هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كافه مادام پادي فوت
پیام زده شده در: ۱۹:۳۰ سه شنبه ۶ مرداد ۱۳۸۳
#49

بيل ويزليold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۰۴ سه شنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۱ چهارشنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۳
از KUWAIT
گروه:
کاربران عضو
پیام: 82
آفلاین
سریع بلند میشم و میرم دنبال فلور از پشت دستشو می گیرم و میگم کجا با این عجله؟؟؟؟؟؟ میرم جلوش دستشو میگیرم و روی زمین زانو میزنم و میگم : بابا فقط یک صحبت کردن ساده بود من که منظوری نداشتم میتونی از خود بلا هم سوال کنی
فلور:راست میگی؟؟؟ یعنی باور کنم؟؟؟
من : یعنی باور نمیکنی؟؟؟
فلور:چرا نکنم
بعد بلند میشم و روبروی فلور
--------------------------------------------------------------------------------------------(سانسور شده بوسیله ی وزارت ارشاد)------------------------------------------------------------------------------------
بعد از قسمت سانسور شده
بیا با هم بریم پیشه بلا بیبیندم چی میگه
فلور:باشه
بلا:میبینم که با بیل اومدی
بیل یا همون من:نگاه کن ما برای دعوا نیامدیم اومدیم دوستانه بحرفیم چیزی میل میکنید؟؟؟اصلا همه قهوه ی سه اژدها مهمون من


مسول برگزاری مسابقه ی زیبا ترین پسر و یا مرد هاگوارتز
but i cant help falling in love with you! (Elvis Presley)


كافه مادام پادي فوت
پیام زده شده در: ۱۶:۴۲ سه شنبه ۶ مرداد ۱۳۸۳
#48

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۱:۲۹ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
مرلين در رو ميكوبه مياد تو .. همه اينجوري:
بلا: همين الان مگه زندان نبودي؟
مرلين: ميدوني كي ا من ملاقات داشت؟
بلا:
مرلين: كارگردان عزيز و بزرگوار! عجب سيبيلي داشت ولي.. خيلي سخت بود چرب كردنش.. آخر دست به دامن روشاي سوروس شدم.
بلا: هووووم... چيزي كه.. يعني اين كه...
مرلين:
------------
كارگردان: 1...2.....، 3
كينگزلي از تو تاريكي مياد بيرون(چون خودش سياه بود و تو تاريكي معلوم نبود)
بلا: هي كينگزلي تو اينجا چيكار ميكني؟
كينگزلي: بلا سه بار پشت هم بگو سوسك سه شنبه سه تا سوسك.
بلا: سوسك شه شنبه سه تا شوشك! شوشك سه شنبه شه تا سوسك! سوشك سه سنبه شه تا شوسك!
كينگزلي: بشه ديگه چه خبرته؟هان؟ منم به اشتباه افتادم.. بلا تو مشكوك به نيمه معتاد بودني.. دستگيرش كنيد.
مرلين: كات آقاي كارگردان .. من 200 گاليون دادم به شما كه بلا نيمه معتاد بشه؟
كارگردان: اوكي صبر.. هوووم.. اها.. اوكي... الان درستش ميكنم.
---- يه بار ديگه ميريم. سه دو يك!
كينگزلي... _(همون سوال قبلي)
بلا: شه تا شوشك!
كينگزلي: آهان ببرينش به دايره مبارزه با معتادين...


امضا چی باشه خوبه؟!


