هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پیام زده شده در: ۱۰:۰۳ چهارشنبه ۵ فروردین ۱۳۸۳
#19

Witch Queen


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۲ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۰:۵۸ سه شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۴
از آنگمار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 166
آفلاین
يكدفعه در صدف با ز مي شه و خون همه جا را مي گيره از توي صدف يه فوارهي خون بيرون مي زد تمام كافه را خون گرفته بود
همه غير از هوناشام شوكه شده بودند
مادام غش كرده بود !
مكگونال با اكراه مي گه :اه اين ديگه چي بود مودي
خوناشام شرورانه مي گه :بقيه هم داره ....
يكدفعه يه هيولاي خونالود از بين خون ها ظاهر شد و با دست هاي دراز و چسبناكش مودي و مرلين را گرفت ...
مودي :مينروا برو ..برو خودتو نجات بده
مكگونال كه به طرف در مي رفت گفت :پس چي خيال كردي!
هيولاي خونالود با صداي بمي گفت : من غول خونالود اين صدفم ... مي تونم سه آرزوي يك خوناشام را بر آورده كنم ولي قبلش بوي جادوگر ميزاد مياد !!!
و نگاهي به مودي و دارك و مرلين مي كنه و ملچ و مولوچ مي كنه


و يك حلقه براي ملكه خون آشام ها ...
كه آغازي شد براي يÙ


بدون نام
مودی یه نیگا به برق چشمای مینروا میکنه و یه نیگا به جیب خودش
مینروا:اا الستور عزیزم؛چیزی شده؟!
الستور:نه؛داشتم فکر میکردم که شاید چیزای بهتر از این هم گیر بیاریم؟نظرت چیه عزیزم؟
مرلین: بگو پول ندارم و ...
مودی یه دونه ورد می فرسته طرف مرلین،مرلین از دهنش انواع و اقسام جونورا میریزه بیرون.
مودی:یه بار دیگه الکی دهنتو وا کنی ...(بوق بوق بوق)
دارکی وارد میشه:اا اینجا چه خبره؟!
دارکی میاد و کنار مودی وای میسته.مودی در یک چشم به هم زدن کیف دارکی رو کف میره!(ناظر بخش:آقا،بد آموزی داره؛یعنی چی)(مودی:اعتراضی داری؟؟ مرلین رو ببین!)
خون آشام:پس چی شد؟
مودی پول ها رو میشمره.1 2 3 4 5(سدریک:123456789)
مودی:اه؛سدریک تو با من نشمر!من قاطی میکنم.
هرمایون:ببخشید پروفسور بدید من حساب می کنم.بعد از جیبش یه ماشن حساب در میاره و شروع میکنه به حساب کردن..
مینروا:دوشیزه گرنجر؟ پس شما همیشه از وسایل مشنگی استفاده میکنید که نمراتتون بالا میشه؟!
هرمایون:نه پروفسور؛مممننن...
مینروا:باید سریعا توضیح بدید در اتاق مطالعه!
مودی:مینروا عزیزم؛حالا بزار ببینم چقدر پول داریم؟!
مودی:ااا میشه 1500 گالیون!
سدریک:خبر خبر؛به بانک گرینگاتز حمله شده؛خبر خبر؛دزدی از بانک
دارکی:اا خوب دوستان من برم؛عیده مهمون قراره واسم بیاد!
مودی:آره آره دارکی؛برو؛منم بعدا بهت ملحق میشم!
مودی به خون آشام:خوب گفتی 500؛بیا اینم 500
مودی و مینروا و مرلین میرن سر صدف تا بازش کنن....



پیام زده شده در: ۹:۰۲ چهارشنبه ۵ فروردین ۱۳۸۳
#17

Witch Queen


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۲ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۰:۵۸ سه شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۴
از آنگمار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 166
آفلاین
خوناشام مياد توي كافه گرد و غبار تمام لباسشو گرفته مي گه :سلام بچه ها من از سفر برگشتم
مودي زير چشمي خوناشام را نگاه مي كنه و بعد به مكگونال لبخند مي زنه
خوناشام مي گه:ببخشيد اينجا چه خبره؟
دارك مي پره وسط و مي گه :نامزدي مودي و مينرواست
خوناشام حيرت زده مي گه :اااااااااااااااااااا...چه جالب....تبريك مي گم
خوناشام مي گه :بچه ها من يه چيزي گرفتم كه اگه ببينيد خيلي خوشتون مياد
بعد از تو جيبش يه بسته در مياره و از توي بسته يه صدف خيلي خوشگل طلايي رنگ
مودي :بوق بوق چقدر نازه
مينروا مي گه :واي چقدر قشنگه منم مي خوام
مرلين :حالا به چه درد مي خوره
مودي كه ديد مينروا خيلي خوشش اومده داد زد :بكش كنار مرلين مي خرمش خوني جون مي خرمش
خوناشام گفت :اااا فروشي نيست
مودي :من بايد اينو براي هديه سالگرد نامزديمون براي مينروا بخرم
مرلين :آخه هنوز سالتون نشده كه ....
مودي مي پره بالا مياد زمين مي گه :من مي خوامش
خوناشام شونه هاشو مي اندازه بالا و مي گه :500 گاليون داري بده


