هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: جاذبه های یادگاران مرگ
پیام زده شده در: ۱۳:۴۵ پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۸۷
#12

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
سلام


این تاپیک هنوز جای کار داره و میخوایم به این نتیجه برسیم که از نظر هری پاتریست ها برای هر کدوم از این عناوین گفته شده کدوم جاذبه یادگاران هستند ! این پست برای بالا آمدن تاپیک زده شد !


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: جاذبه های هری پاتر
پیام زده شده در: ۱۵:۰۴ جمعه ۲ فروردین ۱۳۸۷
#11

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
سلام


یه بررسی کوتاهی میکنم نظرات رو !



نقل قول:
اول از همه واضح بودن کتاب واقعا من رو جذب می کرد .
کتاب دارای پاراگراف بندی خیلی خوبی بود و چشم رو ازار نمی داد.
داستان هری پاتر یک چیز جدید بود و مثله بسیار از داستان ها تکراری نبود.
هری پاتر داستانی داشت که خود بخود ادم رو بخودش جذب می کرد.
رابطه ی بین شخصیت ها و بین کتاب ها بسیار جالب بود . رولینگ نهایت تخیلش رو توی این کتاب بکار برده بود .
تعداد کتب کافی بود .بعضی کتاب ها از حد می گزرونند و خیلی طولانی می کنند مانند امیلی رو دا که دلتورا ر و تا می تونست کش داد ولی بعضی کتب به اندازه هستند که من واقعا خوشم می اد از هری پاتر چون در این دسته قرار دارد

واضح بودن رو نمیشه به عنوان جاذبه های هری پاتر در نظر گرفت ، رمان های دیگه هم این مورد رو در بر میگیرن !

پاراگراف بندی کتاب بی ارزش ترین چیز توی یه کتاب هست ، منظور از جاذبه های هری پاتر ، عوامل جذب کننده داستان هاست ، نه شکل ظاهری و پاراگراف بندی و اینها .

گفتی هری پاتر داستانی داشت که خود بخود آدم رو جذب میکرد ، هر کسی که رمان و کتاب داستانی رو برای این هست که چیزی از اون داستان جذبش کرده ؛ ما این رو میدونیم و میخوایم که جمع آوری کنیم که چه چیزی از هری پاتر ما رو به خودش جذب کرده !

تعداد کتب هم اهمیتی نداره ، ممکنه یه نویسنده داستانش رو توی یه جلد تموم کنه ، ولی بینهایت خسته کننده باشه و نویسنده ای توی صد ها جلد این کار رو کنه ولی داستان نه تنها خسته کننده نمیشه و ارزشش کم نمیشه بلکه اتفاقی بالعکس رخ میده !

میشد در مورد رابطه شخصیت ها بیشتر بنویسی ، توضیح کاملتری بدی ، گنگ بود !




نقل قول:
من به این خاطر از هری پاتر خوشم اومد که شخصیت اول یه قهرمان خیلی خوب نبود. اون گاهی دروغ هم میگفت ، قانون رو هم میشکست و ... من تا موقع خوندن اولین کتاب هری پاتر اصلا به اینطور قهرمانها بر نخورده بودم.

دقیقا ! این هم یکی از جاذبه های هری پاتر هست ، یعنی اینکه شخص اول داستان ، مثل سایر داستان ها یه فرد برتر نیست و یه آدمی هست مثل سایرین که گاهی مواقع از سایرین هم ضعیف تر میشه ؛ این رو میشه به عنوان یکی از مهمترین عوامل جاذبه ازش یاد کرد . در آخر این مورد به مقاله اضافه میشه .




نقل قول:
ایول به داش پرسی!!!
به این میگن یه تاپیک خوب و توپ!!!

