هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس آموزش گزارشگري كوييديچ
پیام زده شده در: ۰:۰۸ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۸

مورگانا لی‌فای


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۲ پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۰۳ جمعه ۲۶ دی ۱۳۹۹
از یه دنیای دیگه!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 516 | خلاصه ها: 1
آفلاین
تکلیفمون اینه که ما نقش یه گزارشگر تو یه بازی رو داشته باشیم. نمیخوای این پستمون خیلی طولانی بشه و یا خیلی کوتاه. یه پست متوسط و خوب و فقط ما گزارشگر هستیم و باید نکات اون زیر (!!!) رو توش رعایت کنیم.

- مورگانا... مورگانا... مورگانا...

- هووووم؟ ... چیه؟

- بدو بیا الان بازی نهایی شروع میشه!

- خووووووووووب...

مورگانا زیر لب زمزمۀ نامفهومی می کند و دوباره به خواب فرو می رود. ده دقیقه بعد با صدای انفجار تشویق جمعیت از جا می پرد:
- مرلینا! من گزارشگر بودما خیر سرم!

تند و تند لباس می پوشد و به ورزشگاه آپارات می کند. فرصت ندارد به این فکر کند که چطور توانسته در هاگوارتز آپارات کند. "هوم؟ لابد پرفسور ویزلی (آق مدیر!) برای مسابقه محدودیت آپارات توی هاگ رو برداشته؟" خیلی به ذهن خودش فشار نمی آورد. دوان دوان از سکوها بالا می رود و میکروفون را از عادل جردن می قاپد. "این پسره همش می خواد خودشو مطرح کنه و جلو بندازه. ایــــــــــــش!!!"

میکروفون را جلوی دهانش می گیرد و نگاهی به زمین بازی می اندازد:
- اهم... اهم... هاپیشووووووووووووو...

بلاتریکس لسترنج که گوش هایش را محکم گرفته چشم غره ای به او می رود:
- مجبوری توی میکروفون عطسه کنی؟

به آهستگی پاسخ می دهد:
- خوب چیکار کنم؟ ایگور توی مورد شماره 3 گفته کارای عجیب و غریب بکنیم.

و رو به جمعیت:
- می بینم که... خیلی می بینم. ایول به این همه تماشاچی! به به می بینم که همه حاضر شدین تا فینال جام جهانی کوییدیچ بین تیم های بلغارستان و ایرلند رو دوباره تماشا کنین. فینالی که خانم رولینگ به شدت بوقیده بودن توش. و می بینم که خودشونم جزو بازیکنان ایرلند تشریف دارن تا کوتاهی خودشون رو جبران کنن.

ملت چشم هایی چهارگانه در می آورند و به زمین چشم می دوزند.

- بله... رولینگ پاس میده به هری پاتر و از دور براش بوسه می فرسته. هری چشاش چار تا شده و کوافل رو نمی گیره. جینی ویزلی می زنه تو سر هری و کوافل رو که داره پرت میشه، می گیره... ویکتور کراااااااااااام!

نگاه ها متوجه میانۀ زمین می شوند که کرام به سرعت به جینی ویزلی تنه می زند و کوافل را می قاپد.

- تا جایی که می دونم کرام باید جستجوگر باشه ولی فعلا که چیز تو چیزه... هممم... ببخشید... شیر تو شیره! و حالا! مایکل جکسون! این که مرده بود؟ انگاری از مرلین کبیر واسه همین مسابقه اجازه گرفته و گـــــــــــــــــــــــــــــــــــــل!!!

هیاهوی جمعیت گوش فلک را کر کرده. مورگانا با لبخند شیرینی بالشش را در آغوش می کشد و به خودش برای این گزارشگری بی نظیر، تبریک می گوید. "هوووم؟ بالش؟؟؟؟"

از جا می پرد. هنوز در خوابگاه و داخل تختخوابش قرار دارد. بدون اینکه لباس خوابش را عوض کند به سمت پنجره می دود. هیاهوی جمعیت از ورزشگاه به گوش می رسد و صدای از خود راضی عادل جردن:
- چــــــــــــــــــــــــه می کنه این کرام! در عرض ده دقیقه اسنیچ رو می گیره و چــــــــــــــــــــــــــه می کنن جمعیت!

مورگانا چشمانش را می مالد. نه... این بار دیگر فرصت را از دست داده. تمام زحمات یک ساله اش برای تصاحب سمت گزارشگری کوییدیچ را به خاطر یک خواب و رویای بی مصرف دو دستی تقدیم آن پسرک از خود راضی کرده. خوب... به هرحال سال دیگر هم هست... شاید وقتی دیگر...


ویرایش شده توسط مورگانا لی فای در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۷ ۰:۱۴:۵۴
ویرایش شده توسط مورگانا لی فای در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۷ ۱:۱۲:۰۶
ویرایش شده توسط مورگانا لی فای در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۷ ۳:۰۹:۵۲


Re: كلاس آموزش گزارشگري كوييديچ
پیام زده شده در: ۲۱:۳۰ شنبه ۶ تیر ۱۳۸۸

محفل ققنوس

جیمز سیریوس پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۵۰ جمعه ۱۳ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید.
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 1531
آفلاین
شما نقش یه گزارشگر تو یه بازی رو داشته باشید.نمیخوام این پستتون خیلی طولانی بشه و یا خیلی کوتاه.یه پست متوسط و خوب و فقط شما گزارشگر هستید!

