هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۱۱:۵۵ چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۸

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
چند تا نکته برای هیجان انگیز کردن طرف مقابلتون بنویسید.تکلیف خیلی راحتیه و زیاد هم سخت نگیرید.4 تا نکته کافیه!مثلن بگید که فلان کار رو میکنم تا به فلان کار اعتقاد پیدا کنه.فقط توجه کنید که زیاد هم طرف رو حرف گوش کن و یا خیلی یه دنده هم در نظر نگیرید.موفق باشید!

1.عکس کله ی کچل لرد رو بهش نشون میدیم اونم وقتی که داره سرشو شونه میکنه !!! بعد میگه که اینکه مو نداره ؟! راحت پاسخ میدیم چشم بصیرت میخواد !

2-بردن وی به پارک جادوگری هری پاتر که در حال ساخت هستش و بهش بگیم اینجا بعدا میتونی جادو کنی ! انقدر میشینه دم در پارکه تا با خاک انداز پرتش کنن بیرون ... برو بیرون کار داریم باب

3-رد کردن هزاران پریزاد از جلوی چشم او (در صورت پسر بودن ) چون مطمئنا انقدر وایمیسه نگاه میکنه زیر پاش چمن سبز میشه .

4-نشان دادن دامبلدور به وی و اینکه بگیم سفیدی نمرده و زندس ! اینم رییسش ! (در صورت محفلی بودن) نشان دادن لرد ولدمورت به وی و بگیم که اینم رییس سیاهی کی گفته اینا مردن ؟ (در صورت مرگخوار بودن )


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


Re: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۱۱:۱۹ چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۸

آبرفورث دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۰ شنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۹:۲۶ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 805
آفلاین
1.
اول بهش میگم ببین جونیور، بهتره که آم همیشه شونه هاش هوا بخوره و اینا چون شونه ها مرکز ثقل بدن هستن(یا حالا اعضای دیگه، چه فرقی داره!والا!)!در نتیجه بهتره که شما همیشه حتی وقت خواب لباس دکولته بپوشی

2.
وقتی دارم تو خیابون راه میریم ییهو میزنگیم میگیم : فلای الان یه بنده خدایی رو دیدم چقدر خوشگل بود و اینا و اینا!تازه ناخوناشم کاشته بود.بعد خوب طرف میفهمه که ما میخواستیم که اون ناخوناشو بکاره، نفهم که نیست میفهمه دیگه.

3.
چوبدستی رو میگیریم به طرفش و همراه اینکه داریم به یه نفر که خیلی جذاب و هیجان انگیزه فکر میکنیم طلسم "تغییریوس جیگریوس " رو اجرا میکنیم.خیلی مهمه اون شخصی که تو ذهنتون هست کی باشه، مثلا اگه جنیفر لوپز باشه یه تاثیر داره، الیشا کاتبرت باشه یه تاثیر، ثریا قاسمی هم باشه یه تاثیر

4.
بهش میگیم ببین بابا جان، الان جامعه ما خیلی خراب شده، همش محدودیت، همش عه عه عه!واقعا آدم باید یه مقدار خوش باه تو زندگی، باید هیجان انگیز باشه.بعد یه مقدار در مورد مسائل سیاسی حرف میزنیم و اون طرف خیلی هیجان انگیز میشه و دیگه لازم گفتن نتیجه این هیجان انگیزی نیستتازشم این موضوع هم خود آدمو هیجان انگیز میکنه هم طرف مقابلش رو!


seems it never ends... the magic of the wizards :)


Re: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۲۳:۲۵ سه شنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۸

نارسیسا مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۳:۰۷ چهارشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۰:۱۷ جمعه ۲۳ فروردین ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 177
آفلاین
تکلیف!

چند تا نکته برای هیجان انگیز کردن طرف مقابلتون بنویسید.تکلیف خیلی راحتیه و زیاد هم سخت نگیرید.4 تا نکته کافیه!مثلن بگید که فلان کار رو میکنم تا به فلان کار اعتقاد پیدا کنه.فقط توجه کنید که زیاد هم طرف رو حرف گوش کن و یا خیلی یه دنده هم در نظر نگیرید.موفق باشید!

