کلیف اول: یک رول در حد 15 امتیاز برای شرح چگونگی اولین تقلب صورت گرفته در تاریخ بنویسید. از هر گونه ابتکار استقبال میشه، ولی مثلا" دیگه نه اینکه باموبایل باشه!!! و در دنیای جادویی هم باشه. طنز و جدی و قاطی و هرچی هم که دوست دارید! اسم شخص رو هم بگید!!
هزاران سال پيش در مدرسه ي عالي جادوگري قلي ممد!هيچي بلد نبود!
هيچي!
فلش بك-بچه برو درستو بخون.
-نوموخوام.
-بچه مي گم برو...
-نو مو خوام!
-بَـــــــــچچچه!چخه!مي گم برو درستو بخون!
-
(و بچه عصباني مي شود!)
شپلخ!
(مادر شپلخ مي شود!)و ديگر هيچ!
پايان فلش بك-هوممم !بچه هاي عزيز گل گلاب!من الان بايد متاسفانه گلاب بروتون!احتياج شديدي به مرلينگاه دارم!
همه ي بچه هاي موجود در كلاس با شگفتي همديگر را نگاه كردند.
مراقب با بي خيالي ادامه داد:
- و هيچ مراقب ديگه اي نميتونه بياد اينجا!خوش باشيد دوستان!
سپس با چوبدستيش نوشته اي روي تخته ي كلاس ظاهر كرد:
- فرزندم!همواره به ياد داشته باش كه مرلين در همه جا و هميشه نظاره گر توست!سپس با اطمينان از كلاس خارج گشت!
اما چون چيزي به نام تقلب تا آن زمان وجود نداشت، هيچ گونه دانش آموزي اين كار را نكرد.يعني اين عمل مخوف حتي به مخ مباركشان خطور نمي كرد!
اما در اين ميان...اسكوربا كچل(!)دانش آموز شيطان كلاس، اين تصميم خفن را گرفت و به خودش جرات داد تا نگاهي روي برگه ي نفر جلويي بيندازد.
سرش را نزديك آورد.نزديك تر...نزديك تر...بله!بالاخره توانست چيزي توي برگه ي جلويي ببيند!
-هوي اسكوربا! چي كار مي كني؟
اسكوربا مثل فنربه هوا پريد.سپس با حالت مشكوكي پرسيد:
-چه كسي بود صدا زد اسكوربا؟
صداي نرم و لطيفي را از پشت سرش شنيد:
-منم!ملكشاد!!!
اسكوربا برگشت و عقب را نگاهي كرد.
-اوه ماي گاد!ملك شاد!
دخترك جوان نخودي خنديد و گفت:
-هم اكنون برايم شعر سرودي!
اسكوربا كه در صدايش عشق را مي شد احساس نمود(!)،گفت:
- براي تو شعر هم مي سراييم!
اما كه دفعه دخترك جدي شد!با ابروهاي در هم كشيده اش گفت:
-هي! با جكسوس كه هيچي بلد نيس چيز مي كني، ولي با من نمي كني؟
-ها؟
-همون ديه!
-آها...بله...
-خوب نمي خواي براي اين كار خفنت اسم انتخاب كني؟
اسكوربا كمي فكر كرد و گفت:
- هوممم تقلب چطوره؟
دخترك او را تحسين كرد.
-عاليه!
اسكوربا كاملا برعكس،يعني پشت به تخته ي كلاس و مقابل ملكشاد نشست.
-خوب بيا تقلب كنيم!
ملكشاد كه دچار فراموشي بود! يكي از ابروان كماني اش را بالا انداخت و گفت:
-اهم!اسكوربا جان!اين تقلبي كه گفتي ،چي بيده؟
-باو همين الان گفتم كه!
-بازم بگو خو!
اسكوربا با صبر و حوصله ي فراواني(!) دوباره تقلب را برايش توضيح داد.
ملكشاد هم پس از فهميدن معني،در حالي كه از شادي در پوست خود نمي گنجيد(!) گفت:
-باوشه!بيا اين جارو نگاه كن هر چي مي خواي بنويس.