- پاتر! خواهش میکنم دیگه این کارو نکن!
- داره.. .. لهش میکنه.. ...مک گون... مگه... کوری؟!

جیمز سیریوس پاتر میکروفن را دو دستی چسبیده و نفس نفس زنان خودش را به در و دیوار و مک گونگال و صندلی ها می کوبید و با چنان هیجانی! جیغ کشان گزارش میکرد که تماشاگران از فرط هیجان گوش هایشان لال! شده بود.

- خب این شما و این هم ادامه ی بازی، من تد ریموس لوپین رو می بینم که داره با لبخند مضحک عشقولانه ای کوافل رو دو دستی تقدیم به مورگانا لی فای میکنه! عوق!
ملت تماشاگر به پیروی از جیمز : عوق!

ملکه مورگانا که با قلب های صورتی و سرخ در کنار سرش، کوافل را عاشقانه از تدی گرفته بود...بلافاصله چهره اش شیطانی شده و با روانه کردن کروشیویی از تدی تشکر کرد و هنگامی که ریموس جوان به اعماق جنگل ممنوعه پرتاب می شد، لی فای سومین گل بازی را برای تیمش به ثمر رساند.

- خب سه – صفر به نفع اسلیترین، هی ولدک دیدمت!

تمام سر ها با چهره هایی امیدوار به سمت تام ریدل کچل برگشت تا شاید شاهد یک صحنه ی عاطفی باشند اما زهی خیال باطل! لرد ولدمورت فقط انگشتش را تا آرنج داخل بینی اش چپانده بود که مجبور شد با شرمندگی آن را بیرون بیاورد و سرش را پایین بیندازد.

- ایول ایول علی کریمی وسط زمینه!

با آخرین دیالوگ جیمز، همه عمل ولدک را فراموش کرده و هیجان ورزشگاه به اوج رسید! تماشاگران که متشکل از ممد ها و کورممد ها و فاطی ..هممم، نه فاطی ها رو که راه نمیدن تو ورزشگاه.. و نورممد ها بودند به زمین بازی ریختند و درحالیکه شعار میدادند به دنبال علی کریمی تک تک بازیکنان دو تیم را درو کرده و عرض زمین را طی کردند و در آخر هم که از یافتن کریمی نا امید شدند به روی همدیگر ریخته و دعوا برره ای هیجان! انگیزی را به راه انداختند...


ویرایش شده توسط جیمز سیریوس پاتر در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۷ ۲۰:۳۵:۴۳


Re: كلاس آموزش گزارشگري كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۵:۱۶ جمعه ۵ تیر ۱۳۸۸

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
زمین بازی کوییدیچ هاگوارتز

تمامی دانش آموزانِ گروه های چهار گانه هاگوارتز بعد از صرف صبحانه ی مفصل در سرسرای اصلی ، به زمین بازی کوییدیچ اومدن تا در یک صبح ِ زیبای بهاری ، شاهد بازیِ هیجان انگیز گریفیندور و اسلیترین باشن ! گزارشکر مسابقه که از لحظاتی قبل از حضور تماشاگران در جایگاه گزارشگر حاضر شده ، همراه با ورود قرمز پوشانِ گریفیندور و سبز پوشانِ اسلیترین شروع به صحبت میکنه .

- سلام ! من پرسی ویزلی هستم و بازی مهیج هافلپاف و راونکلاو رو براتون گزارش میکنم !

ایگور سقلمه ای میزنه و با عصبانیت میگه : بوقی ! گزارش باید هیجان انگیز باشه و یه چیزی رو بگی که برای ملت انقدر عجیب باشه که تو طولِ بازی بگردن دنبالش ! خب ملت گوسفند نیستن که ، میدونن لباس هافل و راون نارنجی و آبیه دیگه

پرسی : خب خواستم از همین اول بازی هیجان بدم دیگه ! خیله خب ، باید عرض کنم خدمت شما عزیزان که به اطلاع من رسوندن که بازی گریفیندور و اسلیترین هست و اینا !

ملت :

پرسی : بله بازیکنان سوار بر جارو هاشون شدن و آماده ی شنیدنِ سوتِ لرد ولدمورت برای آغاز بازی هستن !

ملت :

ایگور : خاک بر سرت کنن ! هیجان باید لطیف باشه ! خب بوقی میگی ولدمورت خب الان ملت در میرن که !

پرسی : ببخشید اشتباه شد ، خبر دادن که مادام هوچ داور این مسابقه هست ! بله توپ ها هم رها میشن ، من از اینجا سدریک دیگوری رو میبینم که با هیجانِ زیادی داره دنبال اسنیچ میگرده

دخترا : وای ! سدریک ! کو ؟

ایگور که از این جریحه دار کردنِ احساساتِ دختر ها احساس رضایت میکنه ، بدون اینکه حرفی بزنه به ادامه ی گزارش پرسی توجه میکنه : بله بله ، آنجلینا جانسون توپ رو پاس میده به هری پاتر ، بله ، هری پاتر بی توجه به اسنیچ جلو میره تا سرخگون رو وارد حلقه ی دروازه ی اسلیترین بکنه ! اوه ! گل نمیشه ! مارکوس فلینت به خوبی توپ رو دریافت میکنه !

