هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





بحث های سر میز غذا
پیام زده شده در: ۰:۰۹ دوشنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۴
#37

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۱۲ شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۰۶ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
از درون مغاک!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1130
آفلاین
-يعني ميگي دامبلدور ميخواد چي بگه؟
-به نظر ميرسه چيز جدي اي ميخواد بگه چون قيافش خيلي جدي ميخوره.
-اوهوم!هر چي هست مربوط به پنج شنبست.
-اون كه مسلمه!

دامبلدور نگاهي به دور و اطراف ميكنه و ميبينه همه دارن با هم حرف ميزنن.دستاشو ميبره بالا و همه متوجهش ميشن.

دامبلدور:خب!دوستان من!با اجازه مرلين كبير!چند نكته رو بايد يادآور بشم.امروز از همتون ميخوام كه از اين به بعد كارها رو جدي بگيريد.همون طور كه همتون ميدونيد پنج شنبه زمان جنگه و هممون بايد سعي در از بين بردن سياها بكنيم.من همه ي شما رو از كوچيكي ميشناختم و با استعدادهاي تك تكتون آشنام و ميدونم كه سياها بايد پيش شما لنگ بندازن!....خب من همتون رو اينجا جمع كردم كه به سوالاتون جواب بدم.خب كسي سوالي نداره؟

رونان:ببخشيد پروفسور!قراره پنج شنبه سياها چي كار كنن؟
دامبلدور:سوال به جايي بود!خب اطلاع دقيق در دسترس نيست و ما بايد حواسمون رو به همه جا جمع كنيم!خب.....
دامبلدور منتظر ميمونه كه نفر بعدي سوال بكنه

الستور مودي:امكان اينكه سياها به مكان هاي ما جمله بكنن وجود داره؟
دامبلدور:باز هم سوال به جايي بود!خب احتمالش كمه و به احتمال زياد در مرحله اوليه كار سياها به محفل حمله نميكنن بلكه در همون حول و حوش خانه ريدل حمله ميكنن.خب.....

ليلي اونز:ميخواستم بدونم كه بايد هممون با هم به يه جا بريزيم يا پخش بشيم؟
دامبلدور:خب در اين مورد من با ريش سفيد محلمون! كه بقل من نشسته(و به مرلين اشاره ميكنه) صحبت كردم و نظر ايشون اينه كه بهتره براي شروع همه رويه يه جا متمركز بشيم و بايد از همين جا اعلام كنم كه براي پنج شنبه همه بايد متمركز كار كنيم.يعني اگر كسي جايي ميره بقيه هم همون جا برن و سياها رو ا همين اول بترسونيم!

چوچانگ:ببخشيد پروفسور! اونا چند نفرن؟
دامبلدور:ديگه از اين سوالا نكيند!چون من اصولا به كيفيت كار فكر ميكنم تا كميت كار!خب.....

كس ديگه اي براي سوال پرسيدن پيدا نميشه.
دامبلدور:خب در مجموع سوالاي خوبي بود!فقط ما الان يه آرتور ويزلي كم داريم!معلوم نيست اين آرتور كجا رفته!خب همه ميتونين به غذا خوردنتون بپردارين!

صداي قاشق و چنگال ها فضاي آشپزخونه رو پر كرد!
-----------------------------------------------------------------------
خب دوستان اينجا براي هماهنگي بيشتر ما محفليا با همه و در ضمن ميتونيد در نمايشنامه ها به صورت مستقيم سوالات خودتون رو از من بپرسيد!


شناسه ی جدید: اسکاور


Re: بحث های سر میز غذا
پیام زده شده در: ۱۷:۳۳ جمعه ۱۷ تیر ۱۳۸۴
#36

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
لوپین:الو سنت مانگو
شفا دهنده:بفرمائید
لوپین:
سیریوس:ببخشید ما دو تا مریض داریم.یه سوسک نیمه جون و یه گرگینه غش کرده.
شفا دهنده :همین الان دو تا آمبولانس میفرستم.
سیریوس:لوپین تو باید زنده بمونی الان کمک میرسه
سوسک:بابا یکی به داد من برسه
کاراگاه:سوسک خودتو به موشمردگی نزن سوسکا هفت تا جون دارن.
لی:سلام اقایون شما آمبولانس خاسته بودین
گودریک:قیافه این راننده امبولانسه آشنا میزد
لوپین:این که لی جردن بود
سیریوس:تو که غش کرده بودی
سوسک:شیشکی منو دوس نداره


