هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: فرهنگستان خانه ي ريدل
پیام زده شده در: ۱۱:۴۸ شنبه ۲۶ دی ۱۳۸۸
#8

روفوس اسکریم جیور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۶ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸
از دواج يك امرحسنه است !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 689
آفلاین
لوپين كه چانه اش را ميخاراند ، گفت : آلبوس ، من يه پيشنهادي دارم .
- چيه عزيزم ؟
لوپين قدري برروي صندلي اش جابجا شد و گفت : ببين آلبوس جان ، من ميگم بيا اسمشو نبر رو به يه مراپعه دعوت كن .
محفلي ها :
دامبلدور هم كه مانند بقيه ي محفلي ها گيج شده بود ، پرسيد : ريموس ، پناه بر مرلين ... هيچ معلوم هست داري چي ميگي ؟
لوپين با لحني مطمئن و قاطع پاسخ دامبلدور را داد ...
- البته آلبوس جان ، تا جايي كه من ميدونم تو ظاهرا به رپ علاقه داري ، اون هم چندتا آهنگي كه خونده ، رپ بودن ... پس جاي حرف و حديثي رو باقي نميزاره !
مالي كه با ملاقه بالاي سر لوپين ايستاده بود ، پرسيد : حالا اين مراپعه يعني چي ؟
لوپين جواب داد : ببينيد ، من چندوقت پيش توي تلويزيون هاي ماگلي ديدم كه چند نفر وايستادن ... مثلا جيمز تو يه بيت رپ بگو ...
جيمز شروع كرد به خواندن ...

ما يه مشت سربازيم ، جون به كف
ازرائيل به اكيپ ما جوره پس
كمك حال هم ايم حتي با پول كم
يه كم رپمو مزه كن ، شوره نه ؟!

لوپين ادامه داد : احسنت ! حالا من بايد يه بيتي بگم كه اولين كلمه اش با حرف ه شروع بشه !

همه ي محفلي ها از اين پيشنهاد جالب لوپين به وجد آمده بودند به جز جيني !
دامبلدور از او دليل ناراحتي اش را پرسيد و او چنين جواب داد ...
- يك عمر با مرگخوارا جنگيديم ... زجر كشيديم ... حالا ميبينم بچه ام شده مطرب !‌
محفلي ها :
دامبلدور گفت : بسه ديگه ... حالا بايد به تام خبر بديم .

نيم ساعت بعد
خانه ي ريدل

به نام مرلين
سلام تام عزيز ، همونطور كه ميدوني تا مسابقه ي ما يه هفته ، بيشتر باقي نمونده ، پس بنابراين ميخوام قبل از مسابقه باهات زورآزمايي بكنم . من فردا تو رو به يك مراپعه دعوت ميكنم ! البته اينم بدون كه مراپعه هم جزء مسابقه ي هفته ي ديگه محسوب ميشه ، و امتيازات اين بخش هم در مسابقه ي هفته ي ديگه محسوب ميشه ! پس اگر باختي ، خيلي ضرر ميكني ! پس فردا ساعت 2 منتظرتم ... محل برپايي مراپعه ، فرهنگستان خانه ي ريدله ! شايد تعجب كني ولي من مراسم رو اونجا برپا ميكنم تا اگر باختي ، هيچگونه بهونه اي نداشته باشي ...


پس از خواندن نامه ، بلا نامه را تا كرد . لرد دستور داد شروع كرد به سخن گفتن ...
- همه ميريم توي زيرزمين تا خودمون رو براي پس فردا آماده كنيم !‌
مرگخواران : بله ارباب !