Re: فلور عصبانى است
پیام زده شده در: ۹:۲۷ سه شنبه ۶ مرداد ۱۳۸۳
#47

بلاتریکسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۱ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۴۵ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۲
از لیتل هنگلتون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
بونگااا...بوننگ...یوههاا بونگگگ..
مرلین:شب کن..شب کن..این شدای شیه؟
آموش: بی خیال رفیق، با وفا داشتیم حال می کردیم ها..آواژ رو حال کن..
(صدا نزدیک تر می شه...بونگگگگگگگگگگگاااااااا...لالاب لالاب لالاب..مییو)
مرلین:خف بابا..بژار ببینم شدای چیه؟هوممممممم..(مرلین به گذشته سفر می کنه و شروع می کنه به یادآوری خاطرات گژشته!)
مرلین:هومممممممممم...افراد فاج؟افراد قبیله ی بونگا؟
آموش: فاج کیه..بیشینم بینم بابا ...ژندون داره تو می دونی...هر چی بش می گم تو آژادی برو..اا مرلین پنژره رو ببند شوژ میاد(پتو رو می ندازه رو خودش...)پشت این پنژره ها دلللللللللللل مییییییییییی گییییییره(صداش شروع میکنه به کش اومدن)غم تو دلمممم ژندونیه...(آموش می ژنه ژیر گریه)
مرلین: هوممم..جینی بی وفا..بی وفا بی وفایی...هومم چقدر تاریک شد...
ناگهان 3 تا دیوانه شاژ پشت در سلول در حالیکه بالاتر اژ شطح ژمین شناورن،ژاهر می شن..
مرلین و آموش با هم جیغ می کشن...
آموش: شپر مداف..شپر مدف رو اجرا کن..
مرلین: چوب دشتی ندارم..چه جوری اژرا کنم؟!
(دیوانه ساژها به درون سلول میان ...آموش و مرلین چشبیدن به دیفال..دیوانه شاژ ها هر لحظه به اون ها نزدیک تر میشن)
--------------
کات کات....مرلین در حالیکه ریششو انداخته دور گردنش...اقای کارگردان من اعتراض دارم..قرار نبود دیوانه شاژ تو کار باشه!اونم بدون چوب دشتی...یهو بگید من می خام شما رو اژ داشتان حژف کنم..
کارگردان: اشغر..ایژا یه باژیگر ناراژی داریم...
--------------
آموش: مرلین..مرلین..ریشتو جمع کن...ریشت ژیر اوناش...
(مرلین یهو ریششو می کشه . بنگگگگگگگگگ،شه دیوانه شاژ با هم ولو میشن...)
مرلین:هومممممممم...اژ کی تا حالا دیوانه شاژها ولو می شن؟
-بونگگگاهههههههااااا..
آموش: افراد قبیله ی فاج؟
افراد فاج:بونگاا ملاقاتی بونگاا داری...بیفتت بونگاا جلو..
مرلین:ملاقاتی؟




Re: فلور عصبانى است
پیام زده شده در: ۱:۵۳ سه شنبه ۶ مرداد ۱۳۸۳
#46

کینگزلی شکلبوتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۵ شنبه ۲۰ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۱۶ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۷
از فضا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 402
آفلاین
بلا:نههههههههههههههههه!من معتاد نیستم!
کینگزلی: بگو سوسک!
بلا:سوسک!
کینگزلی:توضیح بده در مورد این بسته!
حسن مصطفی شوروع میکنه به گریه!
حسن:من اشتباه کردم......مرلین اغفالم کرد.....منو نکشید.....مرلین به من پول داد گفت تریاک بنداز تو جیب بلا!
کینگزلی:بلند شو مرد!شهامت خودت را نشون دادی!نیروها!
نیروها:SIR YES SIR
کینگزلی:این انگل جامعه رو بگیرید!
--------------------------------------------------
صحنه:داخل زندان...مرلین با لباس زندان با ریش بلند!
مرلین به دیوار تکیه داده سیگار لب دستشه!
مرلین:دنیای ژندونی دیفاله ژندونی اژ دیفال بیژاله......
(جو میگیره)آهای آهای پرنده بیرون پر اژ خژنده کجا بره پرنده..عابت ژندونی دیفاله.....ژندونی اژ دیفال بیژاله!
آموس:ناژ نفَشـــــــــــــــــــــــــــــــــــت!!!بژال ما هم بخونیم بابا!
مرلین:بخون عژیژ هیش خیالی نیشت!
آموش:مادل......بی تو تنها و غریبم اجاق خالیم بی تو چه شرده....مادل....مادله خوبو قشنگم بدونه تو دلم پر دلده مادل مادل..............
----------------------------------------------


یوزر آیدی شماره ی 57.
یکی از اعضای فوت شده،سوخته و خاکستر شده ی جادوگران.