اسلیترینی ها به سرعت دارن پیش میرن ، نویل لانگ باتم رو میبینم ، یکی از بهترین بازیکنانِ کوییدیچی که وارد تیم گریفیندور شده ! نویل با سرعت بسیار زیادی داره به سمتِ زمین بازی میره ، مثل اینکه داره حمله ی دروغین ورانسکی رو اجرا میکنه ! ولی نویل که جستجوگر نیست

همه ی تماشاگران از جاشون بلند شدن و به سمتِ پایین نگاه میکنن تا ببینن آیا واقعا نویل میخواد حمله ی معروف ویکتور کرام رو اجرا کنه یا نه !

بومب !

پرسی : بله نویل با صورت میره توی زمین ! گویا در حالِ سقوط بوده !

پرسی : به من همین الان خبر دادن که گریفیندور 30 - 15 از اسلیترین جلو هست ، این یک نتیجه ی عالیه !

الیور وود : ما که هنوز هیچ کدوم گل نزدیم !
آنجلیا که سرخگون رو به دست داره فریاد میزنه : به گزارش اون توجه نکن الیور ! میخواد هیجانِ بازی بره بالا همینطوری

پرسی که دیگه نمیدونه چیکار کنه برای هیجانِ بازی صدای عجیبی در میاره و میگه : تماشاگران عزیز جاتون خالی ، چه نوشیدنی کره ای خوشمزه ای خوردم !

ایگور : ای بابا ! من گفتم یه کاری بکن ملت خندشون بگیره ، خب بوقی اینطوری که تو میگی نوشیدنی کره ای میخورم خب ملت هوس میکنن ، بازی رو ول میکنن پا میشن برن نوشیدنی کره ای بگیرن که !

پرسی : امم ! اه ! خب من چیکار کنم ! خیله خب باب ! ببخشید تماشاگران عزیز ، بله همین الان الیور یه ضربه ی خیلی خوب از کراب رو دفع میکنه و به پاتریشیا پاس میده ! خیلی خوب دارن بازی میکنن ! اوه ! من دو تا از سال اولی های راونکلاوی رو میبینم که دارن ... اوه ! دارن راز و نیاز میکنن ! وای ! چقدرم با تجربه هستن توی این کار ، اوه ، چه دختری ! چه پسر زیبایی

همه ی تماشاگران به سمتِ جایگاه راونکلاوی ها چشم میدوزند ... حتی بازیکنان هم بی توجه به جریان بازی ، به سمتِ راونکلاوی ها نگاه میکنن !

مادام هوچ با عصبانیت در سوتش میدمه : حواستون کجاست ؟! سرخگون روی زمین افتاده ! آقای پاتر ! آقای پاتر با شما ام ، سرخگون داره دوره شما میچرخه !

ایگور : وای پناه بر مرلین ! من گفتم در مورد راز و نیاز ِ ملت بگو که ملت بترسن حواسشونو به بازی جمع کنن ، اینطوری که تو تعریف کردی ، جن های خدمتکاره هاگوارتزم بلند میشن بیان اینجا ببینن قضیه چیه خب !

دقایقی بعد مادام هوچ سوت پایان بازی رو میزنه ! با شنیدن صدای سوت تازه بازیکنان حواسشون به بازی بر میگرده !

آنجلینا : اِ ! پس کجا بودن اون دو تا سال اولی در حال راز و نیاز ؟!
الیور : مگه خودت نگفتی پرسی میخواد هیجانِ بازی رو ببره بالا ؟! الکی حواست پرت شد خب !
پاتریشیا : تو که بیشتر از همه رفته بودی تو بحر ِ جایگاه راونیا الیور !

همه ی بازیکنان گریفیندوری و اسلیترینی ناخود آگاه به سمتِ تابلوی اعلام نتایج بر میگردند !

گریفیندور 0 - اسلیترین 0


بازیکنان :
پرسی :


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: كلاس آموزش گزارشگري كوييديچ
پیام زده شده در: ۳:۲۵ جمعه ۵ تیر ۱۳۸۸

بتی  بریسویت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۲۹ پنجشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۴:۳۴ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۸
از بین سؤالام
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 63
آفلاین
سلام امیدوارم از گزارش امروز من نهایت لذت رو ببرید، چون ممکنه دیگه در طول عمرتون گزارشی رو از من نشنوین به خاطر این که کار من روزنامه نگاریه نه گزارش گری! آمار نشون داده خبر نگاری ده برابر این شغل در آمد داره اگر باور نمی کنید روزنامه ی فردا رو بخونید من دربارش گزارشی نوشتم . بازیکناشون ابین دوتا تیم دارن سوار جارو شون می شن. منو ببخشید که همین طور وسط حرفم مجبورم در باره ی این بازی هم توضیح بدم ولی چاره ای نیست .

حالا اسم این تیما چی هست من یادم نمیاد .خودم براشون اسم می ذارم ...یکی شون باشه تیم بلوط و اون یکی.... سیمرغ (!) . چرا بازیکنای این یکی هشت نفره خدا می دونه ، نه مثل این که این دختره اومده بود امضا بگیره . خدا می دونه چطور دلش اومده از گراوپ امضا بگیره!خب حالا بعضی ها هم باید باشن این جور موجودات رو دوست داشته باشن!گراوپ هم جو گیر می شه حرکات بالای 18 انجام میده! تا کوییرل نیومده اینا رو از هم جدا می کنن.