خود من از 6 تا کتاب اول هری پاتر خیلی خوشم اومد!دلیل!
از نظر من نبود احساسات در نوشته های رولینگ در این کتابها باعث شد که کتابها بتونن موفقیت کسب کنند.
منظور احساسات نوشتاری هست که بطور مثال رولینگ بیاد و هری رو یه ابر مرد بسازه یا یه قهرمان،بلکه هری یه پسر عادی بود که همه فکر میکنن خارق العاده هست.
دومش شخصیت پردازی خیلی قوی رولینگ که واقعا در حد یه شاهکار عظیم بود از نظر بنده.
همه شخصیت ها بصورتی رفتار میکردن که گویا در دنیای حقیقی هستند و جزو خاطرات نویسنده بشمار میروند.
ما کمتر جایی میخوندیم که هرمیون بیاد و یه ادم غیر مقرراتی باشه و بر عکس همیشه منطقی فکر میکرد.
یا شباهت سرنوشت تام ریدل و هری پاتر.
هر دو یتیم بودند،ولی تام از همون اول با ورود به اسلیترین خودش رو به جادوی سیاه رسوند در صورتی که هری از رفتن به اسلیترین امتناع ورزید.
ولدمورت دیگران را فدای زندگی خود میکرد و هری خودش رو بارها بخاطر دیگران فدا کرد.و موارد بسیار زیاد دیگه.
مکان ها و نوع نوشتاری هری پاتر بسیار قوی بود و یکی دیگه از قدرتهای رولینگ تشبیه بود که اجسام رو به اجسامی دیگه تشبیه میکرد که این کار باعث زیبایی کتاب میشد.
نکته بعدی وجود داشتن اسرار زیاد در کتابها که باعث میشد خواننده مجذوب بشه و کتاب رو ادامه بده و در 90% اتفاقات خواننده دچار اشتباه میشد.
و جالب اینجاست که اگر خواننده کمی دقت کنه میتونه کل کتاب رو حدس بزنه اما این کار بصورتی انجام گرفته بود که غیر ممکن بنظر میرسید.
داستان با اینکه با شانس پیوند خورده بود اما باز هم بصورتی بود که خواننده متقاعد بشه و به کتاب خرده نگیره.


اول از همه اینکه حرفی که در مورد تاپیک گفتی نظر لطفته ، به نظر من اگر در مورد یه سری از موارد واقعی تر بحث بشه تا یکسری مسائلی که بحث در موردشون بی فایده هست مثل اینکه سیریوس چرا مرد ! جالب تره ؛ هر چند این تاپیک زمانی ارزش پیدا میکنه که اعضای خوبی مثل شما نظراتشون رو دقیق و کامل و با اطلاع قبلی مطرح کنن تا یه جمع بندی خوب بشه .

شخصیت پردازی ای که گفتی هم یکی از نکات قوت هست ، نویسنده ها اصولا از شخصیت هایی که دیدن یا بوده برای داستان هاشون استفاده میکنن ، ولی رولینگ به نظر من شخصیت ساخت ! اون تعداد زیادی شخصیت استفاده کرد که هر کدوم یه خصوصیات و ویژگی های منحصر بفردی داشتند . در آخر این مورد به مقاله اضافه میشه .

شاید بشه شباهت سر نوشت رو هم یکی از جاذبه های هری پاتر عنوان کرد ، ولی نیاز به توضیحات بیشتریه .

وجود داشتن اسرار زیاد هم بدون شک یکی از جاذبه ها هست ، ما برای کتاب ها حدس های زیادی میزدیم و راه های زیادی رو برای مسائل مطرح میکردیم و سعی میکردیم مرتبطشون کنیم ؛ ولی وقت کتاب رو میخوندیم ، واقعا شاهکار بود ، رولینگ ایده و اسرار هایی خلق کرده بود ؛ ارتباط های جالبی بین هر چیزی که مرح بود قرار میداشت و راه کارهای جالبی ! در آخر این مورد به مقاله اضافه میشه .


ممنون از نظراتی که داده شد و داده میشه ، هر نظری ارزش پرداخت و بررسی داره برای بدست آوردن یه نتیجه خوب


موفق باشید


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: جاذبه های هری پاتر
پیام زده شده در: ۰:۰۶ جمعه ۲ فروردین ۱۳۸۷
#10



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۱ جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۵۲ دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 19
آفلاین
ایول به داش پرسی!!!
به این میگن یه تاپیک خوب و توپ!!!

