ارباب لرد ولدمورت كبير نوشته: دامبلدور مخصوصا میخواست که ولدمورت بر اساس پیشگویی عمل کند چرا که تا اون موقع ولدمورت نقطه ضعفی از خودش بروز نداده بوده دامبلدور از این فرصت استفاده میکنه تا اگر شد با طلسم باستانی کار ولدمورت رو بسازه و اگر نشد بتونه بزرگترین دشمن ولدمورت رو روبرویش قرار بده در نتیجه از لیلی و جیمز خواسته آگاهانه خودشون رو فدا کنند تا طلسم باستانی شکل بگیره البته این فقط یک تئوریه ولی هر چی میگذره این مسئله شکل جدی به خود میگیره
دلبستگی من به جادوگران و اعضاش کمتر از اون چیزیه که قبلا فکرشو میکردی
آناکین جان نظر جدیدت اشکال داره دامبلدور گفته شنلو جیمز بهش داده اونوقت بعد از مرگ لیلی جیمز کدوم جیمز اومده شنلو به دامبلدور داده
آناکین جان فرضیه دومت رده چون چون اگه به کتاب محفل ققنوس مراجعه کنی می بینی که برای ذهن روبی احتیاج به نگاه کردن به چشم طرف داره
2.اگه حمله به آرتور رو یادت باشه مار در نگاه اول چیزی ندید ولی تو نگاه دوم آرتور رو می بینه و یک مورد دیگه اینکه آرتور تو اون لحظه خواب بود پس اصلا ممکن نیست!!!!!!
منتها در گرانبها بودن شنل شکی نیست!!!
((به هر حال معتقدم اون شب جز ولدمورت کس دیگه ای در خانه پاترها بوده....کسی که عضو محفل بوده.....وگرنه ملت از کجا فهمیدن که ولدمورت با حمله به هری قدرت خودش رو از دست داده؟))
ادوارد بونز نوشته:
1-جناب لرد ولدمورت کبیر نظر شما هم خالی از اشکال نیست می شه بگین چه طور آلبوس صبر کرده تا جلوی چشمش لیلی و جیمز و بکشن ؟؟
دامبلدور مخصوصا میخواست که ولدمورت بر اساس پیشگویی عمل کند چرا که تا اون موقع ولدمورت نقطه ضعفی از خودش بروز نداده بوده
دامبلدور از این فرصت استفاده میکنه تا اگر شد با طلسم باستانی کار ولدمورت رو بسازه و اگر نشد بتونه بزرگترین دشمن ولدمورت رو روبرویش قرار بده
در نتیجه از لیلی و جیمز خواسته آگاهانه خودشون رو فدا کنند تا طلسم باستانی شکل بگیره
البته این فقط یک تئوریه ولی هر چی میگذره این مسئله شکل جدی به خود میگیره
یک علت اینکه دامبلدور هیچوقت سعی نکرد این ماجراها رو کامل برای هری توضیح بده ....همین نکته میتواند باشد
توجه شما رو به این قسمت از شاهزاده دورگه جلب میکنم:
دامبلدور خود را با ترس جمع کرد، گويی شکنجه گران نا پيدايی دور تا دورش را گرفته بودند. چنان با وحشت دست هايش را تکان می داد که چيزی نمانده بود جام پر شده را از دست لرزان هری به زمين بيندازد . ناله کنان می گفت: اذيــــــــتشون نکن، آزارشون نده، خواهـــــــش می کنم، خواهــــــش می کنم،تقصــــير منه، به جای اونا منو زخمی کن
به جای کلمه ((اونا))میشود راحت لیلی و جیمز رو قرار داد
همه ما میدونیم آلبوس دامبلدور آدمی نبوده که بخواد باعث مرگ کسی بشه و همچنین از خائن بودن پیتر پتی گرو بی خبر بوده
من هنوز سر حرفم هستم که دامبلدور مخصوصا کاری کرده که ولدمورت مثل پیشگویی عمل کنه چطور؟
خب شبی که اسنیپ خاطره رو شنید و آبفورث اونو دستگیر کرد.....خب دامبلدور مطئنا فهمید که اسنیپ موضوع رو فهمیده...چرا اونو آزاد گذاشت؟چرا سعی نکرد کاری کنه که این خاطره از ذهن اسنیپ پاک بشه؟چرا اونو زندانی نکرد؟چرا حتی به اون شک نکرد؟
من معتقدم اسنیپ همه گناهانشو به دامبلدور اعتراف کرد و با دامبلدور پیمان نا گسستنی بست که به محفل بپیونده و به ولدمورت خیانت کنه
