هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۹:۰۵ جمعه ۲۷ تیر ۱۳۹۹

ریونکلاو، مرگخواران

آیلین پرینس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸
آخرین ورود:
امروز ۱:۵۲:۵۶
از من به تو نصیحت...
گروه:
مترجم
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 304
آفلاین
سلام ارباب! خوبید ارباب؟
این پستمو خواستم بدم ناظرای شهر لندن نقد کنن دیدم تاپیک نقدش قفله! می دم به شما ارباب! خودش خلاصه داره.


سلام آیلین. خوبیم آیلین.

نقد شما رو با عقابی بی بال فرستادیم. بگیرش!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۲۷ ۲۲:۰۱:۲۶

............................... Bird of death ................................

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۲۵ چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۹

زاخاریاس اسمیت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۶ دوشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰
از وقتی که ناظر بشم پدر همتونو درمیارم.
گروه:
کاربران عضو
پیام: 349
آفلاین
سلام
بعد از سالهای سال رولی زدم بس پر اشکال.
دوست دارم در جهت ناظر شدن حرکت کنم و این پست نقد بشه.(هیچ ربطی بهم نداشتن. )
ویرایش:آخ آخ.یادم رفت خلاصه بدم.
خلاصه:مرگخوارا به بهشت رسیدن و همه دنبال رسیدن به آرزوشونن.اما توی راه بانو مروپ به آرزوش رسیده.(حوری که هر چیزی بهش بده میخوره.)و راه رو بسته.الان همه دور هم جمع شدن که راهکار برای جدا کردن مروپ از حوری بدن.


ممنون که خلاصه داستانو گفتین.

نقد شما رو با گورکن فرستادیم. بعد از گرفتن نقد، پسش بفرستین. قراره گور دشمنانمونو بکنه. کافیه سرو تهش کنین. خودش بر می گرده.


ویرایش شده توسط زاخاریاس اسمیت در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۱۸ ۱۵:۳۲:۲۳
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۱۹ ۰:۲۶:۲۰


هرکسی از ظن خود شد یار من

از درون من نجست اسرار من

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۳۴ چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۹

ویزنگاموت، مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱:۴۴:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین

سوروس سلام!
همونطور که می‌دونین احتمالا، اینجا در کنار لرد من هم گاهی نقد می‌کنم. و با توجه به اینکه شما قبلا خارج از اینجا نقد گرفتین، نقد پستتون با منه.

بررسی پست شماره ۶۶۸ خانه ریدل، سوروس اسنیپ:

نقل قول:
افکار تام مشخصا بیهوده بود، ارباب را نمیشود به این راحتی ها دست به سر کرد.

سوروس قبلا در موقعیت‌های متفاوت من این رو بهتون گفته بودم و الان باز تکرار می‌کنم.
من متوجه هستم که شما قصد سیاه نویسی دارین و به همین دلیل لرد رو ارباب خطاب می‌کنین لاکن در بخش توضیحات پست، نظر شخصی نویسنده رو نباید دخیل کرد. ارباب لفظیه برای خطاب کردن لرد، اما اسمش نیست که! اگر تمایل به سیاه نویسی دارین، در بخش توضیحات لطفا از لفظ لرد سیاه یا چیزی مشابه این استفاده کنین.

نقل قول:
-که گفتید من و مادرم نمیتوانیم از این خراب شده بیرون برویم درست است؟
‏-
-با تو حرف میزنیم بوگندو!
-بله گفتم که چی؟
-و حتما هم نمیدانی با چه کسی حرف میزنی درست است؟
-یک موجود سفید مایل به سبز بی دماغ،جن خونگی نیستی؟

