هی داداش دستی بکش با هم بریم
کل کلت را کردی و گشتی تو جیم !
قدری اندر کن درنگی ای جوات
تا تو را در ابسیلون کوبم به جات
آن همانی که جواتی آفرید
چون که رویش را بدید لرزید چو بید
گر بگویی ای جوات رسوا بکن
اوج را در حد خود معنا بکن
او بگوید اوج یعنی سطح پیت
این همانی است با ما گشته فیت*
اوچ گر این است آری ...نوش جان
مال خود، شرمنده ، ما را مرده دان
ای جواتی گر که شاخی است آن باشد تو را
آن شمایید و امین آباد ، چه حاصل مرا
ماندی با هر هیبتی بشکفته است
گو که تصویرش همی بنهفته است
لیک ماندی کاربری شایسته است
کار یک ملت به او وابسته است
تک به تک پرسی تو از اعضای خوب
ماندی را گویند بس ، بقیه تو جوب!
چون فمن آوردی تو بر آن زبان
زود در کش گر که می خواهی تو جان
این ضعیفانند (ضعیفه ها) داری تو نفس
گر نباشند که تو تعطیلی و بس
شوق شعری هست آن از ساحران
ساحران باشند کل کل ها روان
اسلاگی پیر و رویای محال
سو توهم می رود او سال به سال
خب دگر...مایه شدید گشتید سکوت
بی شک...ها...ها...رفته اید رو سوی موت!!!
فیت : fit