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين


Re: بحث های سر میز غذا
پیام زده شده در: ۹:۳۵ شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۴
#35

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
کاربران عضو
پیام: 911
آفلاین
لوپين:واااااااااااااااااااااي...اين چيه
سيريش:سوسك از نوع تميز
كاراگاه:اندختيم ش تو آب جوش خوب تميز شه
لوپين:معلومه شاخك هاش پلاسيده
كاراگاه:اشكالي نداره ژل ميزنيم دوباره سيخ واي ميسه
گودريك:ولي خداييش خيلي تغيير كرد
سيريش:سوسك يه چيزي بگو بابايي
سوسك: احساس مي كنم تنم نرم شده
كاراگاه:اين خيلي خوبه
سوسك: حالم بد بيد هوووووووووووووووغ
لوپين:الو سنت مانگو...


[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo


Re: بحث های سر میز غذا
پیام زده شده در: ۷:۲۲ شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۴
#34

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
در همین حال سیریوس میپره جلوی در
_کجا؟؟
سوسک:با اجازه ی شما رفع زحمت کنم.
کجا به این زودی؟؟واسا میخوایم بریم حموم_
حموم خانه بلک ها
سوسک:خفه شود...بیلیب بیلیب...بسه به خدا تمیز شدم اینهو بر...بیلیب بیلیب...
کارآگاه :انقدر کثیف باید براش اسید بیاریم
گودریک:سیریوس بسه دیگه تمیز شد دیگه از این کارا نمیکنه


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: بحث های سر میز غذا
پیام زده شده در: ۱۱:۴۵ پنجشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۸۴
#33

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
کاربران عضو
پیام: 911
آفلاین
...سيريوس:من تو رو مي كشم سوسك
گودريك:حركتت ناپسندانه بود
سوسك :خوب شيشكي منو دوست نداره شيشكي پيش من نميشينه برا همين اين كارو كردم
كاراگاه:اين دليل خوبي نيست تو محاكمه ميشي!!!
سوسك:خف بابا...
گودريك:براي اينكه كثيفي برو حموم همه كنارت مي شينن
سوسك:برو بابا كدوم سوسكي رو ديدي بره حموم...اه اين چودستي رو تو جشنواره كثيف ترين سوسك داده بودن شكستيش
كاراگاه:تو كه اون همه چوبدستي از كوييرل دو در كردي حالا برو يكي از اونا رو بردار
سوسك:تو احساس نداري اين چوبدستي مايه ي افتخار من بوود
كاراگاه: دلت خوشه ها
...


[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo


Re: بحث های سر میز غذا
پیام زده شده در: ۸:۰۳ پنجشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۸۴
#32

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
سیریوس:بیا ای سوسک فاضلابی من بی در آغوش عمویت بنشین غذا بخور
سوسک:
کارآگاه کلشو با کف دستش میماله:خول و چل انقدر تو آزکبان شکنجه دادن حالی به حالی شده....اوی چقدرم درد میکنه...
سیریوس:چی میخوای عزیزم هرچی دوست داری بخور :bigkiss:
سوسک:سیریوس این منو بد نگا میکنه
سیریوس:ناراحت نشو این نمیفهمه حالیش نیست
در همین حال لوپین
شترق!!
پاشو میزاره رو چوب سوسک
سیریوس: ای برو اونور حال بهم خورد سوسک کثیف
گودریک:سوسک تو سیریوس رو طلسم کرده بودی
....


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: بحث های سر میز غذا
پیام زده شده در: ۶:۱۳ پنجشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۸۴
#31

سوسك بي همتا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۳ چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۳۱ سه شنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۳
از چاه فاضلاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 715
آفلاین
نصف شب... سر ميز غذا...
سيريش و كارآگاه دارن تند و تند غذا مي خورن...
گودريك: از قحطي در اومدين؟ آروم بخورين خب...
سيريش: اخه باز اون سوسك كثيف پيداش ميشه... وقتي مياد ياد فاضلاب مي افتم...
كارآگاه: هنوز...

ناگهان... در به طرفي پرتاب ميشه و سوسك مياد داخل...
سوسك: سلام به بروبچ!
كارآگاه خيلي آروم به سيريش: اون قدر معطل كردي كه اين سوسك نكبت اومد!
سيريش: نكبت با كي بودي؟
كارآگاه: با تو كه نبودم... با سوسك بودم...
سيريش ظرف غذا رو بر مي داره و محكم ميزنه توي سر كارآگاه!
سيريش: تو بد كاري كردي! اين سوسك از بچه ها باحال و با معرفت محفله...
كارآگاه: تا همين پنج دقيقه پيش چي مي گفتي تو؟
سيريش: من اغال شده بودم...