هفده دقیقه بعد....

.... مثل این که این ما بین زارش من چند تا گل هم زده شده. فکر کنم سیمرغ شده740 نه ..نه این بلوطه که جستجو گرشون لباسا ی اهل دقیانوس پوشیده . من که فقط لباسامو از بِی می خرم . نمی دونم فروشنده های این لباسا چه امیدی برای پیشرفت دارن.مثل این که این پسره دنباله یک چیزیه ، در واقع هممون می دونیم دنبال چیه اسمش چی بود حالا یادم اومد گوی زرین.
مثل این که داره نزدیک می شه ! ای وای دامن من چرا برام تنگ شده ! تقصیر مامان بزرگه آدمه ، همش می گه بخور جون بگیری ! از قرار معلوم از جایی که این آقای محترم که اسمش یادم نمیاد حالا مهم هم نیست،داره به توپ می رسه . فکر نمی کنم اون یکی جستجو گره بتونه به گوی زرین برسه.از اون جایی که اینا تو آسمونن و منم این دوربینم رو نیاوردم باید پاشم.

جـــــــــــر

همه ی پسر ها که فقط قسمت دامن تنگ رو متوجه شده بودن :

ولی با دیدن دستمال گلداری که بتی با دستش پاره کرده نا امید می شن و بتی ادامه داد : بازیشون اصلا هیجانی نبود و همین اول کار همون طور که من بهتون گفتم جستجو گر تیم بلوط گوی زرین رو گرفت .کاملا قابل پیش بینی بود !ولی من می دونم با گزارش من همه هیجان زده شدید .این قسمت آخر هم واقعا هیجانی بود. فردا کنار وضع هوا نتیجه ی بازی رو ،همکارام تو روزنامه می نوسن می تونین بخونین فعلا بای.


ویرایش شده توسط بتی بریسویت در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۵ ۲۲:۳۴:۱۹

این شناسه رو دوست داشتم . امیدوارم همه از این شناسه خاطره خوبی به یاد داشته باشن.

فعلا بای


Re: كلاس آموزش گزارشگري كوييديچ
پیام زده شده در: ۲۱:۳۳ پنجشنبه ۴ تیر ۱۳۸۸
#99

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۸ دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۳:۳۸ پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
از لرد سیاه اطاعت میکنم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 388
آفلاین
- با سلام امروز باز هم در خدمت شما هستیم برای گزارش کردن بازی دو تیم ریون و اسلی. بازیکنان هر دوتیم وارد زمین شدن و با اشاره داور کاپیتانها به هم دست میدن .اوه سوباسا ازارا () به شدت دست کاکرو یوگا رو فشار میده. داور سوت میزنه و بازی شروع میشه و تمام بازیکنان سوار بر جاروهاشون به سمت آسمان به پرواز در میان. آسمان امروز کاملا آفتابیه خوشبختانه و درنتیجه احتمالا بازی تنها بر تاکتیک ها و حرفه ی اعضای دو تیم خواهد بود و 100% بازی مهیجی رو خواهیم داشت.
20 دقیقه بعد
گزارشگر با ناراحتی به خمیازه های مداوم تماشاچیان و خروج بعضی از آنها را میدید پس تصمیمش رو گرفت:

- اوه بله حالا لونا لاوگود به سمت جلو حرکت میکنه دو تا بلاجر با هم میان سمتش واقعا که مدافعای اسلی قشنگ کار میکنن لونا از روشون میپره و سوباسا هم با یک لگد جاروی لونا رو میفرسته جلو. زنوفیلیوس به سرعت درکنار دخترش قرار میگیره و پاسش رو دریافت میکنه بله حالا زنوفیلیوس برای اولین بار یه تاکتیک قوی رو انجام میده. اون خیلی پیشرفت کرده

-حالا زنوفیلیوس سرخگون رو داره و به سمت دروازه اسلی حرکت میکنه یه پرتاب زیبا اما لونا از وسط توپ رو میگیره انگار میخواد مانع گل زدن پدرش بشه اما نه اون فقط به توپ یه مشت زد حالا توپ درست وارد حلقه سمت چپ میشه. و بله گل! گل!

گزارشگر با خوشحالی به تماشاچیان که برگشته و روی صندلیشون خم شده بودن تا بازی رو زیرنظر داشته باشن نگاه میکرد. خیلی از بچه ها دنبال سوباسا میگشتن و این عالی بود

10 دقیقه بعد
بار دیگر تماشاچیان از بی هیجان بودن بازی، خسته شده بودند اما اینبار دیگر سالن را ترک نمیکردند ولی به جایش سرجای خود خوابیده بودند. گزارشگر شروع کرد: به به، بلاخره گل 290م از لونا لاوگود درحالی که اسلی فقط 179 گل زده.

تماشاچیان خیلی خیلی سریع نسبت به این امار عکس العمل نشان دادند و به سرعت به تابلوی اسکوربرد نگاه کردند لحظاتی بعد ورزشگاه پر شده بود از شعارهایی به این شکل: مرتیکه دیوونه، بازم که میگی آماره. دوات که آمار نمیده، اسکوربرد رو نگاه کن بعدش برو بوق بزن. مرگ بر گزارشگر دیوونه!!!