اسكوربا با ذوق و شوق فراواني گفت:
- مغسيوس!
-
و بدين ترتيب اولين تقلب در كلاس دوم" خل ممد "مدرسه ي جادوگري قلي ممد توسط دو تن از افراد شيطونز كلاس ،يعني"ملكشاد و اسكوربا"شكل گرفت!
تکلیف دوم: 5 مورد از تقلب های نوین که در هاگوارتز میشه ازشون استفاده کرد رو بنویسید. هر چیزی، مثل معجون،طلسم و... .من در این مورد به اون روش هایی امتیاز بیشتر میدم که بیشتر من رو بخندونه و منطقی تر و جالب تر باشه!روش اول:ساده و راحت و پركاربرد ترين روشي كه بقيه هم گفتن=» خوندن ذهن!
روش دوم:يه سوسك مياريم تو كلاس،و وقتي كه مي خوايم برگه رواز معلم بگيريم بايد به طور خفني اين رو بندازيم تو لباسش!
وسط كلاس هر وقت كه يه صداي جيغ و اينا شنيديم،سريع برگمونو با يكي عوض مي كنيم،يا نوشته هايي كه نامرئي رو ميز نوشتيم رو چيز مي كنيم!(فعل ديگه اي به نظرم نرسيد آخه!
)معلم هم اصلا متوجه نميشه!باور كنين راس مي گم !
روش سوم:تا معلم يه سرفه اي چيزي كرد مي پرين هوا ،به طور غير ضايعي مي گين:
-
استاد!من يه آب پرتقال دارم!مي خواين بهتون بدم؟بدجوري سرفه مي كنين آخه!معلم هم مي گه :
-نخير لازم نكرده!خودم دارم
و شما ضايع مي شيد!
اما بذارين از راه انرژي مثبت بريم!
-
استاد!من يه آب پرتقال دارم!مي خواين بهتون بدم؟بدجوري سرفه مي كنين آخه!استاد با لحن مهربوني لبخند مي زنه و مي گه:
-البته!واي چه دانش آموزايي دارم!همه به فكر منن!
بعد شما با حالت خودشيريني و اينا (
)جلو مي رين و آب ميوه تون رو كه سرشار از معجون راستيه!تقديم استاد مي كنين!
استاد هم مي خوره و...!با بچه ها هر سوالي كه مي خواين ازش مي پرسين!
روش چهارم: در اين روش بهتون يك نوع كاغذ تقلب رو معرفي مي كنم.اول شما از يه مغازه اي كه توش وسايل عجيب غريب و شوخي و اينا مي فروشن ،يه نوع كاغذ خون تقلبي مي گيرين.
بعد اول توش تقلباتون رو مي نويسين و ميذارين تو ماده ي مخصوصش كه تو جعبه ش هست!
اين ورقه خيلي كوچيك مي شه و شما بايد سر جلسه اين ورق رو كه اندازه ي سر سوزن شده بذارين تو دماغتون!
پس از نيم ساعت اين ورق يه ماده اي توليد مي كنه كه باعث مي شه بدجور از دماغتون خون بياد!معلم هم براي اين كه برين دستشويي و اينا شما رو مي گرده و مي بينه تقلبي چيزي ندارين مي ذاره كه برين.توي دستشويي،تمام اين خونا دوباره به كاغذ تبديل مي شن!(عجيباً غريبا!)بعد شما راحت نوشته هاتونو مي خونين و سر جلسه به راحتي به سوالات پاسخ مي دين!
روش پنجم: يه روش خيلي خوب و منطقي براي قبل از امتحان كه نيازي به جادو و جمبل(اهم درسته ديه؟)هم نداره:
سرتون رو اين قدر مي زنين به ديوار تا بشكنه و خون و اينا!!
بعد امتحان نمي دين و يه روز ديگه مي دين!البته براي روز بعدي بايد درس رو خيلي خوب بخونين تا نيازي به كارهايي مثل اين نداشته باشين!
[b][color=0066FF] " تا دنیا دنیاست آبی مال ماست / ما قهرمانیم ج