قسمت بعدي!
-----------------------------
سرژ تا سرشو از زير خاك مياره بيرون همون موقع ولدمورت كه داشت از محور حركت دشنه خارج ميشد تا باهاش برخورد نكن پاشو ميزاره رو كله سرژ و كلش دوباره ميره زير خاك!
سرژ:اينا تا مارو ميت نكنن ول كن نيستن.
دوباره سرشو مياره بيرون.اين طرفو ميبينه.اون طرفو ميبينه.اين دفعه ديگه كسي نمياد طرفش.
يه دفعه چشمش ميخوره به ولدمورت.
سرژ:هي تو!بيا اينجا ببينم!مگه بهتون نگفتم اين طرفا ديگه فوتبال بازي نكنين؟!.....نه كه نميدم.حقتونه.تازه پارشم ميكنم.تا شما باشين ديگه توپتونو نندازين تو حياط ما!
ققنوس كه اثر قرص اكسي كه خورده بود تموم شده بود مياد سرژو بقل ميكنه و ميگه:بلند شو پهلوون!حواست كجاست؟ميدوني ما الان كجاييم؟
سرژ هم كه اثر قرص از روش رفته بود:نه.كجاييم؟
ققي:خونه آقا شجاع!بابا ما الان وسط نيروگاه اتمي سياهاييم!
سرژ:واقعا؟چه خوب.
ققي:مثل اينكه تو هنوز حالت خوب نشده.
سرژ:چرا اتفاقا توپ توپم.من عاشق بمب اتمم.
ققي:بلند شو چرت و پرت نگو.بلند شو!بايد يه كاري بكنيم.
سرژ:مثلا چي كار؟
ققي:چه ميدونم.هي اونجارو!
سرژ و روشو ميكنه به همون سمتي كه ققي داشت نگاه ميكرد.
دشنه به سمت ولدمورت در حركت بود.
**از اينجا صحنه آهستست.مواظب باشين شيطون گولتون نزنه!يعني با عجله نخوانيد!
سرژ:به نظر من كه بهش نميخوره!
ققي:بابا هيبت نشونه گيريش حرف نداره.صد در صد ميخوره.
سرژ:عميق نگاه كن!
ققي:چه ربطي داشت؟!
ناگهان صداي سرژ كل فضارو در بر ميگيريه:
عميق نگاه كن!ققي:آخه آدم چه شكلي ميتونه عمق يه همچين چيزي رو ببينه؟
يه دفعه سرژ متوجه ميشه كه جلوي ققي وايستاده
سرژ ميره كنار.
ققي:پسر عجب چيزيه.راست ميگفتيا!عمق فاجعه خيلي باحاله!عجب توهمي!سگ و گربه....گاو و گوسفند با آدم حرف ميزنن!
سرژ:ديدي نخورد بهش!
ققي:حق با تو بود!
****از حالت صحنه آهسته خارج ميشود***
دشنه از بقل ولدمورت رد ميشه!
هيبت:اي تف به اين ذاتت زن!اينقدر گفتي دوستت دارم كه دست مارو لرزوندي!
ولدمورت:ها ها ها ها....خيلي با اون موقع ها فرق كردي!قبلا تيرت خطا نميرفت.اما حالا....
هيبت:بعدياش خطا نميرن!
و با پنج تا انگشتش 5 تا دشنه پرتاب ميكنه!
*اون طرف تر*
سرژ:اين دشنه هاش رو از كجا مياره؟
ققي:فكر كنم از تو شورتش!
بلند شو نره خر!بلند شو اون هيكل گندتو بلند كن!از بس خوندي اين شكلي شدي.
سرژ:چه ربطي داره به خوندن؟
ققي:دانشمندا جديدا كشف كردند كسيمثل تو كه ميخونه بهتر و بيشتر تخم ميزاره!
سرژ:تو تخم ميزاري نه من!
ققي:به جاي اين چرت و پرتا بلند شو ار پي جي تو بردار بيار اين موشكو بتركون.
سرژ:راست ميگيا اصلا ياد آر پي جي نبودم
ققي:بدو بدو بزنش!
سرژ:با چي؟اصلا چي رو؟
ققي:بابا با آر پي جيت ديگه!يه بمب ديگست!داره از رو زمين بلند ميشه.بدو بزنش!
سرژ:بهرت نيست فرار كنيم بعد بزنيمش؟
ققي:چطور؟
سرژ:الان ميفهمي!
همون موقع يه دونه سنگ به اندازه يه تپه! از آسمون ميفته پايين رو سر سرژ و ققنوس و جفتشونو پخ ميكنه رو زمين.يك صدا همه جارو پر ميكنه:
اين سزاي كسيست كه زيادي چرت و پرت بگه!ژوهاهاها==================================
يك دشنه كم بود شد پنج تا!
آيا ان پنج دشنه به ولدمورت اصابت ميكند؟
ايا سرژ به آر پي جيش ميرسه؟
ايا قبل از اينكه بمب اتمي بعدي از زمين بلند بشه توسط آر پي جيه سرژ نابود ميشه؟
ايا تا فردا زنده هستيم؟
و هزاران آياي ديگر
.
.