1-اولین روشی که می توانیم برای هیجان طرف مقابلمان به کار گیریم این هست که به او بگوییم خیلی زیبا است!البته اینجا راستگویی امتیاز زیادی نخواهد داشت و حتی می توان گفت دروغ گفتن مفیدتر خواهد بود!چون مثلا" اگر به یک نفر که شبیه جغد هست بگوییم وای چشمات مثل آهو می مونه تاثیرش بیشتر خواهد بود!(همون قضیه ی حسرت و اینا)

2-دومین روش این است که دروغ های شاخ دار در مورد اندام طرف مقابل بگوییم.(من همیشه رو این نکته واسه هیجان تاکید دارم ).البته این روش اثر بیشتری دارد چون برخلاف روش اول که بیشتر روی دخترها تاثیر دارد این روش روی پسرها هم تاثیر زیادی دارد!مثلا" تصور کنید به یک پسر شکستنی و بدترکیب بگوییم شبیه آرنولد استو یا مثلا" به یک پسر چاق و جوش جوشی بگوییم جدا" خوش هیکل هست و جذبش تمام خانه رو گرفته است!
راجع به دخترها هم که معلوم است کافی است به او بگوییم که خیلی اندام ضریف و زیبایی دارد!(البته اون موقع ممکنه از شدت هیجان سکته کنه! )

3-در مرحله ی سوم می خواهم به روش دیگری اشاره کنم که نیاز به ظرافت فراوان دارد. این روش مربوط به تعریف بیش از حد از باهوشی و فهیم بودن طرف مقابل می شود!مثلا" تصور کنید در یک مهمانی به یک پسر خل و چل برخورد می کنید که مادرش دارد برایش غذا می کشد خوب شما باید در این هنگام به جای استفاده از شکلکی که اشتباهی تایپ شد از او تعریف کنید و به او بگویید مطمئنم که شما اونقدر مشغله دارین که به این کارها نمی رسین.یا مثلا" به یک دختر برخورد کردید که در فضا سیر میکند و هرچی شما می گویید می گوید وای چه رمانتیک! در این هنگام شما می توانید به او بگوییید خیلی باهوشی که موقعیت رو درک می کنی .(البته من می دونم این کار خیلی سختیه ولی باید توجه داشته باشید که ما می خوایم طرف رو هیجان زده کنیم! )

4-آخرین روش مربوط می شود به تحسین برای کارهای اشتباه!البته این روش خیلی زجر آور هست چون ممکن است به جای این که خواهر کوچکترتان را برای خاموش کردن کامپیوتر موقع تایپ این مطلب حسابی تنبیه کنید مجبور شوید از او قدر دانی کنید و به او بگویید که خودتان هم می خواستید همین کار رو بکنید و چقدر خوشحالید که زحمت شما رو کم کرد!البته این حرف خودش هم می تواند نتایج وحشتناکی را به دنبال داشته باشد مانند این که ممکن است ناگهان خواهرتان بیش از حد هیجان زده بشود و تحقیقی را که با هزار زحمت برای مدرسه فراهم کرده اید را پاره کند به این بهانه که قصدش کمک به شما بوده است!


ویرایش شده توسط نارسیسا مالفوی در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۱۶ ۲۳:۲۷:۴۲
ویرایش شده توسط نارسیسا مالفوی در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۱۶ ۲۳:۳۴:۱۴
ویرایش شده توسط نارسیسا مالفوی در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۱۶ ۲۳:۴۴:۰۰


Re: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۱۴:۰۹ یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۸۸

بلاتريكس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۱۱ دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۹۴
از ما هم شنیدن...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 705
آفلاین
تکلیف:چند تا نکته برای هیجان انگیز کردن طرف مقابلتون بنویسید.تکلیف خیلی راحتیه و زیاد هم سخت نگیرید.4 تا نکته کافیه!مثلن بگید که فلان کار رو میکنم تا به فلان کار اعتقاد پیدا کنه.فقط توجه کنید که زیاد هم طرف رو حرف گوش کن و یا خیلی یه دنده هم در نظر نگیرید.موفق باشید!

هیچ وقت فراموش نمی کنم روزی رو که ارباب مجبورم کرد به محله ی افغان های معتاد بروم و رییس افغان هارا وادار کنم که کمی مواد به من بدهد! دایی مورفین آن روز ها دچار خماری بدی شده بود و ارباب برای یک ماموریت مورفین صحیح و سالم را نیاز داشت.

وقتی به محله ی کثیف افغان ها پا گذاشتم، بعد از این که حسابی گیر دادند که چوب دستی من یک خلال دندان بزرگ است و از من خواستند تا چوب دستی ام را بهشان بدهم و در عوض به دیدار رییسشان بروم و من هم مجبور شدم همشان را بکشم، وارد خانه ی رییس افغان ها شدم. مموت افغان روی تشکش نشسته بود و با خود حرف می زد.

