-نه خیر نمیشه!
-این بی رحمیه
-چطور میتونی انقدر خودخواه باشی؟
-یعنی ما اندازه ی دوتا تسترال هم ارزش نداریم؟
هکتور که با تسترال جمع بسته شده بود اعتراض کرد.
-به من گفتین تسترال؟
اما کسی به او اهمیت نمیداد.
-اینجوری نمیشه....اصن کراب مگه کیه؟
-حالا که اینطوری شد ،ما رهبر دیکتاتور نمیخوایم!
و سپس مرگخواران یک دل و یک صدا ،بر علیه رهبر دیکتاتورشان ، لینی شورش کردند.
-ما رهبر دیکتاتور نمیخوایم ، نمیخوایم!
-توپ تانک فشفشه لینی ، کیسه کشه!(×۲)
-یه هفته ، دوهفته لینی حموم نرفته!
-نه لینی ، نه کراب ،مرگخواریون ارباب!(×۲)
لینی که دید شرایط خیلی وخیمه تصمیم گرفت از اقتدار رهبریش استفاده کنه ،ودادی مهیب برای ساکت کردن مرگخواریون بزنه ،اما نه تنها صدای لینی آنها را نترساند،بلکه صدایش در همهمه ی مرگخوارا گم شد.
در این میان هکتور که حسابی جو گرفته بودش ،شروع به خودنمایی کرد.
-مرگخواران ،مطمئن باشید من اگه رای بیارم ، واسه همتون سنگ تموم میزارم

...
مغازه ی لوازم آرایشی کراب هم همچنان مشغول برسی مارک های رژلب های مغازه بود.
-این چیه؟...آهان برند گاشه خوبه ،بزار اون صورتی روهم ببینم...اوممم نه قرمزه بهتره من همیشه از لوازم های آرایشی برند استفاده میکنم!
-لالالا،لالالالالا،لالا

....