثلا قراره در مورد عکس نمایش نامه بنویسین اما تو متن تو هیچ اشاره ای به نوشتن نامه و خاطره و تکلیف و یا هر چیز دیگه ای نشده بود
اگر میخوای بگی تو این قسمت گفتی باید بگم این قابل قبول نیست
هر روز براي ران نامه مينوشت و از او ميخواست كه راز هديه اش زا فاش كند
سوما پر غلط املایی بود خیلی بهتره .وقتی یک چیزی مینویسی خودت یک بار بخونیش
منطق داستان هم در حد صفر بود
من نمفهمم تانکس چه ربطی به هرموین و رون داره که بخواد چشاش از حدقه در یاد
و یا چرا رون توی تولد تانکس باید به هرمیون هدیه بده
در روزي كه انها وارد پناهگام ميشدند تولد تانكس بود و هرمايي اسرار داشت كه ان گردنبد زيبا در انجا به او هديه شود
شاید تنها دلیلی که پستت رو پاک نکردم قسمت اخر داستانت باشه
ناگهان ان به گردنش تنگ شد هرمي به حالت خفگي افتاد و ران ميخنديد اين يكي از لوازم شوخي ويزلي ها بود كه پيش از چند چوق نميارزيد
آرتیکوس:
جمله بندیت ادم رو گیج میکرد این که برای هر چیزی یک توصیف نوشته بودی باعث میشد خواننده پنج خط بخونه و در اخر به فعل اصلی برسه مثل این تیکه(روی هم رفته پیشنهاد میکنم زیاد تو متنات از این سبک نوشتن استفاده نکنی)
هرمیون در حالی که بر روی چمنهای تازه زده شده که بوییدن آنها مقاومت هر دانش آموزی را از بین میبرد دراز کشیده بود و کتاب فلسفه جادویی که از خوانده شدن زیاد کهنه به نظر میرسید را با حالتی که گویی برای اولین بار میخواند،نگاه میکرد و هر چند دقیقه یک بار نوشته ای را بر روی کاغذ پوستی که کاملا از پر بودن آن سیاه به نظر میرسید اضافه میکرد.
اصل جمله اینه که هرمیون که روی چمنها دراز کشیده بود چیزهایی رو بر روی کاغذ پوستی مینوشت ولی تطابق اضافات باعث شده جمله طولانی بشه
این کار در اصل خوبه ولی به اندازش یا اینکه کوتاه تر میکردیش و یا یکی از توصیفات رو توی یک پاراگراف دیگه می اوردی
ناگهان تکه از ابرهای آسمان مثل دیگر روزهای بهاری شکلی به خود گرفت،چهره شخصی که با اخم و عصبانیت به سمت هرمیون نگاه میکرد.هرمیون گویی که چنین چیزی را احساس کرده بود،برای لحظه ای به آسمان نگاه کرد ولی چیزی به جز هیچ ندید،چونکه آن تکه ابر لحظه ای قبل از او توسط باد دیگری محو شده بود.
توی این قسمت چند تا اشکال وجود داشت
جمله ی اول به کل غلطه مثلا میشد این شکلی باشه تا بتونی منظورت رو برسونی = ناگهان تکه ابری در اسمان شکلی به خود گرفت , چیزی که در فصل بهار امری عادی بود ( جمله ای که تو نوشتی از نظر جمله بندی مشکل داره اینی که منم نوشتم جالب نیست ولی حداقل درسته )
در ادامه جمله ی چیزی به جز هیچ ندید خیلی بد فرم و نا زیبا و نا متناسب با کل متنه
جمله ی اخر هم اشکال داره توسط باد دیگری محو شد در حالی که قبلا به باد اشاره نکردی درست نیست مثلا اگر اولش مینوشتی با بادی به وجود اومد و اخرش مینوشتی با باد دیگه ای از بین رفت قابل قبول بود
-آخه باید این کتاب رو تا آخر این هفته تموم کنم!
هرمیون در حالی که دوباره سرش را در کتاب فرو میبرد گفت
حالت معمولش اینه که بگی
هرمیون در حالی که دوباره سرش را در کتاب فرو میبرد گفت : آخه باید این کتاب رو تا آخر این هفته تموم کنم!
اما اگر میخوای برعکسشو بنویسی( البته حالت اول قشنگتره از اون استفاده کن دومی ادبی تره ) باید اشاره کنی که گفت به کدوم جمله بر میگرده
آخه باید این کتاب رو تا آخر این هفته تموم کنم!
هرمیون این را در حالی که دوباره سرش را در کتاب فرو میبرد گفت
اصرار هری و رون برای دست برداشتن هرمیون از درس خوندن هم منطقی نبود اخه اون روز چه روز خاصی بود که فردا اون طور نبود و رون به شرط بی خیالی هرمیون از خوندن درس تو اون روز حاضر میشد فردا خودش هم با هرمیون درس بخونه
هرمیون هری راست میگه!فقط امروز رو بگذر!قول میدم از فردا خودم باهات بشینم درس بخونم!