ویرایش شده توسط روفوس اسكريم جیور در تاریخ ۱۳۸۸/۱۰/۲۶ ۱۱:۵۱:۴۵

خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


Re: فرهنگستان خانه ي ريدل
پیام زده شده در: ۱:۵۰ شنبه ۲۶ دی ۱۳۸۸
#7

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۲ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از در عقب، صندلی جلو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1316
آفلاین
1 ساعت بعد - اتاق لرد

مرگخواران يکي يکي وارد اتاق لرد شدند و پس از تعظيم هاي بلندبالايي با احترام در مقابل لرد نشستند.
لرد نجيني را مانند عمامه کوييرل دور سرش بسته بود تا عوارض ژل نامرغوبي که براي يخي کردن رگ هايش استفاده کرده بود مشخص نشود!
پس از اين که همه مرگخوار ها وارد شدند و نشستند لرد شروع به صحبت کرد: هرچه سريع تر يک راهي براي زدن پوز محفل ارائه ميکنيد. در ضمن من نه حاضرم از اون اداها در بيارم نه اون لباس ها رو بپوشم نه اون جوري بالا پايين بپرم و نه اون همه طرفدار اون شکلي دور و برم باشند!

مرگخوار ها همگي سر تکان دادند و منتظر شدند.
.
.
.
و همچنان منتظر شدند!
لرد که خسته شده بود گفت: چرا هیشکی هیچی نمیگه؟ کروشیوی ارباب هوس کردید؟
شترقّ(افکت پس گردنی محکم بلا به کله مورفین!)
مورفین که به این دنیا برگشته بود گفت: به خاطر این که اینا روشون نمیشه حرفشونو بژنن دایی ژون قراره من بگم، منم که فعلا در شبکه موژود نبودم!
- حالا میگی چی قراره بگی؟
- آره دایی ژون! ما پَ اژ مشورت های بشیار ژیادی تشمیمگرفتیم که تو باید یه آلبوم ژیرژمینی رپ بدی بیرون چون هم اشتعدادت تو رپ بیشتره و هم حوشله کنشرت نداریدلایل دیگه ای که من یادم نمیاد!
- زیرزمینی؟ امکان نداره! کروشیو بر همه!


یک هفته بعد - محفل

دررررینگ(زنگ قدیمی و گوشخراش محفل)
- کیه؟
من چه میدونم!
- خوب درو باز کنید!
محفلی ها در را باز کردند و جغد بزرگی وارد شد و یک سی دی را روی سر دامبل انداخت و رفت.
- آخ جون سی دی! عمو دامب بده من بزارم ببینم چیه!
- صبر کن عموجون رفته لای ریشم باید یگردم تا پیداش کنم!
- جیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــغ! من الان سی دی میخوام!
- جیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ... یک ربع بعد ... ــــــــــــــــــــــــــــــغ
- پیدا شد! لای ریشم نبود افتاده بود تو شلوارم! بزاریدش ببینیم.
محفلی ها چراغ ها را خاموش کردند و سی دی را داخل سینمای خانگی دست سوم چینیشان گذاشتند و شروع به دیدن کردند!

صفحه سیاه بود. ناگهان نور سبزی در وسط صفحه پدیدار شد و لرد در میان آن نور ظاهر شد. شنل بگی(!) سیاه و بز برد در میان صفحه قرار گرفت. سرش زیر کلاه شنل پنهان بود. لرد لب به سخن گشود و با صدای سرد و خشنی گفت: به ریش دراز مضحک! کنسرت جلف و مضخرفت را دیدم. بهتر است برای همان زنان مشنگ بخوانی و خود را برای آنان لوس کنی اما از آن جا که میدنم به شدت از همه جا عقب هستی و شوت میزنی آلبوم گولاخ خودم را برایت فرستادم تا خواندن را یاد بگیری. هر وقت هم غازچراندنت تمام شد برو و سایت های بیشمار هواداران من را نگاهی بینداز که همگی جادوگران اصیل و گولاخ هستند.

لرد کلاه را از روی سرش عقب راند و چهره ی پر ابهت و جذبه اش در حال خنده ی شیطانی به شکل ظاهر شد.
بار دیگر نور سبز رنگ ظاهر شد و لرد در میان آن ناپدید شد.
دامبل که دید بچه های محفل از شدت ابهت لرد درحال سکته هستند گفت: نترسید بچه ها! اینا همش جلوه های ویژه است. لرد هرگز این قدر گولاخ نیست!
اولین ترک آلبوم لرد شروع به پخش شد:

دوست داری باز منو طلسم کنی نه؟
تو فکر کردی من یه جوجه جادوگرم؟

تو به ما نمیخوری ریشو جوجه!


