پروفسور من یکم راهنمایی میخوام برای زدن تاپیک البته اسمش را پیدا کردم ولی نمیدانم در مورد چه موضوعی درش صحبت بشه اگه میشه من اسمشو بگم و شما من را در مطالب داخل ان یاری کنید.
اسمش کاریکلماتور است.
با تشکر

پ.کوییرل: اولا که دفعه آخرت باشه سه تا پست پشت سر هم میزنی.دوما کاریکلماتور داستان نیست.سوما شما اول باید موضوع رو پیدا کنید نه اسم رو

من که قانع شدم و فهمیدم که مخالفت پروفسور بجا است دست شما درد نکنه پروفسور ببخشید که زیاد در مورد این موضوع اذیتتون کردم.
من واقعا این موضوع رو از این ابعاد نگاه نکرده بودم.


پ.کوییرل:خدا رو شکر مردم از بس توضیح دادم

خوب میتونیم یه تاپیک با نام داستانهایی با بازیگری بازیگرین هری پاتری بزنیم که در ان داستانهای جادو گری را با نقشهای این بازگران به صحنه اورد که در این تاپیک نیز با چند کلمه ادامه پیدا میکند( البته اصل داستان های مشترک همینه) همه موافقند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اقای پروفوسور اگه از این تاپیک خوشتون نمیاد یه تاپیکی مانند این بزنید اگه خیلی اذیت کرد قفل کنید.
با تشکر


پ.کوییرل: یکم فکر کن این همه روش برای نوشتن داستانهای اشتراکی

کوبیرل من باهات موافقم که ما باید تو مطالب اشتراکی خلاقیت داشته باشیم.اما باهات موافق نیستم که می گی داستان های سه کلمه ای تکراری شده!من به قبرستان جادوگران هم سر زدم.خوشم نیومد!!!!!داستان سه کلمه ای یه چیز دیگه ست.منم مثل بقیه منتظرم.!!!!!!!!!!!!!!!!!! plz plz plz plz plz plz plz plz plz!!


پ.کوییرل:متاسفم برو جوابی که به بقیه رو دادم بخون

به نظر من هم تاپیکی ماننده داستان های سه کامه ای زده بشه ولی انشا الله برای اینکه کار شما راحتتر بشه ما با دقت بیشتری مینویسیم.
حالا تاپیک میزنین


پ.کوییرل:موضوع اصلا دقت کردن نیست در واقع بچه ها فقط برای بالا رفتن پستهاشون اونجا پست میزنن بدون توجه به متن داستان منم وقت اضافی ندارم هر روز تک تک پستها رو چک کنم تا ببینم درست نوشتن یا نه.پس بیخیاله اینجور تاپیکها بشین

كوييرل جان پس اين داستانهاي سه كلمه اي چي شد.
ما منتظريما؟
تموم نشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
يه تايپيك با حال ديگه تو مايه هاي داستانهاي سه كلمه اي بزن.


پ.کوییرل:چند بار گفتم یه باره دیگم میگم دیگه مجوز به این جور تاپیکها نمیدیم چون خیلی باعث دردسر شد.بفکر نوع دیگری از داستان نویسی باشین

سلام کوییرل جان منم با دارن شان موافقم واقعا داستانهای سه کلمه ای یک چیز دیگه هست. وقتی حال می ده که می نویسی "که ناگهان هرمیون


پ.کوییرل:شاید بنظر شما جالب باشه ولی کلا بنظرم خیلی تکراری شده و واقعا باعث دردسر میشه چون روزی بیشتر از ده تا پست رو که یا اشتباه تایپ شده یا همزمان زده میشه باید پاک بشه در آخرم اگه دیده باشی یه سری دچار اختلاف شده بودند.باور کنین خیلی ایده هایه زیبایی میشه برای داستانهای اشتراکی پیدا کرد کمی فکر کن حتما یکی پیدا میکنی

كوييرل عزيز پس يه تايپيك جديد باز كن كه حوصله ما بدجوري سر رفت.
بدون داستانهاي سه كلمه اي اين سايت لطفي نداره


پ.کوییرل:ایده از شما مجوز از ما.البته الان اگه یه سری به تاپیک قبرستان جادوگران بزنی اونجام دارن داستان مینویسن یه نگاه بنداز شاید خوشت بیاد

پروفسور عزيز چطور به (دارن شان 2 *** نبرد با شیاطین ) مجوز داده شد؟

پ.کوییرل:نه برادر من ایشون بدون مجوز تاپیک زدن مطمئن باش بزودی پاک میشه

من میخواهم اخر داستان را بگویم::
اسنیپ با طلسم اواداکداورا طلسمی به سمت ولدمورت فرستاد و باعث شد تكه اي از بدنش كنده شد و طلسمی که به سمت هری فرستاده بود خنثی شود ولی ولدمورت دست از کار نمیکشید او دوباره طلسمی به طرف هری فرستاد ولی این دفعه اسنیپ که چوبدستس خوب در دستش جانیافتاده بود و دیگر فرستی برای خنثی کردن ان نداشت ناچار میخواست هری را از راستای طلسم کناربکشد که با اولین حرکت طلسم به اسنیپ خورد و همانجا در جا مرد اما هری که در چشمانش اشک جمشده و چشمانش قرمز شده بود طلسمی را به سوی ولدمورت فرستاد ولی هری از شدت عصبانیت طلسمهای متعددی از جهات مختلف میفرستاد ولی ولدمورت همه انها را خنثی میکرد ولی به دلیل مکث چند ثانیه ای ولدمورت یکی از طلسمهای مرگبار از کنار شانه اش گذشت و ولدمورت احساس خطر کرد و در همان لحظه طلسمی را فرستاد به سوی هری ولی وقتی که طلسم به سوی هری در حال حرکت بود یکی دیگر از طلسمهای مرگبار هری در راه بود که ناگهان طلسم هری به ولدموت بدخورد کرد و ولدمورت در همانجا مرد بدون سر و صدایی ولی از خوشحالی هری نیم ثانیه هن نگذشته بود که طلسمی که ولدمورت در اخرین لحظات زده بود به هری برخورد کرد و به زندگیه او هم پایان داد.و ان سه جسد در میان دیگران که در حال جنگ بودند البته 2 مرگخوارمانده بود ظاهر شدند و ناگهان در همان لحظه 2 مرگخوار دیگر را هم کشتند و همه دور ان سه نفر که تازه به جمع انها اضافه شدند خیره ماندند اینهمه داستان و کشتارهای بیرحمانه در اینجا تمام شده بود ولی یکی از عزیزترین قهرمانانشان یعنی هری را از دست داده بودند.

پ.کوییرل:شما هم میتونید بنویسد در آخر همونطور که گفتم اگه تعداد زیاد شد نظر سنجی میکنیم و گرنه که خودم یکی رو انتخاب میکنم