سوسك با خودش: بنازم ناز شست خودم رو كه عجب طلسم فرماني روي سيريش اجرا كردم! حالا برم با خيال راحت غذام رو بخورم...


سلطان سوسك بي همتا!


Re: بحث های سر میز غذا
پیام زده شده در: ۸:۳۶ پنجشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۴
#30

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
گودریک:آهان...
لوپین:هرچه سریع تر اصل مطلب رو بوگو ببینم
سیریوس:ا این که اینجاست
گودریک:وای فراموش کرده بودم این میتونه غیب ظاهر بشه
ققنوس:
گودریک:به من بی احترامی میکنی..پاشم بگیرم بزنمت
جیمز:بابا بیا بشین برات بده
گودریک:آی قلبم گرفت ای مردم
لوپین زنگ بزنید سنت مانگو
2 ساعت بعد این مرد چرا نیومدن
دنگ دونگ
_بله
_مریض شمایید
سیریوس گودریک نشون میده:اوناهاش اون مریض
_مرسی
تپ!
گودریک پرت میکونن رو برانکارد (درسته)میرن
سیریوس:عجب آدمایی بود انگار نه انگار ما آدم هستیم


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: بحث های سر میز غذا
پیام زده شده در: ۱۵:۲۶ یکشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۴
#29

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
کاربران عضو
پیام: 911
آفلاین
تا سوسك ميره بيرون...
گودريك:خوب جلسه رو شروع مي كنيم
ققنوس:صبر كن منم بيا تو
گودريك:اين جلسه خصوصي تر از اين حرفاست
ققنوس:اه...صبر كن
(گودريك سريع درو مي بنده )
ققنوس:الهي به سنگ گرم بخوري الهي شب عروسيت قيافت زشت شه الهي كاسه ي چه كنم چه كنم دست بگيري الهي مگ مگ تو رو از جاشيني برداره
كريچر:ولش كن بابا بيا با هم صحبت كنيم
ققنوس:همين يه كار...آخ...هي مي گم ايم پرهاي منو نكن مگه جغد ندارين مگه من براي نامه به پسر خالم مگه...
گودريك:ميخوام به مگي نامه بنويسم
ققنوس: نكنه زيرابه منو بزني
گودريك:اتفاقا مي خوام همين كارو كنم
ققنوس:غلط كردم...درو باز كن ببينم
گودريك:صدات نمياد يه بار ديگه...
ققنوس: غلط كردم...كردي
گودريك:چي...آهان...پرفسور مك گونگال عزيز...
ققنوس:نــــــــــــــــــــــــــــــــــه...غلط كردم ...


[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo


Re: بحث های سر میز غذا
پیام زده شده در: ۵:۲۳ یکشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۴
#28

سوسك بي همتا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۳ چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۳۱ سه شنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۳
از چاه فاضلاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 715
آفلاین
سوسك: فلور امروز غذا چي داريم؟
ققنوس از اون طرف دخالت مي كنه و به جاي فلور جواب ميده!
ققنوس: سوسك ماهي! (يك نوع سوسك دريايي)
سوسك: راستي بچه ها يك خبر!
بچه ها: چي؟
سوسك: تيم كوييديچ خرزهره هاي پرنده به فينال «مسابقات حرفه اي كوييديج نشسته آفريقا» راه يافت!
همه: :banana:
(2 دقيقه بعد) فلامل: سوسك اين تيم مال كجاست؟
سوسك: انگلستان.
(2 دقيقه بعد) فلامل: ببينم كدوم شهر انگلستان؟
سوسك: نيويورك

دو دقيقه بعد فلامل يادش مياد كه تيمي با اسم خرزهره هاي پرنده توي نيويورك نيست. دو دقيقه بعد هم يادش مياد كه مگه نيويورك توي انگليسه؟ دو دقيقه ي بعد هم يادش مياد كه اصلا انگلستان كه توي آفريقا نيست! يك ربع بعد يادش مياد بابا اين مسابقه كه اصلا وجود خارجي نداره!
فلامل: سوسك... يك دقيقه بيا اينجا...
سوسك: خب بچه ها من بايد برم ديگه... خدانگهدار...
و سوسك با عجله جلسه رو ترك ميكنه.


سلطان سوسك بي همتا!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.