خود من از 6 تا کتاب اول هری پاتر خیلی خوشم اومد!دلیل!
از نظر من نبود احساسات در نوشته های رولینگ در این کتابها باعث شد که کتابها بتونن موفقیت کسب کنند.
منظور احساسات نوشتاری هست که بطور مثال رولینگ بیاد و هری رو یه ابر مرد بسازه یا یه قهرمان،بلکه هری یه پسر عادی بود که همه فکر میکنن خارق العاده هست.
دومش شخصیت پردازی خیلی قوی رولینگ که واقعا در حد یه شاهکار عظیم بود از نظر بنده.
همه شخصیت ها بصورتی رفتار میکردن که گویا در دنیای حقیقی هستند و جزو خاطرات نویسنده بشمار میروند.
ما کمتر جایی میخوندیم که هرمیون بیاد و یه ادم غیر مقرراتی باشه و بر عکس همیشه منطقی فکر میکرد.
یا شباهت سرنوشت تام ریدل و هری پاتر.
هر دو یتیم بودند،ولی تام از همون اول با ورود به اسلیترین خودش رو به جادوی سیاه رسوند در صورتی که هری از رفتن به اسلیترین امتناع ورزید.
ولدمورت دیگران را فدای زندگی خود میکرد و هری خودش رو بارها بخاطر دیگران فدا کرد.و موارد بسیار زیاد دیگه.
مکان ها و نوع نوشتاری هری پاتر بسیار قوی بود و یکی دیگه از قدرتهای رولینگ تشبیه بود که اجسام رو به اجسامی دیگه تشبیه میکرد که این کار باعث زیبایی کتاب میشد.
نکته بعدی وجود داشتن اسرار زیاد در کتابها که باعث میشد خواننده مجذوب بشه و کتاب رو ادامه بده و در 90% اتفاقات خواننده دچار اشتباه میشد.
و جالب اینجاست که اگر خواننده کمی دقت کنه میتونه کل کتاب رو حدس بزنه اما این کار بصورتی انجام گرفته بود که غیر ممکن بنظر میرسید.
داستان با اینکه با شانس پیوند خورده بود اما باز هم بصورتی بود که خواننده متقاعد بشه و به کتاب خرده نگیره.
---------------
اینا چیزایی بود که من از 6 کتاب اول بدست اوردم کتابهایی که هر کدوم رو بیش از 10 بار خوندم،اما در کتاب هفت این مسائل رو نمیشد دید.


ویرایش شده توسط دات در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۲ ۰:۱۶:۴۱


Re: جاذبه های هری پاتر
پیام زده شده در: ۲۳:۵۲ پنجشنبه ۱ فروردین ۱۳۸۷
#9

هرميون  گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۹ شنبه ۳ آذر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۰:۳۷ سه شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۸۷
از کلاس ریاضیات جادوویی!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 215
آفلاین
نقل قول:
من به این خاطر از هری پاتر خوشم اومد که شخصیت اول یه قهرمان خیلی خوب نبود. اون گاهی دروغ هم میگفت ، قانون رو هم میشکست و ... من تا موقع خوندن اولین کتاب هری پاتر اصلا به اینطور قهرمانها بر نخورده بودم.


هومم راست می گی من تا حالا در این مورد فکر نکرده بودم ولی حالا که فکر می کنم متوجه می شم که داری راست می گویی هری هیچ وقت نتونست یک قهرمان کامل باشه هرچند رولینگ تونسته بود تا حدودی این رو تو داستانش رایت کنه ولی خوب می بینید که اخر هر کتاب به نفع هری تموم میشه و این کمی داستان را خز کرده .ولی راست می گی توی سایر کتاب ها معمولا یک قهرمان همه ی خصوصیات یک قهرمان را دارد من توی یک کتاب دگیه هم دیدم که این طور نباشه اون هم دختر سایه نوشته ی :آر.آل.استاین بود . توی هری پاتر هم این موضوع تقریبا رئایت شده بود.


هرمیون گرنجر


[b][color=FF6600]!و هرمیون گرنجر رفت و همه چیز را به هپزیبا اسمیت سپرد .