Re: فلور عصبانى است
پیام زده شده در: ۲۳:۳۹ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۳
#45

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۱:۲۹ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
بلا با لگد تام رو كه خيلي بهش نزديك شده بود پرتاب ميكنه اونطرف كه يك بسته كوچيك قهوه اي رنگ از جيب رداش ميفته رو زمين.
مرلين: به به به.. جنابعالي بي كلاستري رفتي تو كار ترياك..
سوروس: آخ جون ترياك.. هري پاتر مشهور! بيا اينجا ببينم! فرق اين با هرويين چيه؟ نميدوني؟ 5 امتياز ازت كم ميشه
بلا: آه سوروس تو گفتي يه كم از اينا واسه معجونت ميخواي ديگه..( بله چشمك ميزنه به سوروس )
سوروس: هووم... اي نابكار اگه به ولدمورت نگفتم تو هم خيانت كردي.. وقتي ديدي كه سوختي رفتي و ترياك فروختي...
ولدمورت: سوروس خيلي خارج از چهارچوب شدي امروزا.. يه بار گراپ ميشي يه بار درخواست مواد مخدر ميكني...
كينگزلي: چي شد چي شد؟ مواد مخدر؟ من به عنوان وزير اعظم و در راستاي اهداف والاي وزارت و همچنين رياست سازمان مواد مخدر اعلام ميكنم تمامي مواد رو جمع آوري كنيد..
4 تا بشكه نوشابه از اون بالا ول ميشه رو جمعيت...


امضا چی باشه خوبه؟!


Re: فلور عصبانى است
پیام زده شده در: ۲۲:۵۷ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۳
#44

بلاتریکسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۱ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۴۵ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۲
از لیتل هنگلتون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
سوروس شروع می کنه به بو کشیدن...میاد جلو و شروع می کنه مرلین رو بو کردن...
مرلین: ..هوممم(سوروس همچنان داره بو می کشه) هوممم..نکن سوروس..قلقلکم میاد..
ناگهان سوروس دست می کنه تو ردای مرلین و یه بسته سفید رنگ از توش در میاره..
همه:
شکم از تو تاریکی میاد: این چیه مرلین؟
مرلین در حالیکه سعی می کنه اونو از سوروس بگیره: اون چیزه..اون..شکره..
بلا: اکسیو...(بسته به دست بلا می رسه)
آرتور از جاش بلند میشه: برید کنار..من در این موارد تجربه دارم..توی فیلم های مشنگی دیدم..(یه کارد از تو جیبش در میاره..می کنه تو بسته..یکمشو در میاره می خوره...) این هرویینه...هرویین..
همه" مرلین؟ معتادی؟
بیل به طرف فلور میره و اونو بقل می کنه..
بلا : بزارید ببینم..سه بار پشت سر هم بگو..سایت سرور سیم..
مرلین: شایت..شرور...شیم...گفتی چند بار بگم؟ شه بار؟عژیژم نمی شه کمتر بگم؟! ژوره؟
مودی : هومم مشکوکه..راستی بلا زن من میشی؟
تام از پشت مودی میاد و میپره روش...
شکم: به نام راستا و اهداف تو بازداشتی...
مرلین:شب کنین..شب کنین..من اغفال شدم..آموش منو اغفال کرد...
مک گونگال:آموش؟آموش دیگوری؟ااا یعنی آموس؟اموس دیگوری؟




Re: فلور عصبانى است
پیام زده شده در: ۲۱:۱۲ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۳
#43

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۱:۲۹ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
پنجره سمت چپ شمالي با شدت باز ميشه و يك چمدون گنده پرتاب ميشه داخل كافه!!!
بيل براي جلوگيري از برخورد چمدون با فلور ميپره سر راه چمدون و چمدون ميفته روش.
بلا : خيلي مشكوكه!
كينگزلي براي بار سوم از تاريكي مياد بيرن(چون خودش سياه بوده كسي نديدش) : خواهر بلا اجازه بديد من بازش كنم.
بلا: حالا كي خواست درشو باز كنه؟
كينگزلي: من... هيچي فقط گفتم شايد...
هكييييييشت پووووووووووشت دنگ بوووووف...
در چمداون باز ميشه و شخصي پيچيده در رداي سفري مشكي درش نمياين ميشه..(دو تا ميشه به كار رفت؟)
مد آي مودي نيش خود را باز ميكنه و ميگه: هوووووووم! باز اين كافه باز شد و من توش نبودم؟ خيلي وقته نرفتم عقد خونه حا...
حاجي دارك: به به به مودي عزيز و گل خودم..
مودي: هوووووم! مشكوكي هي بلاتريكس زن من ميشي؟
بلا: هييييين؟
تام كه تا حالا پشت در چسبيده بود ميپره جلوي مودي و داد ميزنه: بلا فقط زن من ميشه (گفتم داد ميزنه.. كارگردان درستش كن)
مياد و داد ميزنه: اون فقط زن من ميشه!
مودي جيغ ميزنه: هاگررررررريييييييييييييييييييييييييييييييييييييد!!!
بوووووف دنگ كووووووشت هيشت بووووووووف....
گراپ در رو ميشكنه و وارد كافه ميشه: كو كو هاگر؟
مودي: سوروس تويي؟
گراپ تغيير شكل ميده و به سوروس تبديل ميشه: خيلي كلكي از كجا فهميدي؟
(صبر كنيد تا بقيش لود بشه )