گزارشگر سعی میکنه هیجان رو به اوج خودش برسونه و داد میزنه:

-بادراد نکن آخه این چه حرکتیه ولش کن اه اه زشته این برخلاف آسلامه. گشت ارشاد کجاس پس؟

بادراد بلافاصله خودش رو جمع و جور میکنه و سعی میکنه خودشو بیگناه نشون میده

اما با این گفته تماشاچیان به دو دسته تقسیم شده بودن که دو شعار مختلف میدادند یکی برضد گزارشگر و دیگری بر ضد بادراد که شعارهایی مثل این بود: بیشعور بی ناموس، مگه تو دین نداری؟ مگه ناموس نداری؟ گشت ارشاد بیارید، بیناموسو بگیرید.

گزارشگر با لبخندی میکروفون رو کنار گذاشت و با خیال راحت به تماشای بازی مشغول شد.

5 دقیقه بعد

شعارها کم کم با مشت و لگد همراه شده بود و تا کنون 57 نفر زخمی داده بود و حماسه ی بازدید(!) پدید آورده بود درنتیجه گزارشگر قبل از اینکه به عنوان عامل اغتشاش از آزکابان سر در بیاره از لپ تاپ مشنگیش استفاده کرد و چند تا صدای باحال رو با هم ادغام کرد و پخش کرد:

-خررررررررررررر موچ، خررررررررر موچ

ملت با تعجب به اتاق گزارشگر نگاه کردند و با دیدن گزارشگر کلا شعارها نابود شده و جاش رو به خنده داد. گزارشگر درحالی که یک دستش قاشق را نگاه داشته بود و غذا میخورد خوابش برده بود و صدای ترکیبی به وجود آورده بود!!!

سووووووووووووووووووووووت

گزارشگر با شنیدن صدای سوت داور به صورت انتحاری و نمایشی از جاش میپره و درحالی که در دلش لبخند شیطانی میزنه و به ریش تماشاچیان میخنده آخرین گزارش رو ارائه میکنه:

-خب بازی تموم شد و تیم ریون، اسلی رو برد با اختلاف 5 گل. ریون 25،اسلی 20

روز بعد، اخبار جادوگرTV


- عجیبه که گل های ریون و اسلی هردو رشد منفی داشته قطعا دست گریفی ها و هافلی ها در کاره. ملت از پای ننشینید و از حق خودتون دفاع کنید



Re: كلاس آموزش گزارشگري كوييديچ
پیام زده شده در: ۰:۱۵ پنجشنبه ۴ تیر ۱۳۸۸
#98

بیدل آوازخوانold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۹ یکشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۴:۱۲ جمعه ۹ مرداد ۱۳۸۸
از همین دو رو برا
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 69
آفلاین
1-میتونید از اسم بازیکنانی که در زمین نیستن استفاده کنید.برای مثال وقتی بازی هافلپاف و راونکلاو هست اسم هری پاتر یا دراکو مالفوی رو به عنوان بازیکن به زبون بیارید.اینجوری خیلی هیجان انگیز میشه و ملت دنبال این دو بازیکن میگردن و تا آخر مسابقه رو تماشا میکنن تا پیداشون کنن.
2-بازیکنان ضعیف رو به عنوان بازیکن قوی نام ببرید و ازشون تعریف کنید.اینجوری تماشاچی تا آخر بازی هی از بازیکنی که شما قوی خطابش کردید ایراد میگیره و تو بهتون میخنده ولی در واقع شما اون رو گول زدید و تو ورزشگاه نگهش داشتید.میتونید بعد ها تو دلتون به ریش طرف بخندید!
3-کارهای عجیب غریب بکنید تا مورد توجه باشید.برای مثال صدای خر و پف و یا غذا خوردن در بیارید.اینجوری ملت خندشون میگیره و خستگی از اول بازی از تنشون در میاد.
4- از ذکر هر گونه جزئیات بالای هجده سال که در اطراف زمین اتفاق میفته خود داری نکنید . ورزشگاه جای راز و نیاز با عزیزان ِ همراه نیست . اگر همه از این بترسن که نکنه یهو مچشون رو بگیرید ، مجبورند چهار چشمی به بازی نگاه کنند !
5- افشاگری و آمار دهی رو وسط گزارش از یاد نبرید . آمار هر چقدر چرت تر باشه باعث میشه ملت بیشتر توجهشون به گزارش جلب شه !