و فقط چند نفر را با


Re: جاذبه های هری پاتر
پیام زده شده در: ۱۳:۵۹ پنجشنبه ۱ فروردین ۱۳۸۷
#8

گيديون پريوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۲۵ چهارشنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۳:۳۵ دوشنبه ۲ دی ۱۳۸۷
از آنگباند
گروه:
کاربران عضو
پیام: 192
آفلاین
من به این خاطر از هری پاتر خوشم اومد که شخصیت اول یه قهرمان خیلی خوب نبود. اون گاهی دروغ هم میگفت ، قانون رو هم میشکست و ... من تا موقع خوندن اولین کتاب هری پاتر اصلا به اینطور قهرمانها بر نخورده بودم.


فرق ما با ديوانه ها تو اينه كه ديوونه ها در اقليت اند.


Re: جاذبه های هری پاتر
پیام زده شده در: ۱۲:۳۳ پنجشنبه ۱ فروردین ۱۳۸۷
#7

هرميون  گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۹ شنبه ۳ آذر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۰:۳۷ سه شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۸۷
از کلاس ریاضیات جادوویی!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 215
آفلاین
اول از همه واضح بودن کتاب واقعا من رو جذب می کرد .
کتاب دارای پاراگراف بندی خیلی خوبی بود و چشم رو ازار نمی داد.
داستان هری پاتر یک چیز جدید بود و مثله بسیار از داستان ها تکراری نبود.
هری پاتر داستانی داشت که خود بخود ادم رو بخودش جذب می کرد.
رابطه ی بین شخصیت ها و بین کتاب ها بسیار جالب بود . رولینگ نهایت تخیلش رو توی این کتاب بکار برده بود .
تعداد کتب کافی بود .بعضی کتاب ها از حد می گزرونند و خیلی طولانی می کنند مانند امیلی رو دا که دلتورا ر و تا می تونست کش داد ولی بعضی کتب به اندازه هستند که من واقعا خوشم می اد از هری پاتر چون در این دسته قرار دارد


[b][color=FF6600]!و هرمیون گرنجر رفت و همه چیز را به هپزیبا اسمیت سپرد .

و فقط چند نفر را با


جاذبه های هری پاتر
پیام زده شده در: ۱۱:۵۳ پنجشنبه ۱ فروردین ۱۳۸۷
#6

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
سلام


هر کسی به دلایلی از یک کتاب داستان و رمان خوشش میاد و جذبش میشه ، نمیشه بگیم کسی که 10 سال وقت خودش رو برای کتابی میزاره ، صدها صفحه میخونه ، وقت ارزشمندش رو براش میزاره و اون کتاب به بخشی از زندگیش تبدیل میشه ، جاذبه ای براش نداره و همینطوری ! سراغش رفته و به مطالعش پرداخته !


بدون شک برای هری پاتر هم همینطور هست ، وقتی ما چند سال منتظر کتاب ها بودیم ، ساعت ها به پاش نشستیم و مهمتر از همه الان به بخش مهمی از زندگی ما تبدیل شده مسلما برای ما چیز جالبی داشته که ما جذبش شدیم .


در این تاپیک میخوایم با توجه به " مقاله جاذبه های هری پاتر " به مواردی که از نظر طرفداران هری پاتر عامل جذب کتاب ها به شما میره بپردازیم ، شما میتونید با توجه به مواردی که تحت عنوان جاذبه های کتاب های هری پاتر در مقاله لینک داده شده در بالا گفته شده ، مواردی که از نظر خودتون جاذبه هری پاتر هستند ، بیان کنید در این تاپیک .


پرسی ویزلی
نقل قول:
در مورد هری پاتر در بخش های مختلف سایت زیاد بحث شده ، در این مقاله میخوام که به جای بحث های رسمی و خشک همیشگی هری پاتری ، خیلی دوستانه و واقع بینانه به بحث در مورد جذابیت های هری پاتر بپردازم . شمایی که الان این متن رو مطالعه می کنید ، از طرفداران پر و پا قرص هری پاتر هستید که جذب هری پاتر شدید و یا از افرادی هستید که مایل هستن بدونن که هری پاتر چه جذابیتی داره که خیلی ها رو به خودش جذب کرده .



