خلاصه: مرگخوارها وارد یک لپتاپ شدن و از سایتی به اسم جادوگران سر درآوردن. اون ها پس از پشت سر گذاشتن مراخل اول ورود به ایفای نقش، مشغول معرفی شخصیت هستن.
- کمکی از دستم ساختهست؟
- خانم تورو مرلین ببخشید ... تکرار نمیشه.
تقصیر این رودولف بود! دیگه اجازه نمیدیم آواتار بذاره.
- آواتار؟ من که متوجه نمیشم ... فقط دیدم خیلی وقته توی این تاپیک معطلین. گفتم اگر نیاز به راهنمایی دارید در خدمتتون باشم.
شخصیتتون رو انتخاب کردین؟
- چیزه ... راستش ... بله!
- خوب پس معطل چی هستید؟
- خوب راستش ... ما انتخاب کردیم. از توی لیست. چیزو ... شوهرخالهی پسردایی سیموس فینیگان رو انتخاب کردیم! چون میخواستیم شخصیتی خاص و جدید داشته باشیم و محدودیت شخصیتهای شناخته شده دست و پامونو نبنده. اما به جز این که یک بار سیموس گفته بود که برای سال نو براش کارت پستال فرستاده مشخصاتی در موردش ذکر نشده. شما هم که معرفیها کوتاه رو تایید نمیکنید. حالا میگید ما چه کنیم؟
- خوب سعی کنید خودتون با خلاقیت خودتون براش شخصیت پردازی کنید.
- فهمیدم! شخصیت ما هویج دوست داره.
- نه ... خوب خیلیها هویج دوست دارن! یک مقدار خاصتر ...
- فهمیدم! شخصیت ما خیلی خیلی هویج دوست داره. شما چند نفرو میشناسی که عاشق هویج باشن؟
- باشه این خوبه.
اما یک مقدار در مورد شخصیتش ... یعنی طرز فکرش و عقایدش ...
- همیشه به هویجش فکر میکنه. عقیده داره هیچی از هویج خوشمزهتر نیست.
- خیلی دقیق و گویا بود.
ولی من منظورم اینه که اخلاق و رفتار و ...
- خوب وقتایی که هویج میخوره خوشحاله. اگر کسی هویجش رو ازش بگیره عصبانی میشه. بعضی وقتها که مدتیه هویج نخورده هم افسرده و بیحوصله میشه.
- عالیه!
اما یکمی هم در مورد هویت و گذشتهی شخصیتتون ...
- در خانوادهای دوستدار هویج چشم به جهان گشود. مادرش او را با سوپ هویج بزرگ کرد و پدرش با کشت هویج کسب روزی میکرد.
-
... دیگه واقعا کم و کسری ندارید. اگر یکمی ظاهرش رو هم توصیف کنید ...
- همیشه با هویجی در دست دیده میشود. یک پیکسل هویج به کیفش چسبانده و تیشرتی با عکس هویج هم دارد که خیلی دوستش دارد.
- بی نقص!
فقط به این هم فکر کردین که توی سوژههای طنز چطور از شخصیت پردازیتون استفاده کنید؟
- میتونه در مبارزه با لرد سیاه، دندوناشو از دست بده و از اون به بعد آب هویج بخوره.
- این یکی ایده رو گوش کنید! یه دیالوگ طنز شاهکار! ازش بپرسن هویجو چجوری میخوری؟ جواب بده با دندان!
- من یک ایده بکر دارم که شخصیتپردازیمونو عمیق تر هم بکنه ... میتونیم یک حیوون خونگی داشته باشیم که اسمش هویجه و همیشه و همه جا توی سوژهها همراهمونه. !
مسئول راهنمای تازه واردان به آرامی از صحنه دور شد و مرگخوارها را تنها گذاشت تا به ایده پردازیهای بکر و خلاقانهشان ادامه دهند.