هرکاری کردم نتوانستم او را قانع کنم که کمی مورفین به من بدهد! مموت افغان بعد از این که متوجه دلیل آمدن من شد فریادی کشید:
- نـــــــه! کی گفته من مواد فروشم؟ من یک بار به یکی که از آشنا ها نبود لو دادم که مواد فروشم و به همین دلیل هم در مرز عراق نزدیک بود ترورم کنند!

باز هم با او حرف زدم و سعی کردم برایش توضیح دهم که خطری تهدیدش نمی کند، اما او فریاد کشید:
- نـــــــــــه! من که مواد فروش نیستم. اما یک بار به یه نفر که از آشناها نبود لو دادم که مواد فروشم و به همین دلیل توی مرز های روسیه دستگیرم کردن و دارم زدن و کشتنم!

- چی میگی؟ یعنی الان مردی تو؟
- بله من الان مردم! خودم هم نمی دونم چطوری ولی الان من مردم. برو روزنامه هارو بخون می فهمی!

متعجب به وی خیره شدم و بعد از چند دقیقه تفکر متوجه شدم که بهتره از راه دیگه ای وارد بشم! تبدیل کردن مموت افغان به یک فرد هیجان انگیز می تونست راه خوبی باشه اما نه از راه سنتیش! به موارد زیر توجه کنید:

1- ابتدا سعی کردم که با یادآوری این که مرده است و الان روحش هم دیگر محو شده، اورا دچار هیجان کنم، اما وی دچار افسردگی شد و تلاش من بی نتیجه ماند!

2- یک عکس از دایی مورفین و لرد سیاه نشانش دادم که شاید بترسد و دچار هیجان شود اما او لبخندی زد و ابراز کرد که چقدر این دو نفر شبیه هم هستند! در حقیقت او به شباهت بین دایی و خواهر زاده پی برد.

3- سعی کردم که این تفکر را در او ایجاد کنم که جنسیت وی مونث است تا دچار هیجان شود ولی متاسفانه مموت خوش باور حرف مرا باور کرد و ظاهرا" مونث بودن آرزوی او بوده چون دچار هیجان شد اما با یاداوری این که دورانی مذکر بوده است هیجانش باطل شد.

4- از روشی استفاده کردم که به نظرم خیلی کارساز بود! یک کروشیو به طرفش پرتاب کردم و خیلی هم موثر بود. من همیشه گفتم و می گم که کروشیو بهترین روشه!

بعد از انجام دادن روش چهارم، مموت افغان که دچار هیجان در هم آمیخته با ترس شده بود، با لبخندی ظاهری مواد را بسته بندی کرد و به من داد. باید چهره ی مورفین را می دیدید... بعد از این که از محله ی افغان ها خارج شدم و مواد را به ارباب رساندم...مورفین واقعا" جالب شده بود. او نیز به خاطر دیدن مواد دچار هیجان شده بود!


وقتی شب برمی خیزد
دنیا را در خود پنهان می کند
در تاریکی غیرقابل رُسوخ
سرما بر می خیزد
از خاک
و هوا را آلوده می کند
ناگهان...
زندگی معنایی جدید به خود می گیردl


Re: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۱۲:۳۳ یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۸۸

بادراد ریشوold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۸ سه شنبه ۱۰ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۲:۲۸ چهارشنبه ۳۱ تیر ۱۳۸۸
از شیرموز فروشی اصغر آقا!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 242
آفلاین
1. هیکل آرنولدی!
به چه صورت؟ با فرد مورد نظر به کنار ساحل میریم( در اینجا یک کشور آزاد مد نظر است ) خودمون رو هم عضلانی کرده میریم جلوی ساحره های بیکینی پوش. دخترا می پرن رو ما ، این آقا هیجان زده میشه و سعی می کنه تا هیکلش رو آرنولدی بکنه!

2. ریش و پشم!
این دیگر چه صیغه ایست؟ بعله... ابتدا صبر می کنیم ریش های خودمون بشه دو متر! بعد موهای سینه هم رشد پیدا بکنه و بعد دوباره همراه فردی که میخوایم هیجان زدش بکنیم میریم ساحل مذکور و سریع میریم جلوی ساحره ها. ساحره ها سریع میان ریشم و پشم مارو میخورن یارو هم هیجان زده میشه سه متر ریش میزاره

3. پیر شدی دوست دختر نداری!
یعنی اینکه به طرف مقابل می گیم پیر شده و از سنش گذشته و اینا بعدش جلوش یک جغد میفرستیم خونه دوست دخترمون یک لاو میگریم اگر روش تاثیر نداشت یک تخت دو نفره میخرم واسه دوست دختر گرامی میفرستم بعدش دیگه اونم هیجان زده میشه که تا دیر نشده بره دوست دختر پیدا کنه.