هر کسی که رمان و یا داستانی رو مطالعه میکنه و اون رو به پایان میرسونه ، صرفا به خاطر این هست که توش چیزی دیده که به اون علاقه داره و اون علاقه باعث میشه اون داستان رو تموم کنه . نمیشه گفت : نه شاید خیلی ها از روی بیکاری داستان میخونن و تنها دلیلشون برای تموم کردن اون داستان این هست که یجوری وقت خودشون رو پر کنن !



به طور مثال : برای تو شجاعت یه اصل مهم یا یه جذابیت محسوب میشه ، و همیشه دوست داری با کسی زندگی کنی یا با کسی آشنا بشی که این اصل برای اون هم حائز ارزش باشه و یا اینکه اون اصل درش وجود داشته باشه . مسلما وقتی برای این اصل ارزش قائلی خواسته هایی هم داری که به نوعی ارتباط دارن باهاش . مثلا همیشه توی ذهنت تصور میکنی که یه آدم خیلی شجاع هستی و رویاهایی برای خودت درست میکنی ؛ مثلا از چیزی ناراحت میشی ، سر فرصت که به اون مورد فکر میکنی ، نا خود آگاه رویای خودت رو با اون چیزی که ناراحتت کرده پیوند میدی . مثلا با خودت فکر میکنی یا توی رویای خودت پرورش میدی که اگر من این آدم شجاع بودم ، وقتی اون این کار رو کرد این کار رو میکردم که هم خودم رو تخلیه کنم و هم اینکه یه اسطوره و یه فرد خیلی شجاع تو ذهن دیگران و اون طرف بسازم .



در واقع رویا تنها چیزی هست که به وسیله اون میشه خودمون رو تخلیه کنیم و خواسته ها و غیر ممکن هامون رو توش پرورش بدیم و با اون رویا زندگی کنیم و توسط اون رویا به چیز هایی که هیچ وقت بهشون دست پیدا نمیکنیم دست پیدا کنیم .



دوست داری توی مدرسه برترین نفر باشی ، همیشه شاگرد اول باشی ، ابهت و ارزش زیادی داشته باشی ، همه بهت احترام بزارن ، برای نظراتت ارزش زیادی قائل باشن ، مسئولیت های خیلی بزرگ و مهم بهت بدن و از نظر همه یه حد نهایت باشی . تو میتونی توی رویا و ذهنت از خودت همچین چیزی بسازی و خیلی خوب پرورشش بدی و مدت های زیادی باهاش زندگی کنی . این مثال کوچیک رو زدم چون رایج هست و مسلما خیلی ها تجربش کردن .



این ها رو گفتم که وارد بحث اصلی بشم ؛ وقتی داستانی رو شروع می کنی که یه پسر یا دختر ، یا یه مرد یا یه زن ، دارای چیزایی هستن و یا کارهایی میکنن یا رفتاری دارن که همیشه برات یه اصل بوده و ارزش داشته ، بدون اراده ادامش میدی ، و حتی بدون این که متوجه بشی داستان و کتاب قطوری رو در عرض زمان کوتاهی تموم میکنی . هری پاتر هم این خاصیت رو داره که در کنار هم مواردی رو شامل میشه که برای خیلی ها اهمیت داره و همین موارد باعث میشه که کتاب چند صد صفحه ای رو در عرض چند ساعت بخونی و ازش لذت ببری .



خیلی ها میگن که این کتاب یک کتاب جادویی هست و رولینگ جادوش کرده که همه رو وادار کنه سریعتر تمومش کنن ، بی توجه به پرداختن به این که چه چیزی در کتاب وجود داره که باعث میشه همه رو وادار برای به اتمام رسوندنش کنه ، آیا به خاطر پسر جادوگر یتیمی به نام هری پاتر هست یا نه دلیل خاصی داره .

به نظر من باید گفته بشه که رولینگ این کتاب رو با جادو نوشته و مواردی رو توش به کار برده که هر کسی رو وادار میکنه که سریعتر مطالعش کنند و یا حتی چند بار از اول بخونن اون رو .