خب سه مشکل اینجا داریم.
اولیش برمیگرده به شخصیت پردازی. شخصیت پردازی لرد سایت، به سفت و سختی لرد کتاب نیست. میشه باهاش شوخی کرد و گاهی حتی انعطاف پذیر هم هست. اما اونم قطعا یه مرزی داره. مثلا همینجا در دیالوگ دوم لرد، بوگندو قطعا لفظی نیست که لرد ازش استفاده کنه! ابله، ملعون، مضحک و امثالهم قابل قبوله اما بوگندو قطعا بیرون از این مرزه!
مشکل دوم باز در خصوص همون سیاه‌نویسیه. دیالوگ آخر میوه فروش جوریه که اگه یکی از اعضای محفل نوشته بود و من داشتم نقد می‌کردم، بهش می‌گفتم سفید نوشتی اما لوس نوشتی! لرد کجاش سبزه؟! قیافه لرد در حقیقت به قدری بهت آور بود که قطعا کسی که نشناسه هم نمی‌تونست اینجوری باهاش حرف بزنه. اما مساله اینجاس که شمایی که قصد مرگخوار شدن داری (اگر نظرتون عوض نشده باشه) نباید اینجوری بنویسی. چیز خنده داری نداشت حقیقتا و صرفا شبیه دیالوگ های اعضای تازه‌واردی که تو جو «یک تنه به جنگ مرگخوارا رفتن» هستن، بود!
سومین مشکل هم میشه شکلک‌هایی که لازم نبودن! در واقع جایی از شکلک استفاده می‌کنیم که برای بیان حالت گوینده به کمک احتیاج داشته باشیم. چون پست طنزه لزوما مجبور به استفاده از شکلک تو تموم دیالوگ‌ها نیستیم که! و جدای از این موضوع، شکلک بی‌جا می‌تونه گیج کننده باشه. مثلا برای لردی که قطعا از این برخورد میوه فروش عصبیه، چرا شکلک خنده شیطانی زدین؟! به نظرم یه شکلک عصبانی بیشتر مناسبت داشت.

نقل قول:
لرد به درجه ای از عصبانیت رسیده بود که میوه فروش را پشمک کند اما همین که چوب دستی نازنینش را از ردا بیرون کشید بانو مروپ هراسان دو دستش را روی گونه های لرد گذاشت.

این چوبدستی نازنین باز همون دخیل کردن نظرات نویسنده در پسته.
و نکته اصلی اینجا باز برمی‌گرده به شخصیت پردازی.
شخصیت مروپ مادر نگران و دلسوزیه که همش به فکر پسرشه اما در کنار اون توهین به لرد رو هم اصلا قبول نمی‌کنه. پس واکنشش هم اینجا و هم در دیالوگش اشتباه و در واقع خلاف شخصیت پردازیش بود.
در کل، پست ساده و خوبی بود. داستان رو در جا نگه داشتین و فقط در مورد موقعیت نوشتین.
شکل ظاهری پست خوب بود و روندش مناسب بود. فقط در مورد شخصیت‌ها بیشتر محتاط باشید.

موفق باشید.


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۳:۰۰ سه شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۹

مرگخواران

تام جاگسن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۱ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۲:۳۸:۱۷ دوشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۲
از تسترال جماعت فقط تفش به ما رسید.
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 643
آفلاین
سلام ارباب!

نقل قول:
سلام ارباب! دیدم خرداد ماه داره تموم میشه از سهمیه نقد عمومیش استفاده نکردم.

ارباب قرار بود هر ماه یه نقد بگیرم... یعنی قرار که نبود ولی خودم همینجوری پیش خودم قرار گذاشته بودم.
ارباب ژوئن گذشت و وارد ژوئیه شدیم، اینم حسابه دیگه؟

ارباب اگر حسابه رفتم مدارک دزدیدم براتون، بی زحمت ببینین خوب دزدیدم یا نه. چون اولین باری بود که سعی می‌کردم خیلی اتفاقات واقعی تر و رئال تر باشن، و نمی‌دونم گند زدم و خسته کننده شد، یا خوب بود.

سایه‌تون گسترده و مستدام!


عالی دزدیدی! چوب دستی جا می ذاره سر ما! اگه قاتل نمیومد و مجبور نمی شدی برگردی که طرف پیداش می کرد و می فهمید کار ماست! میومد سراغمون بعد!

خسته کننده نبود. هیجان انگیز بود.

نقد رو با کلاغی وراج فرستادیم و بهش سفارش کردیم تا خود صبح دم پنجره اتاقت فریاد "قار" سر بده.


ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۱۷ ۳:۵۴:۳۰
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۱۷ ۴:۵۹:۴۸
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۱۷ ۲۳:۱۱:۱۹

آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۲۶ شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
بررسی پست شماره 667 خانه ریدل ها، آیلین پرنس:


نقل قول:
سر راه مروپ را دید و فکری به ذهنش رسید.
تام گفت:
-بانو مروپ، یه میوه فروشی ته اون خیابونه هست که می گن اگه یه هفته اونجا بمونین به دلخواه خودتون ۲۴ تا میوه ی مجانی بهتون می دن. نمی خواین ارباب رو ببرین میوه ی مجانی بدین بهشون؟ نگران نباشین لرد سیاه خودشون میان.
"تام گفت" اضافه بود. فاعلتون عوض نشده. و تا وقتی که عوض نشده، نباید اسمشو ببرین. همون توضیح اول کافی بود. بعدش می شد مستقیم دیالوگ رو نوشت. اینجا رو ببین:

نقل قول:
تام بعد از نیم ساعت فکر کردن بین کروشیو خوردن و نفرین خانه ریدل، کروشیو خوردن را انتخاب کرد و به سمت اتاق لرد سیاه روانه شد.
سر راه مروپ را دید و فکری به ذهنش رسید.
-بانو مروپ، یه میوه فروشی ته اون خیابونه هست که می گن اگه یه هفته اونجا بمونین به دلخواه خودتون ۲۴ تا میوه ی مجانی بهتون می دن. نمی خواین ارباب رو ببرین میوه ی مجانی بدین بهشون؟ نگران نباشین لرد سیاه خودشون میان.
این جا مشخصه که گوینده تامه. چون در مورد شخص دیگه ای ننوشتیم. ولی اینجا رو ببین:

تام بعد از نیم ساعت فکر کردن بین کروشیو خوردن و نفرین خانه ریدل، کروشیو خوردن را انتخاب کرد و به سمت اتاق لرد سیاه روانه شد.
سر راه مروپ را دید و فکری به ذهنش رسید. مروپ در حال قدم زدن و مرتب کردن میوه های داخل سبدش بود.
-بانو مروپ، یه میوه فروشی ته اون خیابونه هست که می گن اگه یه هفته اونجا بمونین به دلخواه خودتون ۲۴ تا میوه ی مجانی بهتون می دن. نمی خواین ارباب رو ببرین میوه ی مجانی بدین بهشون؟ نگران نباشین لرد سیاه خودشون میان.


این نمی شه. این جا دیالوگ بر می گرده به مروپ. چون آخرین فاعل(شخصی که کاری انجام داده) مروپه. اینو اگه بخواییم بنویسیم، بعد از توضیح درباره مروپ مجبوریم "تام گفت" رو هم بنویسیم. یه کار دیگه هم می شه انجام داد. دیالوگ رو با یه خط فاصله بنویسیم. اینجوری مشخص می شه که دیالوگ مال مروپ نیست و چون توی صحنه همین دو نفر حضور دارن، خواننده می فهمه که گوینده و مخاطب کیه. یعنی اینجوری:

تام بعد از نیم ساعت فکر کردن بین کروشیو خوردن و نفرین خانه ریدل، کروشیو خوردن را انتخاب کرد و به سمت اتاق لرد سیاه روانه شد.
سر راه مروپ را دید و فکری به ذهنش رسید. مروپ در حال قدم زدن و مرتب کردن میوه های داخل سبدش بود.

-بانو مروپ، یه میوه فروشی ته اون خیابونه هست که می گن اگه یه هفته اونجا بمونین به دلخواه خودتون ۲۴ تا میوه ی مجانی بهتون می دن. نمی خواین ارباب رو ببرین میوه ی مجانی بدین بهشون؟ نگران نباشین لرد سیاه خودشون میان.



دیالوگ ها زیاد بودن. منظور از زیاد، مقدارشون نیست. منظور اینه که پست توضیح هم لازم داشت. توضیح دادن ماجرا با دیالوگ معمولا آسونه، ولی قشنگ ترین راه نیست. خواننده احتیاج به توضیح صحنه داره. احتیاج به توضیح در مورد احساسات و حالت های شخصیت ها داره.
مثلا مغازه میوه فروشی رو می شد توضیح داد. مروپی که در حال زیر و رو کردن موزها بود رو می شد توصیف کرد. این سوژه خوبی بود. می شد ازش استفاده کرد.


