نام: آلنیس (Alannis)
نام خانوادگی: اورموند (Evermonde)
نام مستعار: آلن، آل
جنسیت: مونث
ملیت: بریتانیایی
رتبه خون: اصیل زاده
سن: نوجوان
گروه: ریونکلاو
چوبدستی: چوب کاج سیاه، با مغزی پر نشانک (ققنوس ایرلندی)، 14 اینچ، انعطاف پذیری خیلی کم
پاترونوس: بچه سیاهگوش!جانورنما: گرگ سفید
حیوان خانگی: جغد انبار به اسم لویی
کوییدیچ: دروازه بان
جارو: نیمبوس 2000
پدر: ارنست اورموند (از خاندان اصیل اورموند و یکی از نوادگان آرچر اورموند، وزیر سحر و جادو در طول جنگ جهانی مشنگ ها)
مادر: کاترینا اورموند
برادر: الکساندر اورموند (دو سال بزرگتر از آلنیس)
خصوصیات ظاهری:معمولا تو حالت جانورنماش، ینی یه گرگ سفید و پشمالو ظاهر میشه که همیشه زبونش بیرونه و دمش رو تکون میده. ولی تو حالت انسانیش، موهای بلند و صاف مشکی داره که اغلب نمی بنده، چشمای آبی تیره و پوست روشنی داره، لاغره و قدش هم متوسطه.
خصوصیات اخلاقی:شاید اولین چیزی که با شنیدن کلمه «گرگ» به ذهنتون بیاد، درندگی و خوی وحشی این حیوون باشه؛ ولی این کاملا غلطه؛ حداقل در مورد آلنیس صدق نمیکنه.
آلنیس اورموند مهربون ترین و عجیب ترین گرگیه که تو کل عمرتون می بینین! اون از نظر رفتاری بیشتر به سگای خونگی و دست آموز شباهت داره تا یه گرگ؛ البته خوشش نمیاد کسی سگ یا هاپو خطابش کنه و فقط خودش اجازه داره به خودش بگه هاپو.
آلنیس علاقه خاصی به توپ داره، جوری که به سختی میتونه در برابرشون مقاومت کنه و اگه یه جا توپ ببینه حتما باید دنبالش بره و اونو بگیره! یه
توپ سبز هم داره که همه جا اونو میبره و بدجور دوسش داره.
اون به شدت احساسی و عاطفیه ولی به موقعش ممکنه خیلی بد عصبی بشه.
عاشق طبیعت و حیووناس و از اونجایی که دید چقدر به حیوونا داره ظلم میشه (چه توسط جادوگرا و چه مشنگا) تصمیم گرفت به صورت جدی با حیوان آزاری مبارزه کنه و در این راه از خشونت هم (دور از چشم محفلیا) استفاده میکنه.
به کیک پزی علاقه داره و تونست توی سن کم تا حدودی اون رو یاد بگیره و بعضی وقتا به کمک جن خونگیشون گریس، کیک و شیرینی میپزه. البته بعضیا میگن که اصلا توی این کار استعدادی نداره و کیکاش بد مزه ان ولی آلنیس اهمیت نمیده.
به عنوان یه ریونکلاوی هوش خوبی داره و علاقه زیادی به کتاب خوندن داره.
سرگذشت:توی یه خانواده اصیل به دنیا اومد و یه جورایی میشه گفت لای پر قو بزرگ شد. تو سن یازده سالگی وقتی به هاگوارتز رفت، برخلاف مادر و پدرش و کل جد و آبادشون که همه توی اسلیترین بودن، آلنیس توی ریونکلاو افتاد. خاندان اورموند (بجز داداشش) به جادوی سیاه علاقه داشتن و آلنیس هم قبل از رفتن به هاگوارتز کمی با اون آشنا شد؛ ولی یکم که بزرگتر شد فهمید که دوست نداره سیاه باشه و به محفل پیوست تا با سیاهی مبارزه کنه.
جایگزین شه لطفا.
انجام شد.