ولدمورت حتی از خودش متنفر است چه برسد به آنکه زن بگیره و عشق بورزه. در واقع عشق ولدمورت سیاهی و تاریکی و قتل هست، نه چیز دیگه.

فکر می کنم اگر او چنین قصدی داشت هر روز یک زن می گرفت
در واقع آن ها را می کشت

آخه فکرشو بکن ولده مورت زن بگیره.
اول اینکه کدوم احمقی حاضره به اون دختر بده؟
در ضمن من با دستیار شبح موافقم میخواد بی همتا باشه.

به دلیل غرور بی پایانش بعدم ترجیح می ده که یکی باشه و بی همتا

برای این که از خود راضی بود و فکر می کرد کسی مانند او وجود ندارد

سلام
به چند دلیل ازدواج نکرد:
1-هیچ کس رو بغیر از خودش بالاتر و قابل دوست داشتن نمی دونست
3-تکبر
4-نبود انسانیت در وجودش زیرا ازدواج امر الهی و برای انسانهای خوش قلبه
5-ولدمورت از عشق و عاشقی و احساس دوستی متنفر بود
6-عشق اونو نابود می کرد چون تا آخرین حد بدی رفته بود و انسانیتش مرده بود
7-شیطان صفت بود
8-حیوان صفت بود
9-در ادوی سیاه غرق شده بود
10-بد بود
11-هیشکی عاشقش نبود
12-عشق اون به هرکس یا عشق هرکس به اون باعث نابودیش می شد
13-روحش رو تقسیم کرده بود
14-عواطفش رو هم هنگام تقسیم روح تقسیم کرده بود
15-با روحش هورکراکس ساخته بود
16-برای ساخت هر هورکراکس یک نفر رو می کشت
17-اون عاشق خودش و بدی ها بود
==============================
امیدوارم خوشتون اومده باشه عیدتون مبارک

من نمی فهمم! چرا هیچ کس به دامبلدور گیر نمیده، که چرا زن نگرفته یا مک گوناگل؟

واقعا انتظار داشتی زن می گرفت؟ اونم با این احساسات مزخرفش؟

برای این که اگر زن می گرفته حتما می کشتتش.والا

چون احتمالا ميدونسته كه در آخر قراره بميره