نقل قول:
نیم ساعت بعد

هکتور روی صندلی لرد نشسته بود و به همه دستور می داد.

تام ماجرا را یک هفته عقب انداخته بود اما بعدش را نمی دانست.
سوژه کمی سریع پیش رفته. همین مخمصه ای که تام توش گیر کرده بود می تونست کمی طولانی تر بشه. این که چطوری به لرد بگه... بره اتاقش. نتونه بگه. لرد بیرونش کنه. دوباره بره. نقشه بکشه. خیلی کارا می شد باهاش کرد.
بیرون بردن لرد از خانه ریدل ها ایده بدی نبود. اشکال کار مدت زیادشه. یک هفته طولانیه. البته الانم می شه کمی سریع تر پیش رفت و لرد رو برگردوند. بعدش هم از حضور لرد می شه سوژه در آورد. برگرده و ندونه که یکی دیگه لرد شده. بعد از مدتی بفهمه و نتونه کاری بکنه. از همه این سوژه ها بهتره استفاده بشه.
برای لرد شدن هکتور بهتر بود شرطی می ذاشتیم یا مدتی تعیین می کردیم. گفتم می ذاشتیم...چون منم توی این سوژه نوشتم و می تونستم این کارو بکنم. الان معلوم نیست هکتور تا کی لرد می مونه. تعیین شرط بهتر از تعیین مدته. چون اونم می تونه یه سوژه فرعی باشه.


شخصیت لرد و مروپ و طنز دیالوگ هاشون خوب بود.


آخر پست خوب بود. از این نظر که خلاصه ماجرا رو به خواننده گفتی. تکلیف نفر بعدی مشخصه.


اتفاق غیر منطقی مهمی توی داستان نیفتاده. این خوبه. توی پست طنز دنبال همیشه دنبال منطق نمی گردیم. ولی یه چیزایی هست که باید رعایت بشه. مثل منطق ایفای نقشی... اتفاق ها رو هم می شه غیر منطقی کرد. ولی برای اونم باید توجیه خوبی داشته باشیم. مثلا توی همین داستان، لرد سیاه، جادوگر به اون قدرتمندی رفته میوه فروشی... و میوه فروش نمی خواد اجازه بده لرد و مادرش از اونجا خارج بشن. دقیقا چطوری؟
برای این باید یه توجیه و دلیلی میاوردی. مثلا یه طلسم خاص و قدرتمند روی مغازه وجود داشت. یا حتی مروپ اصرار می کرد که من همینجا روی همین موزا می شینم و تا فردا تکون نمی خورم(تا همون فردا کافی بود).
اینا هم کاملا منطقی نیستن... ولی طنزشون به شکلیه که قضیه رو توجیه می کنه.

توی نقد قبلی هم گفته بودم. بین توضیح شخص و دیالوگش نباید فاصله گذاشت. معنیش اینه:
نقل قول:
تام از هکتور پرسید:

-معجونت کی تموم میشه؟
این جا نباید فاصله بذاری. فاصله مال وقتیه که توضیح مال تام باشه و دیالوگ مال هکتور. مثلا:

تام به طرف میز رفت و شروع به زیر و رو کردن کاغذها کرد.

-بس کن تام... اینجوری به نتیجه نمی رسیم.


این جا توضیح مال تامه... ولی دیالوگ مال تام نیست. تام گوینده نیست. فاصله گذاشتم.


ایراد توضیح ندادن، توی نقد قبلی هم گفته شده. این جا هم وجود داشت. تا وقتی که توضیح ندی، با جمله ها و روش های مختلف توضیح دادن آشنا نمی شی. یه جایی هست که یه سوژه ای توی ذهنمونه. مثلا برای دوئل. فکر می کنیم اینو چطوری به بهترین شکل توضیح بدیم که خواننده غافلگیر بشه. اونجاست که باید روی جمله ها مسلط باشیم. باید بلد باشیم توضیح بدیم. بدونیم هر صحنه رو چطوری باید نوشت.