با سلا م خدمت شما و درود بر مرلین کبیر این بازی رو شروع می کنیم:
بازی بین دوتیم پشم هاگزمید و افتابه سازیه هاگوارتزه و من به گزارش بازی می پردازم .
خوب علی دائی از پشم هاگزمید توپ رو در دست داره پاس میده به فرار مهدوی کیا ولی سریوس اسنیپ توپو می گیره و بله من دارم ضلع شرقی ورزشگاه رو می بینم که یک خانوم و اقا دارم با هم ....... مکنن .
خوب باز می گردیم به بازی توپ رو یاران پشم هاگزمید می گیرن و به سمت دروازه حریف حمله می کنن پاس می ده به دامبلدور (ملت: ها!) وللش اما واتسون توپ و می گیره و می کوبونه تو تاق سولاخ دروازه بچه های افتابه سازی به شدت رفتن تو خودشون .
حالا یک تماشا چیه نژاد پرست داره شعار میده:نصر من الله و فتحا غریب مرگ بر این گزارشگر مردم فریب.دامبلدور رای مرا پس یگیر.
ولش کنین اهای ملت اونو بخیال عهه هو .مـــــــــــــــــــــــا مــــــــــا(صدای گاو) و او ببخشید به ادامه بازی میرسیم بی بی گل خدیجه توپ و واسه علی دائی سانتر می کنه ولی دائی می فته پایین اون خیلی بازیکن خبیه کارش عالیه اون از دستی توپ و گل نکرد اون یه حرفیه و بله من تماشا چیایه پشم هاگزمیدو میبنم که دارن موج مکزیکی میدن در جواب هم تماشاگرای افتابه سازی هاگوارتز دارن یک تماشا گر نما می فرستن تو زمین.
اواداکدورا
اوههه اونو میکشن ولی عیبی نداره... واه من دارم یک خانوم خیلی زیبا رو اینجامی بینم وای که چقدر خوشگله (مردا:کو کجاست)اوه خانوم من از همین جا از شما خاستگاری می کنم و ...
ســـــــــــــــــــــوت
بله بازی با حساب 10 نز صفر به نفع تیم پشم هاگزمید تموم می شه(ملت:اشتبا می گی ما بردیم)اوه حالا دعوایی بین ... بین ... بین همه راه افتاده ولی من وقتم تمومه و هوی خانوم جون واسا من کارت دارم ...


ان زمان که بنهادم سر به پای ازادی
دست خود ز جان شس�


Re: كلاس آموزش گزارشگري كوييديچ
پیام زده شده در: ۲۱:۰۲ چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۸۸
#97

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
امروز ۲۱:۵۳:۱۷
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5464
آفلاین
*

لینی سرجای همیشگیش نشست ، جوبدستیش را به سمت گلویش گرفت و چند لحظه بعد صدایش در فضای ورزشگاه پیچید.

- Hello for all of them! My name is Leiny Warner ...

بلافاصله لحن صحبتش را عوض کرد و گفت: امروز شاهد مسابقه بین دو تیم اسلایترین و گریفیندور هستیم. حالا بازیکنان تیم وارد میشن ...

تماشاچیان بدون توجه به مسابقه سرگرم صحبت با یکدیگر بودند.

- اهم ... و حالا هرمیون گرنجر رو میبینیم که با کاپیتان تیم مقابل دست میده ...

با شنیدن نام هرمیون گرنجر عده ای از صحبت دست کشیدند و به بازیکنان خیره شدند.

گزارشگر با خوش حالی ادامه داد: و با سوت داور همه به هوا میرن! هرمیون گرنجر رو میبینیم که همراه بقیه بالا میره ... واو و حالا کراب رو میبینیم که ماهرانه با حالتی زیکزاکی به بقیه ی بازیکنان تیمش می پیونده.

- کراب دو دستش رو از جاروش برمیداره و محکم با چماقش میکوبه به بازدارنده ای که اونم یکراست میره به سمت هانا آبوت! و حالا آنجلینا جانسون خیلی زود سرخگون رو بدست میاره. آنجلینا با سرعت جلو میره ... حالا یه پاس عالی به آلیشیا اسپینت میده ، دوباره به جانسون. نه حالا تیم اسلایترین صاحب سرخگون میشه. مثل یک یوزپلنگ جلو میره و میاد که گل بزنه و گـ... نه نه ، یک حرکت تند و سریع از هرمیون گرنجر مانع گل شدن سرخگون میشه. حالا کتی بل سرخگون رو داره و یه شیرجه ی عالی میره ... حالا فلینت رو جا میذاره و اوج میگیره ... اوه ، احتمالا آسیب دید. چون ییهو از پشت سر یه بازدارنده بهش میخوره.

تماشاچیان کم کم توجه خود را از بازی از دست میدهند.

گزارشگر نگاهی به تماشاچیان انداخت و گفت: هی بادراد اون چه طرز حرکته ، دستشو ول کن ... جلو ملت از این کارا نکن باو.

بادراد بلافاصله دست فرد بقلیش رو ول کرد و به بازی خیره شد.

لینی خشنود از کار خود ادامه داد: گویل بازدارنده ای رو به سمت گرنجر میفرسته ، اوه کراب هم با یه شیرجه ی عالی و به جا خودشو به اون یکی بازدارنده میرسونه و به سمت گرنجر نشونه میره. اون یکم پایین تر میره تا از دو تا بازدارنده ای که به سمتش میان در پناه بمونه ... کراب دوباره با یک جهش خودشو به بازدارنده میرسونه و ...

چهل و هفت دقیقه بعد:

- نتیجه 90 - 100 به نفع اسلایترینه و حالا دو جستجوگرو میبینم که هر دو به سمت گوی زرین حرکت میکنن ، اوه ترکوند این بازیکن ... کراب با یک حرکت عالی دیگه بازدارنده ای رو به سمت جینی ویزلی میفرسته ، جینی جاخالی میده و بله! گوی زرین رو میگیره و تیم گریفیندور برنده ی مسابقه میشه. حالا هرمیون گرنجر همراه بقیه ی بازیکنان فرود میاد. کراب با ناراحتی با حرکی ویراژ دار بر روی زمین فرود میاد.