دامبلدور با خشم و غضب زد ترک بعد!

اینجا هاگوارتزه یه مدرسه هفت هزار ساله!
که زندست تا وقتی که اصیل زاده داره!

این جا چارتا گروهه ولی توی باطنش
فقط گروه اسلیترینه که قدرتو داره!


جیمز که به شدت با آهنگ های لرد حال کرده بود داشت همراه با او خودش را تکان میداد که با پس گردنی دامبلدور مواجه شد و جیغش نگذاشت کسی ادامه ترک را بشنود.

افسوس واسه تو ای لرد گولاخ!
که حتی تک تک طلسماتم گله داره


- یکی این مذخرفاتو قطع کنه!
گرابلی این را گفت و بلافاصله خودش تلویزیون را خاموش کرد تا محفلی ها از فیض شنیدن آهنگ های گولاخ لرد محروم کند.
دامبل با عجله لپ تاپ بوقی جیمز را قرض گرفت و با آن سرچی در اینترنت کرد. سپس بدون کوچک ترین حرفی در لپ تاپ را کوبید و گفت: این تامی کوچولو خیال کرده کسی شده! من اون بچه یتیم رو سر جاش مینشونم! حالا ببینید!


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


Re: فرهنگستان خانه ي ريدل
پیام زده شده در: ۱۶:۰۹ جمعه ۲۵ دی ۱۳۸۸
#6

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
صدای آهنگ همه ی فضا رو پر می کند... دامبل ميره روي سن... يه تعظيم به طرفداران مي كنه... شنل سفيدي كه پوشيده بود رو در مياره... زير اون شنل يه لباس مشكي پر از چاك نمايان ميشه... همه جيغ مي كشند... دامبل مياد جلوي سن... نور صحنه كم ميشه... جمعيت سكوت مي كنن... ناگهان... فيششششششششششششش... دامبل در آتش سرخي كه از زير پايش سبز شده بود احاطه ميشه... همه جيغ مي زنن... هورا مي كشن... موزيك اصلي شروع ميشه و دامبل خوندن رو آغاز مي كنه:

بوم بوم بوم بوم بوم بوم بوم دَرَ بوم بوم بوم بوم بوم بوم بوم دَرَ دَرَ بوم بوم

بوم بوم بوم بوم بوم دَرَ داپس داپس داپس داپس داپس داپس داپس دَرَ

بوم... ولدك بيا من اينجام... ولدك بيا من اينجام... گولاخ بيا من

اينجام...

جمعيت نيز دامبل رو همراهي مي كنن و دست و جيغ مي زنن!

ناگهان اسكوربرد سالن در ورودي رو نشون ميده... استابي بوردمن هم وارد سالن ميشه... به سمت سن ميره و با جسي مك حال و احوال ميكنه... بعد هردو به دامبل مي پيوندند و كنسرت رو ادامه ميدن...

در خانه ريدل مرگخواران با چهره هايي بهت زده در حال ديدن اين كنسرت هستند...
بعد از يك ساعت بالاخره برنامه تمام مي شود. مرگخواران با همان چهره هاي شگفت زده به لرد نگاه مي كنند كه حالا ديگر سيخ رگ هايش خوابيد است.
بعد از چند دقيقه لرد آرامشش را به دست مي آورد و شروع به صحبت مي كند:

- خب... من كه اصلا" از طرفداراي جلفش خوشم نيومد! پير خرفت سر پيري داره چيكار ميكنه!

آنتونين: ولي ارباب كنسرتش خيلي باحال بود! طرفداراشم خيلي زياد بودن!

- كروشيو آنتونين! داري ميگي اون از من بهتره؟ تازه كافيه من لب تر كنم تا طرفدارام بيان!

ايوان: ارباب آتوني راست ميگه! ديدين چقدر مشهور شده!!! معذرت ميخوام ارباب ولي طرفداراي شما بجز ما كه نوكراتون باشيم غول ها و آكرومانتيولاها هستن! بعد ظاهر دامبل رو ديدين!!!