یکی از جمله های فوق العاده گنگ و ناملموس نوشتت هم این بود
هوا سرشار از انرژی خالصی بود که خواهان فرو رفتن در ششها را به شرط بستن کتاب را میخواست
حالا اگر این طوری مینوشتیش باز قابل قبول تر بود
هوا سرشار از انرژی خالصی بود که خواهان فرو رفتن در ششها به شرط بسته شدن کتاب بود
این که در اخر داستان دوباره به اون چهره رجوع کردی هم خوب بود کلا این سبک که بازگشت به وقایع کم اهمیت قدیمیه به نوشته قشنگی خاصی میده
ناسنی دیگوری:
قبلا هم گفتم خواهشن وقتی میخواید پست بزنید قبلش حتما یک بار متنتون رو بخونید توی تک تک جملات نوشتت غلط ناشی از تند تایپ کردن و عدم بازنگری دوباره بود این برای یک نمایش نامه خیلی بده ممکنه بعضی قسمتها درست برداشت نشن
این که هرمیون توی فضا سبز مطالعه کنه به نظرم موضوع خیلی راحتی برای نوشتن بود به هر بهانه ی واهی میشه هرمیون رو فرستاد تو حیاط هاگوارتز پس نمیدونم چرا این متن طولانی رو نوشتی و در اخر تنها با یک خط اون رو به عکس ربط دادی ( البته کل متن طولانی نبود در حد قابل قبول و معمولی بود ولی چون تمام نوشتت یک مقدمه برای رسیدن به اصل ماجرا بوده میگم طولانی)
بالاخره بعد از مدت کوتاهی هیکلی تنومندی و مردی غول آسا با پشم و پیلی درهم و برهمی جلوی صورت هری ظاهر شد.
می نوشتی مردی غول آسا با صورتی پر مو و در هم و بر هم بهتر بود پشم و پیلی کلمه ی قشنگی نیست سعی کن تا اونجا که میتونی از کلمات مودبانه استفاده کنی به نوشته کلاس میده
اون مرد گنده ( هاگرید ) از بچه ها به گرمی استقبال کرد
اینجا هم اصلا لازم نبود داخل پرانتز هاگرید رو بنویسی چون تابلوه تنها مرد گنده در اونجا هاگریده حتی اگر معلوم هم نبود ننویسی بهتره این که اجازه بدی بعضی مطالب در قسمتهای بعدی نوشتت برای خواننده آشکار بشه جالبتره
خیلی از توصیفا اضافه یا نامناسب بودن مثل
هری با قدم های آهسته ولی گام هایی بزرگ مسافت کمی رو که هوز به خونهی هاگرید مونده بود رو طی میکرد
هیچ دلیلی برای این حرکت وجود نداره
هرمیون با زیرکی گفت : حتما خیلی کار مهمیه !
زیرکی اینجا در این شرایط بی معنیه چون نمی خوان که معامله کنن
و یک نکته ی دیگه چرا هرمیون باید از پیدا کردن اطلاعات برای هاگرید خوشحال وراضی باشه؟
هرمیون خوشحال به نظر میرسید و انگار از انجام دادن این فعالیت راضیه
نمیدونم چه چیزی نظرشو عوض کرد و باعث شد که بره توی فضای سبز
نباید بنویسی نمیدونم چی شد حداقلش اینه که بنویسی اما ناگهان نظرش عوض شد و باعث شد به حیاط هاگوارتز بره نباید نظریات نویسنده وارد داستان بشه
پس از چند دقیقه با دستی پر و دهانی به اندازه عرض صورت باز پیش به ها برگشت .. هری ، رون و هرمیون با دهانی باز و صورتی حیران و متعجب به حیوان چندش آوری که در دست هاگرید بود نگاه میکردند
اینجا هم بهتره وقتی یک بار دهان باز رو برای هاگرید به کار بردی دیگه اون رو برای بچه ها به کار نبری همواره استفاده از دو عمل و یا فعل مشابه در نوشته و به فاصله ی خیلی کم به اون ضربه میزنه
رون که ناامیدی در صدایش موج میزد و چشمانش در آن لحظه زندان نگرانی و تفکرات وحشتناک شده بودند گفت
دیدن طرز نگاه اونا که با قاطعیت تمام داشتن می گفتند شرمنده
این دو جمله جمله های عالیی بودن زیبا و قوی و البته خوبیش این بود که سعی نکرده بودی با استفاده ی زیاد از جمله هایی این چنین اون چندتایی که خوب در اومدن رو هم خراب کنی