پستی کوتاه در راستای تعیین مسیر سوژه! :d:
================================
هری، وسط منطقه جنگلی سوخته، در دل جنگلهای استوایی آمازون:
خوب، اگه این جا رو بپیچم، میرسم به یه دوراهی، از سمت راستی باید برم، تا برسم به یه کلبه ی قدیمی سوراخ سوراخ...
سوی دیگر سوژه، خانه ریدل:
- بلا و لینی، آماده باشین، همون لحظه ای که کله زخمی آپارات کرد، باید جاشو بفهمین و برین پیشش!
- چشم ارباب.
محل قبلی سوژه، منطقه سوخته جنگلی وسط جنگل های استوایی آمازون:
- آهان، خونه هه اوناهاش، برم ببینم چی هست! خدایا بالاخره پیداش کردم، حال الفیاس دیدنیه! :evilsmile:
هری وارد کلبه ی چوبی بسیار قدیمی و بزرگی شد که قسمتی از آن بر اثر آتش سوزی از بین رفته بود، ولی هنوز قسمت اعظمی از آن باقی مانده بود.
هری تقریبا تمام خانه را گشت تا به گنچه ای فلزی رسید، به زور ورد آنرا باز کرد، ولی فقط قطعه ای کاغذ پوستی بدین مضمون بود:
- موهاهاهاها، اینم الکی بود، واسه پیدا کردن دامبلدور باید جونت بالا بیاد، باید بری به وسط صحرای گبی تو مغولستان، ژوهاهاهاهاها :evilsmile:
هری:
-
، باید آپارات کنم، اگه اونجا نبود، بر میگردم و حساب الفیاس رو میرسم!
شترق!
محل قبلتر سوژه، خانه ریدل:
- اورکا، اورکا، ارباب.
- درد و اورکا، این چه فحشیه به ارباب میدی؟ نجینی دسر میخواد، بدم بخورتت؟
بلاتریکس در حالی که بسیار سر خورده شده بود و به قولی فیسش خوابیده بود گفت:
- نه ارباب، من پیدا کردم اون کله زخمی کجا رفته، بریم؟
- باشه، برین.
محل جدید سوژه، بیابان سوزان گبی، مغولستان
شترق...
هری در حالی که داشت تقریبا تمام لباس هایش را در میاورد(
) با حالی زار، دنبال محل قایم شدن آلبوس رفت.
شترق...شترق...
- شما اینجا چی کار میکنین؟
- یوهاهاهاها، گرفتیمت، حالا اون نقشه رو بده به من، باید بریم پیش ارباب.
-نهههههههههه، شما نمیتونین!
لینی و بلاتریکس از دستای هری میگیرن، و میبندنش و لینی با هری به خونه ریدل آپارات میکنه و بلا مشغول پیدا کردن آلبوس، با نقشه ی کذایی میکنه!
محل فراموش شده سوژه، مقر موقتی محفل ققنوس:
- پس این هری کجاست؟ الفیاس اون آدرس مال کجاست؟ نکنه...
- نه اونا فقط یسری نقشه بودن که هی یکی به اون یکی میبرتش، پنج تا جاست، که اگه بخواد نقشه رو دنبال کنه، تا آخر دنیا بین اون پنج جا سرگردون میشه! :d:
- پس باید چند نفر رو بفرستیمش اگه مرگخوارا بفهمن، بیچاره میشیم!
دوباره آهوی نقره ای پیداش شد و با صدای اسنیپ گفت:
- خاک بر سرتون کنن، هری رو هم گرفتن، زود باشین، ۶ روز فرصت دارین، وگرنه همتون
- باشه، الفیاس زود برو، تا پیداش نکردی برنگرد. سریع برو و مرلین یاورت باشد.
الفیاس همزمان با محو شدن سپر مدافع، از خانه خارج شد، و کمی دورتر از خانه آپارات کرد.
...
...
...