- كروشيو به همتون! شما ميخواين شخصيت ارباب رو پايين بيارين! من هرگز تن به پوشيدن اون لباساي جلف نميدم و طرفدارانم...

لرد سخنش را نيمه كاره مي گذارد، از زير زمين خارج مي شود، به اتاق خواب آبا و اجداديش در طبقه بالا كه نسل اندر نسل در اختيار فرزندان سالازار بوده تا به لرد رسيد است مي رود و مشغول تفكر مي شود!

در زير زمين، مرگخواران در حال صحبت هستند تا بتوانند با هم فكري و ارائه راه حل هاي مناسب همانند دامبل تشكيلاتي بر پا كنند...


ویرایش شده توسط سیریوس بلک در تاریخ ۱۳۸۸/۱۰/۲۵ ۱۶:۱۵:۵۰


Re: فرهنگستان خانه ي ريدل
پیام زده شده در: ۱۳:۴۹ جمعه ۲۵ دی ۱۳۸۸
#5

لورا مدلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۶ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۵۶ سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 298
آفلاین
_ارباب!ارباب!..

_کروشیو آنتونی مگه بهت نگفته بودم وقتی ارباب داره کار هنری می کنه نپر وسط؟

آنتونی یه ذره کلشو می خارونه و می گه:نه!
لرد که رگ های کلشو تیغ تیغی کرده تا خوشتیب تر بشه با آرامش گفت:من وقتی دارم کار هنری می کنم نپرید وسط! اصن حالا که گفتمش!پس کروشیو به شدت تربن حالت ممکن آنتونی!حالا بگو ببینم چی کار داشتی؟بنال..

آنتونی سی دی مشنگی رو نشون داد و نامه ای که روی سی دی قرار داشت داد به لرد.نامه یهو از جاش بلند شد و شروع به حرف زدن کرد:چطوری تامک!کچل نشناختی؟منم دی جی دامبلک!ها! بوقی من کلی طرفدار پیدا کردم فردا قراره برم با یه خواننده ی مشنگ به نام جسی مک کارتنی یه آهنگ بخونم..تازشم اونم سی دی یکی از کنسرتای مشنگیمه..من تو رو با اون مرگخوارای بوقیت دعوت می کنم که تو مسابقات خوانندگی با هم تو سبک پاپ،رپ،متال و غیره مسابقه بدیم..امیدوارم تا دو هفته ی دیه آماده بشی..ها!

بلا در حالی که سعی می کرد از درون موهای وزوزی اش کله اش را بیابد تا بتواند آن را متفکرانه بخاراند گفت:هوومک!فکر کنم این مشنگه جسی کارتی خواستگار قبلی من بوده که به خاطر شما رد...

لرد سی دی را بالا گرفت و در یک حرکت انتحاری گفت:کروشیو بلا..چرت و پرت بسه!برید اینو بزارید ببینیم این دومبول چی خونده..بدوید..

بالاخره سی دی رو تو لپ تاپ اپل لرد گذاشتند..

یهو یه صفحه ی تاریک اومد و همه ی طرفدارا که خانم هم بودند می خواستند خودشونو برا شخصی که ریش هایش را چهل گیس بافته بود و کلاه نقابدار مشنگی را برعکس گذاشته بود و یک گردنبند طلا انداخته بود بکشند.از اون پشت یهو جیغ بلندی شنیده شد و جیمز بایک حرکت تکنو فانتزی وارد صحنه می شه و خانم ها هم همه جیغ می کشند و صدای آهنگ همه ی فضا رو پر می کند...

ادامه دارد!



Re: فرهنگستان خانه ي ريدل
پیام زده شده در: ۲۱:۲۳ پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۸
#4

روفوس اسکریم جیور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۶ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸
از دواج يك امرحسنه است !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 689
آفلاین
لرد نگاهي خشمگين به روفوس انداخت ولي او بار ديگر به لرد فهماند كه بايد ادامه دهد ...