4. مدل مو !
اول می بریمش باغ وحش انواع مو های مد شده رو بهش نشون میده. زرافه ای ، کلاغی ، .کفتری ، گوریلی و...
در صورتی که قبول نکرد کتاب تن تن رو باز می کنیم تن تن رو بهش نشون میدیم میگیم تن تنی خوبه.
قبول نکرد یک عدد پوستر ساسی مانکن بهش نشون میدیم.
باز هم قبول نکرد یکی می خوابونیم تو گوشش همچین هیجان زده بشه که موهاش خود به خود سیخ بشه!!


[b][color=FF0000][url=http://www.jadoogaran.org/modules/newbb/viewtopic.php?topic_id=883&post_id=219649#


Re: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۱:۰۳ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۸

روونا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۹ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۱۱ دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۱
از ل مزل زوزولـه .. گاو حسن سوسولـه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 553
آفلاین
تکلیف:چند تا نکته برای هیجان انگیز کردن طرف مقابلتون بنویسید.تکلیف خیلی راحتیه و زیاد هم سخت نگیرید.4 تا نکته کافیه!مثلن بگید که فلان کار رو میکنم تا به فلان کار اعتقاد پیدا کنه.فقط توجه کنید که زیاد هم طرف رو حرف گوش کن و یا خیلی یه دنده هم در نظر نگیرید.موفق باشید!


سلام .

1. براي آقايون جادوگر : وقتي مي خواين كسي رو جذاب كنين ، بايد قبلش يه سري ملزومات اطلاعاتي داشته باشين . بايد بدونين آيا فرد مورد نظر توانايي كنترل خودش رو براي درك اين موضوع داره ؟ به زبان ساده تر يني اينكه آيا مغرور نميشه و اينكه ظرفيتشو بسنجيم .

2 . همونطور كه ميدونين اصولا دختر خانوما كارشون خودنماييه ،‌ حالا از حالات و رفتار گرفته تا نوع لباس و زيور آلاتي كه استفاده مي كنن .
خب متاسفم كه اينو مي گم ، ولي كار آقايون دقيقا برعكس اينه ؛ يني آفايون چشم چروني مي كنن . حالا فرض كنين جاي اين دو كاراكتر تغيير كنه ؛ چه اتفاقي مي افته ؟ درسته ، يني آقايون با استفاده از لباس ها و يه سري چيزاي ديگه مثه گردنبند و دستبندو و.... و همچنين آرايشايي كه مختص آقايون هست اين كارو انحام بدن . اين روش سگ درصد جواب مي ده .

3 . براي خانم هاي جادوگر : با توجه به اينكه معذرت مي خوام ، خانوما يكم دهنشون چفت و بستش شله ،‌آيا مي تونن از افشا كردن اينكه چطور اين همه زيبا شدن ، جلو گيري كنن ؟

4 . اما بهترين و كارامد ترين روش اين هست كه بدونيم جذاب بودن به لباس و كفشو وسايل آنچناني نيست . اون چيزي كه مهمه چيزيه كه توي قلب اون فرده . كما اينكه كسايي با قيافه هاي درب و داغون هم تونستن خيلي جذاب باشن . براي اطلاعات بيشتر مي تونيد داستان ازدواج بيل با فلور دلاكور يا نيمفادورا تانكس با ريموس لوپين رو باز خواني كنين . همين .


پايان


»»» ارزشـی متفکــر «««
.
.
.

باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم!
شد..شد! اگر نشد دهنم را عوض کنم!!

I have updated a new yahoo account, plz add the last one!


Re: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۲۳:۲۸ چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۸

پروفسور گرابلی پلنک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۹ سه شنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۴۰ شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۳
از این به بعد آواتار فقط مردونه!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 621
آفلاین
سلام

هیاجن انگیز کردن یک انسان در مدرسه(ماگل):

1- ابتدا اوراد(ج ِ ورد) ممورد نظر رو روی فرد انجام میدیم و وقتی دیدیم فرد به وجد اومد شروع میکنی. اولین نکته اینه که باید قانعش کنیم تا سر و سورتش رو مرتب کنه. یعنی باهاش حرف میزنیم و میگیم اگه موهات سیخ سیخ بشه، یا اگه ابروهات رو برداری(برای آقایون) و آرایش تا سر حد مرگ برای خونوماست. باید وی رو قانع کنیم که اینجوری خیلی هیجان انگیز میشه. برای اینکار میشه خودمون به تعجب بزنیم.