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده




Re: كلاس آموزش گزارشگري كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۴:۴۳ چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۸۸
#96

آبرفورث دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۰ شنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۹:۲۶ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 805
آفلاین
هو121

باران تندی میبارید.
اعضای تیم کوییدیچ دارغوزآباد ساعت ها پیش در زمین حاضر شده بودند.تیم آگزیستانسیالیسم هنوز آماده ورود به زمین نشده بودند.
ممد نقی : جونیور،یکم زود باش دیگه باو،حالا نمیشه امروز کرم پودرتو نزنی؟
گلاب خاتون : ممد؟این چه حرفیه،مردم چی میگن.
در این لحظه،سید ممد علی(ساکن روی میم دوم) کاپیتان تیم وارد رختکن میشه.
- بلند شین بیاین زود،داور منتظره.



3دقیقه بعد،زمین بازی،برای نخستین بار صدای گزارشگر به گوش میرسه


- خو،بسم اللله ارحمن الرحـــــــــــیم،به نام خداوند بخشایشگر مهربان،اینجا ورزشگاه اختصاصی تیم دارغوز آباد و من،عدل جردن به اتفاق جمعی از همکارانم در خدمت شما دوستان هستیـــــــم.
ملت همه دارن هورا میکشن و اینا،گزارشگر که میبینه ملت خیلی حواسشون پرته میگه : خوب،بله ما در اینجا شاهد حضور صفر علی کرام،لژیونر محبوب تیم ملی هستیم.


همه تماشاچیان در کسری از ثانیه ساکت شدن و منتظر موندن تا محل دقیق صفر علی اعلام بشه.
- بله،اینجا اعلام میشه که این خبر تکذیب شده،ایشون در مسابقه حضور ندارند.خوب برفته رفته بازی داره شروع میشه،پیر لوییجی مظفر زاده،داور این دیدار،با سوت خودش،بازی رو در... در... در... بله در این لحظه بالاخره آغاز میـــــــــکنه.


20دقیقه بعد


- بله در اینجا،حاااالا،نببی الله دی اف،بازیکن رومانیایی تیم آگزیستانسیالیـــــسم سرخگون رو در دست داره،میـــره جلو،دو نفر رو جا میزاره،و بـــــــــله،توی دروازه،واکنش استثنایی گلاب فرانک بیغم بی ثمر میمونه.


20دقیقه بعد

- اوه اوه،جیــــــــــــــــــــــــــــــــــــر،من در اینجا مشاهده میکنم که نوک جاروی گلاب خاتون،جستجو گر تیم یشمی خال خال پشمی پوش به دیوار ورزشگاه کشیده میشه.نتیجه بازی،کماکان،20 به 40 به نفع تیم آگزیستانسیالی... اوه چه اسم سختی داره این تیــــم.
ملت دوباره شروع میکنن به هورا کشیدن،چرا که نتیجه مساوی میشه.
- بله،اینجا در بین صحبت های من،یک گل زده شده گویی داور قبول نکرده،و اجازه بدید اوووووه بــــله کارت قرمــــــــــــــز برای تنبک میرزا،دروازه بان آگزیستانسیالیسم.گویی با یک حرکت فوق العاده تماشایی کشیده محکمی به داور مسابقه زده.


20دقیقه پایانی بازی


- بله،نتیجه همچنان 40-40 هست اینجا لازمه من به اطلاعتون برسونم که الان مدیر تیم دارغوز آباد و سرمربی آگزیستانسیالیسم رو در طبقه فوقانی کافه وادام پادیفوت دستگیر کردن،رییس ستاد امر به معروف و اینا هم گفته که هنوز مدرکی در دست نداریم اما...اجازه بدید،بله،خود منگوله گوش میرزا،جلو میره،یه چرخش عالی،بــــله،سرخگون رو در کنج دروازه جای میده،لازمه عرض کنم کنج دایره میتونه هرجای دلخواه باشه،بســــــیار عالی،آفرین منگوله گوش،بدین ترتیب،آگزیستانسیالیسم با اختلاف کم 20امتیاز بازی رو میبره،با تشکر از بینندگان عزیز،در خدمت همکارمون،جواد اوتوبانی هستیم...


seems it never ends... the magic of the wizards :)


Re: كلاس آموزش گزارشگري كوييديچ
پیام زده شده در: ۰:۵۱ چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۸۸
#95

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
جلسه اول کلاس آموزش گزارشگری کوییدیچ:

صدای قدم های محکم تن دانش آموزان کلاس رو میلرزونه.فردی با گام های محکم در حال نزدیک شدن به کلاس هست و چون هنوز دانش آموز ها معلمشون رو نمیشناسن با ترس به در کلاس خیره شدن.صدای پاها همچنان بلند تر و لرزش کلاس هم بیشتر میشه.

-ببینیم شما به چی خیره شدید؟

این صدای مبهم از ته کلاس دانش آموزان رو به اندازه 10 متر به هوا بلند میکنه و صدای جیغ کل کلاس رو فرا میگیره.ایگور که ته کلاس با لبخندی ملایم به دانش آموزان نگاه میکنه قدم زنان به طرف جلوی کلاس میره!

