مرگخوارا سریع به حمام هجوم بردن. هیچکس دلش نمیخواست دوش خراب نصیبش بشه. و البته همه شون دلشون میخواست بهترین شامپوها، صابون ها و لیف ها رو بردارن. مرگخوارا به شدت جاه طلب بودن. اصلا به همین خاطر مرگخوار بودن. اونا اگر میرفتن تو حموم، صابون گیرشون نمیومد، همدیگه رو تبدیل میکردن به صابون و به نوبت از همدیگه استفاده میکردن.
و از زمانی که مرگخوارا دوش هاشون رو باز کردن، حدود یک ساعت گذشت. کف راهروی حمام رو صابون و آب برداشته بود. دو سه تا بومی هم که میخواستن به مرگخوارا تذکر بدن تو مصرف آب صرفه جویی کنن، روی همین آب و صابون لیز خوردن و کله پا شدن.
ولی مرگخوارا همچنان توی افکارشون غوطه ور بودن و اصلا صدای کله پا شدن دو سه تا بومی رو نشنیدن.
فنریر هم حتی داشت تفکر میکرد. بدون اینکه چیزی رو بذاره لای دندونش و گاز بگیره. البته چون اوایل تفکر کردنش، لیفش رو گذاشته بود لای دندونش و جویده بود، الان دیگه مجبور بود بدون جویدن چیزی فکر کنه و فقط به آب تمیزی که میخوره به بدنش و به رنگ سیاه و چرک میریزه رو زمین نگاه کنه.
و بالاخره به یاد خاطره ای افتاد...
فلش بک:- سلام ارباب، خوبید ارباب؟ من یکم نیاز به حقوقم دارم ارباب... میتونم بگیرم حقوق ماه قبلم رو؟
- سلام فنر، خوبیم فنر... البته که میتونید. دخترمون که حسابدار مخصوصمون هم هست، توی آشپزخونه چنبره زده. حتما میتونی بری بگیری ازش.
فنریر هم تعظیم بلند بالایی کرد و از اتاق لرد خارج شد و رفت به آشپزخونه. جایی که نجینی جلوی یخچال چنبره زده بود و منتظر بود تا در یخچال باز شه تا بتونه پیتزا بخوره.
- سلام بر بانو نجینی بزرگ، من با ارباب صحبت کردم، اومدم که حقوق ماه قبلم رو بگیرم اگر مشکلی نباشه.
- فییییسسسس!
نجینی در حین فیس کردن، دهانش رو باز کرد و فنریر هم که خوشحال و خندان شده بود، دستش رو فرو کرد تا ته حلق نجینی و گالیون هاش رو برداشت.
و البته که نجینی هم یک عدد گاز عظیم و زهر آلود از دست فنریر گرفت...
فنریر وقتی یک ساعت بعد بیدار شد، یادش میومد که لینی با تاسف گفت:
- شانس آوردی، بانو نجینی بهت محبت زیادی دارن، وگرنه الان کلا خورده بودنت، استخون هات رو گذاشته بودن.
- لطف دارن ایشون... گالیون هام کوشن؟
- گالیون ها؟ آهان... برشون گردوندن به گاو صندوق ته حلقشون، برات پس انداز کنن.
- نههههعوووهاااااااو!
پایان فلش بک!فنریر لبخندی زد و از بابت نسبت داشتن با نجینی مطمئن شد. امیدوار بود بقیه مرگخوارا هم بتونن چنین اطمینانی پیدا کنن و راحت از حمام خارج بشن!