اينجا هاگزيمده ، يعني شهريكه
كار و بار اون كساده ، مرتيكه
تحريك روح تو ، توي آشغالدوني
ميفهمي تو هم آدم نيستي ، يه محفلي بودي !

اينجا همه محفلين ،‌ ميخواي باشي مثه بره !
بزار چش و گوشت رو باز كنم ، من يه زره !
اينجا هاگزميده لعنتي شوخي نيستش !
خبري از ساحره ي سياه نيستش !
اينجا هاگزميده ، بخور تا خورده نشي !
اينجا نصف عقده اي ، نصف وحشي!

لرد در حين خواندن ، نگاهي به مرگخوارانش انداخت كه هركدام مشغول زدن سازي بودند . او كه حوصله اش سر رفته بود ناگهان فرياد زد ...
- كروشيو تو آل ، بس كنيد ... سبكي ديگه رو ميخونيم . سنتي !
سپس همه ي مرگخواران سازهاي خود را عوض كردند و لرد براي بار ديگر شروع كرد به خواندن ...

اي هوركراس ناله سر كن
داغ مرا تازه تر كن
ز آه شرر بار ، این ايوان را
بر شکن و زیر زبر کن
روفوس پر بسته ز کنج قفس درا
نغمه آزادی نوع بشر سرا
وزنفسی عرصه این خاک توده را
پر شرر کن


ظلم دامبل ، جور ارباب
آشیانم ، داده بر باد

لرد پس از خواندن اين مصراع بلافاصله آهنگ را قطع كرد و گفت : كروشيو روفوس ، من كجا آشيانم رفته بر باد ؟ همون رپ رو ميخونيم .
روفوس بار ديگر گفت : البته ارباب ، پاپ هم بد نيست ها !
لرد : پاپ ؟؟؟!!!
سپس لرد گفت : برو متنشو بنويس ،‌ببينم چطوره !

نيم ساعت بعد

لرد نگاه به متن شعر كرد كه روي آن اينطور نوشته بود ...

منو درگير خودت كن تا جهانم زير و رو شه
تا سكوت هر شب من با هجومت روبرو شه
بي هوا بدون مقصد سمت طوفان تو ميرم
منو درگير خودم كن ، تا كه آرامش بگيرم !

لرد پس از خواندن كل شعر ، گفت :‌ همين خوبه ! همينو ميخونيم !
و بلافاصله مرگخواران آماده ي خواندن لرد شدند ...


ویرایش شده توسط روفوس اسكريم جیور در تاریخ ۱۳۸۸/۱۰/۲۴ ۲۱:۲۹:۳۵

خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


Re: فرهنگستان خانه ي ريدل
پیام زده شده در: ۱۵:۱۲ پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۸
#3

روونا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۹ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۱۱ دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۱
از ل مزل زوزولـه .. گاو حسن سوسولـه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 553
آفلاین
ادامه ی داستان

- کروشیو رفوس، چطور جرات میکنی از اسم ریدل استفاده کنی؟ کروشیو کروشیو. اگه یه بار دیگه خراب کنی از اخگرای سبزم که جیزه استفاده می کنم.

- بله ارباب. ببخشید. آقایون خانوما برای بار سوم همه حاضرن؟ بوق، صدا، میکسر، اکشن :

- لرد میوزیک تقدیم می کند :

- یوها ها ها ......... کروشیو.... آوادا کِ.. هاهاها ! وِر آر یو پاتر؟....یوهاهاها (افکتهای اول آهنگ) ديري ري ري ري ري رين ...

روفوس در این لحظه به لرد علامت داد که شروع کند :


- قایم نمی کنم ازت وردی
اینو بدون خوشم نمیاد من بیردی( ریشو)
خوب سر تا پای منو کن وراندازی
بشناس منو بدون منم " ولدی "


چوبتو بده بدون تویی با من
بدون باید اطاعت کنی همیشه از من
اگه من دارم یه ارتش مرگخوار
واسه اینه که هستم مثه تو هدفدار


پس تو چوبتو بده به من
بیا مرگخوار شو هم تو مثه من
بیا که قلبت واسه من میکنه تاپ تاپ
که چند لحظه ی دیگه داخل آفتاب؟


تا نشده خسته حنجره ام
بیا با دامبی کنیم دست و پنجه نرم
بگو کیه که مسته بسته دستاتو؟
واسه بدخوام هستی تو شکنجه گر


حالا...