2- دومین حرکت قانع کردن اون برای آویزون کردن هر گونه زلم زیمبو به خودشه. در این نکته جنسیت مهم نیست و فقط میگیم به خودش چیز میز آویزون کنه تا هم خوشتیپ تر به هم به روز. میتونه گردنبند با دندون حیوون باشه(خیلی هیجان داره) تا النگو به قطر ده سانت.

3- سومین نکته بلوز و پیراهن فرد مورد نظر هست. چه در آقا و چه در خانم هر چه کوتاه تر بهتر به طوری که در آقایون به سخصی به کمر بند برسه. در اینجا بهتره عکسایی روی بلیز باشه که چشم فرد مقابل رو در بیاره، برای قانع کردن فرد هم از جملاتی مانند خیلی قشنگه، واقعا بعت میاد، خیلی زیبا شدی و... میشه استفاده کرد یا یکی دو نفر رو از سرکوچه آورد و به عنوان اساتید مد معرفی کرد، و اونا رو محبور کرد تا حرف ما رو تصدیق کنن.

4- آخرین نکته مربوط به شلوار و پایین تنه ی افراد میشه. اینجا چون جادو و ایناست یکمی از آسلامیک میایم بیرون. خانما بهتره دامن بپوشن که بسیار کوتاه باشه و هر بیننده ای رو میخ کوب کنه. کوتاه ترین مینیژوپ ها کفاف میده. در آقایون هم بهتره شلوار های پاره پاره، با کمربند با سگک به شعاع ده سانت ببندن تا انعکاس نور افتاب همه رو کور کنه. برای انکار هم مییشه از همون طرفند بالا استفاده کرد و یا ازش در مورد نحوه انتخابش پرسید که واقعا خیلی خوشسلیقه ای و اینا.

همین
بای


[color=FF0000][b]پس قدم قدم تا روشنايي از شمعي در تاريكي تا نوري پر ابهت و فراگير!
ميجنگيم تا آخØ


Re: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۲۲:۲۷ سه شنبه ۹ تیر ۱۳۸۸

مورگانا لی‌فای


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۲ پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۰۳ جمعه ۲۶ دی ۱۳۹۹
از یه دنیای دیگه!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 516 | خلاصه ها: 1
آفلاین
تکلیف: چند تا نکته برای هیجان انگیز کردن طرف مقابلمون بنویسیم. تکلیف خیلی راحتیه و زیاد هم سخت نگیریم. 4 تا نکته کافیه! مثلن بگیم که فلان کار رو میکنم تا به فلان کار اعتقاد پیدا کنه. فقط توجه کنیم که زیاد هم طرف رو حرف گوش کن و یا خیلی یه دنده هم در نظر نگیریم. موفق باشیم!

طرف مقابل: مانتیکور

من برای نوشتن یکی از تحقیقات جانورشناسی پیشرفته، به مصر رفتم تا با ابوالهول معروف اونجا مشورت ویژه ای داشته باشم. ایشون فرمود که اگه بتونم GF ایشون که یه مانتیکوره، هیجان انگیز کنم به طوری که شایسته باشه باهاش، دو نفری برای دیدن پخش زندۀ سوسمار خوری، به مردابی در همون اطراف و اکناف برن، تمام پروژۀ تحقیقاتی منو می نویسه.

این شد که من پاچۀ دامنم رو بالا کشیدم. کردمش توی جوراب پشمی ای که مامان بزرگ لی فای داده بود برام ببافن. کلاه حصیریمو کشیدم جلو و قلم پرم رو گذاشتم پشت گوشم و با قدم های محکم و مصمم به طرف دوشیزه مانتیکور که همون اطراف بود پیش رفتم.

ایشون درحال هضم کردن غذای قبلی شون بودن، و استخون موجود بیچاره که شباهت زیادی به ساعد یه ترول داشت، رو با لذت می مکیدن.

شجاعتم رو با گذاشتن یه خلال دندون بین دندون های نیش خودم زیاد کردم و به خودم یادآوری کردم که یه مانتیکور نمی تونه یه خوناشام رو بخوره ... یعنی حق نداره که بخوره ... یعنی امکان نداره بخوره ... یعنی ممکنه بخوره؟

یه نگاه کلی به سر تا پای مانتیکور انداختم. صورتش شبیه به زن زیبایی بود که همین دیروز توی یه فیلم ماگلی دیدم. همون هیلی که دافِ یکی بود. یا فامیلیش داف بود؟* یه همچین چیزی! بدنش هم درست مث یه شیر ماده و با پنجه های تیز بود. دمش هم که یه دم بزرگ عقرب بود و نیشش از دور برق می زد!!!