شاید توی خانواده شما هم افرادی هستند که وقتی شما رو میبینن ، با لحن تمسخر آمیزی میگن : هری پاتر چطوره ؟ هنوزم میخونی ؟ عجب بیکاری هستیا ! آخه از چیه اون پسره عینکی خوشت اومده ؟





همه ما کما بیش میدونیم که به یکی از مواردی که توی سری کتاب های هری پاتر هست علاقه مند شدیم ، ولی هیچ وقت با خودمون تجزیه و تحلیلش نکردیم که اون مورد چی میتونه باشه . من میخوام اینجا به ذکر چند مورد بپردازم که شاید یکی از اونها دلیل علاقه خودم یا شما به هری پاتر باشه .





مطالبی که در اینجا گفته بشه ، جمع بندی شده و وارد مقاله میشوند !


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: جاذبه های یادگاران مرگ
پیام زده شده در: ۱۴:۰۸ دوشنبه ۲۸ آبان ۱۳۸۶
#5

فابيان  پريوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۰ سه شنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۰۲ سه شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۷
از خوابگاه هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 69
آفلاین
جذاب ترین مرگ - توصیف مرگ فرد ویزلی :

جذاب ترین شکست - مرگ بلاتریکس

جذاب ترین مورد احساسی:بوسه ی جینی به هری و هرمیون به رون

جذاب ترین جمله:توصیف بوسه ی جینی به هری

جذاب ترین پیروزی پیروزی خیر بر شر

جذاب ترین شوخی: استعفا دادن پرسی

جذاب ترین نکته:یادگاران مرگ نه جان پیچ ها


عشق واقعي تنهايي را به يگانگي مبدل مي سازد . اگر ديگري را دوست ميداري ، اگر مي خواهي ياريش كني ، كمك كن تا يگانه شود . نه نبايد او را اشباع كني .Ø


Re: جاذبه های یادگاران مرگ
پیام زده شده در: ۱۴:۰۱ دوشنبه ۲۸ آبان ۱۳۸۶
#4

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
سلام

جذاب ترین مرگ : مرگ دابی

واقعا جذاب ترین و ناراحت کننده ترین مرگ ، مرگ دابی بود از نظر من ، شخصیتی دوست داشتنی که فقط فکر و ذکرش کمک به هری بود و همیشه به بهترین شکل ممکن بهش کمک میکرد ، جن خانگی ای که خیلی مهربون بود با همه و نمی شد کسی رو پیدا کرد که اون رو میشناخت ولی از مرگش ناراحت نشد ، کسی بود که وفاداری رو به حد خودش رسونده بود ! بالاخص این بخش درباره مرگش : نگاه جن خانگی او را یافت و لب هایش در تلاش براتی بر زبان آوردن این دو کلمه لرزید : هری .... پاتر ....

جذاب ترین فصل : عمارت اربابی مالفوی

در این فصل اتفاقاتی مثل مرگ دابی ، شکنجه هرمیون ، شکنجه الیوندر و وقایاع جالبی وجود داره که به نظر من جذاب ترین فصل کتاب هست .

جذاب ترین شخصیت : کریچر

میتونم بگم که بهترین شخصیت در کتاب هفت بود ، جن خونگی ای که اوایل خیلی بد خلق و بی ادب و بد جنس بود و رفته رفته رفتار خیلی خیلی خوبی رو در پیش گرفت و به یکی از علاقمندی های هری و رون و هرمیون تبدیل شد . این تغییر روند رفتارش خیلی جالب بود .

جذاب ترین جمله : خودپسندانه ترین جمله پرسی ویزلی

جرج با تقلید خود پسندانه ترین لحن و جمله پرسی گفت : بله ، ما از دانش آموزان ارشدمون انتظار داریم که در چنین اوضاعی پیشقدم باشند !
این جمله برای من خیلی جالب بود ! همون لحنی که انتظار میره !

جذاب ترین مبارزه : جنگ موجودات

جذاب ترین مبارزه کتاب بخشی بود که هری خودش رو مرده نشون میده و ولدمورت وقتی کلاه گروهبندی که روی سر نویل هست رو آتش میزنه و سانتور ها و گراوپ و ... میریزن و میجنگن

جذاب ترین ترفند : صاحب ابر چوبدستی

ابر چوبدستی یا چوبدستی ارشد ، برتر و یا اعظم . شیوه جالبی برای مالک شدن خودش داشت و ترفند جالبی بود ، ترفندی که باعث شد دامبلدور ، اسنیپ و ولدمورت بمیرن ! ابر چوبدستی عامل مرگ این سه شخصیت مهم و ارزشمند بود !