امضا چی باشه خوبه؟!


فلور عصبانى است
پیام زده شده در: ۲۰:۴۷ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۳
#42

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۰۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
از پاریس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 929
آفلاین
نزديك بيل كه رسيدم تقريبا بشتش بودم بريدم جلوش داشتم از عصبانيت مىمردم
من:بله بله؟ مىبينم جشم منو دور ديدى ها ؟ بزار به بابات بكم بسره ى بى شرف مىدونم باهات جى كار كنم! (همين طور دستام مشت شده بود و داشتم منفجر مىشدم)
بيل:اوه اوه جته فلور ؟ من كه كارى نداشتم امدم با بلا جند كلمه صحبت كنم اصلا تو اينجا جى كار مىكنى؟
من:من من !خب امدم فكر كنم !
بيل: آها اونم اينجا؟ فلور ازت انتظار نداشتم!
فلور با خودش فكر مىكنه( من من فقط امدم فكر كنم)
فلور: من كه امدم فكر كنم از مادام ببرس ولى بيل ازت انتظار نداشتم اصلا من نبايد ازت انتظار نداشته باشم نه تو ها؟
بيل:
فلور قهر مىكنه و از كافه مىره بيرون و در رو بد جور مىكوبه بهم
بيلم مىبينه واى عشقش داره مىره و مثل برق از جاش بلند مىشه تا فلور رو متقاعد كنه مسئله كارى بوده .......


دلبستگي من به جادوگران و اعضاش بيشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید


Re: مادام پدی!
پیام زده شده در: ۲۰:۲۲ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۳
#41

بلاتریکسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۱ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۴۵ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۲
از لیتل هنگلتون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
کات کات...
خیلی خارچ از چارچوب شد!!! مگه ته سایته داری همه رو به هم می رسونی؟
--------------------
شکم از تو تاریکی در میاد: با نام و یاد راستای اهداف..من این تاپیک رو معدوم اعلام می کنم!
ولدمورت: خارچ از چارچوب بود.
هرمیون همچنان نشسته و به عصبانیت کرام رو نگاه می کنه
بلا از جاش بلند میشه و به طرف شکم میره: هی مرد خدا..ببخشیدا هنوزم سر حرف اون شبتون هستید؟اون شب کنارم ...
شکم:شششیییششش (دور و برشو نگاه می کنه)خواهر بلا...ممکنه جینی بشنوه..
هرمیون گوشاشو تیز کرده تا بفهمه چی به چیه..هوممم پیشنهاد اون شب؟ حتما می خان کرام بکشن..
مرلین با آفتابه وارد میشه
مادام: هو...بی بهداشت..آفتابه واسه چی آوردی؟
مرلین: ببخشید اومدم دست به آب..
هووشتتتت
پروفسور مک گونگال ظاهر میشه: اوه اوه...مرلین پایتل رو یادت رفت ببری...می خواستیم مقیاس سی سی و پاتیل رو اندازه گیری کنیم یادته؟

هرمیون از جاش بلند میشه و پیش کرام میره...


( در ضمن فلور...من شما رو حذف کردم از نمایشنامه هام..ولی بگم من هیچ علاقه ای به بیل ندارم و نداشتم.. و اصلا هم نمی خواستم اون طوری پیش بره..من با بچه ها نمی پرم..در ضمن رعایت ادب خیلی بهتره )




Re: مادام پدی!
پیام زده شده در: ۲۰:۱۷ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۳
#40

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۰۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
از پاریس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 929
آفلاین
بيا منم ويرايش كردم تا اتفاقى نيفته ادامه ى داستانمو بخون


دلبستگي من به جادوگران و اعضاش بيشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.