مراحل چهارگانۀ هیجان انگیزتر کردن مانتیکور رو توی ذهنم مرتب کردم و تصمیم گرفتم از راه حل های آسونتر شروع کنم:

مرحلۀ اول:
سعی کردم بهش نزدیک نشم و از همون دور گفتمان دل انگیزی رو درمورد تحسین آرایش صورتش و مدل موهاش انجام بدم. موثر بود. لبخند شیرینی روی لباش اومد. ما خانوما حرف همو خوب می فهمیم.

مرحلۀ دوم: کمی بهش نزدیک شدم و بهش پیشنهاد کردم که لاک زدن و مانیکور کردن ناخن ها رو یادش بدم تا مجبور نباشه برای همچین چیزی به آرایشگاه مراجعه کنه. پذیرفت و با دقت به مراحل کاری من نگاه کرد. در پایان باید برق شادی رو که در چشمانش وجود داشت می دیدید!

مرحلۀ سوم: درمورد ابوالهول صحبت کردم و اینکه چقدر از موجود جذابی که الان جلوی چشای منه، خوشش میاد و عاشقشه و بهش توصیه کردم کمی به خودش اهمیت بده. بعد ازش پرسیدم که درحال حاضر فکر می کنه چی به جذابیتش کمک بیشتری می کنه؟ و اون پاسخ داد که مدل موهاش. و خواست که من موهاش رو مث دخترای فشن امروزی آرایش کنم. بهش نزدیک شدم و به بهترین فرمی که می تونستم موهاش رو آراستم.

مرحلۀ چهارم: ................ همممم! کار به مرحلۀ چهارم نمی کشید اگه خوناشام بودنم به کمکم نمی اومد. چون حس ششم خوناشامی من، نزدیک شدن پنجه ها و نیش مانتیکور رو بهم هشدار داد، اونم درست زمانی که داشتم موهاشو آرایش می کردم!!! به سرعت به شکل خفاشی خودم تغییر شکل دادم و از پنجول رسش دور شدم.

بعد دوباره به شکل خودم دراومدم و سخنرانی مادرانه ای، درمورد لزوم رعایت حرکات ظریف زنانه ایراد کردم و بهش گوشزد کردم که اگه می خواد قلب ابوالهول رو همچنان در تسخیر خودش داشته باشه، باید ظرافت رفتاری و سرعت عمل خودش رو افزایش بده. اون نباید میذاشت من از دستش در برم چون همونطور که من در رفتم، به زودی ممکنه یه مانتیکور دیگه که خیلی از اون، «داف» تره ابوالهول رو تور کنه بره پی کارش.

این مرحله تاثیر لازم رو گذاشت و مانتیکور با چشمان پر از اشک و درحالیکه با عصبانیت دندون هاشو (که ابدا مرتب نبودن و گویا سالها بود مسواک به خودشون ندیده بودن ) به من نشون میداد، قول داد که دفعۀ بعد پدرمو دربیاره.

زمانیکه از حضورش در پخش زندۀ سوسمارخوری، با همراهی ابوالهول مطمئن شدم پیش ابوالهول برگشتم و با مراحل چندگانۀ دیگه ای، اونو که می خواست نامردی کنه و پروژه مو بهم نده، مجبور به انجام وظیفه کردم که مراتب، در حوصلۀ این مقال نمی گنجه.

اگه خیلی مشتاق بودید بدونید، تکلیف بعدی رو در همین رابطه تعیین کنید.

ممنون.

* منظور هیلاری داف می باشد!


ویرایش شده توسط مورگانا لی فای در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۹ ۲۲:۴۹:۰۸


Re: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۱۵:۴۰ دوشنبه ۸ تیر ۱۳۸۸

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 708
آفلاین
-بارتی، میشه به من گوش بدی؟

آنیتا پاشو از روی پایش برداشت و اون پاشو رو اون یکی پاش انداخت.
-بارتی، میشه به من .. اینو که گفتم.. بارتی، میشه توضیح بدی؟
-در چه مورد بانوی من؟
-در مورد شناسه سازی هات!

بارتی یک مقداری فکر میکنه:
-من و خواهرم و برادرم، خیلی از این کارها کرده ای.
آنیتا با هیجان خاصی گفت:
-میخوای بگی سه نفرتون- چهار پنج تا شناسه دارید؟
- !