و يك حلقه براي ملكه خون آشام ها ...
كه آغازي شد براي يÙ


بدون نام
مودی دست مینروا رو میگیره و شروع میکنن به راه رفتن!
مودی:ااا نیگا اینجا رو.....
(مرلین جینی)
مودی:خوب عزیزم،بگو از همسر آینده ات چه توقعی داری؟خونه مامانم زندگی می کنی؟حقوقم چقدر باشه؟!ویلا میخای؟!موبایل؟



پیام زده شده در: ۱۰:۱۹ یکشنبه ۲ فروردین ۱۳۸۳
#15

پروفسور مينروا ‏مک گونگال


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۱۲ شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۳:۱۵ شنبه ۲۳ دی ۱۳۸۵
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 895
آفلاین

الستور!!!
(مودي هل ميشه و روشو بر ميگردونه)
مودي:ااا سلام مينرواي عزيز
من:داري چي كار ميكني؟؟؟
مودي:هيچي هيچي...خب خوشحالم كه اومدي
من:مگه ميشه نيام وقتي نامزدم منو مي خواد ببره بيرون
راستي چرا بيرون وايسادي؟
مودي:نميدونم مثل اينكه هنوز باز نكردن...
من:خب باشه عيبي نداره بيا بريم يه گشتي اين اطراف بزنيم
مودي:موافقم عزيزم


Minerva McGonagall

Head of Gryffindor House

Deputy Headmistress

Less Expectation , Less Disappointment


بدون نام
مودی در رو میکوبه میاد تو!
(صدای جیر جیرک!)
مودی:یووووووهوووووووووووووووووووووو؟
کسی نیست؟!
مودی در رو میبنده میره بیرون!
قبلش با رنگ رو دیوار می نویسه
الستور مودی مینروا مک گونگال
بعدشم یه چاقو از جیبش در میاده شروع می کنه رو دیوار حک کردن.



پیام زده شده در: ۱۵:۳۹ شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۲
#13

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۱:۲۹ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
گيلبرت: مودي ميكشمت ميكشمت. -بوق بوق- اي اي گردنمو ول كن- بوق بوق-
فيتال: بيا يه كم دماغ بگير . مودي دماغشو بگير.
مودي: تو مشكوك ميزني. الان ميكشمت.
گيلبرت: بوق بوق بوق بوق.
بروبچ: پرسپوليس. قرمزته.
بقيه بروبچ: ابيته ابيته
گيلبرت: بوق بوق


امضا چی باشه خوبه؟!


بدون نام
با کمال تاثر و تاسف به استحضار می رساند طبق آخرین اخبار موجود کج و کوله و ظاهرا زنده ای که مودی نام دارد بین دنیای ما و دنیای مردگان به یک حالت الاستیک رسیده و هر از چند گاهی رفته و در مدت زمانی ثابتی باز می گردد.
لذا این جانور! اولین موجود نیمه زنده نام می گیرد!
الان هم فکر کنم در دوره زنده بودنه!
:-D :-D :-D :-D



پیام زده شده در: ۱۹:۴۸ جمعه ۱۵ اسفند ۱۳۸۲
#11

گیلدروی لاکهارتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۵۸ چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 594
آفلاین
فيتال كه داشت از نزديكيه كافه رد مي شد گيلبرت و مودي رو ميبينه كه دارن هم ديگرو ميزنن....
مياد يقه ي گيلبرتو ميگيره و مي گه : مگه نميدوني مودي كيه ؟؟ مودي كسيه كه مي خواد دست تو دماغ كردنو براي همه امكان پذير كنه و 1 روز رو به عنوان روز دماغ معرفي كنه ! در ضمن خر توهينه..... پاكش كن !



پیام زده شده در: ۱۸:۴۰ جمعه ۱۵ اسفند ۱۳۸۲
#10



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۷ دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۰ پنجشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۸۳
از روی اسبم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3
آفلاین
(گیلبرت عصبانی میشه!)

جمع کنین بابا کاسه کوزه هاتونو!
اینجا یا جا منه یا تو!
پاشو دیگه مودی (بوق بوق!به علت توهین به خر،نه ببخشید توهین به خودم؛تبدیل به بوق شد،گفتم من صبحا میام بوق میزنم!)

نه لطفا اینجا نه برین بیرون!
گیلبرت اول به مادام پادی فوت بعد به مودی نگا میکنه!

نکنه کر هم شدی من که فقط چشاتو در آوردم!
مودی از جاش بلند میشه و میاد طرفه گیلبرت اما هنوز بهش نرسیده که گیلبرت شمشیرش رو که به جای عصاش هم استفاده میکنه در میاره به طرفه مودی نشونه میره و میگه :

گفتم بریم بیرون!

نفس ها تو سینه حبس شده گیلبرت و مودی دارن میرن بیرون کافه ...


من یه شوالیه تنهام که بعد از کلی شوالیه گری الان اومدم که جادوگر بشم!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.