قبلا از روی سوژه ها خیلی سریع رد می شدی. الان سرعتت کمتر شده. این خوبه. ولی بازم جا داره کمتر بشه. تا وقتی که شخصیت ها و موقعیت موجود، سوژه داره، جلو نرو. همونا رو بنویس.

روی سوژه و پیش بردن داستان تمرکز نکن. یکی دو بار خودتو مجبور کن بدون پیش بردن داستان بنویسی. درباره موقعیتی که هست. شخصیت هایی که حضور دارن. حرفایی که می زنن. البته هر سوژه ای برای این کار مناسب نیست. باید سوژه مناسب پیدا کرد. مثلا این سوژه مناسب بود. می شد درباره وضعیت تام نوشت و داستان رو پیش نبرد.


این پست بهتر از قبلیا بود. منطقی تر و تر و تمیز تر بود. می تونست بهتر بشه، ولی ایراد خیلی بزرگی هم نداشت.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۳:۱۱ شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۹

سوروس اسنیپ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۵ دوشنبه ۹ مهر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۴:۵۹ شنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۲
از هاگوارتز-تالار اسلیترین
گروه:
کاربران عضو
پیام: 218
آفلاین
سلام و درود بنده رو بپذیرید لردا!
سیو پس از مدتی که در تنهایی اش به کار های بدش تینک کرده، باز گشته !
باشد که بتواند مقبول شما قرار بگیرد.
جهت سلام و احوال پرسی، هر چند واقعا در حدی نیست که وقته شما رو بگیره اما خوشحال میشم پستم رو بررسی کنید و برای بهتر شدن نوشته هام با نقد هاتون به من کمک کنید.
با تشکر نامه عربده کش
فرستنده:کله روغنی.


ویرایش شده توسط سوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۱۴ ۱۹:۰۵:۴۹

نه چون مومم نه چون سنگم،نه از رومم نه از زنگم،همان بی رنگ بی رنگم.....
به طلا همچو سنگ بنگر...
se.sn_sli



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۱۶ جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹

ریونکلاو، مرگخواران

آیلین پرینس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸
آخرین ورود:
امروز ۱:۵۲:۵۶
از من به تو نصیحت...
گروه:
مترجم
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 304
آفلاین
ارباب!
این پست رو نقد می فرمایید ارباب؟


............................... Bird of death ................................

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۲:۵۸ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۹

شیلا بروکس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۶ سه شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۶:۰۲ چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹
از کیف ارزشمندم دور شو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 93
آفلاین
سلام ارباب! خوبین؟ خوشین؟ سلامتین؟ پرنسس خوبن؟

میشه نقد کنید؟

پیشاپیش ممنان!


سلام. خوبیم. خوشیم. سلامتیم و پرنسسمان نیز خوبند.

شد و نقد کردیم و نقد رو هم دادیم به تام جاگسن که بیاره. لازم نیست برش گردونین. بدین یه ماری چیزی به عنوان شام بخوره.




ویرایش شده توسط شیلا بروکس در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۸ ۱۳:۰۲:۴۳
ویرایش شده توسط شیلا بروکس در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۸ ۱۵:۱۱:۳۹
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۹ ۲۲:۳۸:۱۸

هیچکس حق نداره ازم دورش کنه!

"ONLY RAVEN"


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۷:۴۹ جمعه ۶ تیر ۱۳۹۹

مرگخواران

تام جاگسن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۱ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۲:۳۸:۱۷ دوشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۲
از تسترال جماعت فقط تفش به ما رسید.
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 643
آفلاین
اربابا! قدر قدرتا! شکوه و بلندمرتبه وا!

سلامی به سیاهی بزرگترین ماه گرفتگی... درودی به بزرگی سایه‌تان به شما تقدیم می‌کنم!
ارباب پست نه چندان کوتاهی زدم که اگه لایق بدونین ممنون میشم نقدی درباره ش انجام بدین.

زیر سایه‌تون... میرم و سعی می‌کنم فعلا این ورا آفتابی نشم!