انیت از شدت هیجان قلبش وامیسته. از روی صندلی بلند میشه و نگاهش به چوبدستی بارتی می افته.
-بارتی؟
-هان؟
-چه وردی.. بود؟
-چی؟
-وینگاردیوم له ویوسا!

و آنرا به سمت خودش کشید، آخرین جادو را اجرا کرد و با دیدن ورد های :"چنجیوس طفیوس و اینا ! (:دی) " با عصبانیت یه چک ِ مَشت میزنه تو صورت بارتی.

بارتی از شدت شک ِ وارد شده بهش؛ پشت سر هم از آنیتا معذرت خواهی میکنه.

سپس میگه:
-قول میدم. دیگه.. شناسه ..نسازم..

دو روز بعد

آنیت زیر پست ِ تاباتا رو ویرایش میکنه و میزنه: تایید شد. خوش اومدید به ایفای نقش.

و سپس، به ای پی ِطرف نگاه میکنه.

- بارتــــــــــــــــــــــــــی!

چند مدت بعد - چتر باکس

نقل قول:
ایگور کارکاروف: سلامممممممممممممم
ایگور کارکاروف: چطوریییییییییییییییییییییییییییییییییییید؟
ایگور کارکاروف: من باز هم برگشتم!!!!!!!!!!!!موهاهاهاهاهاهاهاهاهاههاهاههاهاه
مورگانا لی فای: وا، ایگور! تو که اینقدر ارزسی نبودی.
آبرفورث دامبلدور: عله جونیور، بیا دست َ رو بلاک کن. عله!
مورگانا لی فای: ارزشی * .
گابریل دلاکور: مورگانا، چرا تمرین نمیکنی بوقی؟ همش آبرو ببر.
ایگورکارکاروف: خوببببببببببی؟ مورگانا تو خوبی؟ گابر! به به آبرقورث! منو یادت هست :دی... یادت نیست؟ :دی...
پرفسور کوییرل: اخطار! ایگور کارکاروف عزیز خفه شوید. ایگورکارکاروف: بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووق!


آنیتا پشت کامپیوترش نشسته. قلبش رو میگیره و غش میکنه!

دو سه روز بعد

آی پی بارتی کراوچ: 19.90.87.43
آی پی ایگور : 19.90.87.43
آنیتا به لرد پیوسته و یک زوج کچل تحویل جامعه دادند.

-----------
میخواید اگه کلا" نفهمیدی چی شد من 4 تارو نام میبرم!

1. بارتی اشاره میکنه به خواهر و برادرش و آنیتا هیجان زده میشه.
2.آنیتا میفهمه که بارتی سعی داشته هیجان زده اش کنه!

3.بارتی وردهای هیجان آور روی آنیتا به کار میبرد.
4.آنیتا با یک سیلی بارتی را به خودش آورده اورا بسیار شک زده میکند.
6.ارزشی بازی شناسه ی ایگور کارکاروف آنیتا را هیجان زده میکند و اورا مجبور به اقدامات ِ سریع در مورد این کاربر میکند!

7. آنیتا متوجه میشود که بارتی همان ایگور است و مجبور به بلاک کردن خودش میشود.
8 کل جامعه ی جادوگری از کچل شدن یکی از داف های آنها ناراحت و هیجان زده اند.
9. همه بابت ِ زوج شدن لرد و آنیت کف کرده و هیجان زده اند!
10. آنیتا فهمیده بود تاباتا همون بارتیه!
11. شما نفهمیدی که من شماره ی 5 رو جا انداختم و الان بسیار هیجان زده شده ای!

حال کردی؟


ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۸ ۱۵:۵۵:۱۶
ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۸ ۱۶:۰۰:۴۸

[b]دیگه ب


Re: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۲۳:۱۷ چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۸۸

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
جلسه اول کلاس تغییر شکل :

وقتی دانش آموزان وارد کلاس میشدن ایگور به منظره بیرونی کلاس نگاه میکرد و از نسیم خنکی که می وزید استفاده میکرد.وقتی همه دانش آموز ها رسیدن و سر جاهاشون نشستن ایگور شروع به قدم زدن کرد.
چند دقیقه به همین صورت گذشت و ایگور بدون هیچ حرفی فقط قدم میزد.

-از وقتی کاندید شده خیلی میره تو فکر.بیچاره خیلی استرس داره این روزا!