با تو بی تو دیگه کروشیو
اگه نیای تو مثه دامبل میشیو
پس تو چوبتو بده به من
بیا مرگخوار شو هم تو مثه من


دوباره

باتو بی تو دیگه کروشیو
اگه نیای تو مثه دامبل میشیو
پس تو چوبتو بده به من
بیا مرگخوار شو هم تو مثه من


ديري ري ري ري ري رين...

ادامه دهید ...


ویرایش شده توسط روونا ریونکلاو در تاریخ ۱۳۸۸/۱۰/۲۴ ۱۵:۲۰:۴۲

»»» ارزشـی متفکــر «««
.
.
.

باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم!
شد..شد! اگر نشد دهنم را عوض کنم!!

I have updated a new yahoo account, plz add the last one!


Re: فرهنگستان خانه ي ريدل
پیام زده شده در: ۱۸:۳۹ چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۸
#2

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
زنده باد محفل و محفلي!

لرد پس از اندكي تفكر گفت:
- ارباب سبك رپ و سنتي رو بيشتر مي پسنده... روفس!

- بله ارباب!

- متن و آهنگش رو خودت آماده مي كني و تا 20 دقيقه ديگه مياري اين جا! يه چيز آبرومندانه باشه! مثل فيلم سازي شخصيت ارباب رو پايين نياري! فهميدي؟

- بله ارباب!

روفس در حال رفتن به طبقه بالا بود كه ناگهان بلا فرياد زد:
- روفس يادت نره در مورد عشق عميق ارباب به... حالا در مورد همون كه مي دوني بنويسي!

- كروشو بلا! داري از همين الان داري شخصيت منو پايين مياري!

سپس رو به آنتونين و بلاتريكس كرد و گفت:
- شما دو تا هم برين زير زمين رو آماده كنيد! وسايل و تجهيزات رو توش بذاريد! ايني كه روفس گفت چي چي بود؟ سوت و كف و اينا...

آنتونين: ارباب عود و دف بود!

- كروشيو آنتونين! به ارباب مي خندي؟ برو تا نزدم پس كله ت!

20 دقيقه بعد، زير زمين

ايــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــي غژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژ جيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر

ناگهان لرد فرياد زد:
- مورفين يه ذره زور بزن و اون پايه ها رو از زمين بلند كن!

- ششم ارباب! ببشخيد!

مورفين با صداي خفني بيني اش را بالا كشيد و تقلا كنان پايه هاي پيانو را از زمين بلند كرد و در گوشه گذاشت و به ايوان گفت:

- هوي ايوان! بيا پيشاي اينو شف كن!

در همين حين روفس در حالي كه آهنگي را زير لب زمزمه مي كند وارد زير زمين مي شود.

روفس: ديري ري ري ري ري رين... سلام به همگي! ارباب آماده كردم! هم سنتي و هم رپ! آهنگسازي هم كردم تو همين 20 دقيقه! فقط بگين كدوم رو قصد دارين اول بخونين؟

لرد: ارباب تصميم داره تا اول رپ رو بخونه! 10 دقيقه فرصت داريد تا با سازاتون تمرين كنيد!

- فقط ارباب اگه ميشه بايد تيپتون رو عوض كنيد و اسپورت بزنيد!

- كروشيو روفس! چطور جرئت مي كني بخواي ظاهر مباركم رو عوض كنم! هرگز!

بعد از 10 دقيقه

صحنه روشن ميشه و لرد كه حالا رداي خودش رو عوض كرده و يك تيپ اسپورت زده در وسط سن ظاهر ميشه! يك تي شرت آستين كوتاه مشكي، يك شلوار جين آبي، و يك كلاه آفتاب گير مشكي! مرگخواران نيز بعد از لرد در پشت ساز هاشون ظاهر ميشن و تعظيم مي كنن!