-گفتم شاید اینجوری هیجان کلاس بالاتر بره!
-

آسپ زیر گوش مرلین گفت : من فکر کردم پرسی معلمه ؛اینطوری که ماها درسو خوب یاد نمیگیریم !

مرلین : نگران نباش ؛ ایگور دیشب جلسه توجیهی داشته ، بعد کلاس برای رفع اشکال میریم پیشش !

-اهم ! خب حالا میریم سراغ درس جلسه اول.ما میخوایم مهمترین موضوع در گزارشگری رو مطرح کنیم.اگر ما بخوایم که گزارشمون ملت رو جذب کنه و اون ها رو پای گزارش و بازی بشونه باید خیلی هیجان انگیز باشه.به طوری که "عادل جردن" (یکی از معروف ترین گزارشگر ها)اینقدر به گزارشش هیجان میداد که هر کسی ذره ای گوش میکرد جذب بازی شده و استرس میگرفت.حتی اگر کوییدیچ رو دوست نداشت.بعد از ایشون خیلی ها سعی کردن هیجان گزارششون زیاد باشه ولی به صورت کامل موفق نشدن.

ایگور لبخندی به صورت خسته دانش آموز ها میزنه و دوباره به ته کلاس میره.اول سال هست و همیشه دانش اموز ها آخر هفته اول قیافه ای بس گرفته دارن مگر این که کمی هیجان درمانی شده باشن!

با صدای بلند تر شروع به حرف زدن میکنه:

-بچه ها همه پاشید و بریم در فضای باز به ادامه درسمون بپردازیم.این درس خیلی مهم هست و نیاز به توجه زیاد شما داره.شاید وقتی کمی هوا بهتون بخوره خستگی از تنتون خارج شه و کمی هیجان انگیز تر بشید!


حیاط هاگوارتز :

ایگور با لبخندی جلوی دانش آموزانی که بر روی چمن ها نشستن و کمی سر حال تر شدن قدم میزنه و به حرف هاش ادامه میده:

-یه جمله معروفی هست از مرلین کبیر که گفته "هر کس هیجان داشته باشد موجود هیجان انگیزی خواهد بود که هیجان زیادی خواهد داشت ."

بعد یه نگاه به چهره هاج و واج ملت میکنه و میفهمه که هیچی نفهمیدن .گلوشو صاف کرد و ادامه داد :

البته ؛ زیادم مهم نیست . بگذریم ! خب چند تا نکته اساسی و مهم برای هیجان انگیز کردن لحنتون رو کاغذ هایی که در دستانتون هست نوشته شده.در سکوت به خوندنش مشغول بشید و اگر سوالی داشتید بپرسید.در غیر این صورت میتونید حیاط رو ترک کنید و تکلیف آخر برگه رو انجام بدید.


1-میتونید از اسم بازیکنانی که در زمین نیستن استفاده کنید.برای مثال وقتی بازی هافلپاف و راونکلاو هست اسم هری پاتر یا دراکو مالفوی رو به عنوان بازیکن به زبون بیارید.اینجوری خیلی هیجان انگیز میشه و ملت دنبال این دو بازیکن میگردن و تا آخر مسابقه رو تماشا میکنن تا پیداشون کنن.
2-بازیکنان ضعیف رو به عنوان بازیکن قوی نام ببرید و ازشون تعریف کنید.اینجوری تماشاچی تا آخر بازی هی از بازیکنی که شما قوی خطابش کردید ایراد میگیره و تو بهتون میخنده ولی در واقع شما اون رو گول زدید و تو ورزشگاه نگهش داشتید.میتونید بعد ها تو دلتون به ریش طرف بخندید!
3-کارهای عجیب غریب بکنید تا مورد توجه باشید.برای مثال صدای خر و پف و یا غذا خوردن در بیارید.اینجوری ملت خندشون میگیره و خستگی از اول بازی از تنشون در میاد.
4- از ذکر هر گونه جزئیات بالای هجده سال که در اطراف زمین اتفاق میفته خود داری نکنید . ورزشگاه جای راز و نیاز با عزیزان ِ همراه نیست . اگر همه از این بترسن که نکنه یهو مچشون رو بگیرید ، مجبورند چهار چشمی به بازی نگاه کنند !
5- افشاگری و آمار دهی رو وسط گزارش از یاد نبرید . آمار هر چقدر چرت تر باشه باعث میشه ملت بیشتر توجهشون به گزارش جلب شه !


تکلیفتون هم اینه که شما نقش یه گزارشگر تو یه بازی رو داشته باشید.نمیخوام این پستتون خیلی طولانی بشه و یا خیلی کوتاه.یه پست متوسط و خوب و فقط شما گزارشگر هستید باید نکات بالا رو توش رعایت کنید.


ویرایش شده توسط [fa]ايگور کارکاروف[/fa][en]IGΘЯ[/en] در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۳ ۰:۵۴:۵۴

بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: كلاس آموزش گزارشگري كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۶:۰۳ سه شنبه ۲ تیر ۱۳۸۸
#94

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
کلاس آموزش گزارشگری کوییدیچ در ترم هشتم تابستانی با همکاری پروفسور پرسی ویزلی و پروفسور ایگور کارکاروف تدریس خواهد شد !


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.