جذاب ترین بخش : اعترافات اسنیپ

خیلی این بخش جذاب و جالب بود ، ما حدس های زیادی زده بودیم مبنی بر اینکه اسنیپ طرفدار مرگخواران هست و به همون میزان احتمال میدادیم که طرفدار محفل باشه و در نهایت دیدیم که بله ، اون طرف محفل هست . و یا اینکه ما دیده بودیم که اسنیپ لیلی اوانز رو گندزاده خطاب میکنه ، ولی دیدیم که نه ! واقعا اون رو دوست داشته !

جذاب ترین مورد احساسی : علاقه هری و جینی

این بخش یکی از بهترین و جذاب ترین موارد احساسی بود ، هری و جینی از وقتی که هم دیگه رو دیدن به هم علاقه پیدا کردند و بعد از اینکه دوست شدند با هم مجبور شدند از هم جدا بشن و همینطور روز تولد هری وقتی هری به اتاق جینی میره ، جینی کادوی تولد هری رو بهش میده و بعد هم دیگه رو میبوسن که رون و هرمیون سر میرسن و رون به هری هشدار میده این روابط رو قطع کنه تا جینی ازش دل بکنه ! و این واقعا سخت هست که از هم جدا بشن !

جذاب ترین آلبوس دامبلدور ! : دامبلدور در قاب عکس

واقعا یکی از دوست داشتنی ترین لحظه هایی که ما با دامبلدور داشتیم ، فردی که نگاهش ، حرف زدنش ، رفتارش و اعمالش آرامش بخش و ارزشمند بود ، بخشی بود که در کتاب به این صورت اومده : اما چشم هری فقط به مردی بود که در بزرگترین قاب ، درست پشت صندلی مدیر ایستاده بود ، از پشت شیشه های نیم دایره ای عینکش ، قطره های اشک سرازیر بود و روی ریش بلند نقره فامش میریخت و حس غرور و سپاسی که از وجودش بر می آمد ، دل هری را از چنان آرامشی لبریز می ساخت که نظیر آرامش بخشی آواز ققنوس بود .

جذاب ترین ایده : تعمیر چوبدستی

با اینکه هری میدونست ، چوبدستی خودش دیگه درست نمیشه و قابل استفاده نیست ، ولی باز هم نا امید نشد و با ابر چوبدستی امتحان کرد و چوبدستی خودش رو تعمیر کرد !

جذاب ترین حمله : بدست گرفتن وزارت سحر و جادو

جذاب ترین حمله ای که در کتاب بود ، توسط مرگخواران صورت گرفت که وزارت سحر و جادو رو به تسخیر خودشون در آوردن ، چیزی که ولدمورت رو از دوران اوج قدرتش ، قدرتمند تر میکرد !

جذاب ترین واقعیت : شکسته شدن قداست دامبلدور

خیلی جالب هست ، که دامبلدور در کتاب به گریندل والد عشق میورزه و باعث میشه کتاب هری پاتر یکی دیگه از واقعیت های زندگی رو در بر بگیره !


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: جاذبه های یادگاران مرگ
پیام زده شده در: ۶:۰۱ دوشنبه ۲۸ آبان ۱۳۸۶
#3

Princess_of_Persia


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۰۴ یکشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۶:۴۸ چهارشنبه ۷ آذر ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 23
آفلاین
جذاب ترین مرگ --> دابی
جذاب ترین پیروزی --> هری از دراکو
جذاب ترین شکست --> شکست ولدمورت از نارسیسا
جذاب ترین بخش --> بعدا میگم
جذاب ترین مورد احساسی--> بعدا میگم
جذاب ترین ایده --> این چی میگه؟؟
جذاب ترین شخصیت --> اسنیپ
جذاب ترین نکته --> خوب بودن اسنیپ و داستان پتونیا
جذاب ترین ترفند -->بعدا میگم
جذاب ترین شوخی --> بعدا میگم
جذاب ترین جمله --> بعدا میگم








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.