آورده اند که روزی شاعری ارزشی به نزد لرد تاریکی رفت و شعری بر او خواند . ولدی شعر بشنید بخندید در این حالت (ترجیحا ارزشی) چوبی دراز از درون ردای خود بیرون کشید و آن شاعر شیرین سخن را به طلسم کروشیو دچار کرد
شاعر گفت: اینان چه ارزشی مردمانند شعری زیبا شنیده و طلسمی شیطانی در عوض میدهند
ولدی از دور بشنید بخندید و دوباره اون یارو رو طلسم کرد که زیاد حرف مفت نزنه
(منبع : کتاب فارسی مدرسه )
این شد حکایت هری پاتری
دوست عزيز ، حالا حكايت نوشتي جاي ضرب المثل كه ميگزريم ، حد اقل حكايتي هدفدار مينوشتي...آدم اينو ميخونه از بس بي هدفه دست به خودكشي ميزنه