ایگور به طرف تخته میره و بر خلاف همیشه که از جادو برای تدریس استفاده میکرد گچ رو برداشت و بر روی تخته نکاتی رو نوشت.دانش آموز ها سرشون رو این ور و اون ور میرفت و مطالب رو تخته رو دنبال میکردن.هر از گاهی لبخندی از روی رضایت میزدن و با هم پچ پچ میکردن.
بالاخره ایگور سکوتش رو میشکنه و با صدای تقریبن بلندی شروع به حرف زدن میکنه:

-خب من به همتون سلام میکنم.از سکوتی که داشتم عذرخواهی میکنم.فکرم بدجور مشغول مطلبی بود و متاسفانه نتونستم از فکرش بیرون بیام.امروز میخوایم در مورد چگونگی تبدیل شدن اجسام و افراد به اجسام و افراد هیجان انگیز تر صحبت کنیم.
ما همیشه یه چیزایی داریم که میخوایم هیجان انگیز ترش کنیم و ازش لذت ببریم.البته این انتظار رو نداشته باشید که با یه جلسه تدریس من شما این مهارت رو بدست بیارید.این مهارت نیاز به تلاش و تمرین زیاد داره و باید سال ها زحمت بکشید ولی وقتی بتونید این کار رو بکنید زندگیتون از این رو به اون رو میشه و خیلی هیجان انگیز میشه.

ایگور نفسی تازه میکنه.برای لحظه ای دوباره به فکر فرو میره ولی خیلی زود به خودش میاد و با لبخندی به حرفهاش ادامه میده.

-امروز میخوام تبدیل انسان ها رو به انسان هایی هیجان انگیز تر توضیح بدم.برای مثال شاید شما بخواید دوستتون و یا عشقتون رو به دوست و عشق هیجان انگیز تر تبدیل کنید.

با این حرف دانش آموز ها بدون اراده خودشون،لبخندی بر روی لبانشون نقش میبنده و با خوشحالی به همدیگه نگاه میکنن.

-نمیخواد اینقدر هیجان زده بشید.هنوز راه طولانی مونده برای رسیدن به این مهارت.من خاطره ای دارم از خودم که یکی از دختر هایی که میشناختم رو تبدیل به یه دختر خیلی جذاب و هیجان انگیز تبدیل کردم.

پسر های کلاس:

-ببخشید آقا برای تبدیل پسر ها به یه پسر جذاب تر کاری نمیشه کرد؟
-چرا عزیزم.یه بار من یکی از پسر هایی که دوستم بود،به خواست خودش تبدیل به یه پسر خیلی خوشتیپ و جذاب و خوش هیکل و هیجان انگیز تبدیل کردم.بعد از اون دختری نبود که بهش درخواست دوستی نده!

دختر های کلاس:

-خب شما به دو چیز برای این کار نیاز دارید.یکی راه حل های مناسب و یکی تجربه!راه حل ها رو من یه جلسه ای به شما آموزش میدم ولی در مورد تجربه باید چند سال زحمت بکشید تا جنس مخالفتون رو خوب بشناسید.
اول از همه شما نیاز به یه ورد دارید به نام "تغییریوس جیگریوس" .این ورد رو باید حتمن با صدای بلند اد کنید و چوب دستیتون رو به صورت دایره بچرخونید.این بهتون کمک میکنه که آمادگی تغییر در روحیه طرف ایجاد بشه.حالا کارتون راحت تر میشه.
بعد از این ورد شما باید ورد دومی رو به نام "هیجانیوس توطرفیوس" رو اجرا کنید.
این ورد به شما کمک میکنه که طرف مقابل به این درک برسه که برای هیجان انگیز تر شدن باید تلاش کنه و امید بهش برگرده!

حالا ایشون آماده هستن تا شما روشون کار کنید و تغییرش بدید.با یک ماه یا کمتر کار بر روی ایشون،ایشون جز هیجان انگیز ترین افراد میشن.بهتون پیشنهاد میکنم با حرفاتون بهش اعتماد به نفس بدید و از طرفی هم هم عقایدش رو به سمت اون چیزی که به نظرتون خیلی هیجان انگیزه تغییر بدید.

ایگور تعظیمی به سمت دانش آموزا میکنه و از در کلاس بیرون میره.دانش آموزا با خوشحالی براش دست میزنن و خوشحالی میکنن و بعد از یادداشت تکلیف از کلاس خارج میشن.

تکلیف:چند تا نکته برای هیجان انگیز کردن طرف مقابلتون بنویسید.تکلیف خیلی راحتیه و زیاد هم سخت نگیرید.4 تا نکته کافیه!مثلن بگید که فلان کار رو میکنم تا به فلان کار اعتقاد پیدا کنه.فقط توجه کنید که زیاد هم طرف رو حرف گوش کن و یا خیلی یه دنده هم در نظر نگیرید.موفق باشید!


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.