دامبلدور نقشه ای کشید که اسنیپ اون قسمت از پیشگویی رو که شنیده به ولدمورت بگه
نه دامبلدور و نه اسنیپ نمیدونستن که ولدمورت سراغ کدوم پسر خواهد رفت....هری یا نویل؟
اینجاست که به کتاب رجوع میکنیم
((دامبلدور:اسنیپ ناراحت و شرمسار بود که ولدمورت به سراغ پدر و مادرت رفت،هری
هری:این دروغه اون از پدر و مادر من متنفر بود))
اسنیپمرگخوارارو نمیشناخت و نمیدونست که پیتر جزو مرگخواراست...دامبلدور هم خبر نداشت
اسنیپ وقتی به دامبلدور خبر میده که ولدمورت بدنبال هریه و دنبال مخفی گاه لیلی و جیمز میگرده
دامبلدور سعی میکنه از اونا محافظت کنه و طلسم رازداری رو به کار میبره و سیریوس به ظاهر رازدار میشه ولی این کار به پیتر میرسه و پیتر پتی گرو با خیانت جای اونا رو به ولدمورت لو میده
من هنوز قانع نشدم که چرا در موقعی که جیمز و زنش به شنل نیاز مبرم دارن حداقل به خاطر مرگخوارا....باید شنل رو به دامبلدور بده
اون شب اتفاقاتی افتاده که ما هنوز بیخبریم
حدس من اینه که دامبلدور چون مجری طلسم رازداری بوده از شکسته شدن این طلسم مطلع میشه و فوری خودشو به خانه پاترها میرسونه ولی دیر میرسه و فقط صحنه های شکنجه و مرگ اونا رو میبینه
((به هر حال معتقدم اون شب جز ولدمورت کس دیگه ای در خانه پاترها بوده....کسی که عضو محفل بوده.....وگرنه ملت از کجا فهمیدن که ولدمورت با حمله به هری قدرت خودش رو از دست داده؟))
آناکین مونتاگ نوشته: یه نظریه ی جدید شاید پیتر شنل جیمز رو امانت گرفته بوده .درست بعد از اینکه رازدار پاتر ها شده . شنل رو از جیمز گرفته که مثلا بیشتر از خودش محافظت کنه.بعد شب مرگ لیلی و جیمز به دستور ولدمورت همراهش رفته تا اگه مثلا در دادن اطلاعات کلک زده باشه ولدمورت حسابش رو برسه یا ولدمورت یه کار دیگه باهاش داشته ولی چون نمیخواسته جیمز و لیلی وقتی در حال مرگ هستن اون رو ببینن ( توجه داشته باشین قرار نبوده لیلی بمیره) یده که نامرئی باشه . بعدا که مثلا مرده شنل هم یه جوری به دامبلدور رسیده
شنل رو پوشاین هم باز ثابت میکنه یکی در شب مرگ پاترها در خانه اونها بوده ولی کی؟ من نظریه خودمو قبلا دادم که اون شخص آلبوس دامبلدوره!! ولی شنل و دامبلدور؟ خیلی به این مسئله فکر کردم و به نتیجه جالبی رسیدم فقط یک سئوال ذکر میکنم و نتیجه گیری رو به شما واگذار میکنم اگر کسی بتونه نامرئی بشه و در حال ناپدید شدگی شنل نامرئی هم بپوشه...چه اتفاقی رخ میده؟آیا حتی ولدمورت هم میتونه این شخصو ببینه؟ من همچنان به تئوری خودم معتقدم
آناکین مونتاگ نوشته:
منظور شما اینه که دامبلدور نامرئی شده بعد شنل پاتر رو هم پوشیده؟
خوب فکر کنم این مشخص شده که یه نفر اونجا بوده. ولی مشخص نمیکنه که طرف شنل پوشیده بوده یا نه . چون اگه طرف با ولدمورت اومده بود شنل لازم نداشت .
در مورد شنل هم دو تا حدس میشه زد
1 دامبلدور شنل رو برای یه قدرت خاصی که شنل داشته از جیمز قرض گرفته
2 اون شنل در شب مرگ جیمز و لیلی توسط دامبلدور یا یه نفر دیگه استفاده شده تا ولدمورت طرف رو نبیده . من مطمئنم اگه یه محفلی اوجا بوده اون شخص دامبلدور بوده . چون ولدمورت به راحتی میتونه ذهن یه نفر رو که در نزدیکیشه و احساسات قویی داره ( مثلا ناراحتی یا ترس) تشخیص بده بدون اینکه اون رو ببینه . پس فقط دامبلدوره که میتونه ذهنش رو در برابر ولدمورت ببنده
من واقعا گیج شدم دامیلدور اون شنل رو برای نامرئی شدن میخواسته یا یه کار دیگه