بلا: واي ارباب! شديد مثل اون خواننده سندي! فقط يه خرده لاغر هستيد!

لرد: شانس آوردي الان تيپم بهم مي خوره! وگرنه مي فهموندمت كه ارباب شبيه كيه!

ناگهان صداي روفس مياد كه ميگه:

- گروه آهنگسازان زير زميني تقديم مي كند!

- كروشو روفس! زير زميني خودتي! منو با اون جادوگران اوباش در يك سطح قرار ميدي؟

- بـ... ببخشيد ارباب! عوضش مي كنم!

سپس صدايش را صاف كرد و گفت:

- گروه آهنگسازان دي جي ريدل تقديم مي كند...


ویرایش شده توسط سیریوس بلک در تاریخ ۱۳۸۸/۱۰/۲۳ ۱۸:۴۳:۳۰
ویرایش شده توسط سیریوس بلک در تاریخ ۱۳۸۸/۱۰/۲۳ ۲۲:۲۹:۴۸


فرهنگستان ريدل
پیام زده شده در: ۱۶:۴۹ چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۸
#1

روفوس اسکریم جیور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۶ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸
از دواج يك امرحسنه است !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 689
آفلاین
سوژه ي جديد
همه ي مرگخواران ، به همراه لرد مشغول خوردن شام بودند . آن روز ، روزي بسيار آرام براي مرگخواران تلقي ميشد ، چون آنها هيچ كار خاصي در آن روز انجام نداده بودند . حتي در هنگام صرف شام هم هيچ اثري از شادابي در مرگخواران ديده نميشد . تنها صدايي كه مي آمد صداي جابجا كردن بسته هاي ترياك توسط مورفين بود كه ميخواست آنها را در زير ميز پنهان كند تا پس از شام جاي مناسبي براي آنها پيدا كند . او آنقدر به جابجا كردن ادامه داد كه بلا با صدايي بلند به او پرخاش كرد ...
- بس كن ديگه !‌ غذاتو بخور .
- شيكارم داري ؟ مگه آژاري بهت رشوندم ؟
مرگخواران منتظر عكس العمل لرد بودند ولي او بازهم بي تفاوت به خوردن غذا ادامه داد .

بيست دقيقه بعد ...
بعد از خوردن غذا ،‌ همه منتظر بودند تا لرد ، طبق معمول ، به سخنراني بپردازد ولي او باز هم بي تفاوت بود ولي ناگهان لرد با صدايي آرام شروع كرد به صحبت كردن ...
- ساكت ، من امروز يه خواب ديدم ؛ خواب جد بزرگوارم ... سالازار اسليترين ... او به من گفت كه بايد از اين شرايط كسل كننده بيرون بيام و به دنبال كاري برم . من علاوه بر كشتن محفلي ها ،‌ بايد يه هنر رو هم دنبال كنم . ولي جدم به من نگفت كه چه هنري ؟ او به من گفت كه به پيشنهادات مرگخوارانت توجه كن ... كسي از شما پيشنهادي در مورد فرهنگ نداره ؟
روفوس دستش را طبق معمول ، بلافاصله بالا برد و پس از اينكه لرد به او اجازه داد ، شروع كرد به صحبت كردن ...
- ارباب ، من ميگم بيا بريم تو خط خوانندگي ... شما خواننده شو ، من گيتار ميزنم ، بلا عود ميزنه ، ايوان پيانو ميزنه ، لوسيوس گيتار الكترونيك ميزنه ،‌ مورفين درام ميزنه ،‌ روونا دف ميزنه ،‌ آنتونين ساكسيفون ميزنه ...
مرگخواران همچنان با تعجب به روفوس نگاه ميكردند .
ناگهان آنتونين گفت : حالا توي چه سبكي بخونيم ؟
- راك ، متال ، رپ ، سنتي ، پاپ ... هرچي ارباب بگه ... ارباب شما چه سبكي رو دوست داريد ؟
لرد :


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۰/۳/۱۶ ۱۱:۵۸:۳۲

خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.