نقد پستت رو به نجینی دادیم که بیاره.
امیدواریم که بیاره!
پست نه چندان کوتاه زده!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۷ ۲۳:۴۵:۰۰

آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۳۳ سه شنبه ۳ تیر ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
مادر!


ما ریواس نیستیم! ازش متنفریم!


بررسی پست شماره 548 خاطرات مرگخواران، مروپ گانت:


نقل قول:
-عزیز مامان، وایسا...گلابی مامان کارت داره!
-ما کارش نداریم...رهایمان کنیــد.

به سرعت در حال دویدن بود و زن میانسالی نیز تعقیبش می کرد. گلابی ای در دستان زن به شکل شیطانی می خندید و دندان های تیزش در شب تاریک می درخشیدند.
گاهی وقتا خیلی مهمه که داستان رو چطوری توضیح بدیم. خودم خیلی وقتا پست های مهم رو می نویسم. جابجا می کنم...پس و پیش می کنم. سعی می کنم به بهترین حالتش در بیاد. این وسط یه نکته ای هست که نویسنده به سختی متوجه می شه. این که این پس و پیش نوشتن ها باعث مبهم شدن داستانم می شه یا نه.
منم گاهی در این مورد شک می کنم و به یکی دو نفر می گم پستم رو بخونن و ببینن که متوجه می شن؟ چیزی براشون گنگ نیست؟
این صحنه، حالت خیلی خیلی خفیفی از همین موضوع رو داره. موقع خوندن فکر می کردم بهتر بود اول دیالوگ نوشته می شد و یا اول صحنه رو توضیح می دادی.
جمله اول جالبه. اگه از زبون یه شخصیت عادی گفته می شد جالب تر و عجیب تر می شد. ولی حالا که گوینده مروپه کمی عادی تر شده. هنوزم جالبه...ولی عجیب نیست. اون جا خواننده به این فکر می کنه که منظور از گلابی کیه؟
همین فکر باعث می شه زیاد به جمله توجه نکنه...دنبال جواب سوالش بگرده!
این اتفاق هم جواب سوال اصلی رو بهمون می ده:
بهتر بود اول توضیح داده می شد. یه توضیح کوتاه و سریع. طوری که خواننده خیلی فرصت نمی کرد هضمش کنه... و قبل از هضم اون، به دیالوگ می رسید. این جوری هر دو قسمت، تاثیرشونو می ذاشتن.
با وجود همه اینا، صحنه خیلی خوب بود.


نقل قول:
مروپ با شنیدن جمله گلابی نگاه های پر امیدی به عروسش انداخت.
-نوه فندقی مامان بزرگ.
-تکذیب می کنیم. ما خودمان دیدیم. این گلابی از اول هم هیکلش همین گونه بود.
-باید برا نوه فندقی مامان بزرگ یه اسم خوب پیدا کنم.
-وا...من از اول هیکلم عین خیار گلخونه ای باریک و خوش اندام بود! مگه عاشق همین هیکلم نشدی؟
-یعنی نوه فندقی مامان بزرگ دختره یا پسر؟
-خیر...ما هرگز عاشق نشدیم و نخواهیم شد! آن هم عاشق یک گلابی!
-اگر نوه مامان بزرگ پسر بود اسمشو می ذارم شلیل، اگر دختر بود اسمشو می ذارم هلو!
-دلمو شکوندی! پس خودم می خورمت و انتقام دل شکسته م رو می گیرم.

دیالوگ های بیشتر از دو نفر رو اینجوری پشت سر هم نمی نویسیم...مگه با وجود یکی از این دو شرط:
1- مهم نباشه که کدوم جمله از کیه.
2- به شکلی بتونیم نشون بدیم که گوینده هر جمله کیه.
که برای شما حالت دوم وجود داشت. مشخص بود کدوم حرفو کی زده. فقط آخری رو متوجه نشدم. اصولا باید از طرف گلابی باشه؛ ولی چون گفته خودم می خورمت، کمی گیج می کنه. البته گلابیه دندون داره و وحشیه. این که ادعا کنه کسی رو می خوره خیلی هم عجیب نیست.

این قسمتش خیلی خوب بود. مروپش خیلی خوب بود که اصلا توجهی به حرفای کسی نمی کرد و روی بخشی که فقط برای خودش مهم بود تمرکز کرده بود.

برای نشون دادن احساسات شخصیت ها احتیاج به توصیف های طولانی نداری. این خوبه...تسلطت روی شخصیت ها رو نشون می ده که یه دیالوگ ساده و کوتاه برات کافیه.


نقل قول:
-دهانت بو می دهد...کمی مسواک بزن خب. ضمنا ما را قورت دادی ندادی ها!
شکلک ها اصولا به عهده نویسنده هستن. نویسنده اس که تصمیم می گیره که کدوم احساس این جا وجود داشته باشه. ولی با توجه به جمله های قبلی، احساس می کنم این برای این جا مناسب نبود. حالت خونسرد یا تهدید آمیز بهتر می شد. بقیه شکلک های پست خوب بودن.


نقل قول:
از ‌کابوسش پرید. پیشانی اش خیس از عرق بود.
غافلگیر نشدیم. به نظرم قرار هم نبود بشیم. مشخص بود این یه خوابه...و این مشخص بودن اصلا چیزی رو خراب نمی کرد یا تاثیر صحنه ها و طنز قضیه رو کم نمی کرد.


نقل قول:
-ارباب به نظرم خوابتون می خواد بگه که باید با همه قهر کنید تا یه روز خورده نشین.
این جاش ضعیف بود. خیلی مستقیم بود. تکراری بود. کلمه "قهر" نباید مستقیما و دائما تکرار بشه. می شد جمله دیگه ای گفت که همین معنی رو بده. اشکال کار، همین مستقیم بودنشه.


نقل قول:
-چگونه به این نتیجه رسیدی اگلانتاینمان؟
بهتره لرد توی سوژه ها این جوری با مهر و محبت حرف نزنه. اون "مان" آخر اسم، لرد رو زیادی مهربون جلوه داده.


نقل قول:
ناگهان در خانه ریدل ها باز شد و رودولسیف به داخل آمد. جمعی از ساحره های خانه ریدل ها از جمله مروپ که در حال نارنج پوست کندن بودند با دیدن او دستهایشان را بریدند. البته این بریدگی دست ها نه تنها بخاطر زیبایی ظاهری رودولسیف نبود بلکه برعکس، از زشتی ظاهری شدیدش بود!

-تعبیر خوابتون اینه که به زودی باید منو به جانشینی خودتون منصوب کنید و یه حرمسرای بزرگ هم به نامم کنید ارباب.

سپس نگاهی به سایر مرگخواران انداخت.
-شماها هم برین بخوابین تا هزارمین تکرار سریال های جادوگر تی وی پخش نشده و آخرش متوجه نشدین که مختار با یوزارسیف برادر ناتنی بودن و ستایش روی جفتشون کراش داره و جومونگ قراره بیاد انتقام مختار رو از کاهن های معبد آمون بگیره!
قسمت اول، یعنی ورود رودولف خوب بود. حرفاش نه. بهتر بود حذف می شد.


قسمت خواب پست عالی بود. خیلی خوب بود. بعد از بیدار شدن لرد، معمولی شد...و این باعث می شه تاثیر قسمت اول کم تر بشه. بهتر بود توی همون قسمت بیدار شدن تموم می شد. یا بقیه اش خیلی کوتاه می شد. در این حد که لرد خوابش رو برای مروپ تعریف می کرد و مروپ می گفت به نظر من تعبیرش اینه که بریم دنبال سیسمونی.

شخصیت مروپ خیلی خوب بود. لرد خوب بود. بقیه هم قابل قبول بود.

صحنه ها و شخصیت های بخش اول خیلی خوب بودن.

ایده گلابی عالی بود.

خلاقیت و طنز خوبی داری. جلوشو نگیر. بذار شجاعانه جلو بره و کار خودشو انجام بده. شخصیت ها رو خوب می شناسی. بهشون اجازه بده خودشون وارد موقعیت بشن. یقه شونو نگیر و بیار. گاهی کنترلشون کن! نذار هر چی خواستن بگن. مجبورشون کن خاص باشن. کنترلشونو توی دست خودت نگه دار.


خوابمان را